لینک‌های روز: عروجِ مسعود

  • لاش و تلاش » خون و دلقک
    ایران، رو به افغانستان پیش می‌رود و افغانستان جای دوری نیست! افغانستان جغرافیایی همین‌جا بیخ گوش ماست در شمال شرقی ایرانمان و افغانستان سرنوشتی آفتاب فردای ما که از مشرق آینده‌مان طلوع خواهد کرد! افغانستان سرنوشت جامعه‌ای است که در آن تلاش‌های وحدت آفرین به مهر محتوم بیهودگی داغ شوند، سرنوشت ملتی‌ست که فریادهای مسالمت‌جویانه و آشتی‌طلبانه در گلو خفه شوند، افغانستان آینده‌ی کشوری‌ست که در آن همه‌ی راه‌ها به اعمال خشونت علیه همدیگر ختم شود، افغانستان جایی‌ست که فتواهای دینی بر ارتداد و طرد و لعن دیگری رقم خورد، افغانستان جایی‌ست که سرنوشت‌ها در کف خیابان‌ها تعیین می‌شود، افغانستان جایی‌ست که همه بر حقند! افغانستان جایی‌ست که طرف مقابل تو باید کشته شود، باید به زندان برود، باید اعدام شود، باید خرخره‌اش جویده شود، باید آتش بگیرد، باید …
    افغانستان جای دوری نیست !
  • قصه تکراری است؛ ولی ما دو نوع مردم داریم! » ملکوت
    وزارت خارجه به سرعت متهم و قاتل را پیدا می‌کند و می‌گويد کار، کار آمریکا و اسراييل است. تمام اين روندِ کشفِ حقیقت در يک نيم‌روز رخ می‌دهد. دستگاه اطلاعاتی و امنیتی و پليس هنوز سرنخِ مشخصی ندارند که چه کسی این کار را انجام داده ولی وزارت خارجه‌، يعنی نامربوط‌ترین دستگاه قانونی برای کشف حقیقت و یافتنِ مجرم، پیشاپيش مجرم را شناسایی می‌کند. سؤال اين است: چطور در ماجرای کهریزک که زیر چشم نظام رخ داده است هنوز کسی نمی‌تواند متهم را پيدا کند و به دادگاه بکشاند آن هم بعد از چند ماه، ولی در يک نيم‌روز می‌توان آمران قتل يک استاد دانشگاه را پيدا کرد و بلافاصله انگشت اتهام را به سویی نشانه رفت که هنوز سندی دال بر آن یافت نشده (البته مسؤولان هم‌اکنون مشغول تولید سند هستند!).
  • طرزکارصحیح با کیبورد و ماوس » هفت شهر عشق
    استفاده نادرست از «كيبورد» و «ماوس» كامپيوتر موجب بروزعارضه‌ئی موسوم به «سندرم تونل كارپال» می‌شود. اين عارضه بسيار آزار دهنده و دردناك بوده و درمان و جراحی دشواری دارد. در زير چند عكس از عمل جراحی اين عارضه و همينطور تكنيك هاي  صحيح استفاده از اين دو ابزار و نيز چند نرمش ساده دست آمده، اميد است شما نیز اين اطلاعات را نشر داده و در اختیار دیگران قرار دهید.
  • آقای قاضی پیرعباس ! شما منتقد بودن را دلیل مجرم بودن بهمن دانسته اید! » ژیلا بنی‌یعقوب
    با خبر شدم شما برای محکومیت بهمن همین دفاعیات وکیل مدافعش را مورد استناد قرار داده و نوشته اید :همین که به همه دولت ها انتقاد می کرده نشان می دهد که مغرض است [و لابد مجرم!] (نقل به مضمون ) آقای قاضی پیرعباس !شما واقعا منتقد بودن را دلیل مجرم بودن می گیرید؟ ایا شما می دانید که وظیفه اصلی روزنامه نگاران نظارت بر قدرت و نقد آن است .روزنامه نگار با انداختن روشنایی بر نقاط تاریک جامعه تلاش می کند به اصلاح امور کمک کند.این یک اصل پذیرفته شده و بدیهی در جهان امروز است که اگر جامعه ای به اصل مترقى نقد پاي بند نباشد و نقدهاى ديگران را برنتابد، جامعه پویایی نخواهد بود .حتما شما هم بارها جملاتی با این مضمون را شنیده اید که اگر برنتابيدن نقد ديگران تبديل به فرهنگ یک جامعه شده باشد، آن جامعه مسیری جر تحجر و پسرفت را طی نخواهد کرد.
  • درباره مسعود علی‌محمدی؛ استاد دانشگاه تهران که ترور شد » آق بهمن
    آشنایی با  سوابق آکادمیک و گرایش سیاسی آقای علی‌محمدی.
  • آواتار، ظاهر زمخت فن‌آوری و باطن زيبای دعوت به درك روح جهان‌ » مصلوب
    يك نكته جالب اين فيلم آن بود كه «سالي جيك» وقتي می‌خواست به دنيای زيبای پاندورا برود به خواب می‌رفت و وقتي به دنيای زشت هم جنس‌های خودش باز می‌گشت، هوشيار می‌شد؛ اين حالت مرا به ياد اين شعر مولانا انداخت كه: در شهر يكی كس را هشيار نمی‌بينم … هريك بتر از ديگر صد عاقل و فرزانه
  • بیانیه ۵۰ چهره دانشگاهی در حمایت از بیانیه ۱۷ موسوی » آق بهمن
    بیانیه هفدهم بسیار بهنگام صادر شده و توانسته، دست کم برای مدتی، در بلوک قدرت شکاف ایجاد کند و پروژه خشونت‌ورزانه آنها را به تعویق اندازد.
  • عروج  مسعود » احمد شيرزاد
    در آستانه ی منزل جنازه ی خونین مسعود روی زمین بود و پارچه ای روی آن کشیده بودند. اطراف پر از خرده شیشه بود و مردم جمع بودند. چشمم به ایمان افتاد. در آغوشش گرفتم و بغضم ترکید. بوسیدمش و سرش را بر سینه ام فشردم. آن سوتر خانم مسعود بود، دخترش، مادر بیمارش که به عصای چارپایه تکیه داده بود و خواهر مسعود که بی تاب بود و خود را به در و دیوار می کوفت. قیامتی بود. آشنایان و همسایگان بهت زده بودند. همسر مسعود ناباورانه می گفت: صبح تا دم در بدرقه اش کردم، ماشین اش را از پارکینگ خانه خارج کرد و در را بست و لحظه ای نگذشت که دیدم باران شیشه بر خانه بارید و پنجره ها یکباره پایین ریخت. سراسیمه خود را به بیرون رساندم و دیدم که مسعود به حالت چمباتمه بر زمین افتاده است، او را برگرداندم و دیدم مغزش متلاشی شده است… می گفت و می گریید و آتش به حاضران می زد. شیون می کرد و می گفت: من دیدم، خودم دیدم، مغز متلاشی شده ی شوهرم را دیدم….
    خدایا این چه روزگار است که بر ما می گذرد.

.


* بدیهی است (هست؟) که این نقل‌قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه در همه‌ی نقل‌قول‌ها و هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: درگذشت پدر حقوق بشر ایران

  • فیلم مادر، در سیزدهمین سالگرد درگذشت علی حاتمی » تردید
    فیلم به صورت کامل در یوتیوب قرار داده شده و می‌توانید تماشا (یا دانلود) کنید.
  • سقوط قاضی القضات شهر! » محمد نوری‌زاد
    نوشته‌ای که احتمالا یکی از دلایل بازداشت اخیر محمد نوری‌زاد بود.
  • شیادی زیر لوای نام مرحوم حسابی » یک لیوان چای داغ
    از حسابی بنيان‌گذار فيزيك دانش‌گاهی ايران، كه نظريه‌ای «غلط و بی‌ربط» (تاکید از چای داغ) در مورد ماده نوشت، و با پرداخت تقلبی ايرانش كردند، از حسابی كه تنها ده دقيقه در يكی از زمان‌های ديدار «اولين مرد علمی سال» دويست دلار عمومی انيشتين با وی صحبت كرده بود، اكنون امامزاده‌ای ساخته‌اند، سيدی و عارفی حافظ قرآن و دانشمندی در قد و قواره نيوتن و انيشتين (به كتب درسی مراجعه كنيد)، فرهيخته‌ای كه در يك مراسم نوروزی انيشتين، شرودينگر، فرمی، ديراك، و بور را در منزلش دعوت می‌كند، و اين دانشمندان را مسحور تمدن (تخيلی) ايران و آيين‌یهای ملی ما می‌كند.
  • خانه‌ی ما (علی‌اشرف درویشیان) » بهترین داستان‌ها
    آشورا جای مردنِ سگ‌های پیر بود. جای عشق‌بازیِ مرغابی‌ها بود. جای پرت‌کردنِ بچه‌گربه‌هایی بود که خواب‌را به‌مردم حرام کرده بودند. آشورا جای بازیِ ما بود. اوایلِ بهار یا اواخرِ پاییز که آسمان‌را ابرِ سیاهی می‌پوشاند، بابام ازمیانِ اتاق می‌نالید که: «خدایا غضب‌ات را از ما دور کن!» ولی خدا به‌حرفِ بابام گوش نمی‌کرد. سیل می‌آمد. خشم‌گین می‌شد. به‌خانه‌های بالای شهر که از سنگ و آجر ساخته شده بودند، نمی‌رسید. امّا به‌ما که می‌رسید، تمامِ دقّ دلش‌را خالی می‌کرد.
  • تاييد قتل بر اثر شكنجه در كهريزك » اين‌جا و اكنون
    فوق‌العاده مهم.
  • سلام آشیخ‌ حسین‌علی » خوابگرد
    دلم می‌گیرد وقتی یادم می‌افتد آن روز را که با لبخند گفتی: حصرخانگی هم لابد قاعده‌ای دارد، فقط نمی‌دانم چرا شب‌ها روی پشت‌بام راه می‌روند و پای‌شان را محکم می‌کشند، برای همین کم‌خواب شده‌ام. آشیخ سربلند، لابد آن لالایی شبانه‌ی چندساله را هم از یاد برده‌ای، نه؟
  • میرحسین برای حسین‌‌علی در ماه حسین اعلام عزا کرد » نگاهی دیگر
    از بد روزگار هم رهبر مخالفان تو اسمش باشد «میرحسین». این آقای «میرحسین» دستور عزاداری برای «حسینعلی» را می‌دهد. آن هم در دهه اول ماه محرم کوچه و شهر و در و دیوار پر است از تکیه و مجلس عزاداری در شهر و ده. بدتر از همه اینکه ظاهرا روز هفتم «حسینعلی» هم با روز عاشورا مصادف می‌شود (یا همان حدود است). همین است که گفتم باید «اِند» آدم‌های بدشانس باشی حالا برو ببینم می‌توانی جلوی عزاداری اعلام شده توسط میرحسین برای حسینعلی در ماه حسین را بگیری یا نه.
  • تو پدر «حقوق بشر» در ایران هستی‌ » شیرین عبادی
    ترا پدر می‌‌خوانم، زیرا حمایت از زندانیان سیاسی را از تو فرا گرفتم که بخاطر آنان از کلیه مناصب دولتی و حتی رهبری حکومت جمهوری اسلامی ایران چشم پوشیدی- ترا پدر می‌‌خوانم زیرا از تو آموختم چگونه از مظلوم دفاع کنم بدون آن‌ که علیه ظالم دست به خشونت زنم- از تو یاد گرفتم که سکوت مظلوم یاری رساندن به ظالم است و نباید که ساکت بنشینیم- پدر فراوان از تو آموختم، هر چند که رسم شاگردی و فرزندی را به جا نیاوردم.

بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.