تهدیدهای شفاهی و عملی علیه ایران شدت بیسابقهای گرفته است و حتی عدهای مذاکرات هستهای آتی بین ایران و کشورهای 5+1 را در شمار آخرین فرصتهای موجود برای حل مسالمتآمیز بحران میان ایران و غرب تلقی میکنند.
با فرض اینکه هدف ایران تقابل با غرب نیست و تعامل سازنده را به شرط برآورده شدن نیازهای اساسیاش ترجیح میدهد، اجازه دهید دو دیدگاه غالب را به صورت خلاصه بررسی کنیم:
نظریه 1: غرب در جستجوی اخذ امتیازهایی است که از طریق تعامل با رژیم فعلی ایران قابل دستیابی هستند
بر اساس این نظریه، غرب مشکل اساسی با رژیم سیاسی حاکم بر ایران ندارد و تنها در جستجوی اخذ امتیازهایی معین است. در صورتی که این امتیازها از سوی ایران در اختیار غرب قرار داده شود، دشمنیها پایان خواهد یافت و روابط به سمت عادی شدن حرکت خواهد کرد. در این صورت تحرکات خصمانه زنجیرهای علیه ایران (مانند تحریمها یا دیپلماسی تهدیدگر) رو به کاهش خواهد گذاشت و راه تعامل بیشتر میان ایران و غرب گشوده میشود.
اگر این دیدگاه با واقعیت سیاسی غرب بیشتر همخوانی داشته باشد، در آن صورت حکومت ایران برای پرهیز از تقابل با غرب، چارهای ندارد جز آنکه تا حد امکان امتیاز بدهد. چرا که اگر هدف طرف مقابل نابودی نظام سیاسی در ایران نباشد، هر امتیازی که به طرف مقابل داده شود گامی به سمت صلح، و یک گام دور شدن از تقابل سخت خواهد بود. در این صورت استراتژی برنده رژیم سیاسی در ایران، تلاش برای تعامل بیشتر از طریق اعطای امتیازهای مختلف (تا آستانه قابل قبول ایران) به غرب خواهد بود.
نظریه 2: غرب در جستجوی اخذ امتیازهایی است که صرفا با تغییر رژیم در ایران قابل دستیابی هستند
بر اساس این نظریه غرب (منظور آمریکا و متحدان آن است) با هدف بلندمدت و راهبردی تغییر رژیم در ایران حرکت میکند و موضوعاتی مانند برنامه هستهای ایران (بحث داغ امروز) یا وضعیت حقوق بشر یا حمایت ایران از تروریسم بهانههایی بیش نیستند که به وسیله آنها بتوان بر ایران فشار بیشتری اعمال کرد تا در نهایت به هدف غایی تغییر رژیم دست یافت. اگر این نظریه درست باشد، مذاکرات هستهای صرف نظر از اینکه ایران چه رفتاری از خود نشان و چه امتیازهایی را به غرب بدهد، نه تنها بیفایده خواهد بود بلکه عملا گامی به جلو در راستای تغییر رژیم خواهد بود. چرا که طرف مذاکره کننده در جستجوی جلو بردن مذاکرات نیست و در هر حالت مذاکرات را شکست خورده اعلام میکند و علت آن را هم همکاری نکردن ایران اعلام خواهد کرد که با توجه به قدرت لابی و رسانهای که دارد موجه هم جلوه خواهد کرد.
اگر این دیدگاه با واقعیت سیاسی غرب بیشتر همخوانی داشته باشد، در آن صورت حکومت ایران چارهای ندارد جز آنکه تا حد امکان از دادن امتیاز به غرب پرهیز کند. چرا که اگر هدف طرف مقابل نابودی نظام سیاسی در ایران باشد، هر امتیازی که به طرف مقابل داده شود نه گامی به سمت صلح، بلکه گامی به سوی اضمحلال رژیم ایران خواهد بود. در این صورت استراتژی برنده رژیم سیاسی در ایران، تلاش برای افزایش توان مقابله با غرب و بالابردن هزینه سیاست تغییر رژیم در ایران تا به حدی است که طرف غربی از آن منصرف شود.
سایر نظریهها
نظریههای دیگری هم در این زمینه وجود دارند که آنها را کمتر جدی میدانم. مثلا مجموعه نظریههایی که خواست نظام سیاسی حاکم بر ایران را در رویارویی با غرب میبیند. به اعتقاد من نظام سیاسی در ایران متمایل به داشتن رابطه حسنه با غرب است، منتها به شرطی که احساس کند این تعامل منجر به تغییر رژیم در ایران نمیشود و در آن راستا حرکت نمیکند.
نظریه دیگر این است که ایران مذاکره کردن بلد نیست چون یک سیستم عقلانی نیست. بر اساس این نظریه، ایرانیها دلشان تعامل با غرب را میخواهد و غرب هم در جستجوی تغییر رژیم در ایران نیست و تنها مشکلی که وجود دارد این است که ایرانیها درست رفتار نمیکنند و مذاکره بلند نیستند و هی کارشکنی میکنند. این نظریه را ضعیف و غیر محتمل میدانم.
نظریه دیگر این است که غرب نیرومند است و ایران ضعیف و ایران باید نسبت به سیاستهای غرب تسلیم باشد چرا که قد علم کردن در مقابل کشورهای نیرومندی مانند آمریکا و متحدان آن دیوانگی است. بر اساس این دیدگاه، باید دید خواست طرف مقابل چیست و همانکار را انجام داد. فرضا اگر طرف مقابل در جستجوی تغییر رژیم در ایران است، نظام سیاسی در ایران خود باید از قدرت کنارهگیری کند و سرنوشت سیاسی ایران را به دست گروههای جدیدی که با غرب هماهنگی بیشتری دارند بسپارد. این نظریه را هم حتی با فرض پذیرفتن پیشفرضهایش (ضعف مطلق ایران و قدرت مطلق غرب) با توجه به اینکه عملی نیست (چطور میتوان تصور کرد نظام سیاسی ریشهدار و پیچیده ایران دست به خودبراندازی صلحآمیز بزند؟!) قابل اعتنا نمیبینم.
تحلیل
مدافعان یا منتقدان هر کدام از این نظریهها دلایلی در دفاع از موضع خود میآورند. طرفداران نظریه 1، معتقدند ایران با سیاست تنشزا و تندروانه خود در موارد حساسی مانند اسرائیل که غرب روی آن بسیار حساس است، باعث شده بدبینی غربیها نسبت به رفتار و نیتهای ایرانیها دوچندان شود. آنها معتقدند اگر چه ایرانیها در چندین مرحله سعی کردهاند حسن نیت خود را نسبت به برنامه صلحآمیز هستهای خود به غربیها نشان دهند (مثلا غنیسازی داوطلبانه به مدت 3 سال از سوی ایران) اما این امتیازها برای ترمیم بیاعتمادیهای ایجاد شده در طرف غربی کافی نبوده و لازم است ایران امتیازهای بیشتری به غرب بدهد تا کم کم غرب نیز لبخند به لب (و نه شمشیر به دست) جلو بیاید.
اما طرفداران نظریه 2، معتقدند ایران به اندازه کافی به غرب چراغ سبز نشان داده است (همکاری با آمریکا در شکست طالبان، توقف داوطلبانه غنیسازی، نامه به دولت آمریکا و وعده مصالحه در همه زمینههای مورد اختلاف که با بی توجهی رو به رو شد و غیره) ولی در پاسخ غرب حلقه محاصره و اعمال فشار را بر ایران تنگتر کرده است. طرفداران نظریه 2 همچنین اشاره میکنند که در ضمن تحرکات براندازانه غرب نسبت به ایران مستمر و قدیم است (فرضا جنگ ایران و عراق یک نمونهاش). آنها به نگاه سلطهجویانه غربیها به ایران و رویکرد از سر بیحوصلگی آنها نسبت به راهحلهای بلندمدت و آهسته دیپلماتیک ارجاع میدهند و معتقدند دادن امتیازهای بیشتر به غربیها اشتباه است، چرا که هر چه ایران دست خود را از کارتهای برنده بیشتر خالی کند، طرف مقابل که هدف تغییر رژیم در ایران دارد با آسودگی خاطر بیشتری سیاستهای خود را پیش خواهد برد.
پیشبینی
پیشبینی سرنوشت این مذاکرات و اینکه روند تقابل/تعامل بین ایران و غرب به کجا خواهد رفت کار سادهای نیست. اما به هر حال حدس شخصی من این است که در این مذاکرات ایران با امید به صحت نظریه 1، امتیازهای مهمی را به غرب پیشنهاد خواهد کرد و در ازای آن خواستار کاهش فشار بر ایران میشود. غرب امتیازها را کافی نخواهد دانست و مطالبات بیشتری درخواست میکند. جناحهایی در ایران که نسبت به نظریه 2 متمایل هستند، این رفتار غرب را تاییدی بر دیدگاه خود خواهند دانست و امتیازهای بیشتری به غرب نمیدهند و آز آن سو طرف غرب هم که راضی نشده ایران را به کارشکنی و پنهانکاری متهم خواهد کرد. پنهانکاری ایران البته توسط طرف غربی هرگز اثبات نمیشود ولی به هر حال قدرت لابی و رسانه کار خودش را میکند و ایران کارشکن غیرمنطقی مذاکرات خواهد شد که دیپلماسی سرش نمیشود و سر جنگ دارد. به این ترتیب بازی خطرناک بین ایران و غرب بعد از این مذاکرات نیز با شدت و حدت قبل ادامه خواهد یافت.
از ته دل امیدوارم این پیشبینی درست نباشد!
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آنرا از طریق اشتراک در خوراک آن پیگیری کنید. استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.