مغاطله (fallacy) نوعی «شبه استدلال» است که علیرغم نادرست بودن از لحاظ ساختار منطقی، ممکن است در نگاه اول درست به نظر برسد. یکی از انواع مغالطه در منطق، مغالطه «مقابله فردی» (Ad hominem) است. این نوع مغالطه زمانی صورت میگیرد که «فرد دوم» به جای تلاش در جهت ابطال صدق و درستی اظهارات «فرد اول»، خود او را مورد هجوم یا حمله قرار میدهد. مثلا برای اثبات قابل قبول نبودن استدلال فلان شخص، چنین استدلال کنیم که وی به خاطر تقلب و نادرستی قبلا به زندان رفته است. چنین استدلالی مغاطله است زیرا خصوصیات یا شخصیت فردی گوینده، ربطی به درستی یا نادرستی آنچه میگوید یا صحت و کذب استدلالهایش ندارد.
چند مثال عمومی از مغالطه مقابله فردی (Ad hominem)
- آقای «الف» ادعا میکند گزاره «ی» درست است. گروه «ب» نیز ادعا میکنند گزاره «ی» درست است. نتیجه: آقای «الف» عضوی از گروه «ب» است.
مثال: تو میگویی اختلاف درآمد زیاد میان فقرا و ثروتمندان قابل قبول نیست. کمو..نیستها هم همین را میگویند. تو یک کمو..نیست هستی! - آقای «الف» ادعا میکند گزاره «ی» درست است. گروه «ب» ادعا میکنند گزارههای «ی» و «ه» درستاند. نتیجه: آقای «الف» ادعا میکند گزاره «ه» درست است.
مثال1: تو میگویی اختلاف درآمد زیاد میان فقرا و ثروتمندان قابل قبول نیست. کمو..نیستها هم همین را میگویند و به انقلاب اعتقاد دارند. تو به انقلاب اعتقاد داری!
مثال2: تو میگویی اختلاف درآمد زیاد میان فقرا و ثروتمندان قابل قبول نیست. تو که واقعا به این حرف اعتقاد نداری؟ کمو..نیستها هم همین را میگویند تو که کمو..نیست نیستی، هستی؟ - تو ادعا میکنی این فرد بیگناه است. اما حرف تو مورد قبول نیست چون تو خودت یک مجرم هستی.
- تو نمیتوانی حرف «آقای الف» را در زمینه وجود خدا قبول کنی، چون او حتی شغل درست و حسابی ندارد.
- فلان آهنگساز این آهنگ را ساخته، پس حتما چرند است.
- پیشنهاد خانم «ب» مسخره است چون او در سال 2003 توی حساب مالیاتیاش تقلب کرده بود.
- وقتی نماینده شرکتهای سیگارسازی میگوید «سیگار برای سلامتی به طور جدی مضر نیست» استدلالهایش را باور نکنید، چون او فقط دارد از منافع شرکتاش دفاع میکند.
چند مثال از صدها موردی که برای شخص خودم پیشآمده:
- مثال اول:
– کشتار مردم فلوجه توسط سربازان آمریکایی کار وحشیانهای بود و در صورت مطرح شدن در سطح حقوقی میتواند به عنوان جرم جنگی پیگیری شود.
– من میدانم که تو هم گاهی عصبانی میشوی. خودت اگر جای سربازان آمریکایی بودی اینکار را نمیکردی؟
(معنای تلویحی: اکر خودت جای سرباز آمریکایی بودی همین کارو میکردی پس خفهشو حرف نزن) - مثال دوم:
– توی کشورهای عربی اطراف خلیج فارس تعداد زیادی از کارگران هندی و فیلیپینی هستند که با دستمزدهای فوقالعاده پایین و شرایط هولناک مشغول به کارند. این وضعیت از نظر انسانی قابل قبول نیست.
– تو خودت حاضر نیستی از حقوقی که میگیری به این کارگرهای بیچاره بدهی. پس چرا دم از دفاع از آنها میزنی؟
(معنای تلویحی: تو حاضر نیستی از حقوق خودت به این کارگران بیچاره بدی، پس خفهشو حرف نزن) - مثال سوم:
– شرایط زندهگی آوارهگان افغان در ایران خوب نیست. اینها حق کار قانونی ندارند، مسکن مناسب ندارند، از بهداشت و تحصیلات و خدمات اجتماعی محرومند و هر لحظه هم ممکن است از کشور اخراج شوند.
– تو خودت حاضری یکی از اتاقهای خونهات رو بدی به یک افغانی چون خانه نداره؟ حاضر نیستی، پس از آنها دفاع بیهوده نکن.
(معنای تلویحی: تو حاضر نیستی خونهات رو بدی به یک آواره افغانی که توش زندهگی کنه، پس خفهشو حرف نزن) - مثال چهارم:
– فلان فیلم را دیدم. واقعا فیلم ضعیفی بود.
– تو خودت بلدی فیلم بسازی؟ هر وقت یاد گرفتی فیلم بسازی برو و از فیلم دیگران انتقاد کن.
(معنای تلویحی: تو کارگردان یا فیلمساز نیستی، پس خفهشو حرف نزن) - مثال پنجم:
– نوشیدنیهای صنعتی و به خصوص نوشیدنیهای انرژیزا که اخیرا خیلی هم متداول شدهاند برای سلامتی خوب نیستند.
– تو مگر دکتری که در این زمینه نظر میدهی؟
(معنای تلویحی: تو پزشک نیستی، پس خفهشو حرف نزن)
اهمیت خواندن منطق
هر لحظه و هر روز در روزنامهها، در گفتگوهایمان با آدمهای اطراف، در استدلالهای مقامات سیاسی و کلن در زندهگی روزانهمان شاهد «بیماری مغالطهکاری ناآگاهانه» یا «خطر مغالطهکاری آگاهانه» هستیم. شاید خودمان هم بیآنکه متوجه باشیم گاه در دام مغاطله بیافتیم و با استدلالی پوچ و بیارزش به جنگ «گزارههایی که دوست نداریم» برویم. برای گریز از خطر مغالطه فقط و فقط یک راه وجود دارد:
مطالعه و آشنایی با منطق یکی از ضروریترین و اولیهترین نیازهای «من» و «شما» و «همه» است.
مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی