رابطه قانون دوم ترمودینامیک و فحش
درست چند روز بعد از اعلام سهمیهبندی بنزین برنامه مسافرتی پیش آمد به غرب ایران. ما 3 نفر بودیم و تصمیم گرفتیم که علاوه بر من که صاحب ماشین بودم و کارت سوخت خودم را داشتم، یکی دیگر از دوستان هم کارت سوخت ماشین پدرش را بیاورد. واحد شمارشمان هم باک بود. حساب کرده بودیم که کل سفر حدود 4 باک بنزین لازم دارد و قرار شد که من 3 باکش را از کارت خودم بدهم و باقی را دوستم از کارت پدرش. راه افتادیم. اما به جای اینکه وقت و انرژیمان صرف خوش گذراندن و چشیدن لذتهای سفر شود؛ ماشین من تبدیل شده بود به سمینار مصرف بهینه سوخت همراه با کارگاه آموزشی. حضرات مهندسی که خودمان بودیم ضمن ثبت آمار مصرف ماشین در هر 100 کیلومتر سخت مشغول تهیه فهرست بلندبالایی از تدابیری که میتوان به کمک آنها با سوخت کمتری حرکت کرد شده بودیم. در راس فهرست هم عدم استفاده از کولر ماشین بود. همانطور که میدانید کولر ماشین به ازای خنک کردن داخل ماشین جهان پیرامون را گرم میکند و این یعنی سوزاندن سوخت بیشتر! طبیعتا زور ما که به قانون دوم ترمودینامیک نمیرسید اما میتوانستیم کولر ماشین را روشن نکنیم. همین هم شد. مسافرت را ادامه دادیم اما بدون کولر!
باید اعتراف کنم که من شخصا نفرت عجیبی از هوای گرم دارم و یکی از سئوالات بزرگ زندگیام هم این است که چطور ممکن است کسی حاضر باشد پول بدهد و با اراده خود داخل حمام سونا بشود. فکر میکنم نفرت من از گرما یک موضوع ژنتیکی باشد چون پدرم هم همینطور است و تحمل هوای گرم را ندارد. بر عکس من هیچ مشکلی با سرما ندارم و ترجیح میدهم از سرما یخ بزنم تا اینکه از فرط گرما سنکوب کنم. حالا میتوانید حدس بزنید که با توجه به حساسیت ویژه اینجانب به گرما، برای من کولر ماشین از مهمترین اجزا آن محسوب میشود یعنی حتی از سیستم صوتی یا شیشه پنجره هم مهمتر! به هر حال عرقریزان و با پاهای لرزان که مبادا ماشین بیش از حد نیاز گاز بخورد و بنزین بیبها بیشتر از حد سوخته شود مسیر را طی کردیم. تکرار میکنم بدون کولر!
در طول مسیر حدودا هر 5 دقیقه یکبار به کسانی که بنزین فروش آزاد اعلام نکردند فحش میدادیم. به گمانم همه فحشهایی که در طول زندگی یاد گرفته بودیم را دستکم یکبار حواله این برادران و خواهران دستاندر کار کردیم. باور کنید حواله کردن فحشهای آبدار ناموسی توی هوای گرم داخل ماشین خیلی حال میداد و خنکمان میکرد (یک بار امتحان کنید!) . نکته جالب این است که فحش دادن دقیقا مانند کولر ماشین کار میکند. خودت را خنک میکند و کسانی را که بهشان فحش میدهی داغ! البته مطابق با قانون دوم ترمودینامیک جز این هم نمیتواند باشد.
سهمیهبندی هوش به کمک کارت سوختمند هوش :
در ادامه گفتگوها به نظرمان رسید که طرح سهمیهبندی بنزین اگرچه در نفس خود اجتنابناپذیر بود اما حضرات از ما بهتران برای اینکه دمب مردم را کماکان توی دست خودشان نگه دارند بنزین آزاد اعلام نکردند. حالا نوبت بنزین بود که تبدیل شود به یک اهرم فشار داخلی جدید. بنزین هم شد چماقی که هر وقت لازم باشد بتوان با آن زد توی سر این مردم بینوا. بنزین هم رفت جا خوش کرد کنار سایر ابزارهای کنترلی مثل رسانهملی و لشکر ذوبشدگان خیابانی (متخصص کشیدن گیس دختران) و … شاید بیدلیل نباشد که سوتی یکی از دوستان که اشتباها به جای کارت هوشمند سوخت گفت کارت سوختمند هوش فوری به دل همه نشست. چون هر چه نگاه میکنیم و چشم میگردانیم اثری از هوش و هوشمندی در این طرح نمیبینیم. واقعا این مملکت در سطح مدیر به بالا از کمبود شدید هوش رنج میبرد. به نظر من یکی از بهترین راه حلها برای حل مشکلات کشور برنامه ریزی و مدیریت مصرف هوش است. مثلا چه خوب که آقای رئیسجمهور به دنبال حرکت موثر و بسیار مفید سهمیهبندی بنزین، قبل از خروج از کاخ ریاست جمهوری طرح سهمیه بندی هوش را هم در دستور کار خود قرار دهند. طبیعی است که کارتهای سوختمند هوش در مرحله اول برای آن دسته از هموطنان عزیزی که به هوش نیاز مبرم و ضروری دارند صادر خواهد گردید. این طرح عظیم و مهم به عنوان یک حرکت اساسی و انقلابی در جهان مثل توپ صدا خواهد کرد و دیگر هرگز مدیران کشور با کمبود هوش مواجه نخواهند شد.
بنزین مصرف نکنید: راه حلهای دیگر هم هست!
همانطور که مقامات آگاه چندین بار تاکید کردند راه حل نهایی مشکل بنزین مصرف نکردن آن است. با توجه به اینکه دانش بشری امروز خیلی پیشرفت کرده است و متاسفانه دولت هم هیچ کمکی به تحقیقات در زمینه سوختهای جایگزین و انرژیهای نو نمینماید پیشنهاد میشود مردم ایران خود دست به دست هم داده و مساله سوخت جایگزین را یک بار و برای همیشه برای ایران و همه بشریت حل نمایند. این حقیر چند راه حل به ذهنم رسید که اینجا عرض میکنم باقی به عهده دانشمندان این مرز و بوم:
1. استفاده از ماشینهای برقی (سوخت برق):
توضیح: فراموش نکنید شارژر ماشینتان را با خود ببرید.
2. استفاده از خودروهای بیومکانیکی (موتور بیولوژیکی و سوخت طبیعی)
توضیح: قابل توجه مناطق محروم کشور
3. استفاده از دوچرخه و سه چرخه (سوخت طبیعی)
توضیح: قابل توجه شهرهای کوچک
4. استفاده از پیادهروی به عنوان یک ورزش مفرح که بنزین هم مصرف نمیکند (سوخت طبیعی)
توضیح: قابل توجه برادران ذوبشده. لازم به توجه است که در صورتی که پاها خسته شدند، مالیدن کمی نشادر به برخی مناطق خیلی به راه رفتن و حتی دویدن کمک میکند.
5. استفاده از موشک برای مسیرهای بینشهری (سوخت هیدروژن مایع)
توضیح: قابل توجه دبیرستانهای دخترانه. لطفا بعد از کشف انرژی اتمی کمی هم به کشف فضا کمک کنید.
6. خودکشی (احتیاجی به سوخت ندارد)
توضیح: اگر بچه شما مریض بود و بنزینتان هم تمام شده بود و جایی بودید که کسی به شما سواری نداد (از ترس تمام شدن بنزینش) تنها راهی که دارید خودکشی است چون عرضه بنزین آزاد در دستور کار دولت خدمتگذار نیست!)
7. استفاده از حمل و نقل اتمی (سوخت هستهای)
توضیح: بر منکرش لعنت!
سلام
ممنون که به وبلاگ من سر زدین و منو شرمنده کردین
منم بعضی از مطالب وبلاگ شما رو خوندم در کل خوشم اومد اما با بعضی از مطالبتون موافق نیستم که به وقتش عرض میکنم .
در حالت کلی مطالب شما برای من ارزشمند هست و از این به بعد دنبالشون میکنم
راستی لینک شما رو هم در اولین فرصت اضافه میکنم شما هم اگر مایل بودید اینکار رو بکنید
میدونین من خیلی دلم میخواست با آدمی مثل شما ارتباط داشته باشم . آدمی که ادعا میکنه بیطرف و صلح دوست هست ! خیلی برام جالب هست . آخه میدونین من از هموطنان ترک شما هستم . حرف واسه گفتن به یک هموطن [ فارس ] بیطرف و منصف زیاد دارم ….
من وبلاگم رو تازه شروع کردم و تقریبا چیز خاصی توش ننوشتم . منتظرم تا بازدید کننده هام بره بالا اون موقع بیشتر از بعضی چیزها مینویسم . چیزهایی که شاید خیلیها به نفعشون نباشه !
یه چیزی رو هم بگم که بدونین با چه آدمی میخوایین حرف بزنین : من این روزا از شنیدن کلمه « ایران » و « اسلام » داره حالم به هم میخوره! آیا حاضرین با آدمی مثل من ارتباط داشته باشین؟!
ببخشید که این جوری حرف زدم . لازم بود . به همه اولش اینا رو میگم
1000*1000 بار منو ببخشید و خدا نگهدار
بامداد: من هم دوست دارم با هم بیشتر صحبت کنیم. به وبلاگ من خوش اومدی. حتما در ارتباط خواهیم بود.
لایکلایک