هزارتوی منطقی

در چند روز گذشته دو داستان عاشقانه‌ی واقعی از بچه‌های اینجا شنیده‌ام. در واقع شاید در میانه‌ی این بیابان دلشان خیلی پر بوده که برای من درددل کرده‌اند. فکر می‌کنم اگر در شهر یا یک محیط شلوغ بودیم شاید ترجیح می‌دادند این حرف‌ها را به دوستان صمیمی‌تری بزنند، اما اینجا گوش کم پیدا می‌شود و من هم انصافا گوش خوبی هستم!

سادگی

چیزی که در اینجا خیلی به چشمم می‌خورد -و برایم عجیب و باورنکردنی است- سادگی آدم‌ها و نگاه ساده و راحتی است که به اغلب مسائل دارند. موضوعاتی مانند کار یا ازدواج که برای کسانی مثل من به غایت پیچیده، حل‌ناشدنی و سرشار از علامت سوال و تردید هستند، برای آدم‌های اینجا آسان، طبیعی و بدیهی‌اند. آن‌قدر ساده به مسایل نگاه می‌کنند و شیوه‌ی حل مساله‌شان به قدری طبیعی-غریزی است که گاهی فکر می‌کنم کسانی مثل من بیمارگونه در ورطه‌ی پیچیدگی‌های ذهنی و پارادوکس‌های فلج کننده‌ افتاده‌ایم.

(س) جوانی است حدودا 27 ساله که ماجرای ازدواجش را اینطور آغاز کرد که همسرش در یک کافی‌نت کار می‌کرده و او هم روزی برای کاری به آن کافی‌نت رفته بوده است. از دخترک خوشش می‌آید، چند روزی او را تحت‌نظر می‌گیرد و ارتباطات و رفتارش را می‌سنجد و بعد هم به کمک دختر عمویش از او خواستگاری می‌کند.

(ع) جوانی است 26 ساله که ماجرای ازدواجش از یک گفتگوی تصادفی در اتوبوس شروع شده است…

از جزییات بگذریم که حدیث من چیز دیگری است. بدون اینکه بخواهم توانایی‌هایی را که انسان در زندگی فکری‌اش به دست می‌آورد کم‌ارزش تلقی کنم باید اعتراف کنم که فن زندگی در لایه‌های «غریزی–طبیعی» ما آدم‌ها نهفته است. شاید بتوانیم به کمک «درک پیچیدگی‌های واقعیت» و ایجاد یک «معماری ذهنی منسجم در شیوه‌ی نگرش و شناخت جهان پیرامون خود» به حرکت سیال این غریزه کمک کنیم طوری که حساس‌تر، بهتر و دقیق‌تر عمل کند؛ اما نمی‌توانیم و نباید «ذهن و همه‌ی توانایی تحلیل و ترکیب‌اش» را در برابر «طبیعت ساده و خطی» خود قرار دهیم.

هزارتویی خودساخته

طبیعت ما آدم‌ها آنقدر نیرومند و ریشه‌دار است که اگر ذهن را در مقابلش قرار دهیم بدون شک حاصل یک کابوس منطقی عظیم خواهد شد: هزارتویی از افکار و غرایز که صاحب اندیشه را در پیله‌ای بی‌منفذ اسیر خواهد کرد.

در میان این همه منحنی‌های چند بعدی و پیچیده که دور خود پیچیده‌ایم آیا جایی سر رشته‌ای را از کف نداده‌ایم؟ چه کسی می‌داند شاید آدم‌هایی که شاخک‌های طبیعی خود را بکر و سالم نگه داشته‌اند -حتی اگر به نظر کم‌اطلاع و عامی برسند- هنر زندگی کردن را -به صورت کاملا ناخودآگاه- بهتر می‌دانند و در نتیجه درک و حس بیشتری از زندگی‌شان دارند؟ نکند برخی از ما همان کلاغی باشیم که می‌خواست خرامیدن کبک را یاد بگیرد و راه رفتن خودش را هم فراموش کرد؟!


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

نویسنده: bamdadi

A little man with big dreams.

19 دیدگاه برای «هزارتوی منطقی»

  1. بعضی وقتا کامنت گذاشتن برای بعضی وبلاگ ها و بعضی پستا خیلی سخته ! 🙂 دلم نمیاد با خط خطیهام وبلاگتونو سیاه کنم…….. فقط دلم خواست بگم کلا دیدتون به دنیا رو دوست دارم و نحوه نگارشتون از نظر من بی نظیره!
    موفق باشید!

    لایک

  2. نگرش ما به اطرافمون نتیجه محیطیه که توش بزرگ شدیم و چاره ای هم نیست هرچه این محیط اجزای بیشتری داشته باشه پیچیدگی افکار ما هم بیشتر میشه .

    لایک

  3. سلام بامدادی جان

    هی یی
    میبینی این فیدخونی باعث میشه آدم نفهمه کی قالب وبلاگها تغییر میکنه:)
    هدر وبلاگت خیلی شیک شده و خیلی هم به نوشته های اخیرت میاد 😀
    مباااارکه

    راجع به این پستت :
    من دقیقا راجع به ازدواج چنان سختگیری که نه البته سوالات زیادی دارم که خیلی از مواقع وقتی میشنوم یکی از دوستانم یکماهه ازدواج کرده واقعا شاخ در میارم:)

    لایک

  4. همین اتفاق رو در مورد سبک رابطه‌ با همسرمون هم معمولا می‌افته. برای خیلی‌ها این سؤاله که با یک دختر چه‌‌طور باید برخورد کنم،‌ از چی خوشش میاد، از چی بدش میاد. یه مرد خوب،‌ چه مردیه.
    پیش هر کسی هم می‌شینی یه چیزی می‌گه. چیزهای مثل خشونت (پنهانِ) مردانه، قیافه و ظاهر، حساسیت‌ها هر کدوم مثل یک کارد دو لبه می‌مونن که از یک زاویه، خوشایند و از زاویه‌ی دیگه، ناخوشایندند.
    شاید اگر توی خیلی از این‌ها هم رجوع به غریزه و طبیعت عادی‌مون بکنیم، خیلی از مشکلات حل بشن. البته این منافاتی با شناخت خوب آدم نسبت به غریزه‌ی خودش نداره.
    کماکان گیج‌ام؛ این‌ها فقط مثل طرح یک سؤال بود برای خودم!

    لایک

  5. منم يه چند وقته داخل اين هزار تو گم شده ام و شگفتا كه وقتي واردش مي شي انگار خروجي بسته مي شه و هي توش بايد پيچ بخوري!

    لایک

  6. آخه بامدادی جان آدم وقتی می گه شاید کامنتهایی هم نوشته بشه که بشه به لیست اضافه کرد دیگه اون کامنتدونی رو که قفل و بند نمی زنن !!!
    خلاصه که خواستم یک جمله ای اضافه کنم :

    شاید ، نه ، حتمن ! آنها هم مثل ما دچار توطئه توهم شده اند هر چه که ما از کمی و کاستی می بینیم یا کار آمریکاست یا اسراییل ، حالا این انسانهای متمدن و بشر دوستهای طفلک هم که در هواپیما بوده اند دچار توهم شده اند و کودکان را به چشم طالبانیانی از نوع ریش بلند ها و اسلحه های مخوف به دست دیده اند .

    لایک

  7. سلام دوست عزیز بینش عمیق شما قابل ستایشه.من هم گاهی اوقات متوجه این مسله شدم.خیلی از ما سعی می کنیم مهارت های فکر کردن رو یاد بگیریم و شاید مرتب دنبال اونیم که روش های فکر کردن و نگرش خود رو اصلاح کنیم و ارتقا بدیم.با این کار شاید فکر کردن و تصمیم گیری رو برای خودمون گاهی وقت ها خیلی مشکل تر از اونی که هست می کنیم.

    لایک

  8. @ مهران:

    مشکل این‌جاست که وقتی نیروهای ذهنی توسعه پیدا کردن، آدم این گرایش رو داره که از غریزه‌های طبیعی‌اش فاصله بگیره. مدیریت و حفظ تعادل میان ذهن و غریزه به نظر من کار دشواریه و خودش یه هنره.

    لایک

  9. @ زهرا:

    ممنون زحمت اون یکی زهرا بود دیگه. لطف داشت خیلی به من که این هدر جدید رو طراحی کرد.

    این مساله که تو گفتی، معمای من هم هست. خیلی وقتا می‌بینم آدم‌ها موضوعات بزرگ و پر مسئولیتی مثل ازدواج یا دارای فزرند شدن رو طوری ساده و راحت باهاش برخورد می‌کنن که شک می‌کنم شاید درست عمق مسئولیت یا عظمت تعهدی رو که شروع کردن درک نکرده باشن.

    لایک

  10. @ تنها ترین:

    این حرف‌ها رو نزن که شرمنده می‌شم. کامنت‌گذاشتن همیشه برای من ارزش بالایی داره و به خصوص این که این کامنت از طرف یه دوست خوب باشه.

    ممنونم از این که با همه‌ی سختی‌ای که حس کردی کامنت گذاشتی 🙂

    لایک

  11. گرچه ازدواج هميشه نگرانيها و پيچيدگي هاي خودش رو داره، ولي خوب
    :
    گفت آسان گير بر خود كارها كز روي طبع
    سخت مي گيرد جهان بر مردمان سخت كوش

    لایک

من همه‌ی کامنت‌های وارده را می‌خوانم. اما ‌لطفا توجه داشته باشید که بنا به برخی ملاحظات شخصی از انتشار و پاسخ دادن به کامنت‌‌هایی که (۱) ادبیات تند، گستاخانه یا بی‌ادبانه داشته باشند، یا (۲) در ارتباط مستقیم با موضوع پستی که ذیل آن نوشته شده‌اند نباشند و یا (۳) به وضوح با نشانی ای‌میل جعلی نوشته شده باشند معذور هستم. در صورتی که مطلبی دارید که دوست دارید با من در میان بگذارید، از صفحه‌ی تماس استفاده کنید. با تشکر از توجه شما به بامدادی.

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: