با هم گوشههایی از افشاگریهای سربازان آمریکایی دربارهی نحوهی برخورد ارتش «امپراطور متمدن، دموکراسیخواه و بسیار حساس به حقوقبشر جهان» با مردم عراق را میخوانیم. به غیر از خود مردم عراق، سربازان آمریکایی بازگشته از جنگ (و مخالف جنگ) بهتر از هر کسی میتوانند آنچه را در عراق میگذرد توصیف کنند. این نوشته قسمتهایی است از گزارش کوتاهی که ظهر جمیل تهیه کرده است.
یک گروهبان آمریکایی:
زن عراقیای را دیدیم در حالیکه گونیای را به دنبال خود میکشید و به نظر میرسید در حال نزدیک شدن به ماست. ما او را با یک موشکانداز دستی منفجر کردیم. اما وقتی که گرد و غبارها خوابید متوجه شدیم گونیای که همراه داشت پر از خوار و بار بوده. زن قصد داشته بود برای ما غذا بیاورد و ما او را تکهتکه کردیم.
یک گروهبان آمریکایی:
به ما توصیه میکردند که اگر جایی «اسلحه یا سلاح سرد» (drop weapon or shovel) روی زمین دیدیم برداریم و همراه خود داشته باشیم. این اسلحهها به دردمان میخورد، چون در مواقعی که یک غیرنظامی را میکشتیم، میتوانستیم اسلحه را در جسدش جاسازی کنیم و وانمود کنیم شبهنظامی بوده است.
یک تکتیرانداز آمریکایی:
یکبار دستور آمد که به سوی همهی تاکسیها شلیک کنیم چرا که دشمن از آنها برای حمل و نقل استفاده میکند. یکی از تک تیراندازها پرسید: «درست شنیدم؟ به همهی تاکسیها شلیک کنیم؟» افسر فرمانده پاسخ داد «سرباز، دستور را شنیدی، همهی تاکسیها را هدف قرار دهید». بعد از آن شهر روشن شد با نور ناشی از انفجار ماشینها.
یک تفنگدار آمریکایی:
بسیار پیش میآمد که خشابهایمان را بدون شناسایی هدف و به صورت تصادفی در شهر شلییک میکردیم و بعد با نفربرهایمان گشت میزدیم و از جسدها عکسهای پیروزی (trophy photos) میگرفتیم.
یک سرباز آمریکایی:
«اگر دیدید کسی ظاهرا تسلیم شده، دستهایش را بالا گرفته همراه با یک پارچهی سفید، آرام حرکت میکند و هر چه را که دستور میدهید اطاعت میکند، فرض کنید یک حقه است و به او شلیک کنید.» این بخشی از دستورالعملی بود که به ما در جریان حملهی سال 2004 به فلوجه داده شده بود.
یک سرباز آمریکایی:
گاهی به بچههای عراقی شکلات میدادیم، نه به خاطر اینکه به آنها محبت کنیم، چون میخواستیم نزدیک ما بمانند. وقتی بچهها نزدیک ما باشند، کسی به ما حمله نمیکند. ما از بچهها به عنوان سپر محافظ استفاده میکردیم.
یک عضو ارشد گروه سربازان مخالف جنگ (Veterans Against the War):
مقیاس جنایتهایی که در عراق رخ میدهد بسیار فراتر از چند اشتباه یا تصمیم شخصی است و مستقیما به سیاستهای دولت آمریکا در خاورمیانه و عراق باز میگردد.
مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی
اون تاکسی ها خیلی خوب بود. طرف آنقدر صداقت داشته باز برگرده و بپرسه که درست شنیده یا نه. در کل، ارتش برای کاری آن جاست که خودش هم نمی داند چیست، نه می تواند شجاعت به خرج دهد و نه احتیاط. قاعده آمریکایی عمل می کند:یک سرخپوست خوب، یک سرخپوست مرده است.
لایکلایک
راستی من با تیتر موافق نیستم چون کار سرباز و گزارشگر با هم متفاوته اما شاید بهتر باشه که گفت سربازان راویان خوبی هستند. گزارشگر خوب کارش گزارش خوبه اما سرباز کارش گزارش نیست، گزارشگر خوب کسی است که حتی در این مطلب، رفته این گفته ای سربازان را یا پرسیده و یا جمع آوری کرده.
لایکلایک
الان که تیتر رو کردی خبرنگار که حسابی کلاهمون رفت توی هم.این طور نیست اصلن، سرباز منبع خوبی است برای یک خبرنگار. اما سرباز بهترین خبرنگار نیست.
لایکلایک
سلام
باز هم شرمنده ها ولی یک نکته رو من درک نمیکنم
شما کلا با هر جنگی مشکل داری یا معتقدی جنگ عراق اشتباه بوده؟
ممنون میشم جواب من رو بدی.
لایکلایک
@ هویت ما (کیوان ایرانی):
شما با هر جنگی مشکل نداری؟
البته جنگ در حالتیکه تدافعی باشه اگر چه پدیدهی مطلوبی نیست، اما قابل دفاعه چون چارهای جز دفاع نیست. اما در هر صورت دیگه و به خصوص هولناکترینش که «حملهی متجاوزانه» باشه صد در صد محکومه و در واقع در دنیای امروز جنایتی بالاتر از «حملهی متجاوزانه» متصور نیست.
لایکلایک
@ هزاران نقطه:
کامنتهات رو دیر دیدم، برای همین هم چند باره شد :)) الان درستش کردم. دستت درست برادر.
لایکلایک
can just tell: i’m sorry for this savagely war
لایکلایک
بامدادي عزيز،
از شما بعيد مي دانستم چنين گزارشي را پست كني!!!
مثل گزارشهايي مي ماند كه در اصول كافي و حليه المتقين درباره امامان نقل شده و يا اگر بخواهيم به روزش كنيم مي شود همان مورد حسين فهميده خودمان!!
كدام ذهن هشياري باور ميكند كه در بحبوحه جنگ و قحطي و اشغال كشور توسط بيگانه زني از كشور اشغال شده براي سربازان اشغالگر خواروبار به دوش بكشد؟! اگر واقعا» چنين زني وجود داشته نيت پليدي در سر داشته و همانا سزاوار غبار شدن.
و يا آن كدامين روز بوده كه شهر از نور انفجار تاكسيها نوراني شده و هيچ ارگان مدافع حقوق بشر صدايش در نيامده،هيچ بيانيه اي صادر نشده سهل است كسي از عراقيها را هم ككش نگزيد؟؟ ملتي چنين خاموش همان به كه تاكسيهايشان در يك شب به نور تبديل شود.
بامدادي عزيز گفته اند هدف وسيله را توجيه ميكند ولي نه اينگونه!
لایکلایک
babre tanha! bamdadi tarjome karde. az khodesh ke dar nayovorde, boro be referenci ke dade va yaghe nevisande asli ro bechasb!!!!
لایکلایک
momkene eghragh boode bashe, vali havadese mesle in vaghean dare etefagh miofte. hamin chand rooze psh bood ke didam 90 ta zano kodak to afghanestab fek konam alaki koshte shodan! choon be amrikaeeha bad info dade boodan…
لایکلایک
همیشه در جنگ فجایعی از این دست بسیار زیاد است . نمی توان سربازان آمریکایی را شماتت کرد ، باید جلو جنگ را گرفت.
لایکلایک
man az in feature «waiting for moderation» vase comment haa khosham nemiad aslan.. choon adam fek mikone bayad paache-khaari va chaaploosi kone!!!!! ya inke ehsas kone ke weblog sansor mikone commenthaee ke delesh nemikhad. omdivaram in feature ro disbale konid va commentha ro badan paak konin..
لایکلایک
واقعا تاثیر گذار بود اما منو یاد گزارش های آخر اخبار بیست و سی شبکه دو تلویزیون ایران انداخت
لایکلایک
عجیب و وحشتناک بود. ممنون.
لایکلایک
بامدادیی عزیز،
سوالای داشتم: این پستات قرار است چه چیزی را به چه کسای ثابت کند؟!
قرار است به من و امثال من ثابت کند که جنگ چیز بدی است؟ من سالهای سال است که میدانم جنگ چیز بدی است.
قرار است ثابت کند حملهی امریکا به عراق متجاوزانه بوده است و سختیها به مردم عراق وارد شده؟ این را هم میدانستم.
یا اینکه شاید هدفاش من و امثال من نیستیم و کسانِ دیگری هستند. کهها؟ کسانای که اعتقاد دارند خوب است امریکا به ایران حمله کند؟ تلاشات قابل تقدیر است، اما آیا فکر میکنی چنان شخصای به خاطر چنین نوشتهای احساساتی شود و نظرش تغییر کند؟
یا شاید هم من اشتباه میکنم و هدف نوشته چیز دیگری بوده است.
لایکلایک
@ سولوژن:
سولوژن بزرگوار،
حقیقتش را بخواهی موقع نوشتن اینگونه نوشتهها لزوما به اینکه چه نوع مخاطب یا خوانندهای ممکن است آنرا بخواند یا از آن تاثیر بگیرد فکر نمیکنم. در واقع «نوشتم» چون به نظرم مهم آمد و دوست داشتم دربارهاش حرف بزنم. ولی اگر بخواهم به کارکرد آن فکر کنم، اینها به ذهنم میرسد:
1. به دنبال نوشتههایم، خوانندههای فرضی من (جدیدها یا قدیمیها) با نوع نگاه من به دنیا آشنا میشوند. از این طریق میتوانم دوستان یا همفکران خودم را شناسایی کنم. از طریق همین وبلاگ (کاغذپارهی دیجیتال) تا به حال چندین دوست خوب به دست آوردهام.
2. خوانندهها همه مثل شما دانایی مطلوبی نسبت به وضعیت کشور عراق یا توسعهطلبیهای دولتهای بزرگ (یا کوچک) ندارند. از طرفی همهی آنها هم ممکن است طرفدار این سیاستهای گسترشطلبانه نباشند. دستهی قابل توجهی از خوانندهها احتمالا در طیفهای میانه هستند، حال یا به خاطر اینکه بیشتر منابع خبریشان رسانههای غالب بوده که آنطور که باید و شاید ابعاد فاجعه را منعکس نمیکنند، یا اینکه اصولا هنوز اطلاعات کافی برای اینکه موضع فکری خودشان را دربارهی «جنگهای توسعهطلبانه» مشخص کنند (یا اگر موضعشان مشخص باشد، محکی داشته باشند که آنها را شناسایی کنند) ندارند. از طرفی سیستم حاکمیت بیکفایت و ناکارآمد ایرانی هم در دهههای اخیر شناخت واقعیتهای دنیا را برای ایرانیان کمی دشوارتر کرده است، چرا که شعارهای تکراری داخلی، ذهنها را به مخالف با هر آنچه در ظاهر شبیه یا همآوا با صدای حاکمیت ایران کند متمایل کرده است.
شاید نوشتن/خواندن نوشتههایی چنین، کمک کند به اینکه نگاه دستهای از آدمها به واقعیتهایی که در دنیای اطراف ما هر روز رخ میدهد روشنتر یا واقعبینانهتر شود.
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
ادامهای دیگرگونه:
وقتی منطقدانی مثل تو برای من کامنت میگذارد، دست و پایم را گم میکنم. نمیدانم چطور باید پاسخ بدهم. مخالفت با جنگ، طرفداری از ارزشهای انسانی، صلحطلبی، روشنگری یا اصولا خیلی از این دست بحثها که به نظر من صرفنظر از شغل و حرفه و کارمان، باید تعاریف شخصی خودمان را از آنها بسازیم، مفاهیمی نیستند که بتوان با دقت و صلابت فلسفی دربارهشان سخن گفت (یا دست کم کار من نیست). ممکن است من یک جملهی ساده بگویم، «نوشتن در وبلاگ به من کمک میکند که دوست پیدا کنم». همین یک گزارهی ساده را اگر بخواهیم زیر ذرهبین فلسفی بگذاریم به جاهایی میرسد که من از توضیح دادنشان عاجز خواهم ماند. من چیست؟ کمک کردن یعنی چه؟ دوستی چیست؟ چرا باید دوست شد؟ نوشتن چگونه میتواند به دوستی منجر شود؟ همین وقت را در دنیای حقیقی صرف کارهای دیگری کنم زودتر به دوستی منجر نمیشود؟ نوشتن با چه فکری مبتنی بر چه زبانی؟ چقدر من نسبت به چیزهایی که مینویسم «وقوف و تخصص دارم؟»، چرا در وبلاگ نوشتن، چرا نه در روزنامه یا نه در دفترچهی شخصی؟ و و و …
به پاسخ همهی پرسشهایی نظیر این فکر کردهام؟ نه! دوست دارم دربارهی بعضیهایشان فکر کنم، اما واقعیتش را بخواهی سالهاست که به این نتیجه رسیدهام «عملگرایانهتر» است، اگر ذرهبین منطقیام را همیشه زیاد به موضوعات حسی نزدیک نکنم، مگر اینکه جایی به دلایل خاص بارز شود و اولیت بررسی و موشکافی پیدا کند.
یک سئوال ساده میپرسی و ذهن من را میبری به دنیاهایی که مدتهاست دارم سعی میکنم از آنها فرار کنم. دنیایی که ذهنم در هزارتوی منطقی خودش، در یک اسپیرال بیپایان گم میشود.
باز هم ممنون.
لایکلایک
يك مشت اراجيف و حرفهاي مفت توسط يك عرب!
ترجيح ميدهم ساده لوحاني كه براحتي چنين ادعاهايي مسخره و بدون منبعي را باور مي كنند، بهتر است در جبهه مقابل من باشند تا در جبهه من…
لایکلایک
@ عليرضا:
ترجیح شما به خودتان مربوط میشود، فقط میتوانم بگویم برایتان متاسفم. آن «یک عرب» که گفتی بوی تبعیضنژادی و نژادپرستی میدهد.
لایکلایک
خیلی تکان دهنده بود.
البته نمی دانم چقدر معتبر است و سندیت دارد!
لایکلایک
پستت بوي برنامه هاي ضد جنگ كانالهاي تلوزيون را ميده.نه منبعي داره و نه به عقل نزديكه.اينقدر بي منطق و مزخرفه كه با هيچي نميشه هضمش كرد.
اگر وقتي بود و حوصله اي برات از دفاع مقدس خودمون مينويسم.خاطرات خودم توي حلبچه و ماوت و توي عمليات مرصاد.
منكر زشتيها و پليديهاي جنگ نيستم،قصد دفاع از كسي را هم ندارم،ولي شماها كه اينقدر به اين وحشيگري هيا آمريكايها توي عراق و افغانستان حساس هستيد و نگران،يا نگران لبنان و فلسطينيد يا هميشه نگران اجرا نشدن حقوق بشر توي گوانتانماو،آيا شده جرات كنيد و چيزي هم در مرود اوين بنويسيد؟يا از حقوق مردم خودمون؟دانشجوهامون؟يا از ترس فيل ترين گ شما هم خودسانسوري را انتخاب كرديد؟
لایکلایک
متشکرم از پاسخ مفصلات. (:
لایکلایک
@ مسعود:
اگه دقت کنی متوجه میشی که منبع داره. منبعاش گزارش یک خبرنگار مشهور بینالمللیه که از صحبتهای مستقیم سربازان آمریکایی که از عراق برگشتند و مخالف جنگ هستند تهیه شده.
MARFA, Texas, Sep 16 (IPS) – Aside from the Iraqi people, nobody knows what the U.S. military is doing in Iraq better than the soldiers themselves. A new book gives readers vivid and detailed accounts of the devastation the U.S. occupation has brought to Iraq, in the soldiers› own words.
من نمیدونم امثال شما مشکلتون با پذیرفتن واقعیت چیه؟
لایکلایک
من مشكلي با روبرو شدن با واقعيت ندارم.ولي سئوالم از شما اينه مشكل شما براي سرپوش گذاشتن روي مشكلات اجتماعي،فرهنگي و سياسي كشور خودمان چيه كه درست مثل كمونيستهاي شوروي سابق با تبليغ و ترويج و بزرگ نمايي دروغ در مورد جهان سرمايه داري و غرب سعي در فرافكني واقعيات جامعه خود را داريد.
جالب اينكه منبع تمامي اين گزارشات بنابر آدرسي كه خود شمما گذاشتيد همان كشور استكباري است كه سربازانش توي عراق شبانه روز رژه ميروند.
ولي ايا شما و امثال شما شجاعت انعكاس واقعيات جنگ 8 ساله يا همان به اصطلاح دفاع مقدس را داريد؟آيا شجاعت انعكاس وحشيگريهاي اوباش نيروي انتظامي در برخورد با جوانان را در همين وبلاگ خود را داريد؟يا از ترس فيل+تر+ينگ سكوت اختيار ميكنيد و تنهابه نشر اخبار جنايات كشورهاي ديگه اكتفا ميكنيد؟
ديروز يادم رفت بگم اگر حسين شريعمتداري نوشته ات را بخونه حتما به تحريريه كيهان دعوتت ميكنه چون عجيب شبيه توهمات سعيد امامي در برنامه هويته.
در آخر حداقل يا لينك خبرت را بگذار يا آدرس منبعي كه آن را از آنجا كش رفته اي را ذكر كن تا هم به حداقل مسئوليت رسانه ايت عمل كرده باشي و هم خواننده بتواند صحت نوشتهات را برسي و قضاوت كنه و هم اينكه مثل من نگه اين مطلب را كش رفته اي.
لایکلایک
آقاي بامدادي…
هر مليت و نژادي به خصوصيات خوب و بد خاصي معروف هستند. ما ايراني ها را معمولا مهماندوست و البته دروغ گو ميدانند! (چه بخواهيم يا نه، چه باور كنيم يا نه، چه درست باشد يا نه) و عرب ها هم در راستاي اهدافشان حرف مفت زياد ميگويند. مطمئنا خصلتهاي خوبي هم دارند كه من بعلت عدم مسافرت به كشورهاي آنان تا كنون از آنها اطلاعي ندارم.
و اما منبع موثق گزارش شما! عزيز من اگر حرف و ادعاي ياوه هر سرباز ضد جنگ (بالفرض درست بودن اين گزارش كه بعيد ميدونم) كه بعلت بستر دمكراتيك ايالات متحده بيان ميشه، ميتونه سند و مدرك باشه، پس اونوقت بايد همه توهمات و ادعاهاي اعضاي گروه مجاهدين خلق و ههم باور ميكرديم؟ پس چرا نكرديم؟ خوب اونا هم نهايتا ضد حكومت كشورشون بودن؟
اگر ادعاهاي فرد مذكور را كه در دمكراسي آمريكايي اجازه ياوه سرايي به او داده شده را معقول بحساب بياوريم، من بخاطر 30 زندگي در ايران و مهارتهايي كه با ديدن اجباري مراسم عزاداري بدست آورده ام، حاضرم مرثيه اي در رثاي شهداي آمريكايي بغداد و نجف و كربلا و فلوجه بسرايم كه اشك سنگ هم دربيايد! البته مثل همين فرد حاضر به دادن هيچ گونه مرجع و مدرك و مستندات در اين باره نخواهم بود ولي اشكش تضمينيه! احترام همين سربازها رو حداقل به خاطر زيارت گاههايي كه بعد از سي سال و اندي اجازه زيارتشونو پيدا كردين، نگه دارين.
لایکلایک
در ضمن يادم رفت بگويم كه من اصلا نژاد پرست نيستم و در همين باره مجبورم براي اينكه اينو به شما ثابت كنم، يك مسئله خصوصي از زندگي مو به شما بگم. دوست دختر من عراقي هست و تو بغداد زندگي ميكنه و در آينده نزديك هم با هم ازدواج ميكنيم. راستي شما آقاي ضد نژاد پرستي؟ حاضري با يك عراقي ازدواج كني؟ (البته ثابت كردن جواب بله تقريبا غير ممكنه).
نهايتا اين مورد هم در ديد من نسبت به واقعيات ملل تغييري ايجاد نميكنه. خوب هاشون خوبن و بدهاشون بد.
لایکلایک
@ مسعود:
شاید این نوشتهی شما به خاطر لحن بسیار بیادبانهاش حتی ارزش پاسخ دادن نداشت، ولی برای اینکه ذهن خوانندگان احتمالی روشن شود پاسخ میدهم.
نوشتهای من «نوشته را از جایی کش رفتهام و چرا لینک نمیدهم». دیگه اینکارو میکنی کلاهمون توی هم میره. اولا که اون لینک از همون اول کار توی بالای پست میدرخشید، و من از قایم کردن لینک که چیزی گیرم نمیاد جانم. لینک اونجا بود، الان هم هست، اگر فاجعهای چیزی رخ نده، فردا هم همانجا هست در خدمت شما و دوستان.
اما انگار حالا مشکل جدیدی رو مطرح کردید. که من چرا از «کشورهای استکباری مینویسم» و چرا از ایران نمینویسم. هر وقت ایران لشگرکشی کرد به مکزیک و برای آوردن رفاه و دموکراسی شروع کرد مکزیک را به خاک و خون کشیدن، چشم، به روی چشم عزیزم، قول میدهم دربارهی جنایتهای هولناک ایران در کشور مکزیک هم حسابی بنویسم.
نکتهی دیگر اینکه دربارهی سیاستهای اقتدارگرایانه و تند داخلی ایران، 24 ساعت شبانهروز و 7 روز هفته در وبلاگستان نوشته میشود، من ترجیح میدهم دربارهی چیزهایی بنویسم که به نظرم کمتر به آن پرداخته میشود: جنایتهای بینالمللی، سیاست بینالمللی و صلح با دغدغههایی جهانی.
من کیهان نیستم، به این دلیل ساده که اتهام به کسی نمیزنم و توهین هم نمیکنم. جایی هم پیش نیامده که سعی در سرپوش گذاشتن یا عوض کردن جرایم یا موارد نقض حقوق بشر در داخل ایران کرده باشم.
لایکلایک
@ عليرضا:
با کمال احترام باید خدمتتون عرض کنم که لطفا بیربط صحبت نکنید. این چه حرفیه که شما میزنی:
«عرب ها هم در راستاي اهدافشان حرف مفت زياد ميگويند.»
من قبول دارم که منبع این گزارش ممکنه مستند نباشه. اینجا هم دادگاه نیست که لزوما مدارک محکمهپسند لازم باشد ارائه کنیم. نوشته را میخوانیم، شاید تلنگری به ذهن ما بزند که در عراق چه خبر است. مطمئنا یک ذهن پرسشگر به چنین گزارشهایی اکتفا نمیکند. اگرعلاقهمند بودید در همین اینترنت کمی که بگردید گزارشهای مستندتر (یا به قول دوستم کمانگیر مبتنی بر آمار و ارقام) هم پیدا میکنید.
من هیچوقت سرباز آمریکایی را مسئول جنایتهایی که درعراق رخ میدهد نمیدانم. سرباز یک مهره از یک ماشین غولپیکر است که فرمانش هم دست سرباز نیست. باید تصویر بزرگتر را دید.
لایکلایک
سلام مجدد… آقا من حرفم و پس ميگيرم. اعراب هيچوقت در راستاي اهدافشون حرف مفت «نمي زنند». حرف من هم بي ربط بود. شرمنده كه اندازه يكي دو كامنت هم جا تو پستت اشغال كردم.
پس به اين ترتيب در مورد جزاير مورد مناقشه هم حرفشون اصلا مفت نيست. اصلاً وزين و ثقيل و متين هم هست!
ازين تلنگرهاي «غير محكمه پسند» هم ما جنگ طلبها!! به شما صلح طلبها!! خيلي زديم و ظاهرا اين كار سودي نداشت، پس بياييد نزنيم، بي فايده است.
دوست من، يك جور ديگه ازتون بپرسم. شما كه جنبه آزادي بخشي جنگ عراق و نمي بيني (و اينكه خواهي نخواهي اثرات مثبتش نصيب دولت و ملت ايران هم شد) و در واقع سعي ميكني بد بين باشي (مختاري در هر صورت)، بيا و در مورد حمله اعراب مسلمان به ايران زرتشتي هم كمي بدبين باش. بنويس كه اونا اصلا قصد مشرف كردن ايرانيان و بدين مبين اسلام نداشتن. مثل آمريكايي ها (از ديد شما) فقط فكر منافع خودشون بودن. بنويس دوست عزيز!
من ممكنه كه حرفان از نظر شما بي ربط باشه ولي لزومي نداشت اينجا دقيقا با كلمه مطرح كنيد. اختيار فكر شما دست خودتونه. كمي به خرد جمعي خوانندگان وبلاگتون احترام بگذاريم.
لایکلایک
در ضمن راجع به فرمايش شما در مورد سربازان آمريكايي:
«من هیچوقت سرباز آمریکایی را مسئول جنایتهایی که درعراق رخ میدهد نمیدانم. سرباز یک مهره از یک ماشین غولپیکر است که فرمانش هم دست سرباز نیست. باید تصویر بزرگتر را دید.»
بايد به اين مطلب هم توجه داشته باشين كه سربازي در آمريكا مثل ايران اجباري نيست. حتي بعد از استخدامهاي رسمي و پيماني در ارتش آمريكا، فرد تا حد زيادي قادره در تعيين رسته خدمتي و محل خدمت خود دخالت كنه و اگر خدمت در محلهاي پر خطر را تقاضا ميكنه بخاطر كم كردن دوران خدمت تا بازنشستگي، علاقه به ماجراجويي و در صدر همه حقوق و مزاياي بسيار بالا است. افرادي كه جسته و گريخته شنيدين كه از ارتش آمريكا فرار كرده و به كانادا و يا اروپاي شمالي پناهنده شدن، قريب به اتفاق بعلت انجام تخلفات نظامي مبادرت به اين كار كردن.
با اين حساب، براحتي ميتونين حدس بزنين كه بر خلاف كشور ما كه سربازخانه ها پر است از مخالفان وضعيت فعلي خود و كشورشون، سربازان آمريكايي با ايمان و علاقه واقعي به ماموريت شان وارد مسائل نظامي ميشوند و تك تك مسوليت كاراشونو بعهده ميگيرن.
عده بسيار معدودي كه بعدا به اصطلاح به جرگه ضد جنگها ميپيوندن، اونايي هستن كه با ايمان و علاقه كاذب وارد ارتش شده نظر روحي سرخورده شده و يا جسما مجروحيت و معلوليت پيدا كردن و با اين كاراو احيانا چاخان كردن در بستر دموكراتيك عليه ارتش آمريكا ميخوان عقده هاشونو رفع كنن. البته كه اين اتفاقها همه جا ميوفته، اون جانباز شيميايي تو فيلم از كرخه تا راين يادتونه كه رفته بود آلمان مداوا بشه و ميخواست اونجا پناهندگي هم بگيره؟! آيا اون نماينده همه جانبازان جنگ ايران و عراق بود؟
لایکلایک
آقا جمعش کنید دیگه تا کی دروغ من خودم 2 روزه از عراق اومدم چرا هی دنبال مردم صفحه میذارین شما خودتون برین یکمی انسانیت از آمریکایی ها یاد بگیرین شما خودتون تو اداره مملکت موندین حالا اومدین به آمریکا انگولک میکنید .ای کاش مسئولان ما هم یکم مثل این امریکایی ها عرضه داشتند .
لایکلایک
@ ali:
شما کجای عراق بودی؟
لایکلایک