بعضی کتابها ارزش کاغذی که صرف چاپشان شده را ندارند؛ بعضی کتابها را باید تورق کرد؛ بعضی کتابها را باید خواند، اما محدود به جغرافیا و زمانی هستند که چون بگذرد کتاب هم به بایگانی تاریخ سپرده میشود؛ بعضی کتابها را اما باید تا پایان عمر، در هر فصل و هر سال و هر جغرافیایی خواند و دوباره خواند، هر وقتی که دِل یا سَر طلب کند.
زمین انسانها در زمرهی چنین کتابهایی است.
زمین بیش از هر کتابی از ما به ما میآموزد، زیرا در برابر ما ایستادگی میکند. بشر هرگاه با مانع درگیر شود توان خود را میآزماید اما برای چیره شدن بر مانع به ابزاری نیاز دارد، رندهای یا گاوآهنی میخواهد. بزرگر هنگام شخم، رازهای طبیعت را مو به مو بیرون میکشد و حقیقتی که به دست میآورد حقیقتی کلی است. هواپیما نیز که ابزار کار هوانوردان است انسان را با تمام مسائل کهن درگیر میکند.
من تصویر نخستین شب پروازم را بر فراز آرژانتین پیوسته پیش نظر دارم. شب تاریکی بود که فقط روشناییهای انگشتشمار و پراکندهی دشت همچون ستارگان سوسو میزدند.
هر یک از آنها در این دریای ظلمات بر معجزهی جانی آگاه دلالت میکرد. در این کانون کتاب میخواندند، فکر میکردند و راز دل میگفتند. در آن دیگر چه بسا در پی کاوش کیهان بودند و خود را با محاسبات سحابی آندرومدا میفرسودند و در آن یکی عشق آشیان داشت. این آتشها دورادور در پهنهی دشت میدرخشیدند و غذای خود را میخواستند تا محقرترینشان که از شاعر بود یا آموزگار یا درودگر.
اما در میان این اختران جاندار چه بسیار بودند پنجرههای بسته و ستارگان خاموش و انسانهای خواب مانده…
باید کوشید و به هم رسید. باید کوشید و با برخی از این آتشها که دور از هم در دامن صحرا فروزانند پیوند پدید آورد.
مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی
سعی می شود خاونده شود ، سپاسگذار از معرفی
لایکلایک
سلام!
هم این متن و هم مطلب قبلی به دلم نشست. دست شما درد نکنه.
لایکلایک
@ Crazy Del:
خوشحالم. ممنون و سپاس.
لایکلایک