عکس زیر ویرایش و دستکاری نشده. عکس زیر یک عکس واقعگرایانه است:
این یکی از شعرهای سهراب سپهری است که روی یک تکه چوب نوشته شده و در آرامگاه سهراب سپهری در مشهد اردهال نگهداری میشود (دست کم تا زمان گرفته شدن این عکس). نکته اینجاست که این شعر سان..سور شده است. دقت کنید، در آن قسمت که میگوید: «نسبم شاید به زنی فاحشه در شهر بخارا برسد».
یک «آدم قیچی به دست» چسب و قیچی را برداشته و زن را سان..سور کرده، بخارا را سان..سور کرده، جهانوطنی را سان..سور کرده، سهراب را سان..سور کرده. «آدم قیچی به دست» نه تنها فلسفهی نوشتهی سهراب را درک نکرده، نه تنها به سهراب سپهری در آرامگاهش بیاحترامی کرده، بلکه احتمالا انسان هم نبوده، وگرنه چه دلیلی داشت که آن کلمه را حذف کند؟
این چسب کوچک سفید که با بیدقتی و ضمختی زمختی خاصی بریده شده نشان دهندهی یک حرکت سیستماتیک و فراگیر است. نشان دهندهی این است که «آدم قیچی به دست» سلیقه ندارد، فکر ندارد، احساس ندارد، بینش ندارد و حواسش حتی به گوشهی قبر شاعر هم هست.
سهراب سپهری یک خواهش کرده بود، که اگر به سراغش میرویم طوری نرم و آهسته برویم که چینی تنهاییاش ترک نخورد. بینوا دیگر فکرش را نمیکرد که یک «آدم قیچی به دست» تند و دستپاچه ولی خیلی سیستماتیک و با اعتماد به نفس بیاید و با قیچی و دشنه تنهاییاش را سوراخ و پارهپاره کند.
سلام
این که چیزی نیست!
چندین سال پیش در جلسه ای در وین خانمی همین شعر سهراب را دکلمه می کرد. وقتی به این جا رسید٬ از روی کل جمله«نسبم شاید به زنی فاحشه در شهر بخارا برسید» پرید!
لایکلایک
واقعا درک نمیکنم. اگر قراره کامل خوانده نشه، چه اصراری هست که اصولا خوانده بشه؟
لایکلایک
يه email برات فرستادم. لطفا بخونش!
لایکلایک
قبول دارم بد كاري كرده يك جورهايي نسب شما را هم كه با وي يكي بوده حذف كرده اند.
———————————————————–
بامدادی: سلام برادر!
لایکلایک
از طرز حرف زدنت معلومه از اون بچه ریشوهایی !!!!
لایکلایک
به همان دلیل سانسور کرده شما خودت هم خودت را سانسور کردی و کلمه فاحشه را ننوشتی! و حتی سانسور را به شکل دیگر نوشتی، اصلاح را از خودتان شروع کنید، اگر فکر میکنید بازدید کنندگان تان و یا مسئولان فیلترینگ جنبه آن را ندارند پس انتظار زیادی دارید از مسئول یک موزه که باید به صورت حضوری جواب معترضین را بدهد
لایکلایک
اینطور نیست. من از ترس قیچی همون آدم ملاحظهکار شدم. فرق میکنه.
لایکلایک
سانسورچی سانسورچی، مرگ به نیرنگ تو…
هر کسی می تواند در درونش متنی از استبداد باشد…ما چگونه ایم، آیا؟
لایکلایک
یک بیماری است این بامدادی جان. یک بیماری مهلک.
لایکلایک
اهل کاشانم
نسبم شاید برسد
به گیاهی در هند، به سفالینه ای از خاک «سیلک»
نسبم شاید، به زنی فا..حشه در شهر بخارا برسد
پدرم پشت دوبار آمدن چلچله ها، پشت دو برف،
پدرم پشت دو خوابیدن در مهتابی،
پدرم پشت زمان ها مرده است.
لعنت به این سان..سورچی ها، بی فرهنگهای بی پدر و مادر…
لایکلایک
مرسی از مطلب جالب ولی تاسف برانگیزت
لایکلایک
امان از ضمختی قیچی به دستان و نازکی دل هنرمندان. این وسط ما هم بینصیب نمیمونیم. چه عکس به موقعی.
راستی دوست عزیز، این هنر تم وبلاگتونه یا تنظیمی خوبی که خودتون کردید که این آواتارها نمیرو روی کله نوشتههای جلوشون رو بپوشونن و خیلی مؤدب کنار وایمیستن؟
وبلاگ من و بعضی از دوستان دیگه رو دیدم که آواتار قاطی پاطی وایمیسته.
لایکلایک
شاید ربطی به منظورت از گذاشتن این پست نداشته باشه ولی این در راستای همون تفکر ابلهانهست که چون اسمش رو نمیبریم و سانسورش میکنیم نداریم.
لایکلایک
اگر دقت کنید آقای بامدادی، حتی شما هم کلمه «فاحشــه» را صانصور کردید و به جای اون از «…» استفاده کردید!
وقتی که هنوز وبلاگ مینوشتم، حدود 2 سال پیش پستی داشتم با این عنوان: نسب من هم شاید به زنی فاحشــه در شهر بخارا برسد! http://bitanevesht.blogspot.com/2007/08/blog-post_11.html
این پست شما من رو به یاد اون انداخت.
افسوس این را باید خورد که «اندیشهی سهراب» شناخته نشد، مثل خیلی از اندیشههای دیگه…
لایکلایک
حالم از این اداهای روشنکفری بهم می خورد مرد حسابی اگه خیلی ناراحتی به جای حرف مفت برو درستش کن !
—————————————————————
بامدادی: بخواب بینیم بابا!
لایکلایک
موافقم…شما بخواب نمتمک جان، بیدار شدی داری هزیون میگی…بخواب راحت باش
لایکلایک
مشکل در این است که همیشه فرض بر این است که خواننده، شنونده و یا بیننده معنی را نمی داند و یا حتی نمی فهمد چه برایش خوب است چه بد.
لایکلایک
من فکر می کنم سانسور یکی از مقوله های بسیار عمیق جامعه است. و ریشه اون تنها به نوع حاکمیت اون جامعه مربوط نمی شه. من ریشه سانسور را در تناقض های فرد و واقعیت محیط بیرونی می بینم چرا که سانسور هم نوعی دورغه. نفی و پوشش گذاشتن بر آنچه وجود دارد. ریشه دورغگویی و عدم صداقت افراد یک جامعه در سطحی به این وسعت به چه چیزی بر میگردد؟ فرهنگ؟ زیست بوم؟ مذهب؟ حاکمیت؟ البته ظرفیت پذیرش عقاید و تفکرات متضاد با عقاید ما هم عامل خیلی مهمی به نظر میرسه.
لایکلایک
زمخت
———–
بامدادی: سپاس فراوان. اصلاح میکنم.
لایکلایک
قدرت رسانه اینترنتی اینقدر زیاد است، که وقتی شما زمخت را غلط مینویسید، و ویرستاری هم وجود ندارد، سردبیری هم وجود ندارد، این اشتباه را مخاطبین شما در کامنتها هم تکرار میکنند و چه بسا این غلط املایی تا ابد در ذهنشان بماند. منظورم این نیست که نوشتن با ز یا ضاد اهمیتی دارد. کاش میشد همهی زهای عربی را یکی کرد. منظورم قدرت رسانه ی بدون ویرستار است.
————————————————————–
بامدادی: حق با شماست. متوجه حساسیت موضوع هستم و در حد توانم سعی میکنم رعایت کنم.
لایکلایک
اضافه بفرمایید شعور ندارد
لایکلایک
قربونت برم «ضمخت» در فارسی وجود خارجی نداره. نوشتار درست «زمخت» می باشد.
منبع دهخدا:
http://www.mibosearch.com/search.aspx?page=1&search=%D8%B2%D9%85%D8%AE%D8%AA&btnSearch.x=0&btnSearch.y=0
پ.ن: الان دیدم که کسی قبل از من به این موضوع اشاره کرده است.
————————————————————————————–
بامدادی: بله درسته. ممنون از تذکر. اصلاح میکنم.
لایکلایک
اینها که راجع به سان#سورچی گفتی قبول. اون بالا دیدم هزاران نقطه کامنت گذاشته. این یعنی که هنوز هست و میتونه بیاد پای اینترنت. خدارو شکر.
خیالم راحت شد.
لایکلایک
سلام
البته باید در نظر داشت که خیلیها فکر می کنند نسبشان به پادشاهان هخامنشی می رسد و لاغیر! احتمالا آقای قیچی بدست فکر می کرده سهراب هم از نسل پادشاهان کیانیست.
لایکلایک
بعضیا فکر میکنن اگه یک نفر ادم خوبیه باید صد نسل بعد و صد نسل قبلشم خوب باشن چه چیزا
لایکلایک