امی گودمن برنامهساز شبکهی دموکراسی همینحالا: معنای بحران فعلی برای آیندهی سرمایهداری چیست؟
دیوید هاروی: میدانید، بحرانها در تاریخ سرمایهداری بسیار مهم هستند. چیزهایی هستند که من «عقلانیکنندههای غیرمنطقی» (irrational rationalizers) میخوانمشان. سرمایهداری به شیوههای معینی توسعه مییابد، مشکلات واقعی خودش را دارد، بعد به بحران فرو میرود و ققنوسوار از آن به در میآید، منتها با ظاهری دیگرگون. ما در دههی 1970 به بحران بزرگ و طولانیای برخوردیم. بحران خیلی طولانیای در دههی 1930 داشتیم. بنابراین بحرانها لحظات بازچینی هستند، بازآرایی چیزی که سرمایهداری قرار است آنگونه باشد. …
از نظر تاریخی، سرمایهداری از سال 1750 تا امروز به طور میانگین هر سال 2.5 درصد رشد داشته است. در بهترین سالهایش حدود 3 درصد رشد داشته. و آن سرمایهداری مربوط به منچستر و چند منطقهی معدود دیگر در جهان بود. رشد کلی سه درصدی مشکلی نبود. اما امروز ما داریم به دنیای دیگری نگاه میکنیم. سه درصد رشد برای خاوردور، آسیای جنوب شرقی، اروپا، آمریکای شمالی و همهی جهان موضوع بسیار متفاوتی است.
کل اقتصاد جهان در سال 1750 حدود 135 میلیارد دلار بود. در سال 1950 به حدود 4 تریلیون دلار رسیده بود. در سال 2000 به 40 تریلیون دلار رسید. امروز حدود 56 تریلیون دلار است و اگر سال آینده دوبرابر شود* یعنی چیزی حدود 100 تریلیون دلار. و تا سال 2030 اگر بخواهیم موقعیتهای سودآور برای این سرمایهها ایجاد کنیم، باید حدود سه تریلیون فرصت شغلی یافته باشیم.
کرانههایی وجود دارند و فکر میکنم ما در حال رسیدن به آن کرانهها هستیم، از نظر محیط زیست، از نظر اجتماعی، از نظر سیاسی. وقت آن رسیده که واقعا به راههای دیگر فکر کنیم. به زبان دیگر، وقت آن رسیده است که به «اقتصاد بدون رشد» (zero-growth economy) بیاندیشیم.
* اشاره به حرف گوردون براون که گفته اقتصاد جهان در دو سه سال آینده دوبرابر میشود.
wow…عالي بود.
لایکلایک
راه دیگر هم البته راه افتادن (یا انداختن) جنگ است. با افزایش رقابت کشورهایی با جمعیت بسیار بالا مثل چین و هند بر تصاحب منابع بیشتر و بیشتر٬ احتمال درگیری های منطقه ای و کشیده شدن سریع شعلهی درگیری به سطح جهانی بسیار بالاست.
در چنین حالتی٬ به دلیل پیشرفت بسیار زیاد در تکنولوژی نطامی٬ تلفات می تواند در روزهای ابتدایی به رقم بسیار بالایی برسد. چیزی که می تواند متضمن رشد اقتصاد در سالهای پس از جنگ باشد.
درست مثل مواقعی که بچه بودیم و با لگو خانه ای چیزی می ساختیم و بعد که حوصله مان سر میرفت آن را خراب می کردیم و از نو می ساختیم.
لایکلایک
شاید علت وقوع بحران کنونی هم همین باشد که آنهایی که نبض سرمایه داری در دستشان است به آن رشد سه درصدی راضی نبودند و طمع کردند. حالا باید به رشد صفر یعنی لا اقل نه منفی ، قانع شوند. ولی مسئله اینست که بار آن بر گردن یک عده دیگردر آفریقا ، فیلیپین ، جنوب شرق آسیا و سایر کشورهای فقیر است.
لایکلایک