خانم شادی صدر، حقوقدان و فعال زنان در مقالهای نوشته است (تاکیدها از من است):
از ادبیات لمپنی و لحن زنندهی ایشان که بگذریم، اگر معنای جملههای بالا و کلا نوشتهی خانم صدر را درست فهمیده باشم، ایشان «کل مردان» ایرانی به ویژه پسران تازه بالغ دیروز [=تمام پسران بالغ امروز] و مردان طرفدار حقوق بشر و حقوق زنان امروز [تقریبا همهی مردان آزاداندیش امروز ایران] را متهم به دو رویی کرده است.
نوشتهی خانم شادی صدر را نمیتوان نادیده گرفت. این نوشته فقط یک بیانیهی رسمی در افشای عمق تنگنظری و کوتهاندیشی یک روشنفکر و فعال اجتماعی نیست. بلکه زنگ خطری است که نشان میدهد [دست کم در یک مورد] چه نوع تفکرات تنگنظرانهای در میان قشرهای روشنفکر و فرزانهی ایرانی نسبت به انسان و جامعه وجود دارد. نوشتهی خانم شادی صدر، نمونهای است از نگرشهای تقلیلگرایانه و تعمیمگرایانه به مناسبتهای تاریخی/فرهنگی/اجتماعی.
امیدوارم همینطور که در حال نوشتن این جملهها هستم، خانم شادی صدر هم در حال نوشتن مطلب جدید خود باشد که در آن قرار است به همه توضیح دهد که اشتباه کلامی کرده و به خاطر نوشتهی توهینآمیز و سراسر نفرت و تعصب خود نسبت به همهی مردان ایران و در واقع نسبت به همهی انسانهای شریف اعم از زن و مرد؛ عذر خواهی کند.
اان
بامدادی | نجواها | یکعکاس | [silent-clicks] |
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آنرا از طریق اشتراک در خوراک آن یا مراجعه به وبلاگ «آینهی بامدادی» پیگیری کنید. استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است. |
روان سالم عزیز،
خانم صدر در مورد دردی نوشته که در جامعه ایرانی چنان گسترده است که دیگر جزیی از فرهنگ شده و آنها که درون این فرهنگ هستند آنرا نمیبینند. مطمینا نه ایشان و نه هیچ کس دیگری منکر نمیشود که گروهی از مردان ایرانی هم هستند که نه تنها به این درد آگاه هستند بلکه خود از این طرز فکر متحجر دورند. ولی این گروه چنان در اقلیت است که باز هم دیده نمیشود.
پس اگر حرف خانم صدر به شما (یا دیگرانی که این چند روز یقه پاره کرده اند) گران آمده شاید از کج فهمی شما باشد. خانم صدر هم مثل هر انسان دیگری از اشتباه مصون نیست ولی کلیت مطلبش با تجربه شخصی من یکی از جامعه ایرانی همخوانی دارد.
جای تاسف است که در شرایط فعلی ایران امکان انجام مطالعه ای علمی در این مورد (یا موارد مشابه) وجود ندارد و این باعث میشود نظر هرکدام از ما (و همینطور خانم صدر) تنها بر مبنای تحارب شخصی باشد ولی این موضوع خاص چنان فراگیر است که انکار یا موضعگیری برخلافش جدا خیلی «رو» میخواهد. البته در اینمورد مرد ایرانی کمبودی ندارد!
لایکلایک
این اصلاح روانسالم که شما معمولا به کار میبرید مسلما یا یک تعارف بیمعناست و یا کنایهای از روانپریشی مخاطبتان که در هر دو صورت چیز مفیدی نیست.
خانم شادی صدر موضوع جدیدی را مطرح نکرده که نه تنها جدید نیست بلکه بدیهی هم هست. مشکل نوشتهی ایشان دفاع از برابری زن و مرد و یا اشاره کردن به تبعیض فرهنگی/تاریخی/سنتیای که علیه زنها وجود دارد نیست.
مشکل نوشتهی ایشان نگاه تقلیلگرایانه و تعمیمدادن موضوع به کل مردها و همینطور لحن ایشان است.
لایکلایک
دیروز یکی از دوستانم همین مطلب خانوم صدر رو در فیسبوک منتشر کرد و از دوستانش (به خصوص دوستان مونثش) خواست تا نظرشون رو دربارهٰاش بگن. اکثر نظرات حول و حوش این بود که به عمومیت ماجرا اعتقاد داشتند و به کلیگراییاش اعتراض. ولی نظراتی هم البته بود که تمام مردها رو بدون استثنا زیر سوال میبرد. از اونجایی که مجموعه دوستان نظردهنده همگی سطح بالایی از سواد دارند و (به قاعده عمومی) باید از سطح بالایی از مطالعه هم برخوردار باشند، شنیدن حتی یک نظر اینگونه در بین نزدیک ۱۰ نفر برای من خیلی عجیب بود. به علاوه که این نظر دیگه از سر اشتباه کلامی نمیتونه باشه (چون فرد قبلا به این موضوع حساس شده).
خلاصه اینکه الان دیگه مطمئن نیستم که اشتباه خانوم صدر فقط اشتباه کلامی بوده (و دیگه حتی مهم هم نیست چون افراد دیگهای با نظرات عجیبتر از این هم پیدا میشوند). مطمئن نیستم که مشکل از کجاست و سعی دارم که بیشتر روش تحقیق کنم. واسم جالب خواهد بود اگه بیشتر نتایج فکرهاتون روی این موضوع رو منتشر کنید.
لایکلایک
متوجه هستم. به خاطر همین هم است که نسبت به نوشتهی کمارزش خانم شادی صدر واکنش نشون دادم. این نوع تفکرها از سوی آدمهای روشنفکر و دارای نفوذ اجتماعی بیشتر مضر هست تا تفکرات تنگنظرانه یا سادهنگرانهی یه شهروند عام.
لایکلایک
مردم همیشه از این متن های احساساتی که آدم رو یاد بد بختی ها و ظلم هایی که بهش شده می ندازه خوششون میاد. در هر حال من فکر میکنم خیلی هم نباید جدی گرفت. مطمئنن ایشون از یه موضوعی خیلی ناراحت و عصبانی بوده یا شاید خاطره بدی رو به یاد اورده که این طور واکنش نشون داده.
لایکلایک
صرفنظر از اینکه یک آدم فرهیخته معمولا عنان فکر و زیانش رو داره (و اگر نداشته باشه از دایرهی فرهیختگان مورد قبول جامعه طرد میشه) نوشتهی ایشون نه به خاطر خود نوشته بلکه به خاطر نوع تفکری که به نظر میرسه کم و بیش دارای جایگاه هست مورد توجه است.
لایکلایک
حالا ملت (موافقین و مخالفین) بیشتر به اون قضیه ی متلک و اثبات 5 درصد و 95 درصد بند کردند ، بذار بگیم اینا به کنار اصلا شما درست میگی .. اما اینکه » مردان طرفدار حقوق بشر و حقوق زنان امروز رو مثلا با اون آقای صدیقی مقایسه کنی و بعد بگی اینا ریاکارند و اون نیست » این جور استدلال و تفکر از طرف یه خانمیه که مثلا جزو زنان «پیشرو» (راستش تعبیر بهتری الان تو ذهنم نیست) این مملکته ،… یعنی من الان باید برم سرم رو بکوبم به دیوار .. تا همین چند سال پیش طرفدار حقوق زنان و مردان بودم ولی با بیشتر دختر ها و زنهای اطرافم (از سنین و اقشار مختلف) که حرف میزدم بیشتر به بن بست میخوردم یعنی اونا عملا بیشتر از بسیاری از مردان مخالف برابری مرد و زن بودند.. اینقدر که بالشخصه مایوس شدم و گفتم خلاص ، اصلا به من چه ربطی داره ، اینا خودشون بفکر خودشون نیستند چرا من اعصاب خودم رو خراب کنم؟ … میخوام بگم مشکل زنها ، فقط مردها نیستند … مشکل زنها هنوز خود زنها هستند … نگاه نکنید به تعداد کمی که تو وبلاگ و کمپین و فلان دم از برابری می زنند ، بسیاری ا ز خانمها هنوز به برابری اعتقاد ندارند ، شاید در لفظ بگویند معتقدند ولی بعضی حتی نمی دونند در مورد چی دارند حرف می زنند ، فقط چون کلمه ی برابری اومده میگن موافقیم …. بهرحال باید سطح آگاهی ملت رو بالا برد (ملتی که یکی از خانمهای فرهیخته اش فرضا چند کلمه اشتباه تایپ کرده ولی دهها نفر قبول که نمی کنند هیچ ، با سر هم شیرجه میرن تو شیکمت) ، .. حالا باید بعدا سر فرصت نشست و روی روشهایی که جامعه ی زنان برای رسیدن به اهدافشون در پیش گرفتند بحث کرد
لایکلایک
متاسفانه خانم صدر با نوشته جدید خود کاملا بر خلاف امید شما حرکت کردند! و چقدر قشنگ اشاره کردید:»عمق تنگنظری و کوتهاندیشی یک روشنفکر و فعال اجتماعی»
لایکلایک
بله متاسفانه. تنگنظری (باریک دیدن) و کوتهاندیشی (عمق کمی را دیدن) واقعا توصیفگر ایننوع نگرشهاست.
لایکلایک
شادی جان! نوشته ات را خواندم .خشم و نفرتت را درک می کنم. شاید باید زن بود که آن نوشته را درک کرد وحس تحقیر و نا امنی زن بودن را فهمید .من آنچه نوشته ای را می فهمم. اما آن را دوست ندارم. برای آنکه نگرش جنسیتی را دوست ندارم. برای آنکه نگاه تو با نگاه آنهایی که ما را ضعیفه نامیدند و صرف جنسیتمان تحقیر کردند و از حقوق انسانی مان محروم کردند هیچ فرقی ندارد . نوشته ات را دوست ندارم چون انگشت اتهام به سمت مردم دراز کردن را دوست ندارم و فکر نمی کنم دوستان را دشمن خواندن و همه را به یک چوب راندن دردی از ما درمان کند . اگر راهی باشد که به اصلاح این وضعیت ختم شود نرمش و مهر و ظرافت است.همان چیزی که جامعه ی ما این روزها از نبود آن رنج می کشد و تو را به نوشتن آن خطوط وادار کرده است. نوشته ات را دوست ندارم چون از ظرافت و زنانگی تهی است و خشم و خشونت و مردانگی در آن موج می زند. می گویند هرکس شبیه دشمنش می شود. دشمن من و تو مردهایی که خود قربانی یک جامعه ی متحجر و عقب مانده اند نیستند. دشمن ما مردسالاری و قیم مابی و خشونت و زمختی نگاهی است که آنها را پرورش داده است. نوشته ات را دوست ندارم چون در آن در حق پدر من و تمام مردهای آزاد اندیش سرزمینم و آنها که در زندان برای دفاع از حقوق من و تو به سر می برند نه به عمد که به سهو جفا شده است.
کپی از وب لاگ http://nesvan.wordpress.com/2010/04/30/%DA%86%D9%87-%DA%A9%D8%B3%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%B5%D8%AF%D8%B1-%D9%85%DB%8C-%D8%AA%D8%B1%D8%B3%D8%AF/
لایکلایک