نگاه استراتژیک: ویکی‌لیکس و جنگ در افغانستان

به دنبال فاش شدن تعداد بسیار زیادی از گزارش‌ها و اسناد طبقه‌بندی شده‌ مربوط به عملیات ارتش آمریکا در افغانستان متن زیر ترجمه‌ی آزاد (و تلخیص) از تحلیل استراتفور از واقعه است. به نظرم بسیار مهم است که بدانیم در همسایگی‌ کشور ما چه اتفاقی در حال افتادن است. به خصوص این‌که ماندن یا خارج شدن نیروهای آمریکایی از افغانستان می‌تواند روی وضعیت ایران و کشاکش آن با آمریکا تاثیر جدی بگذارد.

سعی کرده‌ام ترجمه دقیق و تلخیص حاوی همه‌ی نکات مهم باشد، اما طبیعتا پیشنهاد می‌کنم در صورت امکان متن کامل را به زبان انگلیسی مطالعه کنید.

حجم و گوناگونی اسناد افشا شده توسط وب‌گاه ویکی‌لیکس (WikiLeaks) بسیار قابل توجه است: از گزارش‌های تاکتیکی واحدهای نظامی کوچک گرفته تا تحلیل‌های راهبردی و کلید‌ی‌تر سیاسی-نظامی مربوط به روابط بین ایالات متحده‌ی آمریکا و پاکستان.

در نگاه اول تصور این‌که این طیف وسیع از اطلاعات امنیتی در یک بانک اطلاعاتی معین نگهداری شده باشد دشوار است. از سوی دیگر، تصور این‌که یک فرد به تنهایی به تعداد زیادی بانک اطلاعاتی پراکنده دسترسی داشته و توانسته باشد بدون دیده شدن مطالب مربوطه را گردآوری، انتخاب و منتشر کند نیز دشوار به نظر می‌رسد.

شایان ذکر است که اطلاعاتی که تا این لحظه توسط این مدارک فاش شده، چندان حساس و با اهمیت نیستند و در دسته‌ی «محرمانه» (secret) یا کمتر قرار دارند. به هر حال نکته‌ی مهم این است که مطالب منتشر شده تقریبا با آن‌چه درباره‌ی جنگ در افغانستان تصور می‌شود انطباق دارد.

اطلاعات افشا شده، احتمالا از منابع اطلاعاتی مختلفی گردآوری شده. چنان‌چه این افشاگری غیرعمدی بوده باشد (unauthorized leak) نشانه‌ی اشکال جدی در سیستم امنیتی است که قطعا این ضعف بزرگ امنیتی تا این لحظه باید شناسایی شده و دستگیری عامل این نشت خبری نیز اعلام شده باشد. از طرف دیگر تصور این‌که همه‌ی چنین اطلاعات متنوع و گوناگونی در یک نقطه و در دسترس یک یا چند نفر نگهداری شده باشد که بتوانند بدون دیده شدن آن‌ها را به خارج منتقل کنند نیز عجیب است.

افشای اسناد ویکی‌لیکس موجب ایجاد موجی از حیرت و شگفتی شده است، اما این حیرت و شگفتی بیشتر تصنعی است تا حقیقی. این اسناد اگر چه جزییات بسیاری را فاش می‌کنند، اما چندان با آن‌چه بیشتر مردم به آن باور داشتند متفاوت نیستند. جالب آن‌که این مطالب حتی با آن‌چه مقامات نظامی آمریکایی می‌گویند نیز مغایرت چندانی ندارد. هیچ‌کس نمی‌گوید اوضاع جنگ خوب است، اگر چه بعضی معتقدند که شاید با گذر زمان بهتر شود.

همین‌طور تصویر طالبان به عنوان یک نیروی جنگنده‌ی توانا نیز موضوعی دانسته و فراگیر است. اگر آن‌ها نیروهای توانایی نبودند که آمریکا در شکست دادن‌شان این‌چنین دچار مشکل نمی‌شد. این طور به نظر می‌رسد که اسناد ویکی‌لیکس حاوی دو ادعای استراتژیک مهم هستند: اول این‌که جنگجویان طالبان پیچیده‌تر از آن‌‌چه عموم مردم می‌پندارند هستند. مثلا این ادعا که طالبان بر ضد هواپیماهای آمریکایی از سیستم پدافندی قابل حمل توسط نفر (man-portable air defense systems) استفاده کرده است و ثانیا این سوال که طالبان این سلاح‌ها را از کجا تهیه می‌کند چرا که بدون شک خود تولید کننده‌ی آن‌ها نیست.

بحث مهم موضوع خطوط تامین (supply lines) و مناطق امن (sanctuaries) طالبان است. در اسناد ویکی‌لیکز مدارکی وجود دارد که پاکستانی‌ها را متهم به تامین منابع و در اختیار قرار دادن منطقه‌های امن به طالبان می‌کند و نشان می‌دهد که آن‌ها همزمان مانع از ورود نیروهای آمریکایی به پاکستان (جهت پاکسازی این منطقه‌های امن طالبان) می‌شوند و توانایی یا تمایلی هم برای اجرا عملیاتی بر ضد طالبان ندارند.

اگر چه شاید تکان دهنده به نظر برسد، اما این اتهام که اسلام‌آباد از نیروهای معاند با نیروهایی آمریکایی حمایت می‌کند موضوع جدیدی نیست. بعد از شکست شوروی در 1989 در افغانستان سیاست آمریکا در منطقه واگذاری عملیات افغانستان به پاکستان بود. استراتژی آمریکا این بود که از جهادگران اسلام‌گرا علیه شوروی‌ها استفاده کند اما برای تامین و ارتباط با آن‌ها از نفوذ یکی از زیر مجموعه‌های دستگاه امنیتی و اطلاعاتی پاکستان به نام (ISI) استفاده کند. هنگامی که شوروی‌ها و آمریکایی‌ها افغانستان را ترک کردند، دستگاه اطلاعاتی پاکستان تلاش کرد دولتی متشکل از متحدان خود را در افغانستان سرکار بیاورد، تا این‌که در 1996 طالبان قدرت را در کابل به دست گرفت. روابط بین ISI و طالبان (که به شکل‌های مختلف وارث مجاهدان ضدشوروی هستند) عموما شناخته شده است. اسناد ویکی‌لیکس مدعی هستند که رابطه‌ی دستگاه اطلاعاتی پاکستان و طالبان دست نخورده باقی مانده است. صرف‌نظر از نکته که پاکستانی‌ها این رابطه را انکار می‌کنند، مقامات نظامی و سیاسی آمریکایی بارها به صورت رسمی یا غیررسمی چنین اتهامی را مطرح کرده‌اند. در نتیجه افشای این موضوع توسط اسناد ویکی‌لیکس اگر چه جالب است، فقط می‌تواند کسانی را حیرت‌زده کند که دوست دارند حیرت‌ کنند.

ایالات متحده طالبان را از قدرت ساقط کرد، اما هرگز آن را شکست نداد و تلاش جدی‌ای هم برای شکست دادن آن انجام نداد، چرا که شکست دادن طالبان نیازمند منابع عظیمی است که در اختیار آمریکا نیست. افغانستان موضوع درجه‌ی اولی برای آمریکا نیست، و القاعده نیز در کشورهای دیگر به ویژه پاکستان حضور قوی دارد و در نتیجه اشغال افغانستان به منظور مقابله با القاعده بی‌معنی است.

اما افغانستان برای پاکستان ناحیه‌ای حاوی منافع استراتژیکی بنیادی است. پشتون‌ها مهم‌ترین قوم منطقه هستند که در سراسر مرز افغانستان-پاکستان گسترده‌اند. همچنین چنان‌چه نیروهای متخاصم در افغانستان حضور داشته باشند (مانند آن‌چه در زمان شوروی بود) پاکستان از دو سمت افغانستان در غرب و هند در شرق به مخاطره خواهد افتاد. بنابراین از لحاظ استراتژیکی برای پاکستان بسیار مهم است که افغانستان تحت کنترل و نفوذ این کشور باشد یا این‌که دست کم یک کشور بی‌خطر باقی بماند.

غیرمنطقی خواهد بود اگر از پاکستانی‌ها انتظار داشته باشیم همکاری خود را با نیروهایی که فکر می‌کنند بعد از خروج آمریکا بخش بزرگی از دولت آینده‌ی افغانستان را تشکیل می‌دهند قطع کنند. پاکستانی‌ها می‌دانند که حضور آمریکا در افغانستان موقتی است. آن‌ها می‌دانند که افغانستان برای آمریکا وسیله‌ای برای نزدیک شدن به یک هدف است و نه خود آن هدف. پاکستانی‌ها می‌دانند طالبان در افغانستان شکست نخواهد خورد و با توجه به این‌که آن‌ها در افغانستان آشوب نمی‌خواهند، بسیار منطقی است که از طالبان حمایت کرده و با آن همکاری نزدیک داشته باشند. البته واضح است که با توجه به این‌که ایالات متحده نیرومند است و تنها اهرم مهمی است که پاکستان علیه هند دارد، پاکستانی‌ها هرگز نمی‌توانند حمایت خود از طالبان را به سیاست رسمی خود تبدیل کنند. ایالات متحده‌ی آمریکا شرایطی را به وجود آورده که تنها سیاست عقلانی پاکستان در پیش‌ گرفتن یک روی‌کرد دو-رویه است: مخالفت ظاهری با طالبان و حمایت پنهانی از آن.

این موضوع فقط برای کسانی عجیب به نظر می‌رسند که بخواهند چشمان خود را بر واقعیت‌های پاکستان ببندند و آمریکایی‌ها هرگز این‌کار را نمی‌کنند. همان‌طور که اسناد ویکی‌لیکس هم نشان می‌دهد، مدارک فراوانی وجود دارد که نشان‌گر روابط پنهانی دستگاه اطلاعاتی پاکستان (ISI) با طالبان است. آمریکایی‌ها می‌دانند که نمی‌توانند این روابط را قطع کنند. آن‌ها از یک‌سو به خدماتی که پاکستان می‌تواند در اختیارشان قرار دهد راضی ماندند و از سوی دیگر آن‌ها را تحت فشار قرار دادند تا حمایت خود را از طالبان بکاهد تا جایی که کم‌کم این دلهره در آمریکا پیدا شد که ممکن است این فشارها منجر به ناپایدار شدن پاکستان شود. از آن‌جایی که برای آمریکا پایدار بودن پاکستان مهم‌تر از پیروزی در افغانستان است (پیروزی‌ای که به هر حال هرگز رخ نخواهد داد) – آمریکا فشارها را بر پاکستان کمتر و حمایت‌هایش را بیشتر کرد. اگر پاکستان از هم می‌پاشید، هند به تنها قدرت منطقه‌ای تبدیل می‌شد که مطلوب آمریکا نیست.

اسناد ویکی‌لیکس جنگی را به تصویر می‌کشد که در آن نیروهای بسیار اندک آمریکایی در مقابل نیروهای توانا و مصمم طالبان که هیچ جایی هم قرار نیست بروند قرار دارند. طالبان می‌دانند که رمز پیروزی آن‌ها، شکست نخوردن است و آن‌ها می‌دانند که شکست نخواهند خورد. آمریکایی‌ها دیر یا زود خواهند رفت و تنها کاری که طالبان باید انجام دهند صبر کردن و آماده شدن است.

پاکستانی‌ها هم می‌دانند که آمریکایی‌ها می‌روند و طالبان یا ائتلافی شامل طالبان کنترل افغانستان را در دست خواهند گرفت. بنابراین آن‌ها قطعا روابط خوب خود را با طالبان حفظ خواهند کرد. همچنین آن‌ها این همکاری و حمایت از طالبان را تکذیب خواهند کرد چرا که آن‌ها نمی‌خواهند روابط‌شان با آمریکا، چه قبل از خروج آن از افغانستان چه بعد از آن، خدشه‌دار شود. آن‌ها نیازمند حامی‌ای هستند که منافع‌شان را در مقابل هند تضمین کند. از آن‌جا که ایالات متحده نه هندی یکه‌تاز در منطقه می‌خواهد و نه می‌خواهد که چین در نقش حامی اصلی پاکستان ظاهر شود (جای‌گزین آمریکا شود)، ریسک این‌که آمریکا بتواند چندان فشاری بر پاکستان وارد کند اندک است. با آگاهی به این موضوع، پاکستانی‌ها با آمریکا کنار می‌آیند: از یک سو به آمریکا کمک می‌کنند و از سوی دیگر به طالبان. قدرت، منافع و واقعیت شکل دهنده‌ی روابط بین کشورهاست و بسیار پیش می‌آید که گروه‌های مختلف داخل یک کشور برنامه‌های متضادی را دنبال کنند.

آن‌چه تاکنون از اسناد ویکی‌لیکس دیده‌ایم، جزییات بیشتری از همان قدرت، مناقع و واقعیت‌هایی را نشان می‌دهد که ما از قبل می‌دانستیم. آن‌ها واقعیت جدیدی را افشا نمی‌کنند. درباره‌ی این «افشاگری‌های تکان دهنده» بسیار گفته خواهد شد اما همان‌طور که گفتیم، این نکات فقط کسانی را شوکه خواهد کرد که دوست دارند شوکه شوند. جنگ در افغانستان درباره‌ی نیروهای ناکافی آمریکا و متحدانش در مقابل دشمنی تواناست که در خانه‌ی خود می‌جنگد و پاکستان موقعیت خود را با توجه به نتیجه‌ی محتوم جنگ (پیروزی طالبان) تعیین می‌کند. اسناد ویکی‌لیکس جزییات این داستان کلی را نشان می‌دهد.

و ما می‌مانیم و این معما که این مجموعه‌ی اسناد و مدارک توسط چه کسی گردآوری شده‌ است، و این‌که چه کسی به آن‌ها دسترسی داشته و زمان و امکانات کافی هم داشته که آشکارا کلیه‌ی روش‌های مرسوم حفاظتی را دور بزند و آن‌ها را به دنیای بیرون منتقل کند. تصویری که ما داریم یک فرد گمنام یا یک گروه کوچک است که تلاش دارند «واقعیت تکان ‌دهنده» را به گوش مردم برسانند. نکته اما این است که این واقعیت تکان دهنده نیست. صرف‌نظر از جزییات همه‌ی این واقعیت‌ها از پیش آشکار بود. چه کسی می‌خواهد جزییات واقعیتی را که همه می‌دانند بیان کند و به همه‌ی این اطلاعات هم دسترسی دارد و می‌تواند بدون لو رفتن آن‌ها را افشا کند؟ هر کس که هست، مهم‌ترین پرونده‌ برای خروج محتوم از افغانستان را ساخته و پرداخته است.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن یا مراجعه به وبلاگ «آینه‌ی بامدادی» پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

نویسنده: bamdadi

A little man with big dreams.

25 دیدگاه برای «نگاه استراتژیک: ویکی‌لیکس و جنگ در افغانستان»

  1. سلام
    گویا یه سری اسناد هم هست که در آن ها به ارتباط ایران و القائده و همینطور کمک تسلیحاتی ایران برای طالبان اشاره میشه. در همین مورد:
    «آر‌پی‌جی ساخت ایران در دست طالبان»
    اینجا:
    http://www.radiofarda.com/content/f2_Wikileaks_documents_Pentagon_Iran_aid_Taliban_RPGs_Ahmadinejad/2111177.html

    لایک

  2. سوالی که مطرح میشه این هست که چرا این اسناد افشا شده اند؟ به نظر من خیلی غیر محتمل هست که اینها بدون اطلاع مقامات آمریکایی منتشر شده باشه و از طرفی یکی دو روز پیش که به ان پی آر گوش میدادم خیلی بر روی قضیه پاکستان و اینکه پاکستان دشمن آمریکا هست مانور میداد حالا باید دید واقعا چه برنامه ای در پیش هست!

    لایک

  3. بحث رابطه دولت آمریکا با سایت ویکی‌لیکس هم می‌تواند قابل توجه باشد. ویکی‌لیکس دفعه قبل آن تصاویر از کشتار هلیکوپترهای ارتش آمریکا را فاش کرد. اگر فرض کنیم که در آن دفعه دولت آمریکا غافلگیر شده بود می‌توان به صورت بدبینانه این گونه نگاه کرد که حداقل این دفعه دارد از اعتبار آن غافلگیری به نفع خود استفاده می‌کند و یا این که می‌خواهد با خوراک دهی به این سایت عملا اعتبار رسانه‌ای آن را در دراز مدت تحت کنترل خودش در بیاورد. مثلا ممکن است دفعه بعد اسناد کاملا نا موثقی را با همین مکانیزم به ظاهر درز بتواند از طریق این سایت رسانه‌ای کند بدون این که مجبور شود برای اثبات معتبر بودن آن‌ها هزینه کند. مثلا به جای این که در جنگ عراق ادعا کند که عراق سلاح کشتار جمعی دارد و بعد در اثبات آن دچار مشکل شود این ایده را از طریق همین روش بپراکند.

    لایک

    1. بله. این احتمال را هم نباید از نظر دور داشت. چیزی که دست‌کم برای من و شما در آینده روشن‌‌تر خواهد شد.

      لایک

  4. این 90 هزار اسناد محرم یک ویک بار ازکجا شد ایا قتل این قدر انسان ها به خاطر قدرت اقتصاد.افسوس صدافسوس حال افشا این اسناد بدرد نمخورد بعد از این قدر گشتار .
    قرن(21) قانون جنگل قرن(21) قانون دریا .
    ( شیر در چنگل )(تمسا در دریا)

    لایک

  5. به نظر بنده نویسنده این مقاله باید زاویه دید خود را کمی بیشتر باز کند.
    اینکه بنده و شما از خواندن اسناد ویکی لیکس شوکه نشویم دلیلش این است که
    از ابتدا پیگیر مسئله بوده ایم و اخبار مربوط را دنبال می کردیم ولی این
    همه افکار عمومی جامعه نیست دقیقا به همان دلیل که ما همه جمعیت ، جامعه
    را تشکیل نمی دهیم . بنابراین به نظر بنده حرکت ویکی لیکس با توسل به هر
    روشی برای کسب اطلاعات و پخش آن ولو با نظارت کاخ سفید نشان از نوعی حرکت
    رو به جلو و پیشرفت در سیستم رسانه ای است که می تواند الگو واقع شود ،
    مدارک دست اول و اورجینال را در اختیار افراد عادی قرار دهیم تا آنها به
    دور از موضع گیری های سیاسی بتوانند موضوع را بررسی و اعماق آن را خود
    درک کنند .
    البته در گذشته نیز افرادی اطلاعاتی را در اختیار افکار عمومی قرار داده
    اند ولی نمی توان کیفیت آنها را با این اسناد مقایسه کرد .
    موضوع را برای آگاهی بیشتر به انتخابات 88 ایران می کشم ، بعد از
    انتخابات با هر مخالف یا به قولی صحبت می کردی اعلام می کرد همه
    مردم از جریان تقلب و اتفاقات بعد از آن اطلاعات کامل دارند و همه از این
    وضعیت ناراضی هستند ولی واقعیت چیز دیگری بود زیرا هنوز افراد زیادی
    بودند که با شک به موضوع نگاه می کردند و موضوع تقلب ، ضرب و شتم ها ،
    تجاوزات و غیره برایشان موضوعاتی غیر قابل باور بوده به نوعی که حتی بعضی
    برنامه رفتن به بهشت زهرا برای دیدن قبر های بی نام و نشان را داشتند تا
    خود پرده از حقایق بر افکنند .
    در هر صورت افکار عمومی ، می تواند به رقتار یک حکومت مشروعیت ببخشد ،
    اعدام های سال 67 را در نظر بیاورید ، واقعا اگر افکار عمومی به همراه
    آقای خمینی نبود ایشان می توانستند با این قاطعیت اینگونه فرمان دهند .
    به نظر نکارنده ایراد اصلی که بر روشنفکران ایرانی می توان گرفت این است
    که کوششی برای روشن سازی افکار عمومی به صورت فعال ندارند بلکه همیشه
    منتظر هستند تا افکار عمومی (جامعه ی اکثریت)به نزد آنها برای روشن ساختن
    مسائل رجوع کند ولی افشاگری به سبک ویکی لیکس تا حد زیادی می تواند فاصله
    بین روشنفکران جامعه و توده جامعه را کاهش دهد .

    لایک

من همه‌ی کامنت‌های وارده را می‌خوانم. اما ‌لطفا توجه داشته باشید که بنا به برخی ملاحظات شخصی از انتشار و پاسخ دادن به کامنت‌‌هایی که (۱) ادبیات تند، گستاخانه یا بی‌ادبانه داشته باشند، یا (۲) در ارتباط مستقیم با موضوع پستی که ذیل آن نوشته شده‌اند نباشند و یا (۳) به وضوح با نشانی ای‌میل جعلی نوشته شده باشند معذور هستم. در صورتی که مطلبی دارید که دوست دارید با من در میان بگذارید، از صفحه‌ی تماس استفاده کنید. با تشکر از توجه شما به بامدادی.

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: