قسمتهایی از این تحلیل دقیق و خواندنی را ترجمه میکنم. توصیه میکنم در صورت امکان متن کامل را به انگلیسی بخوانید.
روز ۱۱ فوریه حسنی مبارک استعفا داد و شورای نظامی جایش را گرفت. در روزهای ۱۱ و ۱۲ فوریه جمعیتی که در میدان تحریر جمع شده بودند سقوط مبارک و پیروزی دموکراسی در مصر را جشن گرفتند. روز ۱۳ فوریه شورای قانون اساسی را لغو و مجلس را منحل کرد و وعدهٔ قانون اساسی جدید از طریق رفراندوم را داد و حدودا ۶ ماه مهلت خواست.
میبینیم که پس از مبارک، قدرت رژیم نظامی به مراتب بیشتر شده است. اگر ارتش در نیت خود صادق باشد برگزاری انتخابات، تشکیل احزاب و معرفی نامزدها انجام خواهد شد. اما اگر ارتش در نیت خود صادق نباشد نیز دقیقا همین کارها را انجام خواهد داد. شش ماه زمان زیادی است، شورها فرو مینشینند و قولها فراموش میشوند.
بدون تردید تظاهر کنندگان زیادی در قاهره یا شهرهای دیگر جمع شده بودند. اما جمعیت محدود بود. در قاهره جمعیت میدان تحریر هیچگاه از ۳۰۰ هزار نفر تجاوز نکرد و اگر چه این تعداد زیادی است، اما قابل مقایسه با جمعیت قیامهای ۱۹۸۹ اروپای شرقی یا ۱۹۷۹ انقلاب ایران نیست که میلیونها نفر به خیابانها ریختند. جمعیت معترض هرگز به میزان قابل توجهی از جمعیت قاهره نرسید. در یک انقلاب واقعی، پلیس و ارتش نمیتوانند جمعیت را مهار کنند. در مصر، ارتش تصمیم گرفت رو در روی تظاهر کنندگان قرار نگیرد، نه به خاطر اینکه ارتش از درون دچار تفرقه بود، بلکه به این دلیل که با تقاضای اصلی تظاهرکنندگان موافق بود: از شر مبارک خلاص شدن. و با توجه به اینکه جوهرهٔ اصلی رژیم مصر ارتش بوده است عجیب خواهد بود اگر وقایع اخیر را انقلاب بنابیم.
مبارک و رژیم
نکتهٔ کلیدیای که باید دربارهٔ مصر بدانیم تمایز بین رژیم سیاسی و حسنی مبارک است. رژیم سیاسی مصر شامل نهادهای پیچیدهای با مرکزیت ارتش است. این رژیم همینطور یک شاخهٔ اداری غیرنظامی دارد که زیر نظر ارتش فعالیت میکند. حسنی مبارک، رهبر رژیم بود که به تدریج بین منافع خود با رژیم فاصله ایجاد کرد [مثلا با تلاش برای جانشینی فرزندش جمال به جای خود] تا جایی که به طور روزافزونی از سوی رژیم به صورت یک تهدید دیده میشد و عاقبت هم رژیم به او پشت کرد.
ارتش اگر چه از حضور مردم در خیابانها خوشنود نبود اما از تظاهرات استقبال کرد چرا که معترضان خواستهای را مطرح میکردند که نظامیان از ماهها پیش به دنبالش بودند. آنها به ارتش این فرصت را دادند تا رژیم و منافع خود را حفظ کند و از شر مبارک خلاص شود.
این نکتهٔ مهمی است. آنچه اتفاق افتاد انقلاب نبود. تظاهر کنندگان هرگز مبارک را سرنگون نکردند، چه برسد به رژیم. آنچه رخ داد یک کودتای نظامی توسط ارتش بود که با هدف بقای رژیم و با پنهان شدن پشت تظاهرات مردم قصد داشت تا مبارک را وادار به استعفا کند. هنگامی که مشخص شد مبارک قصد ندارد داوطلبانه استعفا دهد (۱۰ فوریه) کودتاگران وی را وادار به استعفا کردند و به این ترتیب نظامیان رژیم را کاملا در دست گرفتند. البته تا پیش از آن نیز مرکزیت قدرت در ارتش بود، اما بعد از روز ۱۱ فوریه و رفتن مبارک ارتش قدرت را مستقیما به دست گرفت.
افسران کهنسالتر ارتش یعنی دوستان مبارک از طرف سایر نظامیان و همینطور ایالات متحده تحت فشار قرار داشتند تا زودتر عمل کنند و عاقبت هم عمل کردند. تظاهرات بهانهٔ خوبی برای اقدام به دست نظامیان داد. آنچه در مصر رخ داد انقلاب نبود، کودتای نظامیای بود که با هدف حفظ یک «رژیم نظامی» انجام شد.
انقلاب و کودتا
آیا این کودتا به انقلاب تبدیل خواهد شد؟ تظاهرکنندگان خواستار برگزاری انتخابات دموکراتیک واقعی و پایان یافتن سرکوب هستند و ارتش هم موافقت کرده است. هنوز مشخص نیست که رهبران نظامی واقعا به وعدههایی که دادهاند پایبند هستند یا اینکه صرفا به قصد آرام کردن اوضاع چنین گفتهاند. به هر حال مشکلات عمیقتری در راه دموکراتیزه شدن مصر وجود دارد. اول اینکه خفقان دوران مبارک جامعهٔ مدنی را ضعیف کرده است. شکل گرفتن احزاب نیرومندی که بتوانند نامزدهای سیاسی معرفی کنند به زمان احتیاج دارد. دوم اینکه نظامیان عمیقا در امور اجرایی کشور دخالت دارند و طرد کردن آنها از منسبهایشان، حتی در صورتی که چنین اراده و نیتی وجود داشته باشد، زمان میبرد. ارتش ۶ ماه مهلت گرفته است اما معلوم نیست بخواهد موقعیتی را که بیش از ۵۰ سال در راس هرم قدرت داشته است داوطلبانه رها کند.
مانند تظاهرات سال ۲۰۰۹ تهران این تمایل وجود دارد که اتفاقات اخیر را جدید و خیره کننده تلقی کنیم (مثلا باراک اوباما هم به طور ضمنی چنین میگوید). میگویند این رویداد جدید به توییتر و فیسبوک (Twitter and Facebook) مربوط میشود. باید به خاطر بیاوریم که انقلابهای واقعی که منجر به نابودی رژیمهای سیاسی در ۱۹۷۹ و ۱۹۸۹ شدند قبل از فراگیر شدن کامپیوترهای شخصی رخ دادند. در واقع، چنین انقلابهایی حتی در قرن ۱۸ هم رخ داده بودند. هیچکدام از این انقلابها به گوشیهای هوشمند تلفن همراه (smartphone) احتیاج نداشتند، و همهٔ آنها جامعتر و عمیقتر از چیزی بودند که تا امروز در مصر رخ داده است. این انقلاب توییتریزه (Twitterized) نخواهد شد. بخش بزرگی از جمعیت معترض زمانی به میدان تحریر آمدند که اینترنت به کلی در کشور قطع بود.
چه چیز به دست آمده است؟
بنابراین، اجازه دهید با واقعیت رو به رو شویم. رژیم مصر هنوز سر جای خودش است و هنوز توسط ژنرالهای پیر کنترل میشود. آنها متعهد به ادامهٔ همان سیاست خارجیای هستند که حسنی مبارک در پیش گرفته بود. آنها وعدهٔ دموکراسی دادهاند، اما معلوم نیست جدی گفته باشند و اگر هم جدی گفته باشند، معلوم نیست چطور میخواهند آنرا انجام دهند و مطمئنا کار ۶ ماه نخواهد بود. در نتیجه با در نظر گرفتن اینکه چه کسی جمعیت معترض را به خیابانها فرا بخوانند ممکن است تظاهرات دیگری در آینده انجام شود و مردم خواستار تسریع در فرایند دموکراسی شوند.
اینطور نیست که هیچ چیز در مصر رخ نداده باشد و آنچه رخ داد بی اهمیت باشد بلکه به سادگی میتوان گفت آنچه در مصر رخ داد مشابه تصویری که از آن در رسانهها ارائه شد نبود و فرایند به مراتب پیچیدهتری بود که بخش اعظم آن از طریق تلویزیون قابل مشاهده نیست. مطمئنا آنچه در مصر رخ داد جدید یا بیسابقه نبود: نه از نظر دستاوردها و نه از نظر شیوهٔ به دست آوردن آنها. در این لحظه حتی دقیقا مشخص نیست چه چیزی به دست آمده است. مشخص نیست آنچه رخ داده است چقدر در سیاست داخلی یا خارجی مصر تاثیر خواهد گذاشت. حتی مشخص نیست در عمل چنین سیاستهایی (داخلی و خارجی) چقدر قابل تغییر باشند، حتی اگر ارادهای برای تغییر آنها وجود داشته باشد.
هفته با خروج یک سرباز پیر از مصر آغاز شد و در حالی به پایان رسید که سربازان پیر دیگری مصر را اداره میکنند که قدرت رسمی آنها حتی از مبارک هم بیشتر است. این مساله موجب بهت و شوک جهانی شده است. ما در سال ۲۰۰۹ که گفتیم تظاهرات مردم تهران به جایی نمیرسد و به «ضد حال زن» (joykills) بسیاری تبدیل شدیم. الان هم نمیخواهیم «ضد حال زن» باشیم، چرا که همه خوشحال و هیجانزده به نظر میرسند. اما باید تاکید کنیم که علیرغم حضور جمعیت معترض، اتفاق چندانی در مصر نیفتاده است. معنای این حرف نیست که اتفاقی نخواهد افتاد، اما تا امروز اتفاقی نیفتاده است.
یک مرد ۸۲ ساله از دفتر کارش اخراج شده است و پسرش رئیسجمهور نخواهد شد. مجلس و قانون اساسی منحل شدهاند و نظامیان (junta) بر سر کارند. اینها چیزهایی است که میدانیم، باقی همه گمانهزنی است.
.
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آنرا از طریق اشتراک در خوراک آن پیگیری کنید. استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.
خوشحالم که آقای فریدمن ودلقک ایرانی در99 درصدمواردباهم هم عفیده اند. آن یک درصد هم مربوط می شود به جدایی ارتش ازمبارک که من چنین نمی اندیشم. ومبارک رانه بخاطر آزادی های که نداده بلکه بخاطرآزادی هایی که نمی توانست بدهد بخاط مصر؛ محکوم نمی دانم. ازبامدادی هم بخاطراین تیزبینی درانتخاب این مقاله تشکروبه او دست مریزاد می گویم. یا…هو
لایکلایک
با درود و عرض خیر مقدم به دلقک بزرگوار. خواندن کامنت شما به من روحیهای مضاعف داد. ممنون که به اینجانب توجه دارید.
لایکلایک
خب من به شدت اميدوارم اين اتفاق نيفته هر چند اتفاق نيفتادنش با توجه به اين که به نمظر مي رسه مخالفين قافيه رو باختن بعيد به نظر مي رسه
من به شخصه اميدوارم اتفاقي مشابه اتفاقي بيفته که تو پرتقال افتاد و با تمرد بخشي از ارتش مسير به سمت يک حکومت دموکراتيک هموار بشه تفاق بيفته هر چند بعيد به نظر مي رسه
البته مي شه يه تحليل خوشبينانه از موضوع کرد که بعد از بحران اقتصادي اخير صرف هزينه ي بيشتر در خاورميانه ضرر اقتصادي بسيار بيشتري از سودش داره با توجه به اين که تحليل هايي که اصلاحات روزولت وار اوباما رو که زماني آمريکا رو از رکود اقتصادي نجات داد شکست خورده و خب حالا مثل گورباچف داره مي گه بفرماييد از قطار پياده شيد. مي دونم بيش از حد خوشبينانه است ولي به قول وودي آلن گاهي وقتا رويا خيلي بهتر از واقعيت کار مي کنه.
لایکلایک
ممنون.
لایکلایک