از زبان دیگران: ۲۵ بهمن در خیابان‌های تهران

این نامه را یکی از خوانندگان بامدادی نوشته است که در دسته‌ی «از زبان دیگران» عینا منتشر می‌کنم. اگر شما هم نوشته‌ای دارید که دوست دارید این‌جا منتشر شود برایم بفرستید تا در قسمت «از زبان دیگران» منتشر کنم.

دیروز من و همسرم پیاده از چهارراه فاطمی رفتیم سمت جمال‌زاده که از اون‌جا وارد آزادی بشیم. اما اینو بگم که صبح اصلا هیچ نیرویی تو خیابونا نبود تا زمانی که جریان چهار راه قصر پیش اومد و اون پسره از جرثقیل بالا رفت. من از اونجا که داشتم بر می‌گشتم کلی از این ماشین‌های گارد ویژه دیدم و توش پر آدم بود و داشتن می‌رفتن مستقر بشن. خلاصه کل مسیر راهپیمایی و خیابون‌هایی رو که به خیابان آزادی و انقلاب می‌رسید، گرفته بودن که کسی نتونه وارد مسیر بشه. اما تمام خیابان‌های فرعی مثل جمال‌زاده پر پر بود. اما چیزی که من حس کردم این بود که اولا نیروهاشون این دفعه خیلی بیشتر از دفعه‌های پیش بود و در ضمن خشونت بسیار بسیار بیشتر بود. یک نکته دیگه اینکه لباس شخصی و اطلاعاتی در بین مردم پر بودن و با تیپ‌های خیلی امروزی بودن و ما از اسلحه یا بیسیم‌هاشون که گاهی معلوم می‌شد می‌فهمیدیم. توی جمال‌زاده ملت شعار می‌دادن و الله اکبر می‌گفتن که یهو می‌ریختن با موتور و به طور وحشیانه‌ای می‌زدن یا می‌گرفتن می‌بردن. ما با چند نفر دیگه داخل یه ساختمون فرار کردیم و یه لباس شخصی فهمید و چند نفر از اونا اومدن تو ساختمون و من و همسرم و یه آقاهه تو آسانسور قایم شدیم و بعدهم یه آقای مهربونی که شرکتش تو اون ساختمون بود یواشکی به ما گفت که بریم تو شرکت اون و ما یه نیم ساعتی اونجا قایم شدیم. بعد که جو آرام‌تر شد اومدیم بیرون و پیاده راه افتادیم سمت انقلاب. باز هم تو راه چند بار تعقیب و گریزداشتیم و کسایی که پشت سر ما بودن کلی باتوم و کتک خوردن. کلا تو پیاده رو‌ها پر از مردم بود و جمعیت (با وجود اینهمه خشونت) خیلی امیدوار کننده بود. این دفعه حتی به مردمی که برای تجمع نیومده بودن و داشتن سوار اتوبوس می‌شدن هم رحم نمی‌کردن و همه رو می‌زدن. در ضمن قیافه‌های اونا که اونهمه سلاح و امکانات داشتن و دچار ترس و استرس از حضور ما بودن خیلی دیدنی بود. همین برای من کافیه. تازه می‌دونم سرانشون هم این روز‌ها، روزهای خوبی ندارن و همین منو خوشحال می‌کنه.

با بقیه کسانی هم که رفته بودن صحبت کردم (مامان بابای خودم و مامان بابای همسرم و چند نفر دیگه از اعضای خانوادهٔ خواهرم) و همه گفتن خیابونا خیلی خیلی شلوغ بوده و خیلی‌ها اومده بود و اگه جلوگیری نمی‌کردن تظاهرات خیلی عظیمی می‌شده.

امیدوارم یه روز خوب بیاد.

.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

نویسنده: bamdadi

A little man with big dreams.

2 دیدگاه برای «از زبان دیگران: ۲۵ بهمن در خیابان‌های تهران»

  1. شما به اینجور نامه ها اعتماد می کنید؟
    به این همه نوشته ای که با خرد بسیار زیاد نوشته شده پشت نکنید.
    منم یک نامه برخلاف این گفته ها برای شما ارسال کنم در وبلاگتون میزارید؟!!

    لایک

    1. دوست گرامی

      نه اعتماد من به هیچ چیز جز مشاهدات شخصی خودم قطعی نیست و تازه همان‌ها را هم با مینیمی از تردید تحلیل می‌کنم چرا که همیشه امکان خطای بصری وجود دارد.

      شما هم اگر نوشته‌ای دارید و تمایل دارید در بامدادی منتشر شود بنویسید. در صورتی که با اصول کلی حاکم بر بامدادی که در مرام‌نامه شرح داده‌ام سازگاری داشته باشد منتشر می‌کنم.

      ارادتمند

      لایک

من همه‌ی کامنت‌های وارده را می‌خوانم. اما ‌لطفا توجه داشته باشید که بنا به برخی ملاحظات شخصی از انتشار و پاسخ دادن به کامنت‌‌هایی که (۱) ادبیات تند، گستاخانه یا بی‌ادبانه داشته باشند، یا (۲) در ارتباط مستقیم با موضوع پستی که ذیل آن نوشته شده‌اند نباشند و یا (۳) به وضوح با نشانی ای‌میل جعلی نوشته شده باشند معذور هستم. در صورتی که مطلبی دارید که دوست دارید با من در میان بگذارید، از صفحه‌ی تماس استفاده کنید. با تشکر از توجه شما به بامدادی.

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: