هرگاه جنگی فرا میرسد -یا حتی قبل از اینکه فرا برسد- نه به عنوان جنگ که به عنوان دفاع شخصی در برابر یک دیوانهٔ آدمکش به دیگران معرفی میشود.
— جورج اورول
.
Every war when it comes, or before it comes, is represented not as war but as an act of self–defence against a homicidal maniac.
— George Orwell
.
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آنرا از طریق اشتراک در خوراک آن پیگیری کنید. استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.
نقل قول جالبی بود.
تحلیل پیشترتان درباره پوشیدن برقع را هم می پسندم. چرا که اگرچه به قول دوستان بر است از فرضیات و شاید هم طولانی باشد و خودش هم به مغالطه رسیده باشد، اما در پاسخ کسانی که اینقدر راحت و از بالا به دیگران می نگرند (نمی خواهم از واژه فاشیستی استفاده کنم) و به راحتی حکم صادر می کنند بی شنیدنی حتا و تازه همه اینها از موضع حقوق بشریت و مرتبت والای ارزشهای انسانی، چنین تحلیلی کارآمدتر است شاید.
راستی قرار بود قسمت اول «آیا ازدواج یا زندگی مشترک عاشقانه در حال منسوخ شدن است؟» به قسمت دوم برسد. قرار نبود؟
لایکلایک
تصدیق میکنم که علت اصلی ناراحتی من هم از آن لحن (شاید ناخواسته) بالا به پایین نوشتهٔ آن دوست بود دربارهٔ تایید ممنوعیت برقع بود.
در مورد قسمت دوم، حق باشماست. باید در به زودی بنویسمش 🙂 چقدر جالب که یادتان بود.
لایکلایک
آها! پس شما هم که دارید از غرب یک غول بی شاخ دم می سازید هدفتان شروع کردن جنگ است!
لایکلایک
اصلا کاری به درستی یا نادرستی موضع شما ندارم. اما لطفا مغالطه نکنید و گزاره را معکوس نکنید. این جمله این است:
هر وقت جنگی شروع میشود، از طرف هیولاسازی میکنند.
شما دارید آنرا برعکس میکنید:
از طرف هیولاسازی میکنید پس میخواهید جنگ راه بیاندازید.
ممنون.
لایکلایک
or before it comesرا یادتان رفت البته!
لایکلایک
بعد از دفاع، از خود جا افتاده. فعل represent هم اگر به صورت وانمود شدن ترجمه بشه بهتره و در این صورت از به کار بردن به دیگران که در جمله ی انگلیسی هم نیست اجتناب می شه. بهتره ترجمه اصلاح شه.
خب حرف درستیه به شرطی که نگاه دو سویه باشه و این رو درباره ی طرفین جنگ صادق بدونیم.
در ضمن این که فردی هیولا وانمود می شه به معنای این نیست که این حرف به صورت کامل در مورد طرف دروغه به هر حال اگر بپذیریم هیچ عقیده ای در خلاء اجتماعی شکل نمی گیره حتی تبلیغات منفی دروغین هم در اغراق شده ترین وجهشان نیازمند پایه ای واقعین.
لایکلایک
ممنون فرزاد. تصحیح میکنم. علت اینکه ابتدا «از خود» را نگذاشتم این بود که «خود» مفهوم شخص دارد و به نظرم عجیب رسید دربارهٔ یک کشور به کارش ببرم.
بله البته، زمینهٔ اولیهای لازم است که یافتنش کار سختی نیست. سیاستمدار بودن در کشورهای توسعهنیافته معمولا لازمهٔ تصمیمگیریهایی است که زمینه را برای پروژههای «هیولاسازی» مساعد میکنند. البته تا قرعه به نام کدام سیاستمدار بختبرگشتهای بیفتد.
لایکلایک
اما در مورد لیبی واقعا» درسته…قذافی واقعا» هیولاست … در واقع دیوانه ایست که هیولا شده و باید باهاش مقابله بشه.
کسانی که مردم خود را می کشند که چند روزی بیشتر حکومت کنند هیولا هستند چه در ایران ، چه در لیبی چه در سوریه و همه جا
لایکلایک
خانم شبنم واقعاً برای شما متاسفم که قهرمانانی مثل مصدق و جمال عبدالناصر در کنار آدمی مثل قذافی قرار می دید که فتح رو با ارتش شخصی ترور مخالفینش اشتباه گرفته بود و انصافاً فتحی ها هم خیلی خوب جوابشو دادن و بد هم بهاشو پرداختن. حداقل شرافت من اجازه نمی ده حتی از لحاظ لفظی هم بین این دو با قذافی کوچک ترین اشتراکی قائل شم. مصدق و عبدالناصر به هیچ سازشی تن ندادن ولی جناب قذافی به فراخور زمانه به لاس زدن با شرق و غرب روی اورد. اگر طبق استدلال شما نمی دونم بلر و بوش و … به خاطر لاس زدن با قذافی دیوانه زیبنده شونه پس لقب لایق قذافی که فکر نمی کنم تو دنیا کسی نمونده باشه که باهاش لاس نزده باشه چه چیز غیر از دیوونه می تونه باشه. یا چون غربی ها در آنی بهش پشت کردن تبدیل شده به مصدق ثانی. عین صدام حسین توی ادبیات برخی افراد که از فردای اشغال عراق از دشمن خونی و آشتی ناپذیر ملت ایران تبدیل شد به برادر صدام رفیق و مبارز ضد امپریالیست.
این که مردم اون کشور آسیب می بینن درسته منتها این نباید موجب تطهیر دیکتاتور شه.
مصدق و عبدالناصر هر مزیتی نداشته باشن این مزیتو دارن که زمان زمام داریشون هیچ روزنامه ای توقیف نشد چه برسه به ترور علنی مخالفین. این آدم ها افرادی شریف بودن چیزی که حداقل به نظر می رسه قذافی بویی ازش نبرده.
لایکلایک
خواهش می کنم جناب بامدادی.
منتها تاکید من روی خود و وانمود شدن به خاطر این هستش که اینا تو پدیدار شناسی معنا داره. خب این ماجرای خود رو مخصوصاً می شه به خود و دیگری تعبیر کرد. علی الخصوص برخورد خصمانه ای که مثلاً هانتینگتون و فوکویاما با مفهوم دیگری دارن و خب در مورد represent هم به این خاطر وانمود شدن و بازنمود شدن رو ترجیح می دم. در واقع می شه قرار دادن دیگری به جای شر تهدیدگر. فک کنم یکی از این کله گنده های پست مدرنیست هم یه مقاله ی خیلی خوب در مورد همین جمله ی اورول داشته باشه که به گمانم باید بودریار باشه( البته مطمئن نیستم) ولی متاسفانه اسم مقاله از خاطرم فراموش شده. اما اساساً خود جمله از لحاظ ساختاری به شدت بودریاریه.
لایکلایک