چندی است که میخواهم درباره خبرهای غمانگیز درگذشت «ه» و «ه» یعنی هاله سحابی و هدی صابر و اعتصاب غذای چندین نفر از زندانیان سیاسی بنویسم. اما دستم به نوشتن نمیرود. هر چه مینویسم یا بیمعنا مینماید یا فاقد حس همذاتپنداری واقعی است و در نتیجه تصنعی و شعارگونه است. این است که نمیتوانم بنویسم. بعد زمان میگذرد و میبینم چندین روز گذشته و هیچ ننوشتهام و باز احساس گناه میکنم که چرا نسبت به چنین رویداد مهمی ساکت (ولی نه بیتفاوت) ماندهام.
آیا من هرگز در زندان بودهام؟ آیا هرگز میتوانم موقعیت فردی که از سر یاس یا ایمان چنین تصمیمی میگیرد را درک کنم؟ آیا باید از اعتصاب غذای آنها حمایت کنم؟ هر کار که کنم و هر موضعی که اتخاذ کنم دچار نوعی پارادوکس میشوم. از اعتصاب غذای این افراد حمایت کنم که اهدافشان محقق شود به قیمت نابودی تن و جانشان؟ هرگز. حرکت و تصمیمشان را محکوم کنم به خاطر اینکه حق ندارند به خودشان آسیب برسانند حتی اگر در شرایط تاریک و یاسآلودی قرار گرفته باشند و این آخرین روش برای اعلام خواستهشان باشد؟ هرگز. سکوت کنم و هیچ واکنشی نشان ندهم انگار نه انگار چند انسان از سر ناچاری و به خاطر رساندن صدایشان به گوش خلایق جانشان را کف دستشان گذاشتهاند؟ هرگز.
اینجا به خوبی این سرگیجه را که ما ناظران از حاشیههای امن خود به آن دچاریم توضیح میدهد. دغدغه من یک دغدغه تجملاتی و یک مشکل از سر بیمشکلی است. تا وقتی که این دغدغه در حد تجمل و بیمشکلی باقی بماند چارهای ندارم جز اینکه بایستم به احترام تصمیم این افراد برای بیان خواستههایشان. کاری که این دوستان انجام میدهند نه قابل تایید است و نه قابل رد. یک تصمیم گروهی است که تک تک این افراد به صورت جداگانه و فردی اتخاذ کردهاند. هر تصمیمی که بگیرند به یکسان محترم است. اگر اعتصاب غذا نکنند یا اعتصاب غذا بکنند و اعتصابشان را یک روز یا یک هفته یا یک ماه یا تا لحظه مرگ ادامه دهند به اندازه یکسانی قابل احترام است، اگر چه مشخص است که درجه سختی این تصمیمها برای آن افراد یکسان نیست. در واقع مساله اصلی در اینجا این نیست که باید از اعتصاب غذا حمایت کنیم یا نکنیم چرا که هر دوی این تصمیمها به یک اندازه قابل احترام هستند. مساله اصلی محکوم کردن این واقعیت است که چرا اصولا باید کسی به جرم انتقاد از ساخت سیاسی کشورش در زندان باشد؟ چرا اصولا باید مفهومی به نام زندانی سیاسی مصداق عینی داشته باشد؟
پس:
به احترام همه زندانیان سیاسی که تصمیم گرفتند اعتصاب غذا نکنند و به احترام همه زندانیان سیاسی که تصمیم گرفتند اعتصاب غذا کنند و به احترام همه زندانیان سیاسی در ایران از جای خود بلند میشوم و همانطور که ایستادهام این پست را مینویسم و منتشر میکنم.
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آنرا از طریق اشتراک در خوراک آن پیگیری کنید. استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.
به خاطر رساندن صدایشان به گوش خلایق
فکر کنم، این بحث به اینجا رسید، که کار ما اطلاع رسانی ِکاری ست که اون ها انجام داده اند و نه حمایت یا مخالفت با اعتصاب شان. این اولین اعتصاب غذای زندانی سیاسی در تاریخ نیست که ما این همه سردرگم شده ایم. حمایت ما باید یک اطلاع رسانی وسیعی باشد، که موثر افتد و باعث بهبود وضعیت آن ها و قطع
اعتصاب شان باشد.
فکر میکنم ایده ی ویدئوها کمی گمراه کننده بود، البته بسته به این بود که در این ویدئوها چه گفته میشود- آیا در حمایت از اعتصاب است یا مخالفت با آن یا
حمایت از اطلاع رسانی و رساندن صدایشان به گوش خلایق
آیا امروز چند ایرانی از این موضوع مطلع شده و چه قدر این همه سر و صدا و دعواهای پوچ به ثمر رسیده، مسئله ی اصلی شاید این است
لایکلایک
Kahrizak.prisoner@hotmail.com زندانی کهریزک
من هم به احترام شما کلاه از سر برمیدارم زیرا برای هیچ حرکت حق طلبانه ای دیر نیست
اگر مطالب خود را بصورت پی دی اف برایم ارسال کنید بین دوستانم باز نشر میکنم
لایکلایک
مساله اینجاست که هدی خودی تر از اینه که بشه در موردش موضع نگرفت وگرنه موارد مشابهی مثل ولی الله فیض مهدی بوده که کسی موضع نگرفت و خب اتفاق خاصی هم نیفتاد
لایکلایک