1
میانسال است. نماز میخواند. روزه میگیرد. مسلمان است. خودش را معتقد میداند و اهل حلال و حرام. بهش زیاد نمیآید اما خوب از ظاهر که نمیشود قضاوت کرد. لابد اعتقاد دارد. روزها گاهی موقع ناهار میبینمش. خیلی حواسش هست که توی غذاها گوشت خوک به کار نرفته باشد. لب به الکل نمیزند. چند وقت است درگیر یک دعوای حقوقی مفصل شده و تا آنجایی که در توانش هست از قوانین حمایتی مربوط به کار و تامین اجتماعی این «جامعه اروپایی» استفاده میکند. حق هم دارد. قوانین خوبی هستند و نمیگذارند کسی از کارمندش به راحتی سوءاستفاده کند.
2
سر میز ناهار با او و یک همکار دیگر ایرانی نشستهایم. بحثها پراکنده است. بحث به فیلم و سینما کشیده میشود و او از فیلمی میگوید که دیشب از طریق تلویزیون ملی این کشور دیده و خوشش آمده. میپرسم توی خانه تلویزیون داری؟ میگوید بله. میدانم که مطابق قانون به داشتن تلویزیون در خانه مالیات تعلق میگیرد و اصلا یکی از دلایل اینکه خودم تلویزیون ندارم همین است (دستگاه تلویزیون دست دوم اینجا تقریبا رایگان است، اما به خاطر مالیات نخواستهام در خانه داشته باشم).
میپرسم چقدر مالیات میدهی؟ زیاد نیست؟
– وقتی آمدند برای بررسی گفتم تلویزیون ندارم.
– یعنی کنترل نکردند؟
– نه. فقط پرسیدند و من گفتم ندارم. خلاص!
3
این زرنگبازی کوچک ایشان از چند جهت جالب است:
- ایشان به آن مامور دولت دروغ گفته و آن را بدون احساس خجلت برای من تعریف میکند. شاید احتمال میدهد من هم این ترفند را یاد بگیرم و زرنگی ایشان را تحسین کنم. این یعنی ایشان فرض کرده که بنده تا الان چلاق بودهام و بلد نبودهام دروغ بگویم و تلویزیون مفتکی تماشا کنم و در ضمن از این نوع زرنگبازیها خوشم میآید و این نوع آدمهای زرنگ را تحسین میکنم.
- این رفتار به وضوح سوءاستفاده کردن از یک سرمایهٔ اجتماعی مهم به نام «اعتماد» است؛ سرمایهای که واقعا نمیشود روی آن ارزش گذاشت. این طور زرنگبازیها (که به هر حال گاهی هم لو میروند) باعث میشوند که سطح اعتماد اجتماعی پایین بیاید و فرضا در آینده دولت به حرف آدمها کمتر اعتماد کند (این مساله برایتان آشنا نیست؟)
- اینکار ایشان یعنی استفاده از قوانین حمایتی کار و تامین اجتماعی و پیچاندن قانون مالیات تلویزیون انتخاب گزینشی قانون است. این درست نیست که آدم فقط قسمتهای مفید قانون را برای خودش بخواهد و هر جا که خرج داشت و امکان در رفتن هم فراهم بود از زیر تعهدات قانونی در برود.
- اینکار ایشان نوعی دزدی غیرمستقیم هم هست. چرا که تلویزیون ملی با بودجه عمومی سرپاست و در صورتی که این مالیاتها نباشد ورشکست میشود. مالیاتها را هم بینندگان تلویزیون در این کشور میپردازند. پس کسی که از این خدمات استفاده میکند اما هزینهاش را نمیپردازد یعنی دارد سواری مفتی میگیرد که هزینهاش را شهروندان دیگر پرداخت کردهاند.
بعد این شد که یاد این نوشته افتادم: اختلاس؟ خب که چی؟
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آنرا از طریق اشتراک در خوراک آن پیگیری کنید. استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.
این مطلب رو خوندم و خواستم به خوانندگان این نکته رو هم بگم که این روزا روزای آمارگیریه!
درستشو بگید! راست بگید! الکی مال و اموال خودتون رو کم نگید! کسی نمیاد از ما بگیرتشون!
لایکلایک
بامدادی جان
آخ از این زرنگ بازی های ایرانی. گاهی فکر می کنم باید با این بی قانونی های که در نگاه اول بی ضرر و نامربوط به من است مبارزه کرد؟! لیستی از آنها دارم که زیاد من رو به خودشون مشغول می کنند.
لایکلایک
خب قربونت برم مشکل همینه که آخوندها سر کارند.
در جامعه ی ما به کلاهبردار میگن »زرنگ«
البته ربطی هم به ملاها نداره. مشکل جامعه هستش.
لایکلایک
سلام، من هم تلویزیون دارم هم رادیو، فقط هم شبکههای دولتی رو نگاه و گوش میکنم که به خاطرشون باید «حق استفاده» داد، چون به نظرم باقی کانالها تجاریند و سرگرمیه. پولش رو هم نمیدم، قبلا که دانشجو بودم و نداشتم (برای دنشجوهای خودشون رایگانه)، الان هم دارم ولی فکر میکنم وقتی من به عنوان یک خارجی تمام تجربه و تخصصم رو که با هزینه خودم یا کشورم کسب کردم در اختیار اینها قرار میدم حداقل هزینه اینتگره شدنم در جامعه میزبان باید بر عهده دولت میزبان باشه. تو یه برنامه تلویزیون مصاحبه میکردن با مردم یه شهر کوچک در مورد خارجیها، یکیشون میگفت: ما اینجا تو شهرمون همه کتابی و صحیح حرف میزنیم، ولی این خارجیها عامیانه و کوچهخیابونی حرف میزنند. غافل از اینکه با هرکی هرجور حرف بزنی همونطور هم یاد میگیره. خارجی که اینجا مدرسه نرفته و صبح تا شب کار میکنه، از کجا باید بدون تاریخ این کشور چیه، یا اینکه وظیفه فلان نهاد حقوقی چی هستش! البته بحث احترام به قانون در حین مخالفت هم یه بحث دیگه هستش، که واسه ما جا نیفتاده، چون هنوز تو این جامعه به این باور نرسیدیم که شاید ما هم بتونیم چیزی رو از راه درست تغییر بدیم.
لایکلایک