من و دخترک گل‌فروش سر چهارراه

پشت چراغ قرمز ترمز می‌کنم و همان‌طور که توی حس صدای شجریان هستم، دختربچه‌ای کنار پنجره ظاهر می‌شود و از من می‌خواهد که از او شاخه‌ای گل خریداری کنم. پول خرد به اندازه کافی توی ماشین دم دست دارم. از گل هم بدم نمی‌آید. شاید باید یک شاخه گل از دخترک بخرم.

دخترک کمتر از ۱۰ سال سن دارد. با هر معیاری که حساب کنم، او یک کودک است. کودکان نباید کار کنند، آن‌هم کاری این طور خشن در محیطی چنین خطرناک. کسی که این کودک را سرچهارراه‌ها و توی این شهر خراب به کار واداشته، شاید آدم بیچاره‌ای بوده قبول، اما این دلیل نمی‌شود که فرزند خردسالش را به کار وادار کند. تازه این احتمال هم هست که طرف آدم بیچاره‌ای نبوده و چند تا یا چندده‌تا از این بچه‌ها را به زور تازیانه به کار گرفته و آخر شب هم هر چه درآورده‌اند از حلقوم‌شان می‌کشد بیرون. خلاصه این‌که من با یک مورد «کار کودک به خاطر فقر خانواده» طرف هستم و یا با خوکی که خون بچه‌ها را توی شیشه می‌کند. در هر دو حالت، من نمی‌توانم با خرید شاخه‌ای گل، این وضعیت را تایید کنم. من نه می‌توانم از وضعیتی که در آن کودکی وادار به کار می‌شود حمایت کنم، و نه می‌توانم طرفدار یک خوک استثمارگر بچه‌های بی‌سرپرست باشم. — اما دخترک بی‌گناه است. او را مجبور کرده‌اند.  — ربطی به موضوع ندارد. پولی که من به این دخترک بدهم، اولا خرج رفاه او نخواهد شد (توی جیب دیگری خواهد رفت) ثانیا استمرار این وضعیت رقت‌بار را تضمین خواهد کرد.

چراغ سبز شده است. دخترک التماس می‌کند. سعی می‌کنم چشم‌ام توی چشم‌هایش نیفتد. می‌گویم: «تو نباید توی این سن کار کنی».  قلبم تیر می‌کشد. پایم را روی گاز می‌گذارم.

می‌دانم تا چند روز بعد سوالی روحم را خواهد جوید: «آیا اشتباه کرده‌ام؟»


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

نویسنده: bamdadi

A little man with big dreams.

7 دیدگاه برای «من و دخترک گل‌فروش سر چهارراه»

  1. اگر با استدلال مشابه کمک به گدای سر گذر و افراد کیف پول گم کرده و پاکستانی های غربت زده و سید کشکول به دوش و صندوق صدقات (با توجه به عدم اعتماد به حکومت) و هر مدعی نیاز دیگری را رد می کنی و ضمنا به هیچ روش جایگزینی برای کمک به افراد نیازمند فکر و عملی نکرده ای باید گفت اشتباه کرده ای.
    نیکوکاری و بخشش به نیازمندان باید به شکلی دیگر در زندگی ات باشد که این استدلال ها موجه باشد والا اگر هیچ روش درستی را جایگزین و تعقیب نکرده ای و فقط نیکوکاری را از زندگی حذف کرده ای به شکلی از خودفریبی دچاری. به عنوان یک اصل کلی، در بی عملی فضیلتی نیست.

    لایک

  2. من اکثرا سعی میکنم یه بیسکویت یا یه خوراکی که راحت خراب نمیشه توی ماشین داشته باشم به این جور بچه‌ها بدم. اینجوری حداقل دلم خوشه هم به بچه کمک کردم، هم پول تو جیب اون آدم عوضی که این بچه رو مجبور به این کار کرده نریختم.

    لایک

  3. بنیاد کودک
    از طریق بنیاد کودک میتونید یک کودک مستعد رو که به دلایل مادی ناچار به ترک تحصیل و کار هست رو حمایت کنید. من چند سال هست که با بنیاد کودک در ارتباط هستم و کارشون رو واقعا مفید و موثر میدونم. بنیاد کودک حدود 17 سال سابقه داره و در اکثر شهرهای ایران و همینطور چندین کشور دنیا دفتر داره. عملکرد بنیاد کودک از طرف نهاد های بین المللی مخصوص نظارت بر نهاد های مردمی نظارت میشه و در شفافیت و درستکاری بنیاد کودک کارنامه واقعا تحسین آمیزی داره. ضمنا حمایت بنیاد کودک مستقل از مذهب، گرایش سیاسی، زبان و قومیت کودکان هست. توی اینترنت میتونید اطلاعات جامعی در مورد بنیاد کودک پیدا کنید. من معمولا آدم بسیار محتاطی هستم ولی عملکرد بنیاد کودک من رو کاملا متقاعد کرده.
    http://www.childf.com
    http://www.childfoundation.org
    اگر سوالی داشته باشید میتونید با بنیاد کودک تماس بگیرید. برخورد خیلی خوبی خواهند داشت.

    لایک

  4. به نظرم کمک کردن در اون موقعیت مشابه یک وضعیت مینیمم محلی (Local Minimum) می‌مونه. در اون لحظه آدم آرامش پیدا می‌کنه، اما در کل داره با کل سیستم نامطلوب همراهی می‌کنه.

    به نظرم بد نیست که آدم تا جایی که در توان داره به موسسات مطمئن کمک کنه اون قدری که دیگه چیزی برای کمک کردن نمونه. این‌جوری هم وجدانش راحته که تمام توان‌اش رو مصرف کرده (مثلن درصد مشخصی از حقوق ماهیانه) و هم این که در راهی صرف کرده که اعتقاد داره باعث به‌بود در بلندمدت می‌شه. با بنیاد کودک موافقم، اما خودم طرف‌دار کیوا (http://www.kiva.org) هستم و تلاش‌ام بیش‌تر اون‌جاست.

    لایک

من همه‌ی کامنت‌های وارده را می‌خوانم. اما ‌لطفا توجه داشته باشید که بنا به برخی ملاحظات شخصی از انتشار و پاسخ دادن به کامنت‌‌هایی که (۱) ادبیات تند، گستاخانه یا بی‌ادبانه داشته باشند، یا (۲) در ارتباط مستقیم با موضوع پستی که ذیل آن نوشته شده‌اند نباشند و یا (۳) به وضوح با نشانی ای‌میل جعلی نوشته شده باشند معذور هستم. در صورتی که مطلبی دارید که دوست دارید با من در میان بگذارید، از صفحه‌ی تماس استفاده کنید. با تشکر از توجه شما به بامدادی.