خوانش اشتباهی:
یک شبکهی تلویزیونی ایرانی (پرس تیوی) برنامهای مربوط به نوع خاصی از ورزشهای رزمی (نینجاتسو) پخش میکند که در میان زنان ایرانی محبوبیتی رو به افزایش دارد. این نشان میدهد که:
۱) زنان ایرانی دارای حقوقی هستند.
۲) زنان ایرانی میتوانند به حوزههای عمومی دسترسی داشته باشند.
۳) زنان ایرانی در ورزشهای عمومی دارای سازماندهی مشارکت میکنند.
۴) شبکهی تلویزیونی حکومت ایران با هیچکدام از موارد یاد شده مشکلی ندارد.
رسانههای غرب در مواجهه با چنین «فکتهایی» دستپاچه میشوند: بعضی شبکههای خبری به استریوتایپهایی نظیر زن ایرانی به مثابه زنی دارای پوشش یا دارای روحیهای طرفدار شبهنظامیان رو میآورند. دیگران تصویری کودکوار از او نمایش میدهند: زنانی که رنج میکشند و به عنوان تنها راه گریز از این رنج و فشار مجبورند به ورزشهای رزمی رو بیاورند. آیا میتوانید تصور کنید هیچ گزارشگر متین و منصف غربیای بیاید و مثلا محبوبیت کاراته در حومهی لوس آنجلس را به آمار بالای آزار و اذیت جنسی در آمریکا ربط دهد؟ {تفسیر نادرست فمینیسم وحقوق زنان در تهران: ورای نینجاتسو و چادر و فانتزیهای سکولار}
راه سوم:
در مورد چرایی اهمیت دنیایی که عکسهایی نظیر عکس بالا از ایران و زن ایرانی نشان میدهند شاید بد نباشد این جملات آقای ژیژک را بازخوانی کنیم:
اسلاوی ژیژک دربارهی جنبش سبز و میرحسین موسوی٬ میگوید: «ما بین دو قرص گیر کردیم: یا بنیادگراییِ اسلامی یا لیبرالیسم غربی. من فکر میکنم هر روز روشنتر میشود که این دو هر روز یکدیگر را تقویت میکنند. جستوجوی من برای قرص سوم٬ علت اصلی حمایت من از افرادی است که در انتخابات ایران٬ رایشان دزدیده شد. برای من٬ موسوی٬ نمایندهی «قرص سوم» است. آنها از یک طرف در مقابل بنیادگراییِ اسلامیِ رایج ایستادهاند٬ از آن طرف لیبرال سادهلوح غربی هم نیستند. آگاه هستند که سنت دینیشان ابهامات و امکانات زیادی دارد و اینطور نیست که الزامن سدی در مقابل حرکتشان باشد یا چون سنت جامعه است٬ باید برای آن احترام قایل بود. حواسشان هست که همان سنتها چه ظرفیتی دارند که امکان بدهند به رغم سرمایهداری خشن جهانی٬ آدم به دنبال جامعهی عادلانهتری برود». {از مصاحبهی ژیژک با علی علیزاده برای تلویزیون فارسی بیبیسی}
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آنرا از طریق اشتراک در خوراک آن پیگیری کنید. استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.
نرگس محمدی هم نمونه ای از زن ایرانی است که گروگان حاکمیت برای آزار تقی رحمانی شده است.در حالی که چهارم تیرماه دادسرای زندان اوین تهران با انتقال خانم محمدی به بیمارستان برای درمان موافقت کرده اما علاءالدین کریمی، مدیر کل زندانها و اقدامات تامینی و تربیتی استان زنجان تاکنون از خارج شدن خانم محمدی از زندان جلوگیری کرده است. من در تعجبم که آدمخوارانی مثل این آقای رییس زندان چگونه در چشمان همسر و دختر خودشان نگاه میکنند. نرگس محمدی در زندان در حال مرگ است اما آقای کریمی برای خوشحال کردن قلب آقا اجازه رفتن به بیمارستان هم به او نمیدهد.
لایکلایک