ایرانی‌های هالیوودی،‌ ایرانی‌های بالیوودی

آدم می‌ترسد. من می‌ترسم. از چه؟‌ از خودمان. دقیق‌تر بگویم … از برخی از افرادی که نمونه‌هایشان را در فضاهای مجازی مثل گوگل‌پلاس یا فیس‌بوک می‌توانیم ببینیم.

از یک سو لشگر ایرانی‌های-هالیوودی را می‌بینم. بعضی از این دوستان که ظاهرا در شکوه و عظمت ناوهای آمریکایی ذوب شده‌اند چنان از حرکت مخلصانه‌ی آمریکا و عربستان برای نجات مردم مظلوم سوریه و آوردن دموکراسی در این کشور دفاع می‌کنند (در حالی که رگ‌های گردن‌شان موقع صحبت کردن کلفت شده است) که آدم وحشت می‌کند اگر روزی روزگاری این‌ها در کشور کاره‌ای شوند امثال این حقیر که مخالف چنین حمله‌ای بودیم را به هیچستان تبعید کنند.

می‌ترسم و پناه می‌برم به آن سوی داستان که مثلا تعادل و آرامشی بیابم. اما می‌رسم به لشگر ایرانی‌های-بالیوودی.  کسانی که با نفرتی که بی‌شباهت به رگ‌های گردن گروه هالیوودی‌ها نیست رجز می‌خوانند و حرف‌های آقای حسن نصرالله را در گوش هم تکرار می‌کنند که حمله کنید تا کار اسرائیل را تمام کنیم و خودشان را مشتاق جنگ نشان می‌دهند (دقت کنید موضوع این نیست که کسی بگوید اگر به کشورم حمله شد از آن دفاع می‌کنم. موضوع لذت بردن از جنگ است ظاهرا!). صفحه‌های این دوستان پر است از نقل‌قول‌ها و مبارزه‌جویی‌ها و حماسه‌های بالیوودی و بعضا تخیلی. این‌ها هم قوم ترسناکی هستند، البته انصافا از این دسته نسبت به اولی‌ها کمتر می‌ترسم.

احساسات نوجوانی است؟ اگر چنین باشد می‌توانم آن را بفهمم. نوجوان‌‌های ۱۴ یا ۱۶ ساله که رشد جسمی‌شان به مراتب از رشد ذهنی‌‌شان سریع‌تر است به شیوه‌ی خاص خود دنیا را نگاه می‌کنند. نوجوان در معجزه‌ی رشد و بلوغ گم است و طول می‌کشد تا خود را پیدا کند. بسیاری از نوجوانان ایرانی-هالیوودی تصویرهای ذهنی‌شان با فیلم‌هایی نظیر «تاپ‌گان» (Top Gun) و «دروغ‌های حقیقی» (True Lies) ساخته شده است. آن‌ها با دیدن یک هواپیمای F-16 هیجان‌زده می‌شوند و توی چشم‌های نوجوان‌شان هر کس هواپیمای خوشگل‌تری داشته باشد و موشک‌های اسمارت‌تری محق‌تر، دموکراتیک‌تر، پیشرفته‌تر و متمدن‌تر به نظر می‌رسد. از آن طرف نوجوان‌‌های ایرانی-بالیوودی را داریم که تصویر ذهنی‌شان قایق‌های موتوری انتحاری‌ای است که صدتا صدتا به سمت ناوهای آمریکایی می‌روند و در جنگی نامتقارن امپراطور اقیانوس‌ها را به زانو در می‌آورند و چه بسا از دل این حمله با کمک موشک‌های حزب‌الله حماسه‌ی فتح تلاویو و چه بسا چند تا جای دیگر هم خلق شود!

اما این نوجوانان عزیز که ظاهرا در دو سوی اقیانوس نظری و عقیدتی و ظاهری نشسته‌اند نکات مشترکی هم با هم دارند:

۱)‌ اولین خصوصیت مشترک این دوستان هالیوودی و بالیوودی این است که برای هر دو شکست بی‌معناست. هالیوودی‌ها هرگز شکست نمی‌خورند چون خودشان را در طرف قدرتمند قرار داده‌اند و در نتیجه خیالشان راحت است که پیروز می‌شوند. در دعوای اسرائیل-غزه آن‌ها طرف اسرائیل هستند پس خیالشان راحت است که پیروز هستند. در دعوای بین طالبان-خانواده‌های دهاتی پاکستانی و آمریکا نیز آن‌ها طرف آمریکایی‌ها و پهپادهایشان هستند که آن‌هم خیلی تمیز پیروز می‌شود. فرضا اگر در حادثه‌ای، جنگی، درگیری‌ای چیزی،‌ یکی از این نوجوانان غیور هالیوودی توسط بمب‌های آمریکایی کشته شود خوشحال از این می‌میرد که توسط بمب‌های هوشمند (اسمارت!) یک کشور متمدن کشته شده و نه توسط باتوم و گاز اشک‌آور یک کشور عقب‌مانده. اما بالیوودی‌های غیور ما به گونه‌ای دیگر همیشه پیروز هستند.  از نظر آن‌ها اگر نیمی یا بیشتر از ایران هم قتل‌عام شوند و کشور به ویرانه‌ای تبدیل شود که در آن می‌توان گندم کاشت هم پیروزی ازان آن‌هاست، چرا که آن‌ها در سمت حق ایستاده‌اند و مگر حق می‌تواند ببازد؟‌ به خصوص در دنیایی که ساز و کار عادلانه‌ی آن توسط نیروهای ماوراء قدرت بشر تضمین شده است. در چنین دنیایی خیال همه‌ی آن‌ها که در سمت حق ایستاده‌اند راحت است که همیشه پیروز خواهند بود، چرا که حق همیشه پیروز است.

۲)‌ صرف نظر از این‌که در مورد دخترها یا پسرها صحبت کنیم، دومین خصوصیت آن‌ها رگه‌های نگاه اصطلاحا مردانه (masculine) به مسائل است. در این نوع نگرش رقابت کردن (در مقابل همکاری کردن)،‌ خشن‌ و ضمخت بودن (در مقابل لطیف و نرم بودن)،‌ قلدری و برتری‌جویی (در مقابل کوتاه آمدن و برابر‌گرایی)، بی‌عیبی و تمیز بودن (در مقابل پذیرفتن نقص و آلودگی)، نگاه کمی (در مقابل نگاه کیفی)، نگاه مکانیکی و مهندسی جبرگرایانه و خوش‌بینی تکنولوژیک (در مقابل نگاه غیرجبرگرایانه و واقع‌بینی)، ایجاد دوگانه‌های مشخص و شسته رفته (Dichotomy) و اتخاذ موضع ارزشی نسبت به یکی از آن‌ها و  … قابل تشخیص است. نوجوان هالیوودی یا بالییودی ما در این خصوصیت‌ها غرق است و یا آن‌ها را می‌ستاید و یا قبول ندارد که این‌گونه است.

۳) نگاه بازتاب‌ی  (reflexive) به موضوعات مختلف از جمله باورهایش، خصوصیت‌هایش و جامعه‌اش ندارد. پدیده‌ها و پیش‌فرض‌ها همانی هستند که به او ارائه شده‌اند (given) نه بیش و نه کم. سوالی اگر هست و کنجکاوی‌ اگر ایجاد می‌شود درباره‌ی آن‌چه بعد از این می‌آید است. مثل کسی که عینکی رنگی به چشم می‌زند و درباره‌ی جهان کنجکاوی می‌کند، در حالی که نسبت به رنگ عینک خود واکنشی آگاهانه از خود نشان نمی‌دهد. هر دو گروه در فضایی توهم‌آلود و برساخته زندگی می‌کنند. فضایی که شاید به همان فضای توی فیلم‌ها بیشتر شبیه باشد تا واقعیت‌های زندگی اجتماعی و جغرافیای سیاسی.

۴) جایی می‌خواندم که یکی از مهم‌ترین عوامل محرکه در نوجوانان، تمایل به عضویت در گروه همسن و سال‌‌های مشابه است. نوجوان به خاطر این‌که مشابه دوستان خود باشد ممکن است به مصرف سیگار یا مواد مخدر یا الکل رو بیاورد، به بازی‌های معینی علاقه‌مند شود‌،‌ افکار مشخصی بیابد، پوشش معینی داشته باشد و یا از مجموعه‌ی مشخصی از ارزش‌ها و ایده‌ها دفاع کند (یا برعکس، طرد کند). نوجوان‌های هالیوودی و بالیوودی هم از این قاعده‌ مستثنا نیستند. این‌ها هم گروه‌های هالیوودی و بالیوودی خودشان را دارند و برای عضویت در این گروه‌ها افکار و عقایدشان را هر چه بیشتر صیقل می‌دهند.

اما آیا همه‌ی این دوستان هالیوودی و بالییودی نوجوان هستند؟ فکر نمی‌کنم.  بخش قابل توجهی از این دوستان ظاهرا به دوران جوانی (یا بالاتر) پا گذاشته‌اند و بزرگ‌سال هستند از آن‌ها انتظار عقل و تدبیر می‌رود. عقل و تدبیری که یا وجود ندارد، یا عقل ناقص من از تشخیص آن عاجز است. درست است که اطلاعی از تعداد و گستردگی آن‌ها در سطح جامعه ندارم،  اما حضور نسبتا پررنگ‌شان را در فضای مجازی مشاهده‌ می‌کنم و از شما چه پنهان می‌ترسم. می‌ترسم از این‌که صدای هالیوودی‌ها و بالیوودی‌های بزرگ‌سال بیشتر از صدای عقلانیت و شعور در جامعه باشد/شود.

پی‌نوشت:
نه این نوشته در مورد تو دوست عزیز من نیست. این یک نوشته‌ی کلی است که خیلی از جاهایش هم قابل نقد است و چرا که نباشد؟. اما اگر تو از خواندن این نوشته ناراحت شده‌ای، شاید باید به این فکر کنی که چرا فکر می‌کنی این نوشته ممکن است در مورد تو باشد؟


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است. در ضمن جهت گفتگو و تبادل نظر، شما را به حضور و مشارکت در گوگل‌پلاس دعوت می‌کنم.

نویسنده: bamdadi

A little man with big dreams.

4 دیدگاه برای «ایرانی‌های هالیوودی،‌ ایرانی‌های بالیوودی»

  1. عده سرخرمن آمریکا در مقابل توقعات غیرقانونی از ایران(خبر ویژه)

    بررسی مجموعه اخبار و گزارش‌های منتشره در زمینه مذاکرات 5+1 با ایران در نیویورک نشان می‌دهد که دورنمای مثبتی برای توافق وجود ندارد و آمریکا بنا ندارد زمینه تعامل برد-برد را فراهم کند.
    دکتر روحانی در مصاحبه با واشنگتن پست اعلام کرد «می‌خواهیم ظرف 3 تا 6 ماه به توافق هسته‌ای دست پیدا کنیم». او که سابقه چند سال مذاکره با غرب را در کارنامه خود دارد، در عین حال با مرور مذاکرات سال 2003 می‌گوید ما حتی اجازه دسترسی به مراکز نظامی را بین سال‌های 2003 تا 2005 دادیم. در واقع سؤال اصلی در ایران این است که اگر واقعاً آژانس یا غرب دنبال روشن شدن مسایل بوده چرا هر مقدار که ایران شفافیت نشان داد آنها عکس‌العمل مناسب نشان ندادند؟ در واقع یک سؤال اساسی این هست که آیا مسأله هسته‌ای یک بهانه است، یا واقعاً در زمینه مسأله هسته‌ای سؤال وجود دارد؟ ما امیدواریم در مذاکرات 5+1، اعضای 5+1 نشان دهند که مسأله هسته‌ای یک بهانه نیست، واقعاً سؤال منطقی وجود دارد. اگر واقعاً دومی باشد به راحتی مسأله قابل حل و فصل است.
    در مقابل این تلقی، کاترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا پس از مذاکرات نمایندگان 5+1 با دکتر ظریف گفت: 12 ماه زمان مناسبی برای توافق بر سر موضوع برنامه هسته‌ای ایران است.
    اما از آن طرف جان کری در مصاحبه با سی‌بی‌اس فهرستی طولانی از مطالبات غیرقانونی آمریکا را مطرح کرد بی‌آن که بگوید آمریکا و غرب در مقابل غیر از لفاظی، کدام امتیاز مشخص را روی میز می‌گذارند. کری در این مصاحبه می‌گوید: اقدامات عملی ایران برای اعتمادسازی می‌تواند شامل دسترسی سریع بازرسان به تأسیسات فردو، امضای پروتکل الحاقی درباره بازرسی‌ها، پیشنهاد توقف داوطلبانه غنی‌سازی در حد بالا، و حفظ غنی‌سازی به میزانی که برای برنامه صلح‌آمیز نیاز است می‌باشد.
    وی اما در مقابل تأکید کرد آمریکا تا زمانی که برنامه هسته‌ای ایران شفاف، قابل اثبات و پاسخگو نباشد قصد ندارد تحریم‌ها را لغو کند. کری در رابطه با خواست روحانی برای رسیدن به توافقی بین 3 تا 6 ماهه تصریح کرد: «مطمئناً امکان‌پذیر است، حتی ممکن است زودتر نیز به توافق برسیم که بستگی به آن دارد ایران در آینده چه میزان برای شفاف‌سازی آمادگی دارد.»
    طرح توقعات مشخص و غیرقانونی از ایران در مقابل عبارات مبهم-نظیر «تا زمانی که برنامه هسته‌ای شفاف و قابل اثبات نباشد»- در حالی است که ایران در قالب مدالیته مصوب با آژانس، به تمام پرسش‌های مطروحه پاسخ داده و بیشترین سقف بازرسی‌ها را پذیرا بوده است. در واقع جان‌کری و اشتون با زبان بی‌زبانی می‌گویند که نقداً توقع دارند ایران کدام خواسته‌ها-ی غیرقانونی و فراتر از ان‌پی‌تی- را عملی کند اما خود در زمینه تعهدات، برخوردی «تعلیقی» و «نسیه‌وار» انجام می‌دهند و مجدداً دنبال کشدار کردن ماجرا هستند.
    نکته جالب در این میان سخنان آلن ایر سخنگوی وزارت خارجه آمریکاست که بر خلاف برخی خوش‌بینی‌های ساده‌دلانه به دویچه‌وله می‌گوید « ما از گفته‌های روحانی و ظریف استقبال می‌کنیم ولی همان‌گونه که اوباما گفت این کلمات آشتی‌جویانه باید با اقدامات قابل تأیید همراه باشد و این سخنان کافی نیست»(!)
    به همین دلیل بی‌بی‌سی در تحلیلی نوشت: اظهارات مقامات آمریکایی نشان می‌دهد دولت اوباما به رویکرد متفاوت حسن روحانی رئیس‌جمهور ایران واکنش محتاطانه‌ای نشان داده و قصد ندارند به ایران امتیاز دهد مگر آنکه این کشور اقدامی واقعی انجام دهد که نشانگر تغییر رویه در برنامه هسته‌ای‌اش باشد. به نظر تحلیلگران در حالیکه روحانی در پی آن است که تحریم‌ها علیه ایران لغو یا سبکتر شوند، جان کری سعی کرد پیش از دیدار با ظریف حمایت جامعه جهانی را جلب کند تا از موضعی محکم‌تر گفتگو کند و فشار را بر ایران – علیرغم دیپلماسی مثبت روحانی – حفظ کند.
    مارک فیتز پاتریک تحلیلگر سیاسی و کارشناس خلع سلاح معتقد است با وجود جو مثبت تاکنون اتفاق قابل توجهی نیفتاده. نکته جالب دیگر بی‌اختیاری اوباما در برابر کنگره آمریکا و لابی صهیونیست‌هاست.
    لس‌آنجلس تایمز در این‌باره می‌نویسد: آمریکا باید مشخص کند که همه گزینه‌ها همچنان روی میز است. کمیته روابط خارجی کنگره باید دوره 100 روزه ریاست روحانی را بررسی کند و در این زمینه جلسه‌ای تشکیل خواهد داد. با توجه به 30 سال روابط خصمانه با ایران، بعید است کنگره آمریکا با هرگونه لغو تحریم‌ها پیش از تغییری اساسی در رفتار ایران موافقت کند. چنین تغییری صرفا با صحبت کردن مقدور نیست و باید با عمل واقعی توام باشد.
    همچنین کلسی داونپورت کارشناس آمریکایی به بی‌بی‌سی گفت: گروهی از اعضای کنگره آمریکا با هرگونه غنی‌سازی در ایران مخالفند و این مانعی بزرگ در برابر هر نوع توافق اوباما با ایران برای دادن اجازه غنی‌سازی است.
    درحالی که تصویب برخی تحریم‌ها علیه ایران در دستور کار کنگره آمریکاست، دویچه وله در گزارشی تأکید می‌کند: برخی مقام‌های غربی هشدار داده‌اند که «انتظارات زیاد و تقاضاهای غیرواقعی» از دولت جدید ایران می‌تواند موقعیت آنها را در ایران تضعیف کند و مذاکرات را بی‌نتیجه بگذارد.

    http://www.kayhan.ir/920706/2.htm#N208

    لایک

  2. The US have opposed allowing Iran to take part in any peace talks, but are now saying they might be willing to consider it if Iran endorsed US calls for a “transitional” government to run Syria

    US expects Iran call for Assad to step down. Obama is a fool.

    لایک

برای darius پاسخی بگذارید لغو پاسخ