یادداشت زیر را آقای خسرو در پاسخ به نوشتهی خانم افسانه «زنها مقصر نیستند، مردها نیز (یادداشت وارده)» که چند روز پیش در بامدادی منتشر شد ارسال کردهاند که عیناً (به غیر از ویراستاری) منتشر میکنم. انتشار این مطلب در بامدادی به معنای موافقت یا مخالفت من با درونمایهی این نوشته نیست. در صورتی که ذیل همین پست کامنت بگذارید، آقای خسرو در صورت تمایل به کامنتهای شما پاسخ خواهند داد.
حدس می زنم که اگر شروع به نوشتن کنم، کار به تفصیل بی حاصلی می کشد اما به امید آگاهی بخشی به قلیلی از خوانندگان، این متن مغشوش با عنوان «زنها مقصر نیستند، مردها نیز (یادداشت وارده)» را مرور می کنم. موضوع بحث دربارهی این جمله است که قبلا در بامدادی منتشر شده بود:
«بحران زنهایی هستند که نمیخواهند مسئولیت قبول کنند، اگر سر کار بروند درآمدشان خرج خودشان میشود و مسئولیتی هم در خانه نمیپذیرند. و حتی کسانی هم که شاغل نیستند، باز از انجام… حداقل بعضی امور منزل سر باز میزنند با این استدلال که در شأنشان نیست.»
نویسنده پس از شرح غیرلازمی درباره اصول عقاید خود زنان را به سه دسته تقسیم میکند:1- عدهای از خانمها که خود را سرتر، بهتر و … از همسر و خانوادهشان میدانند و بسیاری کارها را در شأن خود نمیدانند 2- آنها که تمام روز در آرایشگاه و باشگاه هستند و» این دسته تمام توانایی، هوش و استعداد خود را خرج کرده و میکنند تا همسری ثروتمند بیابند.» 3- «زنان عادی که کار می کنند و درآمد خود را در خانه خرج نمی کنند».
این دسته بندی کاملا بیمعنی است چون یک نفر میتواند در همهس این دستهبندیها باشد و یا در هیچکدام نباشد. احساس سرتری یا بهتری در هر کسی میتواند باشد، کار کردن با آرایشگاه و باشگاه رفتن تنافری ندارد چرا که بقیه هم میروند، شوهر پولدار داشتن به معنی نبودن این مشکل در زندگی نیست و در نهایت تعبیر «زنان عادی که کار میکنند». ظاهرا هدف نویسنده، جدا کردن خانمهای نجیب و کار کن و زحمتکش ولی پول خرج نکن در خانه مثل خودشان از دو گروه «غیر عادی» دیگر است در حالی که همهی این خانمها یک گروه و به شدت در هم تنیدهاند و اگر آفتی میبینیم در همه هست و این جدا کردنها، خدعهی منزهطلبان است.
در مورد دستهی اول خانم نویسنده «قویا اعتقاد» دارند که اینها قبل از ازدواج هم اینگونه بودهاند! نکته اینجاست که اعتقاد شما هر چقدر هم قوی باشد دلیلی بر درستی حرف شما نیست. رفتار بسیاری از خانمها و آقایان در قبل و بعد از ازدواج متفاوت است. اتفاقا تظاهر به مدرن بودن و همراه بودن و اعتقاد نداشتن به مهریه و… یک مرض شایع در دوران آشنایی است که در ادامه و بعد از اطمینان از کوبیده شدن میخ، چهرهی واقعی «گربه لوس» و «پرتوقع» و «ناز کردنهای افراطی» نمایان میشود. اصولا چنین گروه مجزایی بین خانمها نداریم و رفتارهای دوگانه، ابزاری است که هر کسی اعم از مرد و زن ممکن است بدان متوسل شود.
در مورد دستهی دوم که ایشان لحن تحقیرآمیزی دربارهشان به کار برده، نکته اینجاست که هر مرد و زنی در زمان ازدواج وضعیت مالی طرف مقابل را میسنجد و به عنوان یک گزینه در امر انتخاب استفاده میکند. اگر وزن این معیار برای بعضی بالاتر است اشکالی بر آن وارد نیست. اتفاقا خانمهایی که دنبال پول طرف میروند احتمال صادق بودنشان بیشتر است از کسانی که یک جوان تحصیل کرده از خانوادهای متوسط را هدف قرار میدهند اما در ادامه، پول پساندازی از حقوق اظهار نشده را با دروغ و دغل به همسرشان قرض میدهند! این خاصیت پول دوستی نیز گروه مجزایی که مورد نظر خانم نویسنده است را نمیسازد چون همهی آدم ها به قدرت پول واقف بوده و آن را دوست دارند. اصولا همهی آن «خانمهای عادی» هم دعوایشان سر پول است و همین نوشتهی خانم نویسنده هم درباره پول و حق نگهداری و خرج کردن آن است.
در مورد دستهی سوم «زنان عادی»، خانم نویسنده بدون اینکه قصد «مناقشه» داشته باشند در ابتدا سوالات متعددی دربارهی «همراهان شاکی» این گروه مطرح میکنند.» آیا بلد است ماشین لباسشویی را روشن کند؟ آیا میداند در فریزر چه مواد غذایی دارد؟ آیا بلد است آشپزی کند؟ … » و ایشان از قضا جواب را هم میدانند «حداقل از انجام ۹۰ درصد این کارها با کیفیت مناسب عاجز است». این نمونهی کامل یک قضاوت ناعادلانه است از این جهت که شکایت شونده و قاضی و جلاد همه یک نفرند. بر خلاف نظر ایشان، جواب این سوالها برای همهی آقایان یکسان نیست و بسیاری از آقایان ممکن است برخی یا اغلب این موارد را به خوبی انجام دهند و با این وجود بسیاری از خانمهای عادی هنوز هم به مخفی کردن پولها ادامه میدهند.
قسمت بعدی نوشتهی ایشان دو موضوع در هم آمیخته است، توضیح درباره اینکه اگر هم خانمی در هزینههای خانه مشارکت نکند در نهایت درآمد خود را صرف امور خانواده خواهد کرد و سپس بحث قوانین اسلامی و احتمال طلاق و نیاز خانمها به داشتن پشتوانهی مالی. اگر بخشی از این نوشته ارزش شنیدن داشته باشد قاعدتا همین قسمت است اما حتی این هم نیست. اول این که مساله بر سر محل خرج آن درآمد نیست بلکه مساله بر عدم همراهی و مسئولیتناپذیری و سست کردن بنیان رابطه و خانواده است. و این نکتهی مهم که بارها ذکر شده، اگر به قوانین اسلامی و ایرانی انتقادی دارید جای مبارزه با آن در داخل خانه و روبروی همسرتان نیست. شما در چهارچوب همین قوانین غلط میتوانسته اید توافق بهتری در زمان ازدواج داشته باشید و علاوه بر آن تغییر قوانین از راه مبارزه و مشارکت سیاسی و حرکتهای اجتماعی میسر است. ایشان با آوردن مثالهایی قصد اثبات حرف خود را دارند در حالی که این روش از سستترین پایهها در یک بحث منطقی است چرا که گفتن نقیض آن به همان سادگی است.
ایشان همچنین نرخ باروری پایین را دلیل کم بودن روابط جنسی میدانند که پوچ بودن آن در «عصر جلوگیری» نیازی به توضیح ندارد و سپس در اوج احساسات ناشی از احساس داشتن درک عمیق از مساله، سوالات معمول آقایان و خانمها دربارهی وضعیت شغلی و درآمدی یکدیگر در دوران آشنایی را نیز بخشی از بحران میدانند.همچنین سعی کردهاند به روش اغلب متاخرین، پاراگرافی در مذمت هر دو گروه آقایان و خانمها نوشته و به شکلی که نه سیخ بسوزد و نه کباب، مطلب را جمع کنند. این میانمایگی، هر چند خریداران بسیار دارد اما با آن بندهای اولیه و ثانویه که تماما در دفاع از «خانمهای عادی» است همخوانی ندارد.
شخصا به حسن ظن بسیاری از خانمهای عادی و غیرعادی و مشارکت صادقانهی آنها در بزنگاههای زندگی شکی ندارم و بارها شاهد آن بودهام، با این وجود چیزی که خانم نویسنده راجع به آن صحبت یا تامل کافی نکرده، اصل دعواست. اصل دعوا بر سر «قدرت» و کنترل و کسب محبوبیت است و این که شما در «زمانی که لازم است» چقدر توان چانهزنی و امتیازگیری و جلوهگری داشته باشید. این احتکار پول با برچسب کذایی «پسانداز خانواده » و نیز بازی کردن نقش منجی در بزنگاهها مثل خریدن خانه یا پرداختن هزینهی تحصیل فرزند و امثال آن هم در نهایت بازی قدرت و محبوبیت است. خانمها و آقایان ایرانی مثل همهی همتایان خارجی خود درگیر این بازی شدهاند اما مشکل خاص ما ایرانیها در این است که ما دوران گذار از سنت به مدرنیته را طی میکنیم و هر کسی میتواند از این وضعیت به نحوی سوء استفاده کند تا قدرت خود را بالا برد. زنی که سبک زندگیاش در دنیای مدرن عوض شده و پا به پای همسرش کار میکند، به حق توقع همراهی از همسرش در امورات منزل را دارد با این وجود در بخش مربوط به اشتراک منافع حاصل از کار، هنوز به نتیجهی درست نرسیده و برای این عدم همراهی مخرب و تلاش قدرتطلبانه، هزار و یک دلیل بیمبنا میتراشد. در مقابل مردی که همهی درآمد همسر را به انحای مختلف از او میگیرد و با تراشیدن مخارج کذایی و پنهان کردن بخشی از داراییها، عملا همسرش را وادار به خرج کردن درآمدش میکند حاضر به هیچ شکلی از همکاری در امور خانه نیست و حتی از پهن کردن سفرهی غذا دریغ میکند. این «مرد قوی» خوشحال است که همسرش امکان هیچ مانور و عمل مخالف نظر او را ندارد و «کنترل امور زندگی» از دستش خارج نشده است و برای این فریبکاری هزار و یک توجیه غیرمنطقی میسازد. با این وجود اگر خوب دقت کنیم، ریشهی هر دوی این رفتارها در ترس است. مخربترین اثر این رویکرد اما، نهادینه کردن دروغ در روابط اعضای خانواده است که به نسل بعد نیز منتقل میشود و همان کسانی که قرار است از این بازیهای قدرت بیشترین استفاده را ببرند، بیشترین خسارت را خواهند دید.
ما نیاز داریم که تغییر کنیم، با فرود آمدن از فرازهای پوشالی پرداختهی سنت و با بیرون آمدن از حصار تنگ اندیشههای کهنه. مسلما ما مردها به دلیل امتیازات نامعقولی که یک جامعهی مرد-سالار سنتی عقب مانده به ما داده و ضعف طبیعی بشر در میل به سوء استفاده و تنپروری و بهرهکشی کوتاهی بیشتری کردهایم، رنج بیشتری تحمیل کردهایم و مسولیت بزرگتری داریم. ما به عنوان یک جامعه اعم از زن و مرد باید نو شویم و این نو شدن نباید مشروط باشد، اگر آگاهانه و در سمت درست تغییر کنیم، دنیای ما به همان سمت تغییر خواهد کرد. تلاش کنیم که آدمهای بهتری شویم.
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آنرا از طریق اشتراک در خوراک آن پیگیری کنید. استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است. در ضمن جهت گفتگو و تبادل نظر، شما را به حضور و مشارکت در گوگلپلاس دعوت میکنم.
خب بنده به عنوان یک فرد مجرد که این فضا ها و افراد رو تجربه نکرده نمی تونم نظر خاصی بدم اما از دیدگاه یک فرد عادی که به این روابط نگاه میکنم:
میبینم که وقتی یک زوج ؛ خودشون رو یک زن و یک شوهر میبینن این اتفاقات میوفته یعنی زن برای روز مبادای خودش پس انداز میکنه – بدور از این داوری که آیا حق داره یا نه-
و مرد با این دید که اگر فردا تنها شد چیزی رو از دست نداده باشه – باز هم بدور از این داوری که آیا حق داره یا نه-
اما اگر که یک زوج خودشون رو یک زوج ببینن که قرار تا خیلی وقت دیگه – اگر نگیم تا همیشه- در کنار هم قرار بگیرن این بحثها بوجود نمیاد.
………..
و سوالی که ذهن من رو درگیر میکنه اینه که زن و شوهری که اینقدر به هم مطمئن نیستند، چه لزومی داره همدیگه رو تحمل کنن؟
…………..
ضمن اینکه با این قسمت از نوشته نویسنده کاملا موافقم:
«اگر به قوانین اسلامی و ایرانی انتقادی دارید جای مبارزه با آن در داخل خانه و روبروی همسرتان نیست.»
لایکلایک
به شيخ حق گو:
ذكر يك نكته در مورد كامنت شما شايد بد نباشد ، واقعا چقدر ميشه به خودت يا ديگري يا كلن زندگي مطمئن بود ؟ آيا اين حالت اطمينان هميشگي است ؟ فرض كن اصلن به خودتون مطمئن هم بودين و خودتون رو هم زوج ديدين ولي وسط كار مثلن شوهر افتاد و مرد. اون وقت زني كه ارثيه اش از ثروت شوهر بعد از مثلن 40-50 سال زندگي مشترك يك هشتم بيشتر نيست گاهي مجبور ميشه همون آپارتمان يا خونه اي رو كه سالها با زوجش بهترين روزا رو توش داشته و احتمالن فروختن طلاهاش سرمايه اوليه اش رو فراهم كرده، ترك كرده و به ساير وراث واگذار كند
مي خوام بگم وقتي قانون ناعادلانه حق زن رو كه حداقل نيمي از سرمايه كل زندگي مشترك است به رسميت نمي شناسد، و اين عرف عمومي هم نشده كه نيمي ازين سرمايه در همان زمان حيات شوهر به صورت رسمي به مالكيت زن در آيد زنان به تدريج مجبور مي شوند به قول شما به حق يا نا حق، غير صادقانه برخورد كنند.
من هر سه پست از تهران چه خبر؟ (مشاهدات یک ایرانی در تهران) و دو يادداشت وارده را خواندم و جالب بود كه برخي از نكات طرح شده در آن دغدغه اين روزهاي من هم بود كه در 4 پست طرحشان كرده ام، شايد نگاهي بهشان زاويه از كوچكي را روشن كند
با اجازه بامدادي آدرس بخش اول را مي گذارم اين پايين (اميدوارم حمل برتبليغات نشود):
http://rooyeshhezarom.blogfa.com/post/114/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%AA%D9%88%D8%AC%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D9%88%D8%B6%D8%B9%D9%8A%D8%AA-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%B7%D8%B1%D9%81%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%8A-%D8%A7%D8%B2-%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82%D8%B4%D8%A7%D9%86-%D9%8A%D9%83-%C2%AB%D8%A7%D9%84%D8%B2%D8%A7%D9%85%C2%BB-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%A7%D9%88%D9%84
لایکلایک