.
هیچ پرچمی به حد کافی بزرگ نیست که بتواند شرمساری کشتن انسانهای بیگناه را پوشش بدهد. — هوارد زین *
.
آقای هوارد زین (Howard Zinn)، تاریخدان، دانشمند علوم سیاسی و منتقد اجتماعی برجستهی آمریکایی درگذشت. به همین مناسبت بخشی از یکی از نوشتههایم که دو سال و نبم پیش منتشر شده بود را مجددا نقل میکنم. نوشته نقل از هوارد زین است که در نوشتههایش دوران معاصر را عصر کنایههای گزنده (Age of Irony) نام نهانده است. آقای زین با اشاره به سخترانی آن موقع جورج بوش در آغاز عملیات نظامی علیه افغانستان که تاکید کرده بود آمریکا یک ملت صلحدوست است در کتاب جنگ و تروریسم (Terrorism and War) مینویسد:
شما نمیتوانید به سرخپوستان آمریکا بگویید ما مردمان صلحدوستی هستیم، در حالیکه در سراسر آمریکا درگیر صدها نبرد خونین با آنها هستید.
در بیست سال اول قرن بیستم ایالات متحده دستکم در بیست برخورد نظامی در منطقه دریای کارائیب درگیر بود. از زمان جنگ جهانی دوم تا امروز نیز ما شاهد زنجیره پیوسته و بیپایانی از جنگ و دخالتهای نظامی از سوی آمریکا بودهایم.
فقط 5 سال بعد از پایان جنگ جهانی دوم؛ ما در حال جنگ با کره بودیم. تقریبا بلافاصله بعد از آن در ایندوچین با تامین 80 درصد تجهیزات نظامی مورد نیاز فرانسویها به آنها کمک میکردیم و خیلی زود ما نیز در آسیای جنوب شرقی درگیر شدیم. ما نه تنها ویتنام، بلکه کامبوج و لائوس را نیز بمبباران کردیم.
در دهه 1950، همچنین ما مشغول انجام عملیات متعدد سری بودیم و دولتهای ایران و گواتمالا را سرنگون کردیم. تقریبا به محض اینکه در ویتنام درگیر شدیم، نیروهایمان را به جمهوری دومینیکن فرستادیم. در همان دوران ما مقادیر عظیمی کمک در اختیار دولت اندونزی قرار دادیم در حمایت از دیکتاتوری سوهارتو که مشغول انجام عملیات نظامی بر علیه مخالفین داخلیش بود که منجر به کشته شدن چندصد هزار نفر شد. پس از آن و از سال 1975 دولت ایالات متحده آمریکا کمک شایانی به برنامه گسترده اندونزی جهت سرکوب مردم تیمور شرقی کرد، که در طی آن صدها هزار نفر دیگر کشته شدند.
در دهه 1980، بلافاصله پس از ورود ریگان به کاخ سفید ما جنگهای پنهانی را در منطقه آمریکای مرکزی در السالوادور، هندوراس، کاستاریکا و به خصوص در نیکاراگوئه آغاز کردیم. این کار به کمک تشکیل نیروی ضد انقلاب کنتراس که ریگان مبارزان آزادی خطابش میکرد انجام میشد. در 1978 حتی قبل از اینکه روسها وارد افغانستان شده باشند، ما به صورت پنهانی تسلیحات برای نیروهای شورشی در افغانستان میفرستادیم، یعنی مجاهدین. بعضی از این افراد بعدها تحت عنوان طالبان شناخته شدند. کسانی که ناگهان دشمن ما شدند! مشاور امنیت ملی کارتر، برژینسکی گفت که میدانسته است کمکهای آمریکا نهایتا به دخالت نظامی شوروی در افغانستان خواهد انجامید. و در واقع همین اتفاق هم افتاد و جنگی در افغانستان آغاز شد که ده سال طول کشید. جنگی که برای مردم افغانستان نابودگر بود و کشور را به ویرانه تبدیل کرد. درست لحظهای که جنگ در افغانستان تمام شد (بر علیه شوروی) آمریکا بلافاصله از افغانستان خارج شد. کسانی که ما از آنها حمایت کرده بودیم، یعنی بنیادگرایان تندرو، قدرت را در افغانستان به دست گرفتند و رژیم خود را برپا ساختند.
تقریبا به محض اینکه جورج بوش پدر در 1989 به ریاستجمهوری رسید، جنگی را بر علیه پاناما به راه انداخت که شاید چندین هزار کشته بر جای نهاد. دو سال بعد ما در خلیجفارس بودیم تا با استفاده از بهانه تهاجم عراق به کویت حضور نظامی خود را در منطقه تشدید کنیم و نیروهایمان را در عربستان سعودی قرار دهیم. موضوعی که از مهمترین دلایل تحریک اسامه بنلادن و ملیگرایان سعودی بر علیه ما شد. پس از آن در زمان دولت کلینتون ما مشغول بمباران افغانستان، سودان، یوگوسلاوی و مجددا عراق بودیم.
پس برای اینکه جورج بوش ما را یک ملت صلحدوست خطاب کند، لازم است بخش بسیار بزرگی از تاریخ را فراموش کنیم. شاید کل این تاریخ بیش از حد درک جورج بوش باشد، اما حتی بخش کوچکی از آن هم به ما میگوید بهتر است بگوییم از زمان جنگجهانی دوم هیچ ملتی جنگطلب تر از آمریکا در جهان نبوده است.
* جملهی آغازین این پست به نقل از وبلاگ هزاردستان چمن است.
.
| بامدادی | نجواها | یکعکاس | [silent-clicks] |
| استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است. | |||

اشیاء بیگانه رو به رو میشود. «بشقابش» از جنس نوعی سفال است که در چین اختراع شد. «چاقویش» از فولاد است، آلیاژی که برای اولین بار در هندوستان ساخته شد. «چنگالاش» یک اختراع ایتالیای قرون وسطاست و «قاشقاش» برگرفته از نسخه اصلی رومی آن است. او صبحانهاش را با یک «پرتغال» میوهای از شرق مدیترانه یا «طالبی» از ایران آغاز میکند، شاید هم با برشی از یک «هندوانهٔ» آفریقایی. همراه با اینها او «قهوه» که یک گیاه اتیوپاییست را همراه با «خامه» و «شکر» مینوشد. ایده اهلی کردن گاو و استفاده و دوشیدن شیر آنها در آسیای نزدیک شکل گرفت و شکر اولین بار در هندوستان ساخته شد. پس از صرف میوه و قهوه، او «کلوچه»؛ نوعی کیک که با روشی متعلق به اسکاندیناویها از «گندم» که اولین بار در آسیای صغیر کشت شد طبخ شده، میخورد. روی همه اینها «شربت افرا» مینوشد که سرخپوستان وستوود اختراع کردهاند. به عنوان غذای جانبی ممکن است او «تخم» نوعی پرنده که در هندوچین اهلی شد را بخورد یا اینکه ممکن است «ورقههای نازکی» از گوشت حیوانی که در آسیای شرقی اهلی شده و به کمک روش اختراعی اروپایان شمال نمکسود و دودی شده را مصرف کند.
دوست ما خوردناش را به پایان میرساند و به صندلیاش تکیه میدهد تا به عادت سرخپوستان آمریکایی سیگار بکشد. او «برگ گیاهی» که اولین بار در برزیل خانهگی شد را در لولهای که از سرخپوستان ویرجینیا گرفته شده است قرار میدهد، یا اینکه «سیگارتی» را که اولین بار در مکزیک ساخته شده دود میکند. حتی ممکن است او «سیگاری» را امتحان کند که از جزایر آنتیل و از طریق اسپانیاییها به آمریکا آمده است. هنگام کشیدن سیگار، نگاهی به اخبار روز میاندازد که با «حروفی» که اختراع سامیهای باستان است و روی «مادهای» که اختراع چین است و با فرایندی که در آلمان اختراع شده چاپ شده است. اگر او یک شهروند خوب محافظهکار باشد، همینطور که در حال خواندن خبرهای مربوط به دردسرها و مشکلات خارجی است؛ از اینکه یک «آمریکایی» [برگرفته از نام آمریگو وسپوچی کاشف ایتالیایی] «صد در صد» [سیستم دهدهی اعداد که احتمالا اولین بار توسط عیلامیان استفاده شد] است «یک وجود مقدس» عبری را به زبانی «هند و اروپایی» شکر میکند.