طرح روز: در آغوش کلمات

اگر واقعا می‌شد کلمات آدم را در آغوش بگیرند احتمالا تجسم آن چنین چیزی می‌بود. اسمش را با اجازه‌ی طراح ناشناس‌اش* می‌گذارم «در آغوش کلمات». طرح اگرچه فاقد پیچیدگی‌ معنایی است اما بسیار واضح و صریح است و مفهوم نرم و اجرای لطیف‌اش باعث می‌شود که چشم نتواند نسبت به آن بی‌توجه بماند. شما نامه‌ای دریافت می‌کنید و واژه‌های صادقانه و پرمهر آن شما را در آغوش می‌گیرند…

australia_post

طرح: ناشناس
* پی‌نوشت: این طرح یک آگهی تبلیغاتی برای اداره‌ی پست استرالیا است که می‌گوید: اگر واقعا می‌خواهید کسی را لمس کنید (یا تحت تاثیر قرار دهید که لغت مشابهی در زبان انگلیسی دارد) برایش نامه ارسال کنید

“If you really want to touch someone, send them a letter”

با تشکر از دوستی که در همین پست به منبع این طرح اشاره کرد.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

کاریکاتور روز: بمب‌ها و قلب‌ها

michael_leunig_love

طراح: مایکل لیونیگ (Michael Leunig). عنوان اصلی کار را پیدا نکردم.

* انتخاب یک کار از میان آثار لیونیگ کار ساده‌ای نیست. بنابراین احتمالا چند تا از کارهایش را به تدریج منتشر می‌کنم.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: استرالیا هم زیر تیغ می‌رود

censor211
  • ابتکار شرکت ژاپنی برای کم کردن گازهای گل خانه‌ای
    این شرکت از کارکنان خود خواسته که روی  پشت بام کار کنند تا هم مصرف برق کمتر شود و هم کارایی شان بالاتر رود!
    .
  • کشیدن ساعت به جلو کمکی به مصرف کمتر انرژی نمی‌کند
    بنجامین فرانکلین استدلال کرده بود با عقب کشیدن ساعت در تابستانها مردم به جای شمع با نور خورشید خانه هایشان را روشن می کنند.
    اما به نظر می‌رسد اگرچه نظر او که درباره‌ی شمع‌ها درست بود، اما مصرف بیشتر دستگاه‌های تهویه‌ی مطبوع و کولرها را لحاظ نکرده بود!
    .
  • حکومت‌ها و بحران اقتصادی در اروپا و آمریکا
    مسئله‌ی اصلی در بحران جهانی اقتصاد «کمبود سرمایه» نیست بلکه مشکل شناور نبودن این سرمایه بین موسسات مالی و بانک‌هاست. در حقیقت بانک‌ها و موسسات مالی جرات ریسک کردن و قرض دادن سرمایه را ندارند و این اقتصاد را در حالت سکون نگاه‌ داشته‌است. این بحران از آمریکا و اروپا شروع شد اما خیلی زود به آسیا نیز سرایت خواهد کرد. علت این تاخیر در آغاز بحران در آسیا نیز به «صادراتی» بودن اقتصاد کشورهای آسیایی از جمله چین و ژاپن باز می‌گردد. در تمام این کشورها اما مسئله اصلی همان شناور نبودن سرمایه است. به‌عبارتی سرمایه در بخش‌هایی از سیستم گردش پولی گیر کرده‌است.
    .
  • اینترنت در استرالیا هم سا.نس.ور می‌شود
    محدودیت به دوگونه اعمال خواهد شد. بخشی از آن اختیاری است که خانواده‌ها از آن برای محافظت از کودکان خود در برابر خطرات اینترنت استفاده می‌کنند. اما بخش دیگری از این محدودیت‌ها اجباری است و در سطح ملی اعمال می‌شود. مخالفین اعتقاد دارند و نگران‌اند که به وجود آمدن چنین سیستمی به دولت‌های آینده اجازه می‌دهد به تدریج شروع به گسترش سا.نس.ور و محدودیت‌ آزادی بیان کنند.
    .
  • بحران مالی بین‌المللی
    تحلیلی خواندنی از ریشه‌های بحران سرمایه‌داری موجود
    .
  • توییتر در خدمت یک خبرنگار
    کلیدواژه‌ی «بمبئی» را در توییتر جستجو کردم تا هزاران پیام زنده را دنبال کنم. همزمان یوتیوب و فیلکر و جستجو در وبلاگ‌ها  و ویکی‌پدیا چنان مرا غرق در اطلاعات کردند که انگار خودم در صحنه حاضر و ناظر بودم.

    از این لینک نمونه هم غافل نشوید.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

نگاه استراتژیک: ریشه‌ی تضاد آمریکا و روسیه در کجاست

این نوشته، دومین مطلب از سری پست‌هایی است که تحت عنوان «نگاه استراتژیک» نگاشته می‌شود. در «نگاه استراتژیک» سعی می‌کنم کوتاه بنویسم تا مطالب راحت‌تر خوانده شوند، همین‌طور در این نوشته‌ها از بیان نظرات شخصی‌ام پرهیز می‌کنم و نقل قول می‌کنم از مطالب تهیه‌ شده توسط تحلیل‌گران حرفه‌ای و بی‌طرف. بنابراین این نوشته‌ها قبل از این‌که نظرات من باشند، نتیجه‌ی تحلیل حرفه‌ای‌ترین موسسات دنیا هستند و در میان انبوه اطلاعات و تفسیرهای «غیردقیق» یا «غیرمستند» یا «تحریف شده» یا «ایدئولوژیک»، خواندن آن‌ها می‌تواند بسیار روشن‌گر باشد.

اولین سری مجموعه‌ی نگاه استراتژیک با استفاده از مقاله‌ها و تحلیل‌های «استراتفور» که گاه و بی‌گاه به دستم می‌رسد نوشته شده است. اصل مقاله‌ها اغلب طولانی هستند، بنابراین آن‌ها را به قسمت‌های کوتاه‌تر تفکیک می‌کنم و سعی می‌کنم هر کدام استقلال معنایی خود را حفظ کند.

در قسمت اول نگاه استراتژیک با عنوان «روسیه به مثابه یک قلب تپنده» دیدیم که کشور روسیه به لحاظ تاریخی برای حفظ امنیت خود مانند قلبی تپنده رفتار می‌کند: در دوران قدرت باز می‌شود و کشورها و منطقه‌های مجاورش با می‌بلعد و در دوران ضعف، این مناطق را از دست می‌دهد.

در ادامه نگاهی می‌اندازیم به ریشه‌ی تضاد میان آمریکا و روسیه و روش‌هایی که آمریکا (و دیگران) برای کنترل روسیه در پیش گرفته‌اند.

آمریکا: تلاشی مستمر برای حفظ کنترل قاره‌ای

کشورهای همسایه‌ی روسیه، مسکو را دوست ندارند. درک این واقعیت، با توجه به سیاست امنیتی روسیه (ایجاد لایه‌ی حایل از طریق کنترل کشورهای نزدیک) که با گرایش این کشور به توسعه همراه است و همین‌‌طور سیاست داخلی روسیه که مبتنی بر ایجاد ترس و ترور است (برای جلوگیری از قدرت گرفتن گروه‌های متنوع و گسترده‌ی اقلیت) چندان دشوار نیست.

بخش بزرگی از تاریخ غرب پیرامون تشکیل یا تحول ائتلاف‌های (coalitions) مختلف برای کنترل کردن «نقاط ضعف امنیتی»‌ روسیه شکل گرفته است.

به طور خاص درباره‌ی «ایالات متحده‌ی آمریکا»، ریشه‌ی این موضوع به مساله‌ی «کنترل قاره‌ای» باز می‌گردد. آمریکا تنها کشوری در جهان است که عملا «یک قاره‌‌ی کامل» را به صورت موثر تحت کنترل خود دارد. در این قاره‌، مکزیک و کانادا بسیار محتاط هستند (به خاطر حساب بردن از آمریکا)  و استقلال عمل اندکی دارند. (البته کشور استرالیا نیز یک قاره‌ی کامل را کنترل می‌کند، اما با توجه به این‌که حدود 85 درصد خاک این کشور غیرقابل استفاده است، شاید از لحاظ جغرافیایی دقیق‌تر باشد که استرالیا را نه یک قاره‌، که مجمع‌الجزایری که با پل‌هایی طولانی به هم متصل شده‌، تلقی کنیم.) این واقعیت، امتیاز بزرگی برای ایالات متحده محسوب می‌شود. نه تنها این کشور دارای بازار داخلی عظیمی است، بلکه توانایی این را دارد که بدون هراس از «حمله‌ از پشت سر» در نقاط دوردست اعمال قدرت کند. نیروهای آمریکایی می‌توانند تقریبا با تمام توان در عملیات تهاجمی شرکت کنند، در حالی که سایر رقبای اوراسیایی (Eurasia) «ایالات متحده»، همواره باید بخش قابل توجهی از نیروهای خود را صرف محافظت در برابر هجوم همسایه‌هایشان کنند.

تنها چیزی که ممکن است برتری «کنترل قاره‌ای» (و امنیت) ایالات متحده‌ی آمریکا را تهدید کند، ظهور یک «قدرت همبسته‌ی» (hegemon) اوراسیایی‌ است. در طول 60 سال گذشته، روسیه (یا شوروی) تنها پیکره‌ای بوده است که امکان این را داشته که به چنین قدرتی تبدیل شود؛ البته به خاطر پهنه‌ی جغرافیایی خود.

استراتژی آمریکا برای مواجهه (یا پیشگیری)‌ از ظهور چنین قدرتی ساده است: «حبس‌سازی» (containment) یا ایجاد شبکه‌ای از متحدان برای جلوگیری از نفوذ و توسعه‌ی سیاسی، اقتصادی یا نظامی روسیه. واضح‌ترین مصداق این استراتژی ناتو (NATO) است، اما سیاست تفکیک یا فاصله‌اندازی میان روسیه و چین (Sino-Soviet split) شاید پیچیده‌ترین مصداقش باشد.

سیاست «حبس‌سازی» ایجاب می‌کند که آمریکا با هر گام روسیه برای خروج از «حبس» مقابله کند: آمریکا این‌کار را با تشکیل ائتلاف‌های جدید (new coalitions) در نقاطی که روسیه قصد گسترش دارد، انجام می‌دهد. جنگ کره یا ویتنام – هر دو متعلق به حساس‌ترین و بحرانی‌ترین دوره‌های تاریخ آمریکا – مصداق‌های چنین استراتژی‌ای بوده‌اند. «حمایت هوایی از برلین» (Berlin Airlift) یا حمایت از شبه‌نظامیان اسلام‌گرا در افغانستان (که بعدها تبدیل به القاعده‌ شدند) نیز از نمونه‌های همین استراتژی آمریکا در برابر تلاش روسیه برای خروج از «حبس» بوده‌اند.

همانطور که قبلا دیدیم، روسیه مانند یک قلب تپنده عمل می‌کند که در مواقع قدرت تمایل به باز شدن (بلعیدن منطقه‌های مجاور) دارد. جنگ اخیر در گرجستان به سادگی نشانه‌ی اولین تلاش‌های «روسیه‌ی در حال ظهور» برای «باز شدن‌» و گسترش ناحیه‌ی حایل امنیتی (security buffer) پیرامون خود و طبق ذهنیت کرملین، خروج از پیله‌ای که قدرت‌های دیگر بعد از جنگ سرد به دور روسیه بافته‌اند، محسوب می‌شود.

در برابر این حرکت روسیه‌، آمریکایی‌ها (و دیگران) درست همان‌گونه که در زمان جنگ سرد رفتار کردند، عمل خواهند کرد: تشکیل ائتلاف‌های جدید به منظور جلوگیری از گسترش روسیه. در اروپا، دغدغه‌ی اصلی، نگاه داشتن «آلمان» در جبهه‌ی ائتلاف و همین‌طور حفظ همبستگی ناتو است. در منطقه‌ی قفقاز، آمریکا باید ماهرانه اتحادش با ترکیه را مدیریت کند و روش‌هایی برای درگیر شدن با ایران بیابد. در چین و ژاپن، مسلما همکاری‌های امنیتی،‌ اولیت بالاتری نسبت به تضاد‌های اقتصادی خواهد داشت.

روسیه و ایالات متحده برای نفوذ یا سلطه در همه‌ی این مناطق (اروپا، قفقاز، چین و ژاپن) تلاش خواهند کرد، چون این مناطق خطوط مرزی روسیه را تشکیل می‌دهند. از این دیدگاه این مناطق بسیار آشنا به نظر می‌رسند، چرا که «منطقه‌های مجاور مرزی روسیه» بیش از 300 سال است که «منطقه‌های مجاور مرزی روسیه»‌ هستند. تک‌تک نواحی درگیری تاریخی روسیه (بالتیک، اتریش، اوکراین، صربستان، ترکیه،‌ آسیای مرکزی، مغولستان) مجددا در داستان ما ظهور  خواهند کرد. آری چنین است بافت تاریخ: قدرت‌های بزرگ همواره در جستجوی ایجاد برتری استراتژیک در منطقه‌های مشابهی بوده‌اند، هستند و خواهند بود.

آمریکا تنها کشوری در جهان است که یک قاره‌ی کامل را به طور موثری کنترل می‌کند. تنها چیزی که این برتری را ممکن است به خطر بیاندازد ظهور یک قدرت بزرگ ارواسیایی مانند روسیه است.
ایالات متحده‌ی آمریکا تنها کشوری در جهان است که یک قاره‌ی کامل را به طور موثر کنترل می‌کند. تنها عاملی که ممکن است این برتری را به خطر بیاندازد ظهور یک قدرت بزرگ اوراسیایی است.

با من بمانید تا در مجموعه‌ی «نگاه استراتژیک» دینامیسم حاکم بر دنیای امروز را بهتر بشناسیم.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی