لینک‌هایِ روز: بازنده‌ی یک جدال خود ساخته شدید

  • ویدئوی روز: هارپ، زلزله ی هاییتی، و باقی قضایا » کمانگیر
    حرفهای زیادی زده می شود که زلزله ی هاییتی در اثر دخالت انسانی اتفاق افتاده است. ویدئوی بالا از شبکه ی تاریخ History Channel پخش شده و در مورد استفاده ی تسلیحاتی از آب و هوا از جنگ جهانی دوم تا ویتنام و کاترینا و بعد از آن حرف می زند. اشاره  هایی به احتمال ایجاد زلزله توسط امواج الکترومغناطیسی با فرکانس پایین و همین طور قضایای مرتبط در زمان جنگ سرد دارد. اینطور بگوییم، این خیلی ساده انگاری است که فرض کنیم کشوری احتمال استفاده از آب و هوا، یا هرچیز دیگری، بعنوان سلاح، تدافعی یا تهاجمی، را نادیده می گیرد. این هم ساده انگاری است که فرض کنیم همه ی اتفاقات دنیا سررشته در این کشور یا آن قدرت دارند. مستند را ببینید.
  • افسانه : یک داستان کوتاه »  لویاتان
    داستان کوتاه افسانه (Fable)، اثر مارک توین که لویاتان به فارسی ترجمه کرده.
  • برای آق‌بهمن » ساز مخالف
    صادقانه بگويم در اين ماه‌ها – با توجه به گستردگي فيلترها و آشفته بازار خبري خارج از كشور – اصلي‌ترين منبع خبري من در اينترنت وبلاگ بهمن دارالشفايي بوده‌است. كار بي‌اجر و مزدي كه بهمن كرده به نظر من در تاريخ وبلاگهاي فارسي بي‌نظير بوده است. كاركرد جديدي از وبلاگ كه او ارائه كرده و اعتباري كه براي آن آفريده قطعا شايسته تحسين و تمجيد است.
  • اخراج استادی که تشییع جنازه رفت! » بر ساحل سلامت
    در علت این نامه اخراج اینطور آمده است که  دکتر عباس کاظمی در تشییع جنازه آیت الله منتظری در بین جمعیت دیده شده و البته ادعا شده است که شعار هم می داده اند. به همین دلیل حکم اخراج یا همان لغو قراردادش را در خانه اش فرستاده اند.
  • دست مريزاد به اين قدرت بالاي تحليل » صندوقک
    ا مردمي هستيم كه با يك برنامه و يك مكالمه دو سه ساعته يك نفر در تلويزيون، از او قهرمان مي سازيم، به اوج مي بريمش و اي ول مي گوييم. از آن طرف وقتي كسي كه ماهها سعي كرده از مردم حمايت كند ، يك جمله مي گويد كه به مذاق ما خوش نمي آيد ، بيكباره همه خوبيهايش در حقمان را از ياد برده، او را با بدترين القاب خطاب مي كنيم، ترسو مي خوانيمش و ديگر نمي خواهيم صدايش را بشنويم.
  • در سالگرد فیل.ترشدن هفتان، خوابگرد هم فیل.تر شد » خوابگرد
    این‌جا خوابگرد است، صدای زین‌پس فیل.ترشده‌ی من؛ سیدرضا شکراللهی. برای شنیدن صدای خوابگرد یا به گوگل‌ریدر بپیوندید یا بشکنید.
    آدرس فید مطالب خوابگرد به صورت کامل:  http://www.khabgard.com/rss.asp
  • برای تمام «آرش سیگارچی»های سبز: بازنده یک جدال خود ساخته شدید » مجمع دیوانگان
    به سیاست ورزی «ایمان» ندارید. باور ندارید در چنین جنبش گسترده ای هرکس کارکرد، توانایی و در نتیجه وظیفه ویژه ای دارد. فراموش می کنید که اگر قرار بر تقسیم کار باشد (که باید باشد) گروهی نیز باید به مذاکره بپردازند. اگر یک گروه باید در خیابان فریاد بزنند و کتک بخورند و خونین و مالین شوند و دم بر نیارند، گروه دیگری هم باید باشند که بیانیه های معتدلی بدهند و حتی به جرات می گویم که در باغ سبز نشان دهند. نپذیرفته اید که چماق و هویج می توانند مکمل یکدیگر باشند.

.


* بدیهی است (هست؟) که این نقل‌قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه در همه‌ی نقل‌قول‌ها و هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

ترس – چهار

هر وقت کلمه‌ی «فرهنگ» به گوشم می‌خورد، ضامن اسلحه‌ام را آزاد می‌کنم.
— هانس یوست، نمایشنامه‌نویس نازی
.

.

Wenn ich «Kultur» höre …, entsichere ich meinen Browning!

— Hanns Johst, Nazi playwright, Schlageter , Act 1, Scene 1

.


.

When I hear the word «culture» …, I release the safety on my Browning!»

— Hanns Johst, Nazi playwright, Schlageter , Act 1, Scene 1
.

بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

همه‌ی جانورهای بی‌رحم را نابود کنید – تحلیل نوآم چامسکی از وقایع غزه – قسمت سوم

این سومین قسمت از ترجمه‌ی نظرات نوآم چامسکی درباره‌ی غزه است که ما را با گستردگی تاریخی و جغرافیایی بحران بیشتر آشنا  می‌کند. پاراگراف‌های پایانی این قسمت را با «ناباوری» ترجمه ‌کردم.

اگر نخوانده‌اید پیشنهاد می‌کنم از قسمت‌های اول و دوم شروع کنید.

عبارت‌های داخل «» نقل قول‌های خود نوآم چامسکی است که از منابع مختلف عینا آورده.

“همه‌ی جانورهای بی‌رحم را نابود کنید” : غزه 2009

قسمت سوم

جریان عظیم تسیلحات به سوی اسرائیل اهداف جانبی مختلفی دارد. به اعتقاد معین ربانی (Mouin Rabbani) تحلیل‌گر سیاست‌های خاورمیانه، اسرائیل می‌تواند سیستم‌های تسلیحاتی جدید را در برابر اهداف بی‌دفاع آزمایش کند. این مساله برای آمریکا و اسرائیل “در واقع دوچندان سود‌آور است: نسخه‌های کمتر موثر این سیستم‌های تسلیحاتی در نهایت با قیمت‌های بسیار بالا به دولت‌های عربی فروخته می‌شود که مثل یارانه‌ی حمایتی صرف تقویت صنایع اسلحه‌سازی و همچنین وام‌های بلاعوض نظامی آمریکا به اسرائیل می‌شود.” این‌ها کارکردهای دیگر اسرائیل در سیستم خاورمیانه‌ی تحت سلطه‌ی آمریکا هستند که علت علاقه‌ و توجه مقامات دولتی و همین‌چنین طیف گسترده‌ای از شرکت‌های فوق‌مدرن (high-tech) و صنایع نظامی و جاسوسی آمریکا به اسرائیل را نشان می‌دهد. [برای پیوستگی مطلب این پاراگراف از انتهای قسمت دوم نقل شده]

صرف‌نظر از اسرائیل، آمریکا با اختلاف چشم‌گیری نسبت به رقبایش بزرگ‌ترین تولیدکننده‌ی اسلحه در دنیاست. بنا به گزارش اخیر «بنیاد آمریکای نو» «تسلیحات و آموزش‌های نظامی آمریکایی در بیش از 20 جنگ از 27 جنگ مهم سال 2007 نقش داشته‌اند» با بیش از 23 میلیارد دلار درآمد که در سال 2008 به 32 میلیارد دلار افزایش یافت. جای تعجب نیست که در میان قطع‌نامه‌‌های مختلف سازمان ملل که آمریکا در دسامبر 2008 با آن‌ها مخالفت کرد، قطع‌نامه‌ی ایجاد نظارت و کنترل بیشتر بر تجارت اسلحه نیز به چشم می‌خورد.  در سال 2006، آمریکا به تنهایی بر علیه این معاعده رای داد اما در سال 2008 آمریکا تنها نبود: شریکی به نام زیمبابوه هم در کنارش بود.

در رای دادن بر ضد «حق توسعه» (the right to development) آمریکا حتی اسرائیل را همراه خود ندید، اگر چه اوکراین به او پیوست. در رای دادن بر ضد «حق بهره‌مندی از غذا» (‌the right to food) آمریکا تنها بود، واقعیتی به ویژه تکان‌دهنده در شرایطی که جهان با بحران عظیم غذا دست و پنجه نرم می‌کند، بحرانی که بحران اخیر مالی که بیشتر اقتصادهای غربی را تهدید می‌کند در برابر آن کوچک می‌نماید.

[چرا این رای‌های منفی آمریکا به قطع‌نامه‌های بسیار مهمی که مشکلات روز جهان را شامل می‌شود تحت پوشش رسانه‌ای قرار نمی‌گیرد؟] در واقع برای انداختن این اخبار در قعر سیاه‌چال‌های حافظه‌ (memory holes) توسط رسانه‌ها و روشن‌فکران سازش‌کار دلایل خوبی وجود دارد. مسلما عاقلانه نیست که آمار فعالیت‌های نمایندگان منتخب مردم برای «مردم» فاش شود. در بحران امروز، به خصوص اصلا جالب نیست که به مردم گفته شود که این آمریکا و اسرائیل هستند که توافق صلح‌ در منطقه را که مدت‌هاست توسط «جهان» توصیه می‌شود [سال‌هاست]‌ بلوکه کرده‌اند به حدی که حتی حق فلسطینی‌ها برای تعیین سرنوشت‌شان (right to self-determination) را انکار می‌کنند.

یکی از داوطلبان قهرمان حاضر در غزه، یک دکتر نروژی به نام «مدز ژیلبرت» (Mads Gilbert)، صحنه‌ی وحشت را «یک جنگ تمام عیار بر علیه‌ی جمعیت غیرنظامی غزه» توصیف کرد. مطابق برآورد او بیش از نیمی از قربانیان زن و کودک بودند. بیشتر مردان هم با استانداردهای متعارف غیرنظامی بوده‌اند. ژیلبرت گزارش می‌دهد که به ندرت در میان صدها قربانی به یک نظامی برخورد کرده است. این موضوع را ارتش اسرائیل هم قبول دارد. اتان برونر [نویسنده‌ی نیوریوک‌تایمز، که در قسمت‌های قبل به او اشاره شد] موقع شرح امتیازهایی که اسرائیل در جنگ به دست آورد می‌گوید «حماس از فاصله‌ی دور می‌جنگید». پس نتیجه می‌گیریم که نیروهای حماس دست‌نخورده باقی مانده‌اند و بیشتر غیرنظامیان بوده‌اند که خسارت واقعی را متحمل شده‌اند: که با توجه به دکترین غالب یک نتیجه‌ی مثبت است. [این دکترین در قسمت‌های قبل شرح داده شده]

این پیش‌بینی‌ها توسط رئیس عملیات انسان‌دوستانه‌ی سازمان ملل، جان هولمز (John Holmes) تایید شد. او گزارش داد «بیشتر کشته‌شدگان کودک و زن بوده‌اند، در بحرانی که با ادامه‌ی خشونت روز به روز بدتر می‌شود.» اما زیپی لیونی، وزیر امور خارجه‌ی اسرائیل که نامزد اصلی حزب‌اش در انتخابات آینده است، به جهانیان اطمینان داد که «هیچ بحران انسانی» در غزه وجود ندارد. از حسن نیت اسرائیلی‌ها باید متشکر بود.

مانند دیگر کسانی که به انسان‌ها و سرنوشت آن‌ها اهمیت می‌دهند، ژیلبرت و هولمز درخواست آتش‌بس کردند. اما هنوز نه، زمان مناسب فرا نرسیده بود. نیویورک تایمز در گوشه‌ای اشاره کرد «در سازمان ملل، آمریکا به شورای امنیت اجازه نداد تا بیانیه‌ی رسمی‌ای که درخواست آتش‌بس فوری می‌کرد را صادر کند». بهانه‌ی رسمی این بود که «هیچ دلیلی در دست نیست که نشان دهد حماس از توافق‌ها پیروی خواهد کرد.» در وقایع‌نگاری دلایلی که برای قتل‌عام در تاریخ آورده‌اند، این دلیل را باید جزو خبیثانه‌ترین‌‌ها به حساب آورد. البته این مربوط به بوش و رایس می‌شد، که به زودی قرار بود با اوباما تعویض شوند که با همدردی تکرار کرده بود «اگر موشک‌ها به جایی که دو دختر من می‌خوابند شلیک می‌شد، من هر کاری که از دستم برمی‌آمد برای متوقف کردن آن انجام می‌دادم.» او به بچه‌های اسرائیلی اشاره می‌کند، نه چند صد کودکی که در غزه توسط سلاح‌های آمریکایی تکه‌تکه شدند. غیر از این نکته، اوباما سکوت خود را حفظ کرد.

چند روز بعد، زیر فشارهای شدید بین‌المللی، آمریکا با قطع‌نامه‌ی شورای امنیت برای «آتش‌بس ماندگار» موافقت کرد [در واقع وتویش نکرد]. قطع‌نامه با 14 رای مثبت، بدون رای منفی و رای ممتنع آمریکا تصویب شد. مانند همیشه، اسرائیل و بازهای آمریکایی (hawks) از این‌که چرا آمریکا قطع‌نامه را وتو نکرده خشمگین بودند. امتناع آمریکا از رای دادن به این قطع‌نامه، برای اسرائیل کافی بود تا آن‌را نه به عنوان چراغ سبز، بلکه دست‌کم به عنوان چراغ زردی  برای تشدید خشونت‌ها ببیند. خشونت‌هایی که همان‌گونه که پیش‌بینی می‌شد تا لحظه‌ی قسم‌خوردن رئیس‌جمهور جدید ادامه یافت.

همزمان با برقراری تئوریک آتش‌بس در 18 ژانویه، مرکز حقوق بشر فلسطین (Palestinian Centre for Human Rights) آمار مربوط به آخرین روز حمله را منتشر کرد: 54 فلسطینی شامل 43 شهروند غیرمسلح که 17 نفرشان کودک بودند در جریان ادامه‌ی بمباران خانه‌های مسکونی و مدارس سازمان ملل کشته شدند و مطابق برآورد این سازمان آمار کشته‌شدگان به 1184 نفر، 844 غیرنظامی شامل 281 کودک رسید. اسرائیل کماکان به استفاده از بمب‌های آتش‌زا در سراسر نوار غزه ادامه می‌داد و با نابودکردن خانه‌ها و زمین‌های کشاورزی، شهروندان را وادار به ترک خانه‌هایشان می‌کرد. چند ساعت بعد، رویترز گزارش داد بیش از 1300 نفر کشته شده‌اند. کادر مرکز المیزان (Al Mezan Center) که به دقت آمار خسارت‌ها و تلفات را زیر نظر دارد پس از بازدید از مناطقی که تاکنون به خاطر بمباران شدید قابل تردد نبودند اجساد تعداد زیاد غیرنظامی را که زیر خرابه‌ها در حال متعفن شدن بودند کشف کردند. این خرابه‌ها در واقع خانه‌هایی بودند که توسط بولدوزرهای اسرائیلی تخریب شده بودند: کل بلوک‌های شهری ناپدید شده بودند.

مسلما تعداد کشته‌ها و زخمی‌شده‌ها بیشتر از آمارهای رسمی است و بسیار نامحتمل است که وحشی‌گری‌های انجام شده در غزه مورد تحقیق و تفحص قرار بگیرد. جنایت‌های «دشمن‌های رسمی» با دقت و شدت بررسی می‌شوند، اما جنایت‌های «ما» به صورت سیستماتیک نادیده گرفته می‌شوند و البته، این موضوع از دید «ارباب‌ها» کاملا قابل درک است.

شورای امنیت در قطع‌نامه‌ای خواستار توقف ورود اسلحه به غزه شده بود. اسرائیل و آمریکا (رایس-لیونی) به سرعت روش‌های اطمینان‌بخشی را طراحی کردند که بر اسلحه‌های ایرانی متمرکز بود. هیچ احتیاجی به این نبود که جلوی قاچاق اسلحه‌های آمریکایی به اسرائیل گرفته شود، چرا که قاچاقی در کار نیست: جریان عظیم تسلیحات از آمریکا به اسرائیل علنی و آشکار است، حتی وقتی که گزارش نمی‌شود (مانند کشتی حاوی سلاحی که همزمان با کشتار در غزه ارسال شده بود [و سر و صدایش در یونان درآمد]).

قطع‌نامه‌ی مذکور همچنین خواستار «اطمینان از بازگشایی دائمی محل‌های عبور و بازرسی با توجه به توافق‌نامه‌ی حمل و نقل و دسترسی — سال 2005 توافق شده بین تشکیلات خودگردان فلسطینی و اسرائیل» شده بود. در این توافق‌نامه همچنین آمده بود که مسیرهای عبور به غزه به صورت دائمی باز باشد و اسرائیل اجازه‌ی ورود/خروج/عبور مردم و کالا بین غزه و کرانه‌ی باختری را بدهد.

اما توافق میان رایس-لیونی درباره‌ی این جنبه‌ی قطع‌نامه [که به توافق‌نامه اشاره کرده بود] چیزی نگفت. چرا که اسرائیل و آمریکا به عنوان تنبیه مردم فلسطین که در انتخابات آزاد 2006 «اشتباهی» رای داده بودند از توافق‌نامه خارج شده بودند. کنفرانس مطبوعاتی رایس، بعد از امضای موافقت‌نامه‌ی رایس-لیونی، بر تلاش‌های مستمر واشنگتن برای نادیده گرفتن نتایج این یک انتخابات آزاد در دنیای عرب تاکید می‌کرد: «کارهای زیادی برای انجام دادن داریم، غزه را از تاریکی حکومت حماس خارج کنیم و به روشنایی حکومت خیلی خوبی که تشکیلات خودگردان می‌تواند ایجاد کند ببریم». البته [تشکلیات خودگردان] تا وقتی این‌طور خواهد بود که یک خدمتکار خوب باشد، تا گردن غرق در فساد و مایل به اجرای خشن‌ترین سرکوب‌ها و در عین حال فرمان‌بردار.

فواز جرجیس، پس از بازگشت از سفری که به دنیای عرب داشت،‌ قویا اخباری که دیگران نیز گزارش کرده بودند تاکید کرد. تاثیر حملات اسرائیلی-آمریکایی به غزه خشمگین شدن توده‌های مردم نسبت به مهاجمان و همدستان آن‌ها بوده است. «فقط کافی است بگوییم که کشورهای به اصطلاح میانه‌رو (همان‌ها که از واشنگتن دستور می‌گیرند) در وضعیت تدافعی قرار گرفته‌اند و جبهه‌ی مقاومت که توسط ایران و سوریه رهبری می‌شود بیشترین بهره را برده است. یک بار دیگر، اسرائیل و کابینه‌ی بوش یک پیروزی شیرین را به رهبران ایران هدیه داده‌اند… حماس به عنوان یک نیرو سیاسی دوباره ظهور خواهد کرد و این‌بار حتی قوی‌تر از قبل و بسیار محتمل است که بتواند فتح (ابزار کنترلی تشکیلات خودگردان) را مغلوب کند.»

شایان ذکر است که دنیای عرب در برابر پوشش خبری زنده‌ی آنچه در غزه می‌گذرد «به دقت محافظت» نمی‌شود، به عنوان مثال «تحلیل‌های خونسردانه و متعادل، از آشوب و تخریب» توسط خبرنگاران عالی الجزیره، که «یک جایگزین فوق‌العاده عالی نسبت به سایر شبکه‌ها» است (به نقل از فاینانشیال‌تایمز لندن) در اختیار مردم عرب قرار دارد. همین‌طور در 105 کشور جهان که محروم از روش‌های کارآمد سانسور و بسته‌بندی اخبار ما هستند، مردم می‌توانند اتفاقاتی که هر ساعت در حال رخ دادن است ببینند، و گفته می‌شود که تاثیر آن بسیار گسترده بوده است. در آمریکا، نیویورک‌تایمز گزارش می‌دهد «تردیدی نیست که تحریم تقریبا مطلق (blackout) …  به انتقادهای تندی که دولت آمریکا به خاطر پوشش خبری جنگ عراق از الجزیره کرده بود ارتباط دارد.» چرا که چنی و رامسفلد رو ترش کرده بودند و «رسانه‌های مستقل» باید اطاعت می‌کردند.

بحث‌های بسیار جدی‌ای درباره‌ی اهداف مورد نظر مهاجمان [اسرائیل و آمریکا] درگرفته است. در مورد بعضی از این اهداف بسیار صحبت شده است، مثلا احیاء «ظرفیت بازدارندگی» (deterrent capacity) که اسرائیل در تجربه‌ی ناموفق خود در جنگ 2006 با لبنان از دست داده بود. «ظرفیت بازدارنگی» از دیدگاه اسرائیل چنین تعریف می‌شود: ظرفیت ترساندن هر نوع دشمن بالقوه‌ به حدی که مطیع و تسلیم محض باشد.  البته به غیر از این مورد، اهداف اساسی‌تر و زیربنایی‌تری نیز وجود دارد که کمتر به آن‌ها توجه شده، اگر چه این موارد هم وقتی به تاریخ معاصر نگاه کنیم بسیار واضح هستند.

اسرائیل در سپتامبر 2005 غزه را ترک کرد. تندروهای عاقل اسرائیل مانند آریل شارون (Ariel Sharon)، مدافع اصلی طرح خروج شهرک‌ها از غزه، می‌دانستند که پرداخت هزینه‌ی گزاف برای نگاه داشتن چندهزار شهرک‌نشین غیرقانونی در خرابه‌های غزه و حمایت لحظه‌ به لحظه‌ی آن‌ها توسط ارتش اسرائیل در حالی که بخش اعظم منابع محدود و زمین‌های غزه را نیز مصرف می‌کنند، ارزش ندارد. منطقی‌تر این بود که اسرائیل کاملا از غزه خارج شود تا بتوان غزه را به بزرگ‌ترین زندان جهان تبدیل کرد و شهرک‌ها به منطقه‌‌ی بسیار باارزش‌تر کرانه‌ی باختری رود اردن منتقل شوند. منطقه‌ای که اسرائیل کاملا در مورد اهدافش «صریح»‌ بوده چه در حرف و چه در عمل. یکی از این هدف‌ها ضمیمه کردن زمین‌های قابل کشت، منابع آب و حومه‌های خوش آب و هوای بیت‌المقدس به خاک اسرائیل و قرار دادن آن‌ها در سمت اسرائیلی دیوارهای جداکننده است: احداث دیوارها توسط دادگاه جهانی (World Court) غیرقانونی اعلام شده است. اراضی مورد نظر شامل بیت‌المقدس بزرگ نیز می‌شود که تخلف آشکار از دستورات 40 ساله‌ی شورای امنیت است که البته برای اسرائیل اهمیتی ندارد. اسرائیل همچنین دره‌ی رود اردن (Jordan Valley) که یک سوم کرانه‌ی باختری رود اردن را شامل می‌شود تحت اشغال خود دازد. در واقع چیزی که باقی مانده منطقه‌هایی محصور و تقسیم شده توسط نیروهای نظامی محافظ شهرک‌های یهودی است. این منطقه به سه تکه‌ تقسیم شده است: یک قسمت از طریق شهر معله ادومیم (Ma’aleh Adumim) که در سال‌های کلینتون برای دو تکه کردن کرانه‌ی باختری تاسیس شد به بیت‌المقدس منتهی می‌شود و دو قسمت دیگر در شمال از طریق شهرهای آریل (Ariel) و کدومیم (Kedumim). چیزی که برای فلسطینی‌ها باقی مانده هم توسط صدها ایستگاه بازرسی (checkpoints) از هم تفکیک شده است.

این ایستگاه‌های بازرسی هیچ ارتباطی با امنیت اسرائیل ندارند و بعضی از آن‌ها هم که برای حفاظت از شهرک‌های یهودی نشین هستند مطابق رای دادگاه جهانی غیرقانونی‌اند (خود شهرک‌ها غیرقانونی‌اند). در واقع، هدف اصلی این ایستگاه‌ها آزاردادن جمعیت فلسطینی و همین‌طور تحکیم چیزی است که صلح‌طلب اسرائیلی جف هالپر (Jeff Halper) آن‌را شبکه‌ی کنترل (matrix of control) می‌نامد و برای غیرقابل تحمل کردن زندگی «جانوران دوپایی» که مانند «حشره‌های نعشه در داخل بطری تقلا می‌کنند» در زمین‌ها و خانه‌هایشان طراحی شده است. این‌کار کاملا منصفانه است، چرا که آن‌ها «در قیاس با ما مثل ملخ هستند» بنابراین می‌توان «کله‌ی آن‌ها را به صخره‌ها و دیوارها کوبید و متلاشی کرد.» این اصطلاحات نقل قول از عالی‌ترین مقام‌های سیاسی و نظامی اسرائیل است، در این مورد خاص «شاهزاده‌»ی عالی‌قدر [چامسکی به ایهود اولمرت اشاره می‌کند که در اسرائیل به شاهزاده (prince) شهرت دارد] و البته دیدگاه‌ها، سیاست‌ها را شکل می‌دهند.

دیدگاه‌های تند و افراطی رهبران سیاسی و نظامی در مقایسه با مواضع خاخام‌های یهودی [در اسرائیل] (rabbis) بسیار ملایم است. این شخصیت‌ها به هیچ‌وجه در حاشیه و کم‌ اهمیت نیستند. درست بر عکس، آن‌ها بر ارتش و همین‌طور جا به جایی شهرک‌ها بسیار نفوذ دارند. آن‌ها کسانی هستند که زرتال (Idith Zertal) و الدار (Akiva Eldar) از ایشان به عنوان «اربابان سرزمین» (lords of the land) نام می‌برند: با نفوذی فوق‌العاده زیاد بر سیاست. سربازانی که در شمال غزه می‌جنگیدند این شانس را داشتند که توسط دو تن از این روحانیان بازدید «معنوی» شوند. این خاخام‌ها برای سربازان توضیح دادند که هیچ فرد «بی‌گناهی» در غزه وجود ندارد، بنابراین هر کسی که در آن‌جاست یک هدف مجاز است و برای این گفته‌شان به فرازهایی از تورات (The Psalms) اشاره کردند که از خداوند می‌خواهد که بر کودکان کسانی که به اسرائیل ظلم کرده‌اند حمله کند و آن‌ها را به صخره‌ها بکوبد. این روحانیون حرف جدیدی نمی‌زدند. یک‌سال قبل، خاخام اعظم سابق یهودیان (chief Sephardic rabbi) خطاب به نخست‌وزیر ایهود نوشت و به اطلاع او رساند که در ارتباط با پرتاب راکت‌ها، همه‌ی شهروندان غزه به صورت دسته‌جمعی مجرم هستند بنابراین همان‌طور که روزنامه‌ی جروسلم پست فتوای ایشان را نقل کرد «به هیچ‌وجه کوچکترین منع اخلاقی برای کشتار کور شهروندان (indiscriminate killing) در جریان یک حمله‌ی نظامی گسترده‌ی فرضی به غزه به هدف متوقف کردن پرتاب راکت‌ها وجود ندارد». پسر او، خاخام اعظم صافد (Safed) [یکی از شهرهای مقدس اسرائیل] در تایید حرف‌های پدرش چنین ادامه داد که «پس از کشتن 100 نفر متوقف نشوید، ما باید 1,000 نفر بکشیم و اگر بعد از 1,000 [موشک‌پرانی را] خاتمه ندادند باید 10,000 نفر بکشیم. اگر باز هم متوقف نشدند، باید 100,000 نفر بکشیم و حتی یک میلیون. باید هر چقدر که لازم باشد [بکشیم] تا آن‌ها را وادار به توقف کنیم.»

پایان قسمت سوم /.


لطفا مشترک شوید
بامدادی+لینکدونی
فقط بامدادی
نجواها

همه‌ی جانورهای بی‌رحم را نابود کنید – تحلیل نوآم چامسکی از وقایع غزه – قسمت دوم

نوشته‌ی زیر قسمت دوم صحبت‌های نوآم چامسکی درباره‌ی وقایع غزه است که به تدریج در حال ترجمه کردن آن هستم. اگر به موضوع علاقه‌مند هستید، پیشنهاد می‌کنم حتما از قسمت اول شروع کنید به خواندن. متن اصلی به انگلیسی هم که مسلما از ترجمه‌ی من گویاتر است.

جالب این‌جاست که کار ترجمه از آن‌چیزی که اول فکر می‌کردم جذاب‌تر پیش رفته و با همین چند صفحه علاوه بر درس تاریخ کلی هم لغت انگلیسی یاد گرفتم! جا داره از کسانی که توی سایت دانشگاه شریف نسخه‌ی آن‌لاین فرهنگ آریان‌پور رو گذاشتن (یا نوشتن) تشکر کنم :).

نکته 1: عبارت‌های داخل گیومه “” نقل قول مستقیم از منابع هستند.
نکته‌ 2: برای وصل شدن بهتر پاراگراف اول از قسمت اول تکرار شده است.

افسران ارتش اسرائیل به خوبی می‌دانند که یک جامعه‌ی غیرنظامی را نابود می‌کنند. اتان برونر از یک سرهنگ اسرائیلی نقل قول می‌کند که “جنگجوهای حماس چندان او و مردانش را تحت تاثیر قرار نداده‌اند”. یک تفنگدار اسرائیلی سوار بر نفربر زرهی گفت که “آن‌ها بیشتر دهاتی‌هایی هستند که اسلحه به دست گرفته‌اند”. آن‌ها شباهت بسیاری به قربانیان عملیات جنایت‌کارانه‌ی ارتش اسرائیل به نام «مشت آهنین» (iron fist) در نواحی اشغالی جنوب لبنان در سال 1985 دارند. عملیاتی که زیر نظر شیمون پرز (Shimon Peres)، یکی از بزرگ‌ترین فرماندهان دوران «جنگ با تروریسم» زمان ریگان (Reagan’s War on Terror) انجام شد. در جریان این عملیات، فرماندهان و تحلیل‌گران استراتژیک اسرائیلی توضیح دادند که قربانیان “تروریست‌های دهاتی” بودند و نابود کردن آن‌ها دشوار بود چرا که “این تروریست‌ها با حمایت بیشتر مردم منطقه فعالیت می‌کردند”. یک فرمانده‌ی اسرائیلی گلایه کرد که “تروریست‌… در این ناحیه چشم‌های بسیار دارد، چرا که او این‌جا زندگی می‌کند“. در همان‌حال خبرنگار جروسلم‌پست (Jerusalem Post) از مشکلات سربازان اسرائیلی در رویارویی با “مزدوران تروریست” (terrorist mercenary) و تندروهایی که جملگی این‌قدر متعصب بودند که خطر کشته شدن در برابر ارتش اسرائیل را به جان خریده بودند” می‌نویسد و معتقد است که “ارتش اسرائیل وظیفه دارد نظم و امنیت” را در نواحی اشغال‌شده‌ی جنوب لبنان برقرار سازد، علی‌رغم “بهایی که غیرنظامیان باید بپردازند”. مشکل مشابهی را آمریکایی‌ها در ویتنام جنوبی، روس‌ها در افغانستان، آلمان‌ها در مناطق اشغالی اروپا و سایر مهاجمانی که در حال اجرا کردن دکترین گور-ابان-فریدمن بودند داشتند.

جرجیس معتقد است که دولت ترور اسرائیلی-آمریکایی شکست خواهد خورد: «حماس بدون قتل‌عام کردن نیم میلیون فلسطینی قابل حذف شدن نیست. اگر اسرائیل موفق شود که رهبران حماس را بکشد، به سرعت نسل جدیدی که از رهبران امروز هم رادیکال‌تر هستند جانشین آن‌ها خواهند شد. حماس یک واقعیت است. حماس جایی نخواهد رفت و هر تلفات سنگینی هم که بدهد پرچم سفید بلند نخواهد کرد.»

معمولا تمایلی وجود دارد که کارآمد بودن خشونت را دست‌کم می‌گیرد. این تمایل به خصوص در آمریکا بسیار عجیب است. چرا ما این‌جا هستیم؟ [چامسکی اشاره می‌کند که اگر خشونت‌های مهاجران اولیه‌ی آمریکا در سرکوب سرخ‌پوستان نبود ما الان این‌جا نبودیم، پس نباید کارآمد بودن ابزار خشونت را دست‌کم بگیریم].

حماس معمولا با اصطلاح «حماس که از سوی ایران حمایت می‌شود و متعهد به نابود کردن اسرائیل است» توصیف می‌شود. شما به سختی می‌توانید عبارتی مانند «حماس که به صورت دموکراتیک انتخاب شده است، که مدت‌هاست هم‌صدا با وفاق بین‌المللی خواستار راه‌حل دو کشوری (two-state settlement) است» را بشنوید. راه حل دوکشوری، بیش از 30 سال است توسط آمریکا و اسرائیل بلوکه شده  و صراحتا و آشکارا حق مردم فلسطین برای تعیین سرنوشت خود را از آن‌ها دریغ کرده است. این‌ها همه حقیقت‌هایی هستند که کمکی به جریان سیاسی حاکم نمی‌کنند، بنابراین قابل نادیده گرفته شدن هستند.

جزییاتی شبیه آن‌چه ذکر شد، اگر چه کوچک هستند، اما درسی مهم درباره‌ی خودمان [آمریکایی‌ها] و دولت‌های اقماری‌مان  (client states) به ما می‌دهند. موارد بسیار دیگری هم هستند. به عنوان یک نمونه‌ی دیگر، همان‌طور که حمله‌ی اسرائیلی-آمریکایی اخیر به غزه آغاز شد، یک قایق کوچک به نام دیگنیتی (Dignity) از سمت قبرس در حال رفتن به غزه بود. دکترها و فعالان حقوق بشری که در آن قایق بودند قصد داشتند محاصره‌ی مجرمانه‌ی غزه از سوی اسرائیل را بشکنند و مقداری تدارکات پزشکی به مردم غزه برسانند. قایق توسط کشتی‌های اسرائیلی در میان آب‌های بین‌المللی مورد حمله قرار گرفت و تقریبا غرق شد، اگرچه موفق شد خود را به لبنان برساند. اسرائیل همان دروغ‌های مرسوم‌اش را منتشر کرد، ادعاهایی که روزنامه‌نگاران و مسافران قایق (شامل کارل پن‌هاول (Karl Penhaul) گزارش‌گر سی‌ان‌ان، نماینده‌ی سابق مجلس آمریکا و سینتیا مک‌کینی (Cynthia McKinney) نامزد ریاست‌جمهوری از حزب سبز) آن‌ها ‌را رد کردند. این یک جرم بزرگ بود، بسیار بدتر از مثلا ربودن قایق‌ها در سواحل سومالی. اما این موضوع بدون این‌که چندان توجهی به آن شود گذشت. پذیرش چنین جرائمی نشان دهنده‌ی‌ پذیرفتن این ادعاست که غزه یک منطقه‌ی اشغال شده [توسط حماس] است و اسرائیل حق دارد تهاجم خود را به آن ادامه دهد. برای این‌کار اسرائیل حتی مجوز پاسداران نظام بین‌المللی (guardians of international order) را هم برای ارتکاب جرم در دریاهای آزاد و اجرای برنامه‌های سرکوب‌سازی مردمی که از فرمان‌هایش تخلف کرده‌اند، کسب کرده است.

کم توجهی به چنین موضوعی البته باز هم قابل درک است. ده‌ها سال است که اسرائیل کشتی‌های غیرنظامی را در آب‌های بین‌المللی بین قبرس و لبنان ربوده است، مسافران را ‌کشته یا دزدیده‌، بعضا آن‌ها را به زندان‌هایی در اسرائیل (شامل زندان‌ها یا سیاه‌چال‌های شکنجه‌ی مخفی) منتقل کرده و سال‌ها به عنوان گروگان نگاه داشته است.  با توجه به این‌که این نوع رفتار از طرف اسرائیل عادی شده، چرا باید در واکنش به جرائم جدید بیش از یک خمیازه‌‌ی مایوسانه بکشیم؟ البته واکنش قبرس و لبنان در قبال این جریان به گونه‌ی دیگری بود، اما این دو کشور در چیدمان جهانی مگر چه برشی دارند؟

به عنوان نمونه‌ای دیگر، برای چه کسی مهم است که نویسنده‌‌ی روزنامه‌ی لبنانی دیلی‌استار (Daily Star)، که معمولا هم گرایش به غرب دارد، نوشت «حدود یک و نیم میلیون نفر مردم غزه زیر فشار وحشیانه‌ی یکی از پیشرفته‌ترین و در عین حال از نظر اخلاقی ارتجاعی‌ترین ماشین‌های جنگی جهان هستند. بیشتر وقت‌ها گفته می‌شود که فلسطینی‌ها برای دنیای عرب تبدیل به همان چیزی شده‌اند که یهودی‌ها برای اروپای قبل از جنگ جهانی دوم بودند و در این تفسیر حقیقتی نهفته است. همان‌طور که روی‌گرداندن آن موقع اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها [آمریکای شمالی] از هولوکاستی که توسط نازی‌ها مهیا می‌شد چندش‌‌آور بود، امروز نیز اعراب موفق شده‌اند در حالی که اسرائیلی‌ها کودکان فلسطینی‌ را سلاخی می‌کنند «هیچ کاری نکنند».» شاید در میان رژیم‌های عربی، شرمسارترین‌شان دیکتاوری سفاک مصر باشد، که بعد از اسرائیل بیش از هر کشور دیگری در منطقه از کمک‌های نظامی آمریکا سود می‌برد.

به گفته‌ی مطبوعات لبنان، اسرائیل هنوز «مکررا شهروندان لبنانی را از سمت لبنانی خط آبی (مرز بین‌المللی) می‌رباید، که آخرین آن در دسامبر 2008 بوده است» و البته «هواپیماهای اسرائیلی هر روز با تخلف از قطع‌نامه‌ی 1701 شورای امنیت به حریم هوایی لبنان تجاوز می‌کنند» (استاد دانشگاه لبنانی امل سعد قریب، دیلی استار، 13 ژانویه). این هم اتفاق جدیدی نیست و مدت‌هاست که رخ می‌دهد. در محکومیت حمله‌ی سال 2006 به لبنان، استراتژیست شهیر اسرائیلی به نام زیو مائوز (Zeev Maoz) در مطبوعات اسرائیل نوشت «اسرائیل از شش سال پیش که از جنوب لبنان عقب‌نشینی کرد، تقریبا هر روز با انجام عملیات شناسایی هوایی به حریم هوایی لبنان تجاوز کرده است. درست است که این عملیات تلفات جانی دربر نداشته، اما به هر حال نقض حریم مرز، نقض حریم مرز است. در این مورد نیز اسرائیل التزام اخلاقی بهتری [نسبت به سایر رفتارهیش] ندارد.» در کل، هیچ مبنایی برای استدلال «دیوار-به-دیوار که در اسرائیل مورد پذیرش عام است وجود ندارد، که می‌گوید جنگ علیه حزب‌الله در لبنان یک جنگ درست و اخلاقی (a just and moral war) است». این توافق عمومی «برپایه‌ی حافظه‌ی انتخابی و کوتاه‌مدت (selective and short-term memory) بنا شده، بر اساس یک‌جهان‌بینی خودمحور و البته بر پایه‌ی استانداردهای دوگانه. این یک جنگ درست نیست، استفاده از قدرت نظامی بیش از حد نیاز و کور بوده و هدف نهایی آن اخاذی است.»

همان‌طور که مائوز به خواننده‌های اسرائیلی‌اش گوشزد می‌کند، حتی اگر پنج‌بار تهاجم نظامی اسرائیل به لبنان از سال 1978 تا کنون را کنار بگذاریم، شکستن دیوار صوتی بر فراز لبنان برای ترساندن شهروندان از کوچک‌ترین جرائم اسرائیل در لبنان محسوب می‌شود: «در 28 جولای 1988، نیروهای ویژه‌ی اسرائیل (Israeli Special Forces) شیخ‌ عبید را دزدیدند. در 21 مه 1994، اسرائیل مصطفی دیرانی را دزدید که مسئول دستگیری خلبان اسرائیلی روان آراد [که در حال بمباران کردن لبنان در سال 1986 سقوط کرده بود] بود. اسرائیل این افراد و 20 لبنانی دیگر که در شرایط نامعلوم (undisclosed) دستگیر شده بودند را به مدت طولانی و بدون محاکمه نگاه داشت. آن‌ها به عنوان ابزارهای انسانی‌ چانه‌زنی (‹human `bargaining chips) نگاه داشته شده بودند. واضح است که ربودن اسرائیلی‌ها به منظور «تعویض زندانی» از نظر اخلاقی کاری بسیار نفرت‌آور است و اگر ربایش را حزب‌الله انجام دهد مجازات آن عملیات نظامی است، اما اگر اسرائیل مرتکب کار مشابهی شود [آدم‌ربایی به قصد چانه‌زنی]، این‌گونه نیست» و نظیر این مثال‌ها با مقیاسی بسیار بزرگ‌تر در طول سالیان سال ادامه داشته است.

این رفتار متداول اسرائیل، صرف‌نظر از چیزهایی که درباره‌ی مجرمیت اسرائیل و یا حمایت غرب از آن به ما می‌گوید، از جنبه‌ی دیگری نیز مهم است. همان‌طور که مائوز می‌گوید، این نوع رفتار نشان‌دهنده‌ی نهایت ریاکاری و تزویر ادعایی است که می‌گوید اسرائیل در سال 2006 حق داشت به لبنان حمله کند چرا که حزب‌الله چند سرباز اسرائیلی را اسیر کرده بود. از زمان عقب‌نشینی اسرائیل در سال 2000 از جنوب لبنان که 22 سال پیش بر خلاف قطع‌نامه‌های مکرر شورای امنیت به اشغال خود در آورده بود،‌ این اولین باری بود که حزب‌الله از مرز عبور می‌کرد، در حالی‌که اسرائیل تقریبا هر روز حریم مرزها را شکسته بود، البته با سکوت و مصونیت کامل از هرگونه مجازات.

باز هم این ریاکاری (hypocrisy) چیز جدیدی نیست و روال همیشگی است. بنابراین، توماس فریدمن که امروز توضیح می‌دهد  چگونه باید به موجودات پست‌تر (lesser breeds) با خشونتی تروریستی «درس آموخت»، قبلا هم نوشت که حمله‌ی سال 2006 اسرائیل به لبنان (که منجر به نابودی بخش بزرگی از جنوب لبنان و بیروت و کشته شدن 1000 غیرنظامی شد) فقط یک عمل «دفاع شخصی» بوده که در پاسخ به جنایت‌های حزب‌الله در «راه‌انداختن جنگی غیرمترقبه با عبور از مرزهای به رسمیت‌ شناخته‌ شده توسط سازمان ملل، آن‌هم وقتی که اسرائیل به طور یک‌جانبه (unilaterally) از جنوب لبنان عقب‌نشینی کرده بود» انجام شده بود. حتی اگر این فریب‌کاری‌ها را کنار بگذاریم [و منطق توماس فریدمن را بپذیریم] با منطق مشابهی باید بگوییم که حملات تروریستی علیه اسرائیل با شدتی به مراتب هولناک‌تر و نابودکننده‌تر از حمله‌ی اسرائیل به لبنان که به مراتب شدیدتر از جرم حزب‌الله در دستگیر کردن دو سرباز در مرز بود، کاملا مجاز و پذیرفته شده خواهد بود. [جمله کمی طولانی شد، در واقع یعنی مطابق منطق فریدمن اگر پاسخ دزدیدن دو سرباز نابودی جنوب لبنان و کشته شدن 1000 غیر نظامی باشد، پس هرنوع پاسخ هولناک‌تر از این حمله نیز از سوی لبنان پذیرفته خواهد بود]. مسلما ایشان که کارشناس کهنه‌کار خاورمیانه در نیویورک‌تایمز است حتی اگر فقط روزنامه‌ی خودش را بخواند درباره‌ی این جنایت‌ها می‌داند: به عنوان نمونه، هجدهمین پاراگراف خبر مربوط به تعویض زندانیان در نوامبر 1983 که می‌گوید 37 زندانی عرب «اخیرا توسط نیروی دریایی اسرائیل در حالی که در تلاش برای رفتن از قبرس به تریپولی [شمال بیروت] بودند دستگیر شده بودند.»

تمام چنین نتیجه‌گیری‌هایی در مورد روش برخورد مناسب با ثروتمند و نیرومند مبتنی بر یک ایراد اساسی است: این ما هستیم و آن آن‌ها هستند. همین یک این اصل بسیار مهم، که عمیقا در فرهنگ غرب نفوذ کرده کافی است تا بی‌نقص‌ترین و منطقی‌ترین استدلال‌ها را تحت شعاع خود قرار دهد. [یعنی وقتی کسی قلبا اعتقاد داشته باشد که ما از آن‌ها برتریم، دیگر جایی برای بحث منطقی با او باقی نمی‌ماند].

الان که در حال نوشتن این یادداشت هستم، کشتی دیگری در حال حرکت از قبرس به سمت غزه است که «تدارکات پزشکی بسیار حیاتی‌ای را در جعبه‌های مهر و موم شده توسط اداره‌ی گمرگ فرودگاه بین‌المللی لارانکا و بند لارانکا» با خود حمل می‌کند. مسافران شامل اعضایی از پارلمان اروپا و همین‌طور پزشکان هستند. به اسرائیل درباره‌ی قصد انسان‌دوستانه‌ی آن‌ها اعلام قبلی شده است. با فشار مردمی کافی، شاید آن‌ها بتوانند این مامورت را به خوبی انجام دهند.

جنایت‌های جدیدی که آمریکا و اسرائیل در هفته‌های اخیر در غزه مرتکب شدند به سادگی در هیچ دسته‌بندی استانداردی قرار نمی‌گیرند — جز این‌که همه آشنا هستند. من چندین مثال آوردم و نمونه‌های دیگر هم خواهم آورد. محققا این جنایت‌ها در تعریف رسمی دولت آمریکا از «تروریسم» می‌گنجند، اما این کلمه به اندازه‌ی کافی گویای عظمت این جرائم نیست. آن‌‌ها را «تجاوز» (aggression) هم نمی‌توان خواند، چرا که در منطقه‌های اشغال شده (نکته‌ای که آمریکا با ناخرسندی تایید می‌کند) صورت گرفته‌اند. در تحقیق مفصل انجام شده درباره‌ی تاریخچه‌ی شهرک‌نشینی‌های اسرائیل در مناطق اشغالی به نام «اربابان زمین»، ایدیت زرتال (Idit Zertal) و آکیوا الدار (Akiva Eldar) اشاره می‌کنند که پس از این‌که اسرائیل در آگوست 2005 نیروهایش را از غزه خارج کرد، منطقه‌ی ویران‌شده‌‌ی باقی‌مانده «حتی برای یک روز از کنترل نظامی اسرائیل و یا بهای دوران اشغال که ساکنان آن هر روز می‌پردازند رها نشده… اسرائیل پشت سر خود زمین‌های بایر، امکانات شهری ویران شده و مردمانی که نه حال و نه آینده دارند باقی گذاشته. شهرک‌‌های یهودی نشین در حرکتی بخیلانه توسط اشغال‌گر فاقد بینش نابود شده‌اند. در واقع اسرائیل کنترل ناحیه را در دست‌های خود نگاه داشته و با نیروی نظامی مخوف خود به آزار و کشتار ساکنان آن ادامه می‌دهد.» — سناریویی که به لطف حمایت و همراهی آمریکا با حداکثر وحشی‌گری اجرا شد.

حمله‌ی آمریکایی-اسرائیلی به غزه در ژانویه‌ی سال 2006 شدت گرفت، چند ماه بعد از عقب‌نشینی رسمی اسرائیل از غزه، وقتی که فلسطینی‌ها یک جرم هولناک را مرتکب شدند: آن‌ها در یک انتخابات آزاد «اشتباهی رای دادند». مانند دیگران، فلسطینی‌ها هم آموختند که کسی نمی‌تواند بدون این‌که مجازات شود از دستورات ارباب سرپیچی کند، اربابی که هنوز هم «به یاوه‌گویی‌هایش درباره‌ی دموکراسی» ادامه می‌دهد، بدون این‌که [به خاطر این حرف‌هایش] توسط طبقه‌های تحصیل‌کرده مورد تمسخر قرار بگیرد، و این خود یک دستاورد بزرگ دیگر است.

از آن‌جایی که اصطلاحات «تجاوز» (aggression) و «تروریسم» [برای توصیف ابعاد این جنایت] کفایت نمی‌کنند، باید واژه‌ی جدیدی برای توصیف این شکنجه‌ی سادسیتی و زبونانه‌ی مردمی که در قفسی بدون فرار زندانی شده‌ بودند و توسط پیشرفته‌ترین سلاح‌های آمریکایی به غبار تبدیل شدند پیدا کرد. سلاح‌هایی که کاربرد آن‌ها خلاف قوانین بین‌المللی و حتی خود آمریکا است، اما برای دولت آشکارا نافرمان اسرائیل، این موضوع فقط یک نکته‌ی مزاحم کوچک است. همین‌طور از یک نکته‌ی مزاحم کوچک دیگر بگویم: در 31 دسامبر، وقتی که مردم غزه‌ وحشت‌زده از تهاجم بی‌رحمانه در جستجوی پناهگاه بودند، واشنگتن یک کشتی تجاری آلمانی را کرایه کرد تا یک محموله‌ی بزرگ را از یونان به اسرائیل حمل کند. 3000 تن «مهمات» با مشخصات اعلام نشده و نامعلوم. به نقل از رویترز به دنبال «اجاره‌‌ی یک کشتی تجاری برای حمل محموله‌‌های بزرگ‌ مهمات و تجهیزات نظامی از ایالات متحده به اسرائیل در ماه دسامبر و پیش از حمله‌‌ی هوایی به غزه». این‌ها البته سوای بیش از 21 میلیارد دلار کمک‌های نظامی کابینه‌ی جورج بوش به اسرائیل بود که بیشتر آن به صورت کمک بلاعوض بوده است. بنیاد آمریکای جدید (New America Foundation) که تجارت‌‌های اسلحه را زیر نظر دارد گزارش می‌دهد که «دخالت نظامی اسرائیل در نوار غزه توسط سلاح‌های آمریکایی و توسط دلارهای مالیاتی آمریکایی تغذیه شده است.» انتقال این محموله‌ی جدید با کارشکنی دولت یونان که استفاده از تمامی بندرهای یونان «برای کمک رساندن به ارتش اسرائیل را ممنوع اعلام کرد» متوقف شد.

پاسخ یونان به جنایت‌های اسرائیلی مورد حمایت آمریکا بسیار متفاوت از رفتار زبونانه‌ی بیشتر رهبران اروپا بود. این تضاد نشان می‌دهد که واشنگتن که تا زمان سرنگونی دیکتاتوری فاشیستی مورد حمایت آمریکا در 1974 یونان را بخشی از «خاور نزدیک» (Near East) و نه بخشی از اروپا محسوب می‌کرد، در ارزیابی خود از یونان کاملا واقع‌بین بوده است. شاید یونان برای این‌که بخشی از اروپا باشد، بیش از حد «متمدن» است.

اگر کسی کنجکاو باشد و بخواهد در مورد زمان انتقال این محموله‌ی اسلحه به اسرائیل بیشتر موشکافی کند، پاسخ نزد پنتاگون است: این محموله به موقع برای تشدید درگیری‌ها به اسرائیل نخواهد رسید، پس احتمالا (صرف‌نظر از محتوای آن) قرار بوده که در اسرائیل مستقر شود تا در «آینده» توسط ارتش آمریکا مورد استفاده قرار گیرد. شاید این احتمال درستی باشد. یکی از «چندین» خدمتی که اسرائیل برای اربابش انجام می‌دهد، در اختیار گذاشتن پایگاه نظامی ارزشمندی است که در دروازه‌ی بزرگترین ذخایر انرژی جهان برپاست. بنابراین اسرائیل می‌تواند «در صورت نیاز» به عنوان پایگاهی بسیار مطمئن برای «تجاوز آمریکا به منطقه» یا اگر بخواهیم فنی‌تر صحبت کنیم «دفاع از خلیج فارس» و «تضمین ثبات» به کار رود.

جریان عظیم تسیلحات به سوی اسرائیل اهداف جانبی مختلفی دارد. به اعتقاد معین ربانی (Mouin Rabbani) تحلیل‌گر سیاست‌های خاورمیانه، اسرائیل می‌تواند سیستم‌های تسلیحاتی جدید را در برابر اهداف بی‌دفاع آزمایش کند. این مساله برای آمریکا و اسرائیل «در واقع دوچندان سود‌آور است: نسخه‌های کمتر موثر این سیستم‌های تسلیحاتی در نهایت با قیمت‌های بسیار بالا به دولت‌های عربی فروخته می‌شود که مثل یارانه‌ی حمایتی صرف تقویت صنایع اسلحه‌سازی و همچنین وام‌های بلاعوض نظامی آمریکا به اسرائیل می‌شود.» این‌ها کارکردهای دیگر اسرائیل در سیستم خاورمیانه‌ی تحت سلطه‌ی آمریکا هستند که علت علاقه‌ و توجه مقامات دولتی و همین‌چنین طیف گسترده‌ای از شرکت‌های فوق‌مدرن (high-tech) و صنایع نظامی و جاسوسی آمریکا به اسرائیل را نشان می‌دهد.

پایان قسمت دوم /.

فهرست خرید پیشنهادی برای مردم فلسطین

جیلاد‌ آتسمون: نخست‌وزیر بریتانیا آقای گوردون براون، دیروز موفق شد یکی از بی‌اخلاقانه‌ترین و غیرمسئولانه‌ترین اظهارات زندگی‌اش را انجام دهد. او در تلاش مذبوحانه‌ای برای خوشنود کردن رهبران جنایت‌کار جنگی اسرائیل، درخواست کرد که «نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا به منطقه‌ اعزام شود تا به اسرائیل کمک کند جلوی قاچاق اسلحه به غزه را بگیرد».

آقای براون، آیا شما واقعا نمی‌توانید قتل عام و نابودی هولناکی که توسط ارتش اسرائیل بر مردم بی‌گناه فلسطینی تحمیل شده است را ببینید؟ آیا شما مانند ما، اخبار وحشتناک مربوط به کشتار کورکورانه شهروندان فلسطینی که توسط ارتش اسرائیل و با حمایت کامل جمعیت یهودی اسرائیل انجام می‌شد را دنبال نمی‌کردید؟ آیا شما واقعا موفق شدید کاربردهای مکرر سلاح‌های غیرمتعارف علیه غیرنظامیان بی‌گناه را «نبینید»؟ ٱیا شما نتوانستید از گزارش‌های متعددی که در مورد بمباران اردوگاه‌های پناهندگان سازمان ملل منتشر می‌شود چیزی یاد بگیرید؟

آقای براون، اگر هنوز متوجه نشده‌اید اجازه دهید برای‌تان توضیح دهم. این مردم فلسطین‌ هستند که «فورا» نیازمند اسلحه برای دفاع از خودشان در برابر یکی از نیرومندترین ارتش‌های دنیا هستند. این مردم فلسطین‌ هستند که در برابر بی‌اخلاق‌ترین نیروی نظامی تاریخ بشر نیاز به حمایت دارند. در سراسر سه هفته‌ی گذشته این مردم فلسطین بودند که به نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا احتیاج داشتند تا با دخالت خود از آن‌ها در برابر کشتار کوری که توسط ناوگان اسرائیل انجام می‌شد حفاظت کند. این مردم فلسطین بودند که احتیاج داشتند ناوگان سلطنتی بریتانیا بندرهای حیفا، اشدود، ایلات را محاصره کند تا آمریکایی‌ها نتوانند از طریق دریا برای اسرائیل سلاح بفرستند. این فلسطینی‌ها بودند که نیاز داشتند ناوهای هواپیمابر بریتانیا به منطقه اعزام شود تا نیروی هوایی اسرائیل نتواند برسر شهروندان بی‌گناه بمب‌های یک تنی بیاندازد.

آقای بروان، حدس می‌زنم شما بسیار پرمشغله هستید… اما اجازه دهید به شما کمک کنم. اگر شما واقعا می‌خواهید امکان رسیدن به صلح در منطقه را «کمی» افزایش دهید، تنها کاری که باید بکنید این است که مطمئن شوید مردم فلسطین می‌توانند از خودشان دفاع کنند. شما باید پیشرفته‌ترین سلاح‌های تدافعی‌ای را که ارتش بریتانیا در زرادخانه‌های خود دارد در اختیار مردم فلسطین قرار دهید.

آقای بروان وقت شما را زیاد نمی‌گیرم و به شما یک فهرست کوتاه و مقدماتی از ضروری‌ترین سلاح‌های تدافعی که مردم فلسطین «فورا» برای دفاع از خود به آن‌ها نیاز دارند پیشنهاد می‌کنم:

  1. 3000 موشک ضدهواپیمای کوتاه‌برد و میان‌برد تا فلسطینی‌ها بتوانند از آسمان‌های سرزمین خود در برابر جنگنده‌های اسرائیلی دفاع کنند.
  2. 1000 توپ ضدهوایی تا فلسطینی‌ها بتوانند از آسمان سرزمین خود در برابر تهاجم هلی‌کپترها و هواپیماهای تجسسی دفاع کنند.
  3. 750 موشک‌ هدایت‌شونده‌ی زمین به دریا تا فلسطینی‌ها بتوانند از شهرهای خود در برابر حملات ناوهای اسرائیلی دفاع کنند.
  4. 10000 موشک ضدتانک تا فلسطینی‌ها بتوانند مانع از ورود تانک‌های زرهی اسرائیلی به شهرها، محله‌ها و اردوگاه‌های آوارگان شوند.
  5. 2000 آمبولانس. به آن‌ها خیلی احتیاج است، چرا که از نظر ارتش اسرائیل آمبولانس‌ها و نیروهای امدادرسان اهداف آسان نظامی تلقی می‌شوند.
  6. 2500 موشک کروز، فقط برای این‌که اطمینان پیدا کنیم فلسطینی‌ها می‌توانند با دقت کافی خانه‌های رهبران اسرائیل را هدف قرار دهند و دیگر مجبور نباشند شهروندان سدروت، اشکلون و اشدود را با موشک‌های نادقیق هدف قرار دهند.
البته حتما جناب نخست‌وزیر توجه دارند که فهرست بالا بیشتر دفاعی است. برخلاف اسرائیل، فلسطینی‌ها نیازی به تانک، کشتی‌های جنگی، هواپیماهای جنگنده، بمب‌های خوشه‌ای، خمپاره‌های فسفرسفید و یا زیردریایی‌های هسته‌ای ندارند. تنها چیزی که آن‌ها می‌خواهند حداقل امکانات برای دفاع از خود در برابر وحشی‌گری‌های اسرائیل است. اما این فقط فلسطینی‌ها نیستند که به نجات‌دهنده نیاز دارند. دولت یهود واقعا به یک فلسطین از لحاظ نظامی نیرومند نیاز دارد، چرا که فقط در این صورت است که اسرائیلی‌ها از تمایلات ثابت‌شده‌ای که به نسل‌کشی و قتل‌عام دارند دست خواهند برداشت.

تکثیر غیرقانونی فیلم و کشتن غیرقانونی آدم‌ها

به نظر شما تولیدکننده‌گان محصولات مختلف در قبال نحوه کاربرد آن‌ها توسط کاربرانشان مسئول هستند؟ آیا تولید کننده‌گان «چاقوهای جیبی» در قبال «قتل‌هایی که توسط چاقو‌های جیبی» تولید شده توسط آن‌ها صورت می‌گیرد مسئول هستند؟پاسخ به این سئوال اگرچه ممکن است ساده به نظر برسد اما در واقع کانون یکی از بزرگترین تناقض‌های فعلی دنیای حقوق و مالکیت معنوی است.

پرونده بتاماکس در سال 1984

در سال 1984 شرکت «یونیورسال استودیوز» از شرکتbetamax «سونی» شکایت کرد چون مدعی بود دستگاه‌های ضبط و پخش ویدئویی شرکت سونی کابران را به تکثیر غیرقانونی فیلم‌هایش و نقض کپی‌رایت (Copyright infringement) تشویق می‌کند. دادگاه حکم داد «مادامی که یک تکنولوژی کاربردهای گوناگونی دارد (قانونی و غیرقانونی)، نمی‌توان تولیدکننده‌گان آن‌را برای استفاده غیرقانونی کاربران از آن مسئول دانست.» این حکم مهم و تاریخی باعث ظهور و رشد سریع محصولات خانگی ضبط و پخش فیلم و موسیقی گردید.

نتیجه پرونده بتاماکس باعث شد نوآوری‌هایی مانند کامپیوترهای شخصی، سی‌دی نویس‌ها، مرورگرهای وب، دستگاه‌های پخش mp3 و صدها محصول دیگر به خانه‌های کاربران راه یابند. محصولاتی که همیشه می‌توانند به صورت غیرقانونی نیز مورد استفاده قرار گیرند.

تناقض آغاز می‌شود…

در سال‌های اخیر با حمله حقوقی «صنعت سرگرمی» (entertainment industry) به شرکت‌های تولید کننده محصولات نرم‌افزاری peer-to-peer مانند Morpheus, Grokster, KaZaA زیر سئوال بردن مصونیت تولیدکننده‌گان که توسط «پرونده بتاماکس» ایجاد شده بود آغاز گردیده است.

در جولای سال 2005 دادگاه از پذیرقتن مجدد نتیجه پرونده بتاماکس سرباز زد و بحث مهمی تحت عنوان «تلقین» (inducement) را در باب مسئولیت‌ (liability) تولیدکننده‌گان کالاهای مربوط به محصولات تحت مالیکت معنوی گشود.

با توجه به این‌که پی‌گیری موارد نقض مالکیت معنوی توسط کاربران آسان نیست، «صنعت سرگرمی» و هالی‌وود مصمم است انگشت اتهام را به سوی تولیدکننده‌گان این محصولات متوجه کند. تصور کنید روزی که شرکت موزیلا در دادگاه محکوم شود، چون تعدادی از کاربران به کمک مرورگر فایرفاکس نرم‌افزارهایی را به صورت غیرقانونی دانلود یا آپلود کرده‌اند.

تکثیر غیرقانونی فیلم نه! کشتن غیرقانونی آدم‌ها آری!

احتمالا منطق و عقل سلیم به ما می‌گوید اگر تولیدکننده‌گان محصولات نرم‌افزاری مانند KaZaA در قبال استفاده غیرقانونی کاربران‌شان مسئول هستند، پس تولیدکننده‌گان اسلحه نیز در قبال استفاده‌های غیرقانونی از اسلحه مسئول هستند.

اشتباه فکر کردید…! تلاش‌های موسسات و سازمان‌های مختلف برای مسئول کردن شرکت‌های تولیدکننده اسلحه در قبال کاربردهای غیرقانونی آن‌ها هنوز نتیجه لازم را نداده است.

به نظر می‌رسد دغدغه‌هایی مهم‌تر از تکثیر غیرقانونی فیلم و موسیقی نیز برای بشر امروز وجود دارد. این‌طور نیست؟

vcr-firearm


مطالب این وب‌لاگ را از طریق خوراک‌خوان دنبال کنید.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی