این سومین قسمت از ترجمهی نظرات نوآم چامسکی دربارهی غزه است که ما را با گستردگی تاریخی و جغرافیایی بحران بیشتر آشنا میکند. پاراگرافهای پایانی این قسمت را با «ناباوری» ترجمه کردم.
اگر نخواندهاید پیشنهاد میکنم از قسمتهای اول و دوم شروع کنید.
عبارتهای داخل «» نقل قولهای خود نوآم چامسکی است که از منابع مختلف عینا آورده.
“همهی جانورهای بیرحم را نابود کنید” : غزه 2009
قسمت سوم
جریان عظیم تسیلحات به سوی اسرائیل اهداف جانبی مختلفی دارد. به اعتقاد معین ربانی (Mouin Rabbani) تحلیلگر سیاستهای خاورمیانه، اسرائیل میتواند سیستمهای تسلیحاتی جدید را در برابر اهداف بیدفاع آزمایش کند. این مساله برای آمریکا و اسرائیل “در واقع دوچندان سودآور است: نسخههای کمتر موثر این سیستمهای تسلیحاتی در نهایت با قیمتهای بسیار بالا به دولتهای عربی فروخته میشود که مثل یارانهی حمایتی صرف تقویت صنایع اسلحهسازی و همچنین وامهای بلاعوض نظامی آمریکا به اسرائیل میشود.” اینها کارکردهای دیگر اسرائیل در سیستم خاورمیانهی تحت سلطهی آمریکا هستند که علت علاقه و توجه مقامات دولتی و همینچنین طیف گستردهای از شرکتهای فوقمدرن (high-tech) و صنایع نظامی و جاسوسی آمریکا به اسرائیل را نشان میدهد. [برای پیوستگی مطلب این پاراگراف از انتهای قسمت دوم نقل شده]
صرفنظر از اسرائیل، آمریکا با اختلاف چشمگیری نسبت به رقبایش بزرگترین تولیدکنندهی اسلحه در دنیاست. بنا به گزارش اخیر «بنیاد آمریکای نو» «تسلیحات و آموزشهای نظامی آمریکایی در بیش از 20 جنگ از 27 جنگ مهم سال 2007 نقش داشتهاند» با بیش از 23 میلیارد دلار درآمد که در سال 2008 به 32 میلیارد دلار افزایش یافت. جای تعجب نیست که در میان قطعنامههای مختلف سازمان ملل که آمریکا در دسامبر 2008 با آنها مخالفت کرد، قطعنامهی ایجاد نظارت و کنترل بیشتر بر تجارت اسلحه نیز به چشم میخورد. در سال 2006، آمریکا به تنهایی بر علیه این معاعده رای داد اما در سال 2008 آمریکا تنها نبود: شریکی به نام زیمبابوه هم در کنارش بود.
در رای دادن بر ضد «حق توسعه» (the right to development) آمریکا حتی اسرائیل را همراه خود ندید، اگر چه اوکراین به او پیوست. در رای دادن بر ضد «حق بهرهمندی از غذا» (the right to food) آمریکا تنها بود، واقعیتی به ویژه تکاندهنده در شرایطی که جهان با بحران عظیم غذا دست و پنجه نرم میکند، بحرانی که بحران اخیر مالی که بیشتر اقتصادهای غربی را تهدید میکند در برابر آن کوچک مینماید.
[چرا این رایهای منفی آمریکا به قطعنامههای بسیار مهمی که مشکلات روز جهان را شامل میشود تحت پوشش رسانهای قرار نمیگیرد؟] در واقع برای انداختن این اخبار در قعر سیاهچالهای حافظه (memory holes) توسط رسانهها و روشنفکران سازشکار دلایل خوبی وجود دارد. مسلما عاقلانه نیست که آمار فعالیتهای نمایندگان منتخب مردم برای «مردم» فاش شود. در بحران امروز، به خصوص اصلا جالب نیست که به مردم گفته شود که این آمریکا و اسرائیل هستند که توافق صلح در منطقه را که مدتهاست توسط «جهان» توصیه میشود [سالهاست] بلوکه کردهاند به حدی که حتی حق فلسطینیها برای تعیین سرنوشتشان (right to self-determination) را انکار میکنند.
یکی از داوطلبان قهرمان حاضر در غزه، یک دکتر نروژی به نام «مدز ژیلبرت» (Mads Gilbert)، صحنهی وحشت را «یک جنگ تمام عیار بر علیهی جمعیت غیرنظامی غزه» توصیف کرد. مطابق برآورد او بیش از نیمی از قربانیان زن و کودک بودند. بیشتر مردان هم با استانداردهای متعارف غیرنظامی بودهاند. ژیلبرت گزارش میدهد که به ندرت در میان صدها قربانی به یک نظامی برخورد کرده است. این موضوع را ارتش اسرائیل هم قبول دارد. اتان برونر [نویسندهی نیوریوکتایمز، که در قسمتهای قبل به او اشاره شد] موقع شرح امتیازهایی که اسرائیل در جنگ به دست آورد میگوید «حماس از فاصلهی دور میجنگید». پس نتیجه میگیریم که نیروهای حماس دستنخورده باقی ماندهاند و بیشتر غیرنظامیان بودهاند که خسارت واقعی را متحمل شدهاند: که با توجه به دکترین غالب یک نتیجهی مثبت است. [این دکترین در قسمتهای قبل شرح داده شده]
این پیشبینیها توسط رئیس عملیات انساندوستانهی سازمان ملل، جان هولمز (John Holmes) تایید شد. او گزارش داد «بیشتر کشتهشدگان کودک و زن بودهاند، در بحرانی که با ادامهی خشونت روز به روز بدتر میشود.» اما زیپی لیونی، وزیر امور خارجهی اسرائیل که نامزد اصلی حزباش در انتخابات آینده است، به جهانیان اطمینان داد که «هیچ بحران انسانی» در غزه وجود ندارد. از حسن نیت اسرائیلیها باید متشکر بود.
مانند دیگر کسانی که به انسانها و سرنوشت آنها اهمیت میدهند، ژیلبرت و هولمز درخواست آتشبس کردند. اما هنوز نه، زمان مناسب فرا نرسیده بود. نیویورک تایمز در گوشهای اشاره کرد «در سازمان ملل، آمریکا به شورای امنیت اجازه نداد تا بیانیهی رسمیای که درخواست آتشبس فوری میکرد را صادر کند». بهانهی رسمی این بود که «هیچ دلیلی در دست نیست که نشان دهد حماس از توافقها پیروی خواهد کرد.» در وقایعنگاری دلایلی که برای قتلعام در تاریخ آوردهاند، این دلیل را باید جزو خبیثانهترینها به حساب آورد. البته این مربوط به بوش و رایس میشد، که به زودی قرار بود با اوباما تعویض شوند که با همدردی تکرار کرده بود «اگر موشکها به جایی که دو دختر من میخوابند شلیک میشد، من هر کاری که از دستم برمیآمد برای متوقف کردن آن انجام میدادم.» او به بچههای اسرائیلی اشاره میکند، نه چند صد کودکی که در غزه توسط سلاحهای آمریکایی تکهتکه شدند. غیر از این نکته، اوباما سکوت خود را حفظ کرد.
چند روز بعد، زیر فشارهای شدید بینالمللی، آمریکا با قطعنامهی شورای امنیت برای «آتشبس ماندگار» موافقت کرد [در واقع وتویش نکرد]. قطعنامه با 14 رای مثبت، بدون رای منفی و رای ممتنع آمریکا تصویب شد. مانند همیشه، اسرائیل و بازهای آمریکایی (hawks) از اینکه چرا آمریکا قطعنامه را وتو نکرده خشمگین بودند. امتناع آمریکا از رای دادن به این قطعنامه، برای اسرائیل کافی بود تا آنرا نه به عنوان چراغ سبز، بلکه دستکم به عنوان چراغ زردی برای تشدید خشونتها ببیند. خشونتهایی که همانگونه که پیشبینی میشد تا لحظهی قسمخوردن رئیسجمهور جدید ادامه یافت.
همزمان با برقراری تئوریک آتشبس در 18 ژانویه، مرکز حقوق بشر فلسطین (Palestinian Centre for Human Rights) آمار مربوط به آخرین روز حمله را منتشر کرد: 54 فلسطینی شامل 43 شهروند غیرمسلح که 17 نفرشان کودک بودند در جریان ادامهی بمباران خانههای مسکونی و مدارس سازمان ملل کشته شدند و مطابق برآورد این سازمان آمار کشتهشدگان به 1184 نفر، 844 غیرنظامی شامل 281 کودک رسید. اسرائیل کماکان به استفاده از بمبهای آتشزا در سراسر نوار غزه ادامه میداد و با نابودکردن خانهها و زمینهای کشاورزی، شهروندان را وادار به ترک خانههایشان میکرد. چند ساعت بعد، رویترز گزارش داد بیش از 1300 نفر کشته شدهاند. کادر مرکز المیزان (Al Mezan Center) که به دقت آمار خسارتها و تلفات را زیر نظر دارد پس از بازدید از مناطقی که تاکنون به خاطر بمباران شدید قابل تردد نبودند اجساد تعداد زیاد غیرنظامی را که زیر خرابهها در حال متعفن شدن بودند کشف کردند. این خرابهها در واقع خانههایی بودند که توسط بولدوزرهای اسرائیلی تخریب شده بودند: کل بلوکهای شهری ناپدید شده بودند.
مسلما تعداد کشتهها و زخمیشدهها بیشتر از آمارهای رسمی است و بسیار نامحتمل است که وحشیگریهای انجام شده در غزه مورد تحقیق و تفحص قرار بگیرد. جنایتهای «دشمنهای رسمی» با دقت و شدت بررسی میشوند، اما جنایتهای «ما» به صورت سیستماتیک نادیده گرفته میشوند و البته، این موضوع از دید «اربابها» کاملا قابل درک است.
شورای امنیت در قطعنامهای خواستار توقف ورود اسلحه به غزه شده بود. اسرائیل و آمریکا (رایس-لیونی) به سرعت روشهای اطمینانبخشی را طراحی کردند که بر اسلحههای ایرانی متمرکز بود. هیچ احتیاجی به این نبود که جلوی قاچاق اسلحههای آمریکایی به اسرائیل گرفته شود، چرا که قاچاقی در کار نیست: جریان عظیم تسلیحات از آمریکا به اسرائیل علنی و آشکار است، حتی وقتی که گزارش نمیشود (مانند کشتی حاوی سلاحی که همزمان با کشتار در غزه ارسال شده بود [و سر و صدایش در یونان درآمد]).
قطعنامهی مذکور همچنین خواستار «اطمینان از بازگشایی دائمی محلهای عبور و بازرسی با توجه به توافقنامهی حمل و نقل و دسترسی — سال 2005 توافق شده بین تشکیلات خودگردان فلسطینی و اسرائیل» شده بود. در این توافقنامه همچنین آمده بود که مسیرهای عبور به غزه به صورت دائمی باز باشد و اسرائیل اجازهی ورود/خروج/عبور مردم و کالا بین غزه و کرانهی باختری را بدهد.
اما توافق میان رایس-لیونی دربارهی این جنبهی قطعنامه [که به توافقنامه اشاره کرده بود] چیزی نگفت. چرا که اسرائیل و آمریکا به عنوان تنبیه مردم فلسطین که در انتخابات آزاد 2006 «اشتباهی» رای داده بودند از توافقنامه خارج شده بودند. کنفرانس مطبوعاتی رایس، بعد از امضای موافقتنامهی رایس-لیونی، بر تلاشهای مستمر واشنگتن برای نادیده گرفتن نتایج این یک انتخابات آزاد در دنیای عرب تاکید میکرد: «کارهای زیادی برای انجام دادن داریم، غزه را از تاریکی حکومت حماس خارج کنیم و به روشنایی حکومت خیلی خوبی که تشکیلات خودگردان میتواند ایجاد کند ببریم». البته [تشکلیات خودگردان] تا وقتی اینطور خواهد بود که یک خدمتکار خوب باشد، تا گردن غرق در فساد و مایل به اجرای خشنترین سرکوبها و در عین حال فرمانبردار.
فواز جرجیس، پس از بازگشت از سفری که به دنیای عرب داشت، قویا اخباری که دیگران نیز گزارش کرده بودند تاکید کرد. تاثیر حملات اسرائیلی-آمریکایی به غزه خشمگین شدن تودههای مردم نسبت به مهاجمان و همدستان آنها بوده است. «فقط کافی است بگوییم که کشورهای به اصطلاح میانهرو (همانها که از واشنگتن دستور میگیرند) در وضعیت تدافعی قرار گرفتهاند و جبههی مقاومت که توسط ایران و سوریه رهبری میشود بیشترین بهره را برده است. یک بار دیگر، اسرائیل و کابینهی بوش یک پیروزی شیرین را به رهبران ایران هدیه دادهاند… حماس به عنوان یک نیرو سیاسی دوباره ظهور خواهد کرد و اینبار حتی قویتر از قبل و بسیار محتمل است که بتواند فتح (ابزار کنترلی تشکیلات خودگردان) را مغلوب کند.»
شایان ذکر است که دنیای عرب در برابر پوشش خبری زندهی آنچه در غزه میگذرد «به دقت محافظت» نمیشود، به عنوان مثال «تحلیلهای خونسردانه و متعادل، از آشوب و تخریب» توسط خبرنگاران عالی الجزیره، که «یک جایگزین فوقالعاده عالی نسبت به سایر شبکهها» است (به نقل از فاینانشیالتایمز لندن) در اختیار مردم عرب قرار دارد. همینطور در 105 کشور جهان که محروم از روشهای کارآمد سانسور و بستهبندی اخبار ما هستند، مردم میتوانند اتفاقاتی که هر ساعت در حال رخ دادن است ببینند، و گفته میشود که تاثیر آن بسیار گسترده بوده است. در آمریکا، نیویورکتایمز گزارش میدهد «تردیدی نیست که تحریم تقریبا مطلق (blackout) … به انتقادهای تندی که دولت آمریکا به خاطر پوشش خبری جنگ عراق از الجزیره کرده بود ارتباط دارد.» چرا که چنی و رامسفلد رو ترش کرده بودند و «رسانههای مستقل» باید اطاعت میکردند.
بحثهای بسیار جدیای دربارهی اهداف مورد نظر مهاجمان [اسرائیل و آمریکا] درگرفته است. در مورد بعضی از این اهداف بسیار صحبت شده است، مثلا احیاء «ظرفیت بازدارندگی» (deterrent capacity) که اسرائیل در تجربهی ناموفق خود در جنگ 2006 با لبنان از دست داده بود. «ظرفیت بازدارنگی» از دیدگاه اسرائیل چنین تعریف میشود: ظرفیت ترساندن هر نوع دشمن بالقوه به حدی که مطیع و تسلیم محض باشد. البته به غیر از این مورد، اهداف اساسیتر و زیربناییتری نیز وجود دارد که کمتر به آنها توجه شده، اگر چه این موارد هم وقتی به تاریخ معاصر نگاه کنیم بسیار واضح هستند.
اسرائیل در سپتامبر 2005 غزه را ترک کرد. تندروهای عاقل اسرائیل مانند آریل شارون (Ariel Sharon)، مدافع اصلی طرح خروج شهرکها از غزه، میدانستند که پرداخت هزینهی گزاف برای نگاه داشتن چندهزار شهرکنشین غیرقانونی در خرابههای غزه و حمایت لحظه به لحظهی آنها توسط ارتش اسرائیل در حالی که بخش اعظم منابع محدود و زمینهای غزه را نیز مصرف میکنند، ارزش ندارد. منطقیتر این بود که اسرائیل کاملا از غزه خارج شود تا بتوان غزه را به بزرگترین زندان جهان تبدیل کرد و شهرکها به منطقهی بسیار باارزشتر کرانهی باختری رود اردن منتقل شوند. منطقهای که اسرائیل کاملا در مورد اهدافش «صریح» بوده چه در حرف و چه در عمل. یکی از این هدفها ضمیمه کردن زمینهای قابل کشت، منابع آب و حومههای خوش آب و هوای بیتالمقدس به خاک اسرائیل و قرار دادن آنها در سمت اسرائیلی دیوارهای جداکننده است: احداث دیوارها توسط دادگاه جهانی (World Court) غیرقانونی اعلام شده است. اراضی مورد نظر شامل بیتالمقدس بزرگ نیز میشود که تخلف آشکار از دستورات 40 سالهی شورای امنیت است که البته برای اسرائیل اهمیتی ندارد. اسرائیل همچنین درهی رود اردن (Jordan Valley) که یک سوم کرانهی باختری رود اردن را شامل میشود تحت اشغال خود دازد. در واقع چیزی که باقی مانده منطقههایی محصور و تقسیم شده توسط نیروهای نظامی محافظ شهرکهای یهودی است. این منطقه به سه تکه تقسیم شده است: یک قسمت از طریق شهر معله ادومیم (Ma’aleh Adumim) که در سالهای کلینتون برای دو تکه کردن کرانهی باختری تاسیس شد به بیتالمقدس منتهی میشود و دو قسمت دیگر در شمال از طریق شهرهای آریل (Ariel) و کدومیم (Kedumim). چیزی که برای فلسطینیها باقی مانده هم توسط صدها ایستگاه بازرسی (checkpoints) از هم تفکیک شده است.
این ایستگاههای بازرسی هیچ ارتباطی با امنیت اسرائیل ندارند و بعضی از آنها هم که برای حفاظت از شهرکهای یهودی نشین هستند مطابق رای دادگاه جهانی غیرقانونیاند (خود شهرکها غیرقانونیاند). در واقع، هدف اصلی این ایستگاهها آزاردادن جمعیت فلسطینی و همینطور تحکیم چیزی است که صلحطلب اسرائیلی جف هالپر (Jeff Halper) آنرا شبکهی کنترل (matrix of control) مینامد و برای غیرقابل تحمل کردن زندگی «جانوران دوپایی» که مانند «حشرههای نعشه در داخل بطری تقلا میکنند» در زمینها و خانههایشان طراحی شده است. اینکار کاملا منصفانه است، چرا که آنها «در قیاس با ما مثل ملخ هستند» بنابراین میتوان «کلهی آنها را به صخرهها و دیوارها کوبید و متلاشی کرد.» این اصطلاحات نقل قول از عالیترین مقامهای سیاسی و نظامی اسرائیل است، در این مورد خاص «شاهزاده»ی عالیقدر [چامسکی به ایهود اولمرت اشاره میکند که در اسرائیل به شاهزاده (prince) شهرت دارد] و البته دیدگاهها، سیاستها را شکل میدهند.
دیدگاههای تند و افراطی رهبران سیاسی و نظامی در مقایسه با مواضع خاخامهای یهودی [در اسرائیل] (rabbis) بسیار ملایم است. این شخصیتها به هیچوجه در حاشیه و کم اهمیت نیستند. درست بر عکس، آنها بر ارتش و همینطور جا به جایی شهرکها بسیار نفوذ دارند. آنها کسانی هستند که زرتال (Idith Zertal) و الدار (Akiva Eldar) از ایشان به عنوان «اربابان سرزمین» (lords of the land) نام میبرند: با نفوذی فوقالعاده زیاد بر سیاست. سربازانی که در شمال غزه میجنگیدند این شانس را داشتند که توسط دو تن از این روحانیان بازدید «معنوی» شوند. این خاخامها برای سربازان توضیح دادند که هیچ فرد «بیگناهی» در غزه وجود ندارد، بنابراین هر کسی که در آنجاست یک هدف مجاز است و برای این گفتهشان به فرازهایی از تورات (The Psalms) اشاره کردند که از خداوند میخواهد که بر کودکان کسانی که به اسرائیل ظلم کردهاند حمله کند و آنها را به صخرهها بکوبد. این روحانیون حرف جدیدی نمیزدند. یکسال قبل، خاخام اعظم سابق یهودیان (chief Sephardic rabbi) خطاب به نخستوزیر ایهود نوشت و به اطلاع او رساند که در ارتباط با پرتاب راکتها، همهی شهروندان غزه به صورت دستهجمعی مجرم هستند بنابراین همانطور که روزنامهی جروسلم پست فتوای ایشان را نقل کرد «به هیچوجه کوچکترین منع اخلاقی برای کشتار کور شهروندان (indiscriminate killing) در جریان یک حملهی نظامی گستردهی فرضی به غزه به هدف متوقف کردن پرتاب راکتها وجود ندارد». پسر او، خاخام اعظم صافد (Safed) [یکی از شهرهای مقدس اسرائیل] در تایید حرفهای پدرش چنین ادامه داد که «پس از کشتن 100 نفر متوقف نشوید، ما باید 1,000 نفر بکشیم و اگر بعد از 1,000 [موشکپرانی را] خاتمه ندادند باید 10,000 نفر بکشیم. اگر باز هم متوقف نشدند، باید 100,000 نفر بکشیم و حتی یک میلیون. باید هر چقدر که لازم باشد [بکشیم] تا آنها را وادار به توقف کنیم.»
سلام علیکم.
لطفا جهت مقایسه و کسب اطلاعات ببشتر برای کسانی که به زبان انگلیسی آشنا هستند ، لینک مرجع را حداقل درج
کنید.
متشکرم ،
عـبــد عـا صـی.
—————————————————————–
بامدادی: تذکر به جایی بود. لینک رو فراموش کرده بودم بذارم اگر چه توی قسمتهای قبلی ذکر کرده بودم. الان اضافه کردم.
با تشکر فراوان.
لایکلایک
خوب بود .. دستت درد نکنه بابت ترجمه.
فقط یکی چیزی رو آقای چامسکی یادش رفته بگه .. جدای از تمام حمایت هایی که از اسراییل میشه، باید این واقعیت رو پذیرفت که خیلی از دیدگاه های رادیکال در این کشور همونقدر پشتوانه مردمی دارند که حماس در غزه داره. بنابراین نظر من اینه که کاملا محتطانه باید قبول کرد که مشکل بین اسراییل و فلسطین، یک جور «جنگ ملت ها»ست.
———————————————————
بامدادی: بله درسته، در واقع نظرسنجیها نشون داده که رفتار ارتش اسرائیل در غزه رو بیشتر مردم اسرائیل تایید میکردن.
لایکلایک
جامع و کامل بود … ممنون بابت ترجمه مفیدتون.
———————————————–
بامدادی: خواهش میکنم، خوشحالم که مورد توجه قرار گرفته.
لایکلایک
با تشکر از ترجمه بامدادی جان، خیلی مفید بود. البته جا داشت که آقای چامسکی از روشهای مبارزه حماس بر علیه اسرائیل هم انتقاد کند، چون به هر حال اون روشها هم نوعی خشونت است و به هیچ وجه نمیتوان از آن دفاع کرد. همچنین روشهای حماس نه تنها باعث میشه اسرائیل همیشه بهانهای برای حمله به فلسطینیها داشته باشه بلکه بهانه هم به دست خیلی از طرفداران اسرائیل میدهد تا از اسرائیل دفاع کنند. اون وقت دیگه کسی مثل آقای اوباما نمیتونه اون جمله بچهگانه رو بگه.
——————————————————————————
بامدادی: متاسفانه گزینهی دیگری برای حماس یا اصولا مردم فلسطین باقی نمونده (اگر هم شاید قبلا وجود داشت، سالهاست که دیگه وجود نداره). مردم فلسطین یا باید درجا بشینن تا همهشون کشته یا اخراج بشن یا اینکه به هر روشی که دستشون میرسه، از دندان گرفته تا مشت و سنگ تا موشکهای دستساز از خودشون دفاع کنن. مذاکرات صلح و اینا فقط حرفها و تبلیغاتیه که آمریکا و اسرائیل سالهای ساله توی گوش مردم جهان فرو کردن در حالی که مهمترین مانع برای صلح در منطقه خود آمریکاست که حدود 30 ساله دقیقا هر سال قطعنامهی مجمع عمومی سازمان ملل برای وادار کردن اسرائیل به خروج از کرانهی باختری و پذیرفتن مرزهای سال 1967 و در نتیجه تشکیل کشور فلسطینی رو «وتو» میکنه. چیزی که خود فلسطینیها، خود حماس و حتی ایران قبول دارن. یعنی خروج از کرانه ی باختری، برداشته شدن محاصره و تحریمها و به رسمیت شناختن قوانین بینالمللی از سوی اسرائیل.
حماس سالها بود که حملههای انتحاری رو متوقف کرده بود. چون گفته بود که میخواد روش مبارزهاش رو عوض کنه. حماس به خاطر همین مساله در انتخابات شرکت کرد، انتخاباتی که در کل جهان عرب، از نظر صحت و آزادی نظیر نداشت (به شهادت خود آقای جیمی کارتر که ناظر بود). در این انتخابات حماس با اکثریت قاطع رای آورد….
ببین دوست من، مشکل از حماس نیست. مشکل جای دیگریست…
مردم فلسطین هیچ گزینهی دیگری جز مقاومت ندارن و تا وقتی که صادرات موشکهای دقیق کروز، بمبهای لیزری و هواپیماهای افشانزده به فلسطینیها آزاد نشه، مردم فلسطین راه دیگری جز پرتاب کور سنگ و ترقه به سمت اسرائیل ندارند. برای اینکه شهروندان اسرائیلی کشته نشن، پیشنهاد من اینه: آمریکا به فلسطینیها هواپیما و موشک کروز بده تا اونها بتونن دقیق موشکهاشون رو بزنن توی کلهی مقامات اسرائیلی.
لایکلایک
«برای اینکه شهروندان اسرائیلی کشته نشن، پیشنهاد من اینه: آمریکا به فلسطینیها هواپیما و موشک کروز بده تا اونها بتونن دقیق موشکهاشون رو بزنن توی کلهی مقامات اسرائیلی.»
جواب بسیار عالی ای بود آقای بامدادی عزیز!هم لذت بردم و هم شوکه شدم چون پاسخ من هم همیشه عینا همین بوده و نظیرش را از کس دیگری نشنیده بودم!
جهت اطلاع شما، من هم همین مطلب چامسکی را به همراه خواهرم ترجمه کرده ام و همراه بامقالات دیگری (از جیمز پتراسّ، گیدیون پولیا، سلیم نضال ودیگران) تحت عنوان»صهیونیسم بدون نقاب» به زودی به ناشر خواهم داد.
ضمنا، پس از ترجمه «به من دروغ نگو»،کتاب قبلی جان پیلجر
«The New Rulers of the World» را نیز به همراه خواهرم چند روزی است که با نشر اختران منتشر کرده ایم.
با احترام،
مهرداد (خلیل) شهابی، تهران
لایکلایک
مهرداد عزیز، بسیار کار جالبی میکنید. کتاب «به من دروغ نگو» جان پلیجر یک اثر ماندگار است که خواندنش برای همه به خصوص خبرنگاران ضروری است.
منتظر انتشار کتاب جدیدتان هستم. حتما خبر دهید که تهیه کنم.
ارادتمند
بامداد
لایکلایک
بامدادعزیز!
از پیامتان ممنونم.
“The New Rulers of the World” با نام «اربابان جدید جهان»، به عنوان جلد سوم از مجموعه»پشت پرده محملین»، چند روزی است که توزیع شده است. لینک زیر به طور خلاصه کتاب را معرقی می کند.
http://www.khordadeno.com/ShowNews.php?4655
جلد اول این مجموعه «اعترافات یک جنایتکار اقتصادی» است.
جلد دوم «به من دروغ نگو» است (در چاپ دوم این عنوان فرعی را نشان خواهیم داد).
جلد چهارم هم «دکترین شوک: ظهور سرمایه داری فاجعه» از خانم نایومی کلاین خواهد بود.
ارادتمند،
مهرداد
————————————————————
بامدادی: آفرین به این انتخابها. کتابهای خوبی رو ترجمه میکنید. موفق باشید. حتما تهیه میکنم.
لایکلایک