لینک‌های روز: اوباما و فرمان کشتن صدها غیر نظامی

  • تفسیر رای خاتمی در پرتو فیلم جدايی نادر از سیمین » عباس عبدی
    اكنون اين اتفاق رخ داده است. چه بايد كرد؟ به‌نظر من اولين اقدام تمايز قائل شدن ميان جنبش اصلاحات و جنبش سبز است، اگرچه در مقاطعي به‌نحوي باهم تداخل داشته‌اند، ولي به‌لحاظ راهبردي انطباقي با يكديگر ندارند و تعارض خود را نشان خواهد داد. اين حق هركس است كه طرفدار راهبرد سياسي مطلوب خودش باشد، ولي نمي‌توان در زمان واحد، طرفدار ايده‌ها و رفتارها و راهبردهاي غيرقابل جمع شد. اين دو حركت هم به لحاظ مباني و هم به لحاظ رهبري تفاوت‌هاي جدي با يكديگر دارند، و هرگونه امتزاج آن‌ها، موجب مي‌شود كه عوارض هردو جنبش نصيب شود بدون آن ‌كه منافع هيچ‌كدام حاصل گردد. بنابراين هر كس آزاد است كه به هر جنبش اجتماعي كه مي‌خواهد بپيوندد و به تبعات و لوازم آن نيز ملتزم شود ولي نبايد ديگراني را كه با آن ايده و رفتار موافق نيستند، با ايجاد فضاي رواني و تبلغي واحساسي مجبور به تبعيت از آن كند و درصورت استنكاف او را متهم نمايد.
  •  کتاب‌هایی که به پدر طاهره هدیه می‌دهند » مهمانی (مائده ایمانی)
    طاهره برایم کتاب جدید فرستاده. اسمش هست «حافظ هفت»؛ قطع رقعی، جلد قرص، حداقل چهارصد صفحه. رمان است، انتشارات «سورهٔ مهر» چاپش کرده. دور تا دور جلدش را با یک جور نایلون خشک و نازک پرس کرده‌اند و طاهره حتا این نایلون را هم باز نکرده.  یک تکه کاغذ همراه بستهٔ بستی کرده که «به پدرم هدیه داده‌اند.» همین جمله برای من در حکم نشان تجاری کتاب است؛ با همین یک جمله و بدون نگاه کردن به جلد و قطع و ناشر، می‌توانم کل ایدهٔ کتاب را بخوانم، حال و هوای نثر را حدس بزنم و ویژگی‌های سه تا از شخصیت‌های اصلی را با تقریب بیش از هفتاد در صد بازگو کنم. هرچه نباشد بیشتر نوجوانی من با کتاب‌هایی که به پدر طاهره هدیه می‌دادند گذشته؛ هر چه نباشد من خودم را کارشناس این نوع ادبی می‌دانم.
  • قوانین و رفتار دولت‌مردان » کافه اقتصاد
  • در این پست تنها به این سوال می‌پردازم که چگونه قوانین می‌تواند رفتار دولت‌مردان را تحت تاثیر قرار دهد.
  •  گریزنده از بند » مانی ب.
    اشکال بحث‌های روشنفکری زنانه تن‌محور یا واژن‌محور طوری است که ممکن است در نهایت مجبور می‌شویم از مطرح‌کنندگان آن‌ها بخواهیم جهت آشنایی با فکت‌ها و فهم دقیق مدعای آن‌ها، بدون این‌که از ما توقع چشم‌پاکی داشته باشند(!) دامن خود را بالا بزنند، یا ممه‌های خود را نشانمان بدهند. وارد این‌جور بحث‌ها شدن، قابلیت تجرید را از انسان اهل فکر سلب می‌کند، و در عوض به خفته‌ترین غرایز دوران غارنشینی دوباره جان می‌بخشد.
  •  اوباما و فرمان کشتن صدها غیر نظامی، قسمت اول » اکبر گنجی  
    حتما بخوانید. 
  • اوباما و فرمان کشتن صدها غیر نظامی، قسمت دوم » اکبر گنجی 
    حتما بخوانید. 
  • انتشار مجدد لوموند دیپلماتیک در ایران » لوموند
    پس از سه سال توقف، لوموند دیپلماتیک مجددا در ایران بصورت ضمیمه روزنامه شرق منتشر می شود. از شما دعوت می کنیم که خبر انتشار اولین شماره را که پنجشنبه چهارم خرداد صورت پذیرفت هر چه وسیعتر پخش کنید. 
  • ایرانی بودن/ وقتی حال میده، و وقتی نمیده » مانی ب.
    یکی از عجایب فرهنگی ما وجود سرهایی است که به جای پرداختن به کاستی‌ها و قوت‌ها، متناوبا یک‌بار «افکنده» می‌شوند، یک بار «بلند». به غوره‌ی متکی سرفکنده و به کشمش فرهادی سربلند!
  •  دعوت از مطبوعات برای شرکت در دادگاه جمهوری اسلامی » اخبار روز
    استفاده‌ی «برخی» از «فعالان حقوق بشر» خارج از کشور از یک موضوع تاریخی مهم، به منظور پیش‌برد پروژه‌ی تغییر رژیم در ایران.
  • وبسایت تخصصی انیمیشن‌های کوتاه
    در این تارنما (وبسایت) تلاش کرده ایم آرشیوی جامع و با کیفیت از انیمیشن‌های کوتاه با موضوعات مختلف کمدی، موزیکال، هنری و … جمع آوری نماییم که به صورت رایگان برای دوستداران این ژانر از صنعت سینما قابل دانلود است. هچنین اطلاعات مختصری درباره هر عنوان قرار داده شده است که با فراهم آمدن توضیحات اضافه (از جمله نقد و بررسی آثار) در دسترس شما عزیزان قرار خواهد گرفت. امید است مطالب مندرج در تارنما مقبول خاطر شما مخاطبان محترم قرار گیرد. 

بدیهی است (هست؟) که این نقل قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: حقوق بشر یا پیاده نظام آمریکا؟

  • تنها چیزی که می‌توانید در جهان تغییر دهید جای بالش زیر سرتان است » مانی ب
    این نوع ادبیات حماسی که دلاوری برخیزد و قدم در راه بگذارد و ما هم پشت سرش مانند گله‌ای گوسفند اشك‌ريزان خروش برآوریم و مناسبات را تغییر دهیم٬ برای شهروند امروز بخشی از ادبیات گذشته است. ذهنیتی که در این‌گونه ادبیات نهفته است ذهنیتی ارتجاعی است. تبلیغ و ترویج چنین ذهنیتی چیزی جز تحمیق و جلوگیری از دیدن واقعیت ملموس پیش روی‌مان نیست٬ و بدون دیدن واقعیت و فراهم ساختن ابزار مناسبی برای ایجاد تغییر در آن٬ و بدون درک از توانایی‌های واقعی آدم‌های امروز و پذیرش آن به عنوان یک اصل مسلم٬ نمی‌توان به تغییرات مناسبی رسید.
  • در باره منش روشنفکران: احمد شاملو: غولی که گاه ادای کوتوله ها را در می آورد » احمد سیف
    در این نوشتار می خواهم به اختصار از منش روشنفکران سخن بگویم و همین جا بگویم که بر خلاف مرحوم آل احمد که در هر چیز و همه چیز، حتی در منش روشنفکران، نشانی از توطئه می دید و «غرب زدگی»، من بر آن سرم که وارسیدن نقش روشنفکران بدون وارسیدن فرهنگ استبدادی حاکم موثر و مفید نیست.
  • اوباما و اورول: زبان امپراتوری و زبان جديد » دومنيکو لوزوردو
    تحلیل وقایع لیبی
  • لیبی و تبلیغات جنگ » آن مورلی ، ترجمهٔ حمید محوی
    تحلیل وقایع لیبی
  • جريان تکفيری، مهرۀ بازی کثيف امپرياليسم در ليبی! » عدالت
    و در رأس همه، و بهت‌انگيزترين آن‌ها، صحنه‌سازی ناتو با کمک دوحه و قطر بود که همانند صحنه‌‌پردازان هاليوود، چيزی را که شبيه «ميدان سبز» طرابلس به نظر می‌رسيد، طراحی کردند. ساختمان‌های «ميدان سبز» خيلی قديمی هستند، برخی از آن‌ها به امپراتوری روم برمی‌گردند- اما آن‌ها در دوحه نسخه بدل آن را ساختند. اگر در اينترنت نگاه کنيد مقايسه جالبی وجود دارد که «ميدان سبز» واقعی را در کنار «نسخه جعلی» آن قرار داده و اين خيلی شبيه اصل است، اما تفاوت‌های زيادی وجود دارند که جعلی بودن آن را نشان می‌دهند. از اينرو، اين يک کارزار عظيم شست‌و‌شوی مغزی و جنگ روانی است و تأثير خيره‌کننده‌ای داشته است.
  • لیبی، سیبی که رسیده تر به دامان استعمار افتاد » یونگه ولت، ترجمه رضا نافعی
    مروری بر تاریخ معاصر لیبی
  • دهمین سال آغاز بلاگستان فارسی و یادی از وبلاگ نویسانی که دیگر کنارمان نیستند » اشکان منفرد
    هدفم از این نوشته، یادی ست از وبلاگ نویسانی که دیگر کنارمان نیستند. آنهایی که به قول خواجه شیراز: دوامشان با قلم شان بر جریده عالم ثبت شد. افسوس که آمار دقیقی از اهالی فوت شده بلاگستان در دست نیست تا بشود حق مطلب را ادا کرد. بنابراین نگارنده تنها به دانسته خود و اطلاع از آنچه می داند می پردازد.
  • خط و نشان بی‌بی‌سی » مسعود برجیان
    برنامه‌ی جدیدی که بی‌بی‌سی، زیر نام یک مستند ساخته است، آشکارا نشان از یک چرخش رویکرد ریشه‌ای در روابط بی‌بی‌سی و بریتانیا (و حتی غرب) با ایران دارد.
  • قدافی در دوزخ یا دستمالی که به دور انداخته شد! » ناصر فکوهی
    قذافی کشته شد، و سران قدرت های بزرگ، این «پیروزی» را به خود و به مردمانشان تبریک گفتند و از نیروهای نظامی خود برای هدایت عملیات در این جهت تشکر کردند. اما آنچه روشن نشد و شاید هرگز روشن نشود، چیزی بسیار ساده تر است: چه کسی به جز این جنایتکار پیش پا افتاده و کمابیش دیوانه، باید پاسخگوی چهل سال دیکتاتوری او و پذیرش این دیکتاتوری به مثابه یم «دولت ملی» در نظام جهانی باشد؟ چه کسی یا کسانی، چه  ایدئولوژی و چه فرایندهای سیاسی و اقتصادی و  نظامی ای در جهان باید پاسخگوی میلیون ها انسانی باشند که در تمام این سال ها، به صورت های مختلف از  قتل و شکنجه تا زندان و تبعید،  فدای این جنایتکار شدند؟
  • قذافی و وال استریت، دو روی سکه نظام سرمایه داری » احمد نادری
    ناتو که به عنوان بازوی نظامی سرمایه داری مدرن عمل کرده و در راستای سیاست های استثماری غرب تاکنون عملیات های متعددی در تسخیر سرزمین های ثروتمند و سرشار از نفت خاورمیانه انجام داده است، با حمایت چندین ماهه از به اصطلاح انقلابیون لیبیایی، بازی موش و گربه ای را با قذافی و طرفدارانش به راه انداخته بود تا به وقتش، از این بازی نهایت استفاده را ببرد.  بنا بر ادعای سازمان اطلاعاتی آلمان (BND)، ناتو از محل دقیق اختفای قذافی خبر داشته است، ولذا به آسانی می توانسته است وی را دستگیر کرده و یا در همان ابتدا بکشد. اما کشته شدن قذافی در این برهه زمانی، بیش از آنکه امری اتفاقی باشد، واقعیتی دیگر را در پشت خود دارد. خبر مرگ قذافی، و پخش آن در رسانه ها در این برهه زمانی، جدای از اینکه امری فراواقعی بوده و ریشه در فراواقعیتی مدرن دارد،  پیش و بیش از هر چیز،  یک واقعیت را به تصویر می کشد و آن، اینست که انتشار این خبر، برای انحراف اذهان عمومی مردم دنیا از جنبش وال استریت است.
  • حقوق بشر یا پیاده نظام آمریکا؟ » اکبر گنجی
    من به صراحت همیشه گفته ام که مخالف اپوزیسیون سازی توسط دولت آمریکا و دول غربی هستم. منظورم چیزی است که در عراق و خصوصاً لیبی روی داد. این که دول غربی مخالفان را گرد هم جمع کنند، و از آنها در پروژه هایی چون پروژه ی لیبی استفاده کنند، بد و خطرناک است. گذار ایران از نظام استبدادی سرکوبگر به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و دموکراسی، وظیفه ی ایرانیان است، نه دولت آمریکا یا دیگر دول غربی. من موافق تشکیل «جبهه ی مستقل دموکراسی خواهان ایران که پایبند به حقوق بشرند»، هستم، اما صد در صد مخالف تبدیل ایرانیان مخالف به «پیاده نظام» پروژه های آمریکایی و دول غربی هستم.
  • نگاهی دیگر: لیبیائیزه کردن ایران؟ » اکبر گنجی
    زمانی آرمان و سنت هایی وجود داشت که هیچ کس خود را مجاز به تخطی از آنها نمی دانست. اینک فرد به خود اجازه می دهد که از آمریکا و دول غربی بخواهد که همان بلایی را سر ایران بیاورند، که بر سر لیبی آوردند. به زبان بی زبانی اعلام می شود که آمریکا و دول غربی می تواند از ما به همان نحوی که از کسانی در لیبی استفاده کرد، استفاده کند. گویی پیروزی ناتو در لیبی، خاطره تلفات و هزینه های سنگین عراق و افغانستان را به فراموشی سپرده است. اما داوری درباره لیبی هنوز بسیار زود است.
  • در مصر چه گذشت؟ » ب-حکومت
    امروز مبارک رفته است اما دستگاه هایی که دیکتاتوری او بر روی آنها بنا شده بود همچنان پابرجا هستند. نیروهای مسلح در قالب شورای عالی نظامی قدرت مطلق را در اختیار دارند. نیروهای مسلح مصر چگونه باید ارزیابی شوند و چه نقشی را امروزه ایفا خواهند کرد؟.

*بدیهی است (هست؟) که این نقل قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: ۲۲ بهمن نزدیک است

  • که چه بعضی آدم‌ها می‌شوند غنيمت‌های زندگی » آهو نمی‌شوی به اين جست‌وخيز، گوسِپند!
    آدمايی که يه زمانی رفيق بودن، يه مدتی عاشق شدن، عاشق‌شون شدم، يه مدت کار کرد، يه مدت ديگه کار نکرد، يه مدت رفتيم پی کارمون، بعد برگشتيم گفتيم آقا هر چی بوده گذشته ديگه، رفيق که هستيم که، هوم؟ رفيق بوديم هنوز. رفيق‌ايم. يعنی آقا خب اصن نامرديه که بعد از هر بريک‌آپ عاشقانه، ديگه بخوای به کل آدمه رو بذاری کنار از زندگی‌ت. اين‌جوری هی بايد هفت‌سال هفت‌سال از زندگی‌ت بِبُری بندازی دور که. اين‌جوری هيچ‌وقت رفيق قديمی برات نمی‌مونه، رفيق پنج‌ساله‌ی دوم.
  • منم بازی » یک مهندس خسته
    شما عجالتاً بیست و دوی بهمن را برو. خشونت هم نکن. آقا گاندی گفته. با ماشین هم از رویت رد شدند شما صلوات بفرست، هم خشونت نکرده ای و هم به اعتقادات و سنت ها توهین نکرده ای. من هم توی فیسبوک حمایتت می کنم، البته درک می کنی که، با نام م. خ. ایرانی. استتوس می زنم هیولا. شونصد نفر لایک می کنند. اعدام هم بشوی کمپین امضا می‌کنم. برو هوایت را دارم. تا ته تهش هستم.
  • «کورت» گفت برای چه می‌نویسم » توکای مقدس
    یکی از همین مجله‌های عامه پسند را در اتاق انتظار مطب دکتر فرانکشتین پیدا کردم. مجله را با غیظ ورق می‌زدم و حال مشت‌زن آماتوری را داشتم که گوشه‌ی رینگ زیر رگبار مشت‌های مایک تایسون گرفتار شده باشد… هرقدر ورق زدم ایرادی پیدا نکردم، صفحاتش زیاد بود و قیمتش ارزان، روی کاغذ گلاسه‌ی اعلا چاپ شده بود و صفحه‌بندی و گرافیک خیلی خوبی داشت… ظاهرش که خیلی بهتر از چلچراغ ما بود و پر بود از اطلاعاتی سطحی درباره‌ی همه‌چیز از خانه‌داری، خیاطی، آشپزی و پزشکی گرفته تا اسرار خوراکی‌ها، اسرار ویتامین‌ها و اسرار ستاره‌های سینما. اما در تمام صفحات پرشمار خود حتی یک خط درباره‌ی کتاب، یک جمله درباره‌ی هنر، یک اشاره به سیاست و نیم نگاهی دزدانه به جامعه نداشت که حتماً همان باعث محبوبیتش شده بود. محصولی درجه یک برای مردمی که در سنگر آشپزخانه پناه گرفته‌اند و دیگر حوصله‌ی هیچ ندارند جز کنجکاوی کردن درباره‌ی رنگ مبل‌های اتاق پذیرایی فلان ستاره‌ی محبوب سینما… خواندنی نبود اما دیدنی بود و تا نوبت نشستن بر صندلی معاینه به من برسد سرم را گرم کرد و نگذاشت به درد آمپول فکر کنم. مجله‌ی خوبی بود، مجله‌ای برای آدم‌های بی‌حوصله، مجله‌ای که فقط به کار کشتن وقت و کشتن مگس می‌آید.
  • کار بر روی سنت و تجدد؟ »  اقتصاد خرد‌، بازار و خانوار
    شاید روشنفکری ما و روشنفکران ما چندان در بند برتر جلوه دادن ایرانیان و افسانه های تاریخی مانند نژاد آریایی نباشند ولی بی اغراق می توان گفت روشنفکری ما خودشیفته و خود بزرگ بین بوده و هست. روشنفکری ما بجای مطالعه عاشق مباحثه است و بجای تعمق شیفته مکالمه.  تاثیرات این خود شیفتگی و فقر علمی نه یک جا بلکه در هزاران جا خود را نشان می دهد: در فقر آثار علمی درباره سنن جامعه وتاریخ ایران، در نوستالوژی گمراه کننده ای که سنت را با چادر مادربزرگ اشتباه می گیرد و نمی تواند فراتر از آنرا ببیند چه برسد به اینکه بخواهد تجزیه و تحلیلش کند. و مهمتر از همه در خود بزرگ بینی ویران کننده ای که جایی برای نقد نمی گذارد و تکامل فرهنگی و علمی را در نطفه خفه می کند.
    اینکه کسی بگوید در هیچ جای منطقه «هیچ کدام به اندازه ما درک درست و دقیق و واقع‌بینانه‌‌ای از رابطه سنت و تجدد ندارند» یا نمی داند در ایران چه کارهایی درباره سنت و تجدد می توانسته بشود و نشده است و یا نمی داند سنت و تجدد یعنی چه.  و یا به کراماتی در روشنفکران ما اعتقاد دارد که وجود خارجی ندارند.
  • ۲۲ بهمن نزدیک است » ۴دیواری
    جنبش سبزی که در ذهن سازگارا وجود دارد٬ دارای یک «مرحله‌ی نهایی» است٬ مرحله‌ای که جنبش در آن «ضربه‌ی نهایی» را خواهد زد. حال آن‌که جنبش سبز به عنوان جنبشی اصلاح‌گرایانه و مسالمت‌آمیز روندی باز به روی آینده است و «مرحله‌ی نهایی» ندارد. در طی و (زندگی کردن) این روند است که ارزش‌های متناسب با زندگی امروز٬ معیارهای نو و باورهای نورس با گذر از عرصه‌ی حرف به بخشی از زندگی خصوصی و اجتماعی شهروندان تبدیل می‌شود. موسوی می‌گوید ما برای اصلاح به میدان آمده‌ایم نه برای کسب قدرت٬ اما عجله‌ی سازگارا برای این‌که بتواند در آینده‌ای نزدیک٬ هرچه نزدیک‌تر بهتر٬ اعلام کند که اینک جنبش سبز به رشد و قوتی رسیده است که قدرت را تسخیر کند٬ نشان‌دهنده‌ی استراتژی متفاوت او است. یکی از تفاوت‌های این استراتژی٬ مسئله‌ی اعمال خشونت است. استراتژی سازگارا با وجود تأکید بر ‌بی‌خشونتی٬ الزاما نمی‌تواند خشونت را نفی کرده آن را نامشروع بنامد.
  • در شک بر «اکبر گنجی» » راز سر به مُهر
    همان طوری که می شد پیش بینی کرد یکی از جملات «خاص» میرحسین در مصاحبه اخیرش مورد توجه کافی قرار «نگرفت»؛ شاید تنها به این دلیل که یکی از حامیان جنبش سبز در خارج از کشور مخاطب این هشدار بود! لااقل اگر به اندازه نیمی از همان توجهی که به جمله ای درباره «امام جمعه بی رحم» شد، به این جمله هم توجه شده بود، معلوم می شد که میرحسین موسوی تا چه اندازه دغدغه رادیکالیسم و بازخورد اظهارات منتسب به جنبش سبز را در بین توده مردم دارد و آن را مهم می داند. میرحسین در بخشی از این مصاحبه گفته: » … اینکه وسط معرکه بحث هایی به میان کشیده شود که با اعتقادات و دین و ایمان مردم ناسازگاری دارد، مشکوک است …». با توجه به اظهارات اخیر اکبر گنجی در ردّ وجود «امام زمان»، می توان حدس زد که منظور میرحسین از اظهارات مشکوک، دلالت به رفتار اکبر گنجی دارد.
  • هلوکاست دل‌ها – نامه‌ای به فرانک » باران در دهان نيمه باز
    احساس می‌کنم نامه‌ام لحنی ابلهانه به خود گرفته است. فضای دلمردگی و سرخوردگی و یاسی که در آنها سال‌ها نسل ما را ویران کرد هرگز این کلمات و جملاتِ گزارشی نمی‌توانند شرح بدهند. سوختگی نسلی که ازموسیقی محروم بود، فیلم ندید، مهمانی نرفت، گردش نرفت، نرقصید، هلهله نکرد، اردو نرفت… و به جای همه اینها همیشه تهدید شد، مجبور به دورنگی شد، به زور به راهپیمایی رفت، دستگیر شد یا ازترس دستگیر شدن از خوشی‌های کوچکش چشم پوشید، نسلی که حتی یک عروسی بدون هراس از «آنها» نتوانست به پا کند و کم‌کم معنای هر گونه مراسم و جشنی در ذهنش تبدیل به جایی برای خوردن غذا شد، نسلی که همیشه جوابگوی «ایشون چه نسبتی باشما دارن؟» بود، نسلی که نتوانست آنطورکه می‌خواهد حتی در مهمانی‌های خصوصی بپوشد، نسلی که فرق دانشگاه و دبیرستان را نفهمید، حتی هویت ملی‌اش از سوی هم‌وطنان خودش تحقیر شد… سوختگی این نسل را چگونه می‌توان با این کلمات تصویر کرد؟
  • توصیه‌هایی کوتاه برای مالیه شخصی » یک لیوان چای داغ
    همه ما به نوعی درگیر جریان سرمایه‌گذاری در مدت طولانی از زندگی خود هستیم. این سرمایه‌گذاری گاهی آشکار و برنامه‌شده (مثل خرید سهام و سکه و اوراق قرضه) است و گاهی به صورت ضمنی (خرید مسکن یا بیمه). در این مقاله سعی می‌کنیم برخی توصیه‌های اولیه را برای مدیریت به‌تر جریان سرمایه‌گذای شخصی ارائه کنیم.

.


* بدیهی است (هست؟) که این نقل‌قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه در همه‌ی نقل‌قول‌ها و هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

کاری که اکبر گنجی به ضرر جامعه ایران انجام داد

دوران نه چندان دوری که روزنامه های پرخواننده و با انرژی جامعه، صبح امروز، نشاط و سایر روزنامه های به اصلاح زنجیره ای اصلاح طلبان منتشر می شد را حتما به خاطر دارید. روزهایی که شاید پرخواننده ترین و جذاب ترین آثار ژورنالیستی دوران اخیر را در ستون های مربوط به کسانی مانند عباس عبدی، ابراهیم نبوی و از همه شاخص تر اکبر گنجی می دیدیم.

بارها و بارها و در همان دوران می شنیدم که اطرافیان که اغلب از طیف دانشجو یا طبقات تحصیل کرده کشور بودد افکار و انتقادات آتشین گنجی را تحسین می کردند و به همان نسبت از روش و منش ملایم و مداراجویانه خاتمی انتقاد می کردند و وی را مورد شدیدترین انتقادها قرار می دادند. تا جایی که گاه خاتمی متهم به کم کاری، بی خاصیتی، ترسو بودن، آلت دست بودن و حتی مهره شطرنج بودن در بازی از پیش طراحی شده سیاست ایران می شد.

آن روزها گذشت. هم اکنون نه خاتمی رئیس جمهور ماست و نه روزنامه جامعه ای هست و نه اکبر گنجی در محیط روزنامه نگاری ایران قلم می زند. جنبش اصلاح طلبی ایران با همه خوبی ها یا بدی های که داشت از سوی مردم رانده و از سوی حاکمیت مطرود شد. بنیادگرایی جان دوباره ای گرفت و حضور شبه نظامی و امنیتی اش در سراسر زاویه های سیاسی – اجتماعی کشور سایه انداخت. قوای مجریه ، مقننه و قضاییه به حداکثر یک دستی و وفاق در دوران پس از انقلاب رسیدند و تاریک خانه ای که برای مدت کوتاهی به آن نور پاشیده شده بود، بار دیگر در تاریکی محض فرو رفت.

پرسش اساسی این است که آیا نقش رهبران فکری اصلاحات و به ویژه قهرمانانی مانند اکبر گنجی در این میانه مثبت بود؟ منظورم از مثبت بودن، نه ایجاد لذت آنی در مخاطبان و تحریک حس مبارزه جویی و آزاد اندیشی خوانندگان، بلکه تاثیر ماندگار و دراز مدت بر ذهن و روان مخاطبان از طریق بالابردن توانایی تجزیه و تحلیل و گسترش فرهنگ تحمل و مدارا است. آیا نوع انتقاد گنجی که مبتنی بر افشاگری های بی پروا و تندروانه و حمله مستقیم به ارباب قدرت بود، به ایجاد تحولات پایدار در ایران کمک کرد؟

برای ما امروز ساده است که حرکات و جمله های رئیس جمهور فعلی ایران را نقد کنیم و یا هم صدا با رسانه های غربی به او کنایه و پوزخند بزنیم. اما آیا فراموش کرده ایم که عملا خود ما بودیم که از یک سو با تندروی های مقطعی و کوتاه مدت و انتظارات بیش از حد (که امثال اکبر گنجی البته در شکل گیری آن نقش مهم داشتند) که فراتر از ظرفیت زمانی و مکانی جامعه ایران بود و از سوی دیگر با دلسرد شدن زودهنگام و کناره گیری و انفعال کاری کردیم که ردایی که روزی بر تن خاتمی کوچک بود، اکنون بر تن آقای احمدی نژاد گشاد باشد؟

فراموش نکنیم نقد و اصلاح و انقلاب و تغییر و توسعه در قالب ظرفیت ها و پتانسیل های اجتماعی و سیاسی یک جامعه رخ می دهد و هیجانات مقطعی منجر به تحولات ماندگار نمی شوند. اصلاحات وقتی ارزش دارد که پایدار باشد. واقع گرایی و تحمل و انتقاد مستمر ولی هوشمندانه و در چارچوب محدودیت های سیاسی – اجتماعی آسان نیست.

با همه احترامی که برای همه دل سوختگان و رنج کشیدگان این مرز و بوم و به ویژه کسانی مانند اکبر گنجی که از سلامتی و امنتیت شخصی خود برای اهداف نیک خود مایه گذاشتند قایل هستم ولی این طور فکر می کنم که ثمره رفتاری فعالانی مانند اکبر گنجی، نوشته هایشان و یا محکومیت و زندانی که تحمل کردند (می کنند) به سود ملت ایران تمام نمی شود. بلکه اضافه می شود بر بسیاری عوامل دیگر که مانند هیزم هستند بر آتشی که افروخته شده است تا نهال اصلاح طلبی واقعی و پایدار را در ایران بسوزاند.

PDF