ایده‌های مهندسی خیلی خیلی کوچولو – پنج

در این مجموعهایده‌های ساده و در عین حال ارزشمندی را که دیده‌ام معرفی می‌کنم. مصداق عملی اکثر این ایده‌ها را «با چشم‌های خودم» دیده‌ام یا خوانده‌ام ولی برای تمرکز بیشتر بر نفس ایده‌ها، از ذکر محل مشاهده‌ی آن‌ها و سایر جزییات خودداری کرده و به ذکر انتزاعی آن‌ها اکتفا می‌کنم.

* ایده‌ی ساده‌ی شماره‌ی پنج، در واقع خیلی هم کوچک نیست: چنین ایده‌ای فقط در یک جامعه‌ی فوق مدرن با بستر انفورماتیکی بسیار توسعه‌یافته قابل اجراست.

وقتی که من یک تاکسی سفارش دادم

تصور کنید من در خانه‌ام نشسته‌ام و قصد دارم برای رفتن به مقصد معینی تاکسی سفارش دهم. شماره‌ی تلفن شرکت سرویس‌دهنده‌ی خدمات تاکسی را می‌گیرم. منشی تلفنی خودکار به من پاسخ می‌دهد و من از طریق فشار دادن چند کلید «ساعتی» که تاکسی را می‌خواهم اعلام می‌کنم. مثلا اگر می‌خواهم تاکسی ساعت 11:25 بعد از ظهر بیاید، فشار می‌دهم #2325*.

سیستم کامپیوتری شرکت تاکسیرانی مورد نظر از روی شماره‌ی تلفن من (که به صورت خودکار تشخیص داده است) نشانی من را تشخیص می‌دهد (به صورت همزمان از بانک اطلاعاتی شهرداری استخراج می‌کند).

این سیستم همچنین موقعیت مکانی همه‌ی تاکسی‌های فعال و آزاد را از طریق سیستم مکان‌یاب جهانی (GPS) می‌داند. به این ترتیب مشخص می‌کند که کدام تاکسی به محل اقامت من نزدیک‌تر است.

سیستم همچنین محاسبه می‌کند (با توجه به وضعیت ترافیک شهر که آن‌را از طریق بانک اطلاعات ترافیک شهری به صورت خودکار دریافت کرده است) که حدودا چند دقیقه زمان لازم است که تاکسی از نقطه‌ی فعلی‌اش به خانه‌ی من برسد.

در زمان مناسب، سیستم به راننده‌ی تاکسی پیامی ارسال می‌کند که او آن را روی صفحه‌ی نمایش تاکسی خود می‌بیند: نشانی من و ساعتی که تاکسی باید مقابل منزل من باشد.

راس ساعت مورد نظر من از خانه خارج می‌شوم و تاکسی منتظر من است. پس از رسیدن به مقصد از تاکسی پیاده می‌شوم و هزینه‌ی تاکسی به صورت خودکار از حساب بانکی من برداشته می‌شود.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

رسانه‌ها، بحران مالی و فیدبک مثبت

بنا «به دلایلی» که در این‌مقال نمی‌گنجد تراز ارزش (equity) بیشتر بانک‌ها یا موسسات مالی بزرگ منفی می‌شود، یعنی تعهداتشان (liabilities) از دارایی‌هایشان (assets) پیشی می‌گیرد.

کم‌کم خبر به عده‌ای از مردم می‌رسد و آن‌ها را نگران می‌کند. به خود می‌گویند در صورتی که تراز ارزش بانک منفی شده باشد، یعنی من نمی‌توانم به آن اعتماد کنم،‌ چون بانک ممکن است ورشکست شود و در صورت ورشکسته شدن حتی اگر تمام دارایی‌هایش را هم تبدیل به پول نقد کند (liquidize) باز هم نمی‌تواند همه‌ی تعهداتش را پرداخت کند. من دوست ندارم در میان کسانی باشم که نمی‌توانند پولشان را از حسابشان در بانک بگیرند. پس بهتر است هر چه زودتر پولم را از بانک خارج کنم.

این افراد پولشان را از بانک‌ها خارج می‌کنند. نقدینگی بانک به سرعت شروع به کاهش یافتن می‌کند و چیزی نمانده که به صفر برسد. اگر نقدینگی بانک به صفر برسد، بانک مجبور است برای پرداخت پول سپرده‌ی مشتریان، شروع به فروختن دارایی‌هایش کند و پس از آن هم چاره‌ای ندارد جز این‌که اعلام ورشکستگی کند. مشکل این‌جاست بانک برای جبران کسری نقدینگی‌اش وام هم نمی‌تواند بگیرد، چون بانک‌ها و موسسات دیگر هم دچار همین مشکل هستند: «کمبود ناگهانی نقدینگی»!

اخبار دهان به دهان می‌گردد. تعداد بیشتری از مردم از بحران نقدینگی بانک‌ها با خبر می‌شوند. بی‌اعتمادی مثل یک بیماری مسری از فرد به فرد منتقل می‌شود. افراد بیشتری به بانک‌ها هجوم می‌آورند که پول‌هایشان را قبل از این‌که بانک ورشکسته شود از حساب‌هایشان خارج کنند.

بی‌اعتمادی گسترش فراگیر می‌یابد. موضوع دیگر رازی در میان خواص نیست و همه‌ در کوچه و بازار درباره‌اش حرف می‌زنند. حتی بی‌خبرترین افراد هم وقتی اخبار رادیو و تلویزیون را گوش می‌دهند ممکن نیست به اندازه‌ی کافی «نگران نشوند». همه جا صحبت از بحران مالی است، صحبت از ورشکسته شدن بانک‌ها و موسسات مالی بزرگ است، صحبت از این است که دولت با تزریق نقدینگی به بازار بانک‌ها را خریداری نماید. همه‌ی این حرف‌ها در رسانه‌ها زده می‌شود که مردم را آرام‌تر کنند، اما همزمان با اطلاع‌رسانی و آگاهی تعداد بیشتری از مردم از بحران مالی، موج نگرانی و بی‌اعتمادی گسترش بیشتری می‌یابد و هجوم مردم به بانک‌ها سرعت بیشتری می‌گیرد. اطلاع‌رسانی در رسانه‌ها فیدبک مثبت ایجاد شده را تشدید می‌کند.

و به این ترتیب شدت گرفتن «بحران مالی» با تشکیل فیدبک مثبت شدیدتر می‌شود (از علت ریشه‌ای بروز آن بگذریم):

  1. کاهش تراز ارزش بانک‌ها یا موسسات مالی (بنا به دلایلی)
  2. بی‌اعتمادی نسبی مردم
  3. هجوم مردم به بانک‌ها برای نجات دادن سرمایه‌هایشان قبل از آن‌که بانک ورشکست شود
  4. کاهش شدید نقدینگی بانک‌ها و موسسات مالی
  5. تلاش رهبران مالی و سیاسی کشور(ها) برای کنترل بحران
  6. تلاش در سطح رسانه‌ای برای پوشش خبری بحران
  7. آگاهی بخش بزرگ‌تری از مردم و شدت گرفتن  2

به عبارت دیگر «پوشش گسترده‌ی رسانه‌ای» همچون فیدبک مثبت عظیمی باعث افزایش اطلاع مردم از عمق بحران و دامن زدن به نگرانی‌هایشان می‌شود که به نوبه‌ی خود هجوم آن‌ها به بانک‌ها و در واقع بحران مالی را تشدید می‌کند.

فیدبک مثبت، ورودی سیستم را در راستای افزایش تغییرات خروجی سیستم تغییر می‌دهد. بر خلاف فیدبک منفی که ورودی سیستم‌ را در راستای کاهش تغییرات خروجی سیستم تغییر می‌دهد.

هیچ سیستم کنترلی با فیدبک مثبت نمی‌تواند برای مدت طولانی پایدار بماند. فیدبک مثبت در صورتی که ادامه یابد تقریبا همواره بعد از گذشت «زمان کافی» به انفجار یا فروپاشی سیستم ختم می‌شود.

اکوسیستم‌های مالی (نهادهای مالی+نهادهای سیاسی+رسانه‌ها+اقتصاد به معنای عام‌تر+مردم+…) نیز از این قاعده مستثنی نیستند.

نکته: این نوشته سعی ندارد ریشه‌های به وجود آمدن «بحران مالی اخیر» در آمریکا و جهان را توضیح دهد.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی