فکر نمی کنم هیچ انسان صلح دوست و شریفی پیدا شود که در نفی تفکر و کنش نژادپرستانه تردیدی از خود نشان دهد. موضوعاتی مانند نژادپرستی و خطرات هولناک آن برای جامعه بشری کاملا شناخته شده هستند و مسبب جنایتهای هولناکی در طول تاریخ بشریت بودهاند. در جامعهی ایرانی و بسیاری از جوامع شرقی دیگر، نژادپرستی به آن گونهای که در غرب شاهد هستیم (بودیم) وجود ندارد. دست کم در جوامعی مانند ایران، کمتر شاهد نژادپرستی سیستماتیک که مورد تایید فرهنگ و قدرت رسمی باشد بودهایم، و اگر هم نمونههایی وجود داشته (مانند تراژدی ارامنه در ترکیه عثمانی) در این گفتار به آن نمیپردازم.
در اینجا فقط اشاره ای گذرا میکنم به پدیدهی نژادپرستی پنهان یا غیرمستقیم که درجوامعی مانند ایران بیشتر به چشم میخورد و در واقع خطر اصلی نژادپرستی در ایران است. نژادپرستی پنهان، به آنگونه تفکر یا رفتار نژادپرستانه میگوییم که شخص (فاعل) بدون اینکه خود بداند مرتکب فکر یا کنش نژادپرستانه میشود علی رغم اینکه حتی ممکن است مخالف نژادپرستی باشد.
توجه داشته باشید این نوشته در حد یک تلنگر کوچک و یادآوری دوستانه است و به نوعی از تجربه شخصی من فراتر نمیرود . واقعیت این است که اینترنت تقریبا تنها منبع در دسترس من به آمار و اطلاعات است و با کمی جستجو در آن متوجه فقر اطلاعاتی گسترده در مورد موضوع نزادپرستی پنهان در ایران شدم. احتمالا درتحقیقات تحصیلات تکمیلی و یا دنیای کتابها مطالب بیشتری در این زمینه وجود داشته باشد، و خوشحال می شوم در صورتی که کسی از دوستان مرجع خوبی را می شناسد معرفی کند. در دانشنامه ویکیپیدیای انگلیسی هم هیچ مطلبی در مورد نژادپرستی غیرمستقیم یا پنهان وجود ندارد (اینجا را نگاه کنید) و در منابع اینترنتی فارسی اوضاع تقریبا ناامید کننده است.
اغلب ما خود را نژادپرست نمیدانیم. این کلمه اصولا در فرهنگ ما (و اغلب فرهنگ های دیگر) به شدت نکوهیده و منفی است. اما باید توجه داشت که موضوع اصلی عنوانها یا واژهها نیستند بلکه باید دید واقعیت اندیشه و عمل ما چگونه است. نژادپرستی پنهان بیآنکه بخواهیم یا بدانیم روی موضعگیریها و تحلیلهایمان دربارهی محیط پیرامون تاثیر میگذارد و در سطح اجتماعی نیز میتواند پناسیل ایجاد نتایج فاجعهآمیز را داشته باشد.
من به عنوان یک ایرانی، اگر چه به ندرت صورتهای مستقیم نژادپرستی را در جامعهی ایرانی مشاهده کردهام، اما به کرات و تقریبا به صورت بسیار گستردهای شاهد انواع نژادپرستیهای پنهان یاغیرمستقیم بودهام. متاسفانه باید این حقیقت را پذیرفت که اختلافات زبانی – فرهنگی – مذهبی – قومی از سوی برخی از ما ایرانیان به عنوان پدیدههایی طبیعی و انسانی تلقی نمیشود و بعضا با تحقیر، دوریجویی یا بیاعتنایی همراه است.
و اما چند مثال از تجربه های شخصی خودم در مورد برخی نمودهای نژادپرستی پنهان در ایران. تکرار میکنم اینها فقط نمونهی تجربههای شخصی من هستند، ولی روزمره بودن یا دمدست بودن این نوع تجربهها نشان دهنده بیاعتبار بودن آنها نیست. مسلما برای بررسی دامنهی گسترش و ابعاد این موضوع یک کار گستردهی دانشگاهی لازم است.
1. گروههای غیرمسلمان در ایران: یادم هست از روزهای دانشجوییام که نزدیک دانشکدهی فنی دانشگاه تهران در امیرآباد شمالی، یک ساندویج فروشی ارمنی بود (هنوز هم هست) به اسم مارتین. خیلی از دانشجوها و دوستان روزهایی که از غذای سلف سرویس دانشگاه خوششان نمیآمد از مارتین غذا میگرفتند. پس از مدتی متوجه شدم بعضی از دوستان دانشجو از خوردن غذاهای مارتین پرهیز میکنند و بعد که بیشتر بررسی کردم علت آن را در مسائل مذهبی یافتم. این دوستان اعتقاد داشتند که نباید غذایی را که دست نامسلمان به آن خورده تناول کرد. (فکر می کنم همه میدانند من در مورد چه چیز صحبت میکنم). نمونهی این جور وسواسهای مذهبی را در میان نسلهای گذشته زیاد دیده بودیم، ولی دیدن آن در میان طبقهی دانشجوی معاصر تعجببرانگیز است.
حتی اختلافات و تعصبات میان اقلیتهای مذهبی مسلمان هم قابل توجه است. یکی از دوستان صمیمی من که مسلمان شیعه است برای اینکه بتواند با دختری که دوست داشت ازدواج کند حدود شش سال با خانواده و بستگان دور و نزدیکش مبارزه کرد، چرا که دختر از یک خانواده مسلمان سنی بود. این موضوع در شهر تهران و در یک خانوادهی تحصیل کرده اتفاق افتاد. نمونههای حادتر این نوع تعصبات در نقاط کمتر توسعه یافتهی ایران نیز به چشم میخورد.
2. اختلافات زبانی – قومی در مناطقی که زیستگاه چند فرهنگ مختلف است: در منطقهی خوزستان مردمانی از فرهنگ های عرب – بختیاری و قشقایی در کنار یکدیگر زندگی می کنند. تفاوتهای زبانی و فرهنگی مسلما طبیعی است و کسی در آن شکی ندارد. اما برخورد تبعیضآمیز و تحقیرآمیزی که از سوی اعضای یک گروه زبانی نسبت به گروه دیگر میشود پدیدهای است که به نظر من از مصادیق نژادپرستی پنهان در خوزستان به شمار میرود. برخی از فارسزبانان خوزستانی عملا نسبت به عربهای خوزستان موضعگیری نژادپرستانه دارند. یک بار با یکی از همین دوستان در مورد مسائل عراق صحبت میکردم و بحث به بمبگذاری ها و ناآرامیهای شدید عراق رسید. پاسخی که شنیدم حیرتانگیز بود. وی گفت عراقیها هم عرب هستند و من عربها را خوب میشناسم، آنها اصولا حرف حساب سرشان نمیشود و …
نمونهی این گونه طرز تفکرها در سایر منطقههایی که گروهایی با فرهنگ یا زبان مختلف در کنار هم زندگی میکنند نیز وجود دارد. نمونهی فارس-عرب در خوزستان شاید یکی از بارزترین آنها باشد.
3. گروه های مهاجر که از نظر فرهنگی و زبانی متفاوت هستند: در تهران و بسیاری از شهرهای بزرگ فارسزبان، نگاهِ به اعتقاد من تحقیرآمیزی نسبت به ایرانیانی که از سایر مناطق مهاجرت کردهاند وجود دارد. به عنوان نمونه ایرانیان آذری از قدیمیترین اقوام ساکن در ایران زمین هستند، ولی به صورت تاریخی تمرکز جمعیتی آنها در نقاط مرکزی ایران کمتر بوده است. تحولات صدهی گذشته همراه با مرکزیت تهران به عنوان قطب سیاسی – اقتصادی کشور جمعیت قابل توجهی از مردمان آذری تبار را به تهران کشانید (همینطور ایرانیان کرد، بختیاری و اقوام دیگر از مناطق دیگر ایران) که به هر حال به نوعی مهاجران به تهران تلقی میشدند. متاسفانه برخورد ساکنین فارسزبان این مناطق با گروههایی که به تازگی مهاجرت کرده بودند همیشه دوستانه نبوده است. به عنوان یک مثال توجه کنید به این واقعیت اجتماعی که تعداد لطیفه یا جوکهایی که در آن هوش و فرهنگ آذری مورد تحقیر واقع میشود شاید بزرگترین سهم را در میان فرهنگ طنز عامهی ایرانی (به نوعی ایران مرکزی، یا ایران مهاجر پذیر) داشته باشد.
اگر برخورد با هموطنان ایرانی که فرضا از شهری به شهر دیگر مهاجرت کردهاند همراه با برخوردهای تبعیض آمیز بوده است، میتوانید تصور کنید که برخورد با مهاجران غیرایرانی بهتر نخواهد بود. من شخصا شاهد برخوردهای تبعیضآمیز و تحقیرکننده نسبت به مهاجرین افغانی در ایران بودهام، که خواهناخواه باید بپذیریم نمونهای از نژادپرستی پنهان (و حتی در مواردی کاملا صریح و آشکار) است.
4. سنت ها و رسوبات فرهنگی: برخی از ریشههای نژادپرستی پنهان را باید در لابهلای سنتها و میراث گذشتگانمان جستجو کنیم. به عنوان مثال با وجودیکه به صورت تاریخی و جغرافیایی در منطقهی ایران زمین سیاهپوست نداریم، در فرهنگ ما آدمهای با پوست سفید دارای مزیت هستند و این موضوع بعضا در بحثهای مربوط به انتخاب همسر خودش را نشان میدهد. بسیاری از خانوادهها هنوز اشخاص با پوست روشن را در برابر اشخاصی که پوست سبزه یا تیرهتر دارند دارای مزیت ویژه میدانند.
اگر به این موضوع اعتقاد داریم که نژادپرستی پدیدهای خطرناک و نکوهیده است، باید مراقب انتشار و گسترش آن حتی در زوایای پنهان فرهنگی و شکلهای غیرمستقیم آن نیز باشیم. به اعتقاد من صورتهای پنهان و غیر مستقیم نژادپرستی هم به همان اندازهی اشکال بارز و مستقیم آن خطرناک هستند. خطر نژادپرستی پنهان این است که مانند یک بیماری پنهان در درون جامعه رشد میکند و به تدریج فضای صلح و همبستگی اجتماعی را به سوی تنش و بحرانهای درازمدت اجتماعی سوق میدهد. فراموش نکنیم در صورت بروز بحرانهای اجتماعی -که در تاریخ ایران نیز کم نبوده و احتمالا نخواهند بود- وجود زمینههای نژادپرستی و نفرتهای انباشته شدهی دیرینه، میتواند زمینهساز خشونتهای هولناک بین فرقهای یا قومی در ایران گردد.
دوست داشتن در حال بارگذاری...