لینک‌های روز: با احترام به طلاب سربلند!

  • روزنامه‌نگاری، سياست و بی‌طرفی » داریوش ملکوت
    این تقابل مصلحت و حقیقت در چهارچوب بحث نیک‌آهنگ تقابل مصنوعی و نامربوط است. روزنامه‌نگاری که با جان انسان‌ها همان برخوردی را می‌کند که با سنگ و در و دیوار، از اولين مسؤوليت انسانی خودش فاصله گرفته است؛ دموکراسی هم برای در و دیوار نيست بلکه برای همين انسان‌هاست. حقوق بشر هم برای اشياء بی‌جان نيست بلکه برای آدميانی است که ارزش‌هایی دارند و احساسات و عواطفی دارند و در برابر ستم و بیداد واکنش نشان می‌دهند.
  • شوخی شوخی ترکید » توکای مقدس
    ظاهراً گروهی بر این باورند که بهترین راه نشان دادن صمیمیت باز کردن باب شوخی است اما مشکل آن‌جاست که همه تعریف یکسانی از شوخی و حد و مرزهایی که باید داشته باشد ندارند و گاهی کار را به استفاده‌ی شوخ‌طبعانه از شلنگ باد می‌کشانند… وقتی به جوان هفده ساله‌ای که نامه‌اش را با جمله‌ی محبت‌آمیز «چطوری کچل؟!» شروع کرده بود جواب ندادم یکی دو روز بعد نامه‌ی دیگری فرستاد پر از گله و شکایت از دنیا و من «… همه‌تون مثل هم هستید. حالا معلوم شد فقط ادعای روشنفکری می‌کنی و دوست داری کاریکاتور همه را بکشی اما خودت نه طاقت شنیدن انتقاد داری و نه جنبه‌ی شوخی…» فهمیدن این نکته زیاد سخت نیست که به رخ کشیدن برخی واقعیات مثل سر کچل من یا دماغ بزرگ شما یا قد کوتاه آن دیگری، اساساً نقد به حساب نمی‌آید چون در طول تاریخ این قبیل انتقادهای سازنده نتوانسته مو بر سر هیچ کچلی برویاند. از طرف دیگر خیلی سخت بتوان «چطوری کچل؟» را به حساب شوخی‌های متداول و مرسوم گذاشت. من هم احساس صمیمیت زیادی با تمام نویسنده‌ها و نقاش‌هایی که ندیده‌ام می‌کنم اما فکر می‌کنید چه اتفاقی می‌افتد اگر روزی وودی آلن را در خیابان ببینم و با جمله‌ی صمیمانه‌ی «چطوری ریقو؟» حالش را بپرسم؟
  • استراتژی شکست » شور و شر
    اما موسوی حالا یا هول شده بود یا جوگیر خبر فارس و ایرنا، به‌هرحال اعلام پیروزی قطعی کرده بود و با این‌کار خود را در راهی انداخته بود که گزینه‌های کمی برای انتخاب وجود داشت، او مجبور بود، به واقعی‌ترین معنای کلمه «مجبور بود»، مطالبه‌اش را یک مطالبه‌ی حداکثری مثل ابطال انتخابات قرار دهد، راه دیگری نداشت، اگر کوتاه می‌امد جواب هواداران میلیونی‌اش را چه می‌داد که یا او را بابت اعلام پیروزی قطعی دروغگو می‌دانستند یا ترسو بابت پیگیر نشدن برای تحقق این نتیجه‌ی واقعی و حق خودش و میلیون‌ها هوادارش را نستاندن و الخ. کاش ماجرا تا همین حد بود و فقط ابتکار عمل و انتخاب از میان گزینه‌های متعدد را از موسوی و حامیانش سلب می‌کرد، بدبختی بزرگتر این بود که این مطالبه‌ی حداکثری و مرغ یک‌ پا دارد و آن‌هم ابطال انتخابات است و لاغیر و خلاصه راه را بر هر نوع مذاکره و چانه‌زنی و مماشات بستن، رقیب شما را هم به همین اندازه در مسیری صفر و یکی و افراطی قرار می‌دهد. معادله‌‌ای ساده‌ و درعین سادگی هولناک است: شما می‌گویید یا مرگ یا ابطال و حواس‌تان نیست که برای رقیب‌تان هم این دو را هم‌عرض یکدیگر قرار می‌دهید جوری که او هم فکر کند واقعا مساله‌ی مرگ و زندگی است و یا او می میرد و انتخابات ابطال می‌شود یا شما می‌میرید و انتخابات ابطال نمی‌شود، راه سومی هم وجود ندارد، درواقع شما باقی نگذاشته‌اید نه برای خودتان نه برای او، این است که او به جای مرگ خودش به گزینه ی مرگ شما متمایل شود و تشییع جنازه‌ی فتنه را برپا کردن و الخ.
  • با احترام به طلاب سربلند! » دلقک ایرانی
    این نامه را  وقتی می‌خوانی که من برای همیشه از قم رفته‌ام، برای همین عذر تقصیر مرا بپذیر که از این رفتن همیشگی و سر به بیابان گذاشتن، چیزی به تو نگفتم، گرچه خودت حالم را در این پنج سال دیده‌ای که چه قدر مضطر بودیم. همین بد حالی دائم‌الایام من که این روزها تشدید هم شده بود. چند باری به بد خلقی هم ختم شد، چند باری به بگو و مگو هم رسید، حلالم کن، هرچه هست ظرف مصیبت برادرت پرشد.
  • فرق ما و اونا » چند حرف الفبا و من در سوئد
    مرد‌ها همیشه باید با خودشون کاندوم داشته باشن، این چیزی هست که از بچگی‌ از وقتی‌ هنوز سیبیلشون در نیومده بهشون یاد میدن. تا صبح لذت میبرن، این لذت چیزی نیست که برای یک مرد یا زن بیشتر باشه، برای هر دو به یک اندازه هست، صبح از خواب بیدار میشن، مهمون لباسش رو میپوشه و خدافظی‌ میکنه و میره، اگه خیلی‌ هم از هم خوششون اومده باشه چند کلمه حرف میزنن. در غیر این صورت ممکنه با یک جمله سر و ته همه چیز به هم بیاد. اگر همون روز یا فرداش یا هر وقت دیگه این دو نفر همدیگه رو ببینن حتا ممکنه به هم نگاه هم نکنن و از کنار هم بگذرن. اگر مردی با دوستش در حال راه رفتن باشه ممکنه هرگز نگه فلانی‌ نگاه کن، من اینی که داره ردّ می‌شه رو لالالا. دختره هم خودش رو گم به گور نمیکنه که آخ آخ فلانی‌ منو نبینه دوباره خیلی‌ زشته.
  • تیم کرسی‌ها » خواب بزرگ
    برنامه دیگرم – که روزی در همین زندگی اجرایش می‌کنم- این است که نیمه‌ تابستانی سال دو برابر کار می‌کنم و نیمه زمستانی سر کار نمی‌روم. در واقع نیمه زمستانی هیچ‌جا نمی‌روم. نقشه‌ ام این است. علم کردن یک کرسی بزرگ مقابل تلویزیون. کرسی که رویش لحاف رنگی‌چل تکه دارد و پای همه دوستانم زیرش جا بشود. تشک‌ام را همانجا می‌اندازم.لپ‌تاپ و اینترنت پر سرعت کنار دستم. تمام سریال‌های بالای نه ستاره- آی‌ام‌دی‌بی- چون کوهی کنارم. یک دوجین کتاب خوب پلیسی سمت دیگر.بساط هات‌چاکلت و اینها پهن و من از تاریخ یکم مهر آنجا مستقر خواهم شد تا 29 اسفند.

* بدیهی است (هست؟) که این نقل قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن یا مراجعه به وبلاگ «آینه‌ی بامدادی» پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: ۲۲ بهمن نزدیک است

  • که چه بعضی آدم‌ها می‌شوند غنيمت‌های زندگی » آهو نمی‌شوی به اين جست‌وخيز، گوسِپند!
    آدمايی که يه زمانی رفيق بودن، يه مدتی عاشق شدن، عاشق‌شون شدم، يه مدت کار کرد، يه مدت ديگه کار نکرد، يه مدت رفتيم پی کارمون، بعد برگشتيم گفتيم آقا هر چی بوده گذشته ديگه، رفيق که هستيم که، هوم؟ رفيق بوديم هنوز. رفيق‌ايم. يعنی آقا خب اصن نامرديه که بعد از هر بريک‌آپ عاشقانه، ديگه بخوای به کل آدمه رو بذاری کنار از زندگی‌ت. اين‌جوری هی بايد هفت‌سال هفت‌سال از زندگی‌ت بِبُری بندازی دور که. اين‌جوری هيچ‌وقت رفيق قديمی برات نمی‌مونه، رفيق پنج‌ساله‌ی دوم.
  • منم بازی » یک مهندس خسته
    شما عجالتاً بیست و دوی بهمن را برو. خشونت هم نکن. آقا گاندی گفته. با ماشین هم از رویت رد شدند شما صلوات بفرست، هم خشونت نکرده ای و هم به اعتقادات و سنت ها توهین نکرده ای. من هم توی فیسبوک حمایتت می کنم، البته درک می کنی که، با نام م. خ. ایرانی. استتوس می زنم هیولا. شونصد نفر لایک می کنند. اعدام هم بشوی کمپین امضا می‌کنم. برو هوایت را دارم. تا ته تهش هستم.
  • «کورت» گفت برای چه می‌نویسم » توکای مقدس
    یکی از همین مجله‌های عامه پسند را در اتاق انتظار مطب دکتر فرانکشتین پیدا کردم. مجله را با غیظ ورق می‌زدم و حال مشت‌زن آماتوری را داشتم که گوشه‌ی رینگ زیر رگبار مشت‌های مایک تایسون گرفتار شده باشد… هرقدر ورق زدم ایرادی پیدا نکردم، صفحاتش زیاد بود و قیمتش ارزان، روی کاغذ گلاسه‌ی اعلا چاپ شده بود و صفحه‌بندی و گرافیک خیلی خوبی داشت… ظاهرش که خیلی بهتر از چلچراغ ما بود و پر بود از اطلاعاتی سطحی درباره‌ی همه‌چیز از خانه‌داری، خیاطی، آشپزی و پزشکی گرفته تا اسرار خوراکی‌ها، اسرار ویتامین‌ها و اسرار ستاره‌های سینما. اما در تمام صفحات پرشمار خود حتی یک خط درباره‌ی کتاب، یک جمله درباره‌ی هنر، یک اشاره به سیاست و نیم نگاهی دزدانه به جامعه نداشت که حتماً همان باعث محبوبیتش شده بود. محصولی درجه یک برای مردمی که در سنگر آشپزخانه پناه گرفته‌اند و دیگر حوصله‌ی هیچ ندارند جز کنجکاوی کردن درباره‌ی رنگ مبل‌های اتاق پذیرایی فلان ستاره‌ی محبوب سینما… خواندنی نبود اما دیدنی بود و تا نوبت نشستن بر صندلی معاینه به من برسد سرم را گرم کرد و نگذاشت به درد آمپول فکر کنم. مجله‌ی خوبی بود، مجله‌ای برای آدم‌های بی‌حوصله، مجله‌ای که فقط به کار کشتن وقت و کشتن مگس می‌آید.
  • کار بر روی سنت و تجدد؟ »  اقتصاد خرد‌، بازار و خانوار
    شاید روشنفکری ما و روشنفکران ما چندان در بند برتر جلوه دادن ایرانیان و افسانه های تاریخی مانند نژاد آریایی نباشند ولی بی اغراق می توان گفت روشنفکری ما خودشیفته و خود بزرگ بین بوده و هست. روشنفکری ما بجای مطالعه عاشق مباحثه است و بجای تعمق شیفته مکالمه.  تاثیرات این خود شیفتگی و فقر علمی نه یک جا بلکه در هزاران جا خود را نشان می دهد: در فقر آثار علمی درباره سنن جامعه وتاریخ ایران، در نوستالوژی گمراه کننده ای که سنت را با چادر مادربزرگ اشتباه می گیرد و نمی تواند فراتر از آنرا ببیند چه برسد به اینکه بخواهد تجزیه و تحلیلش کند. و مهمتر از همه در خود بزرگ بینی ویران کننده ای که جایی برای نقد نمی گذارد و تکامل فرهنگی و علمی را در نطفه خفه می کند.
    اینکه کسی بگوید در هیچ جای منطقه «هیچ کدام به اندازه ما درک درست و دقیق و واقع‌بینانه‌‌ای از رابطه سنت و تجدد ندارند» یا نمی داند در ایران چه کارهایی درباره سنت و تجدد می توانسته بشود و نشده است و یا نمی داند سنت و تجدد یعنی چه.  و یا به کراماتی در روشنفکران ما اعتقاد دارد که وجود خارجی ندارند.
  • ۲۲ بهمن نزدیک است » ۴دیواری
    جنبش سبزی که در ذهن سازگارا وجود دارد٬ دارای یک «مرحله‌ی نهایی» است٬ مرحله‌ای که جنبش در آن «ضربه‌ی نهایی» را خواهد زد. حال آن‌که جنبش سبز به عنوان جنبشی اصلاح‌گرایانه و مسالمت‌آمیز روندی باز به روی آینده است و «مرحله‌ی نهایی» ندارد. در طی و (زندگی کردن) این روند است که ارزش‌های متناسب با زندگی امروز٬ معیارهای نو و باورهای نورس با گذر از عرصه‌ی حرف به بخشی از زندگی خصوصی و اجتماعی شهروندان تبدیل می‌شود. موسوی می‌گوید ما برای اصلاح به میدان آمده‌ایم نه برای کسب قدرت٬ اما عجله‌ی سازگارا برای این‌که بتواند در آینده‌ای نزدیک٬ هرچه نزدیک‌تر بهتر٬ اعلام کند که اینک جنبش سبز به رشد و قوتی رسیده است که قدرت را تسخیر کند٬ نشان‌دهنده‌ی استراتژی متفاوت او است. یکی از تفاوت‌های این استراتژی٬ مسئله‌ی اعمال خشونت است. استراتژی سازگارا با وجود تأکید بر ‌بی‌خشونتی٬ الزاما نمی‌تواند خشونت را نفی کرده آن را نامشروع بنامد.
  • در شک بر «اکبر گنجی» » راز سر به مُهر
    همان طوری که می شد پیش بینی کرد یکی از جملات «خاص» میرحسین در مصاحبه اخیرش مورد توجه کافی قرار «نگرفت»؛ شاید تنها به این دلیل که یکی از حامیان جنبش سبز در خارج از کشور مخاطب این هشدار بود! لااقل اگر به اندازه نیمی از همان توجهی که به جمله ای درباره «امام جمعه بی رحم» شد، به این جمله هم توجه شده بود، معلوم می شد که میرحسین موسوی تا چه اندازه دغدغه رادیکالیسم و بازخورد اظهارات منتسب به جنبش سبز را در بین توده مردم دارد و آن را مهم می داند. میرحسین در بخشی از این مصاحبه گفته: » … اینکه وسط معرکه بحث هایی به میان کشیده شود که با اعتقادات و دین و ایمان مردم ناسازگاری دارد، مشکوک است …». با توجه به اظهارات اخیر اکبر گنجی در ردّ وجود «امام زمان»، می توان حدس زد که منظور میرحسین از اظهارات مشکوک، دلالت به رفتار اکبر گنجی دارد.
  • هلوکاست دل‌ها – نامه‌ای به فرانک » باران در دهان نيمه باز
    احساس می‌کنم نامه‌ام لحنی ابلهانه به خود گرفته است. فضای دلمردگی و سرخوردگی و یاسی که در آنها سال‌ها نسل ما را ویران کرد هرگز این کلمات و جملاتِ گزارشی نمی‌توانند شرح بدهند. سوختگی نسلی که ازموسیقی محروم بود، فیلم ندید، مهمانی نرفت، گردش نرفت، نرقصید، هلهله نکرد، اردو نرفت… و به جای همه اینها همیشه تهدید شد، مجبور به دورنگی شد، به زور به راهپیمایی رفت، دستگیر شد یا ازترس دستگیر شدن از خوشی‌های کوچکش چشم پوشید، نسلی که حتی یک عروسی بدون هراس از «آنها» نتوانست به پا کند و کم‌کم معنای هر گونه مراسم و جشنی در ذهنش تبدیل به جایی برای خوردن غذا شد، نسلی که همیشه جوابگوی «ایشون چه نسبتی باشما دارن؟» بود، نسلی که نتوانست آنطورکه می‌خواهد حتی در مهمانی‌های خصوصی بپوشد، نسلی که فرق دانشگاه و دبیرستان را نفهمید، حتی هویت ملی‌اش از سوی هم‌وطنان خودش تحقیر شد… سوختگی این نسل را چگونه می‌توان با این کلمات تصویر کرد؟
  • توصیه‌هایی کوتاه برای مالیه شخصی » یک لیوان چای داغ
    همه ما به نوعی درگیر جریان سرمایه‌گذاری در مدت طولانی از زندگی خود هستیم. این سرمایه‌گذاری گاهی آشکار و برنامه‌شده (مثل خرید سهام و سکه و اوراق قرضه) است و گاهی به صورت ضمنی (خرید مسکن یا بیمه). در این مقاله سعی می‌کنیم برخی توصیه‌های اولیه را برای مدیریت به‌تر جریان سرمایه‌گذای شخصی ارائه کنیم.

.


* بدیهی است (هست؟) که این نقل‌قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه در همه‌ی نقل‌قول‌ها و هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: هفتان هم تحمل نشد

internet-cartoon

علت خیلی از فی.لترشدن‌ها (یا نشدن‌ها) را می‌توانم حدس بزنم، اما برایم سئوال است که سایتی مثل هفتان چرا تحمل نشد؟
  • آشنایی به کامپیوترهای کوانتومی
    انصافا پریزنتیشن ساده و مفیدی است. با تشکر از یک‌پزشک که در  یکی از پست‌هایش معرفی کرده بود.
    .
  • ریچارد فالک: برد و باخت در غزه »» ترجمه توسط خرچنگ‌زاده
    اکنون که آتش‌بس در غزه برقرار شده است ، سوالی که در این میان به وجود می‌آید این است که اسراییل چه چیزی را در این معرکه به دست آورده است. به طور قطع آمار و ارقام تلفات و هم چنین برتری و چیرگی ارتش اسراییل از او یک پیروز میدان جنگ ساخته است اما ارزیابی‌ای تحت عنوان «ماموریت به انجام رسید»، به مانند آنچه که در عراق شاهد بودیم یک ارزیابی شتاب‌زده و گمراه کننده  است. اگرچه حماس نتوانست در مقابل قدرت و زورمندی نیروهای مسلح اسراییل زور آزمایی و همتایی کند، اما ممکن است یک نبرد بزرگ و کلان را در میان قلب‌ها و اذهان فلسطینیان پیروز شده باشد.
    .
  • من تبلیغ می‌کنم »»‌ توکای مقدس
    من برای هر نمایشگاه خوبی تبلیغ می‌کنم، برای هر فیلم خوبی تبلیغ می‌کنم، برای تئاتر تبلیغ می‌کنم، برای کتاب تبلیغ می‌کنم، برای رستوران خوب و کافه‌ی خوب و رفیق خوب و قهوه‌ی خوب تبلیغ می‌کنم، برای هر روزنامه‌نگاری که سرش به تنش بیارزد- و به آن متصل باشد- تبلیغ می‌کنم. و …
    .
  • همه‌ی مشاوران رییس‌جمهور – آشنایی با تیم مشاور اوباما در کاخ سفید »» نون والقلم
    آشنایی بیشتر با والری جَرِت، سوزان رایس، رم امانوئل، جیمز جونز، تیموتی جیت‌نر و اسکات گریشن
    .
  • مدارس غزه باز شدند، دانش آموزانش اما پيش خدايند
    یک عکس خیلی عادی که خشونت پنهانش کشنده است.
    .
  • خبرنگاری بدون توهم و جوگیری
    داستان مصاحبه‌ی تاریخی دیوید فراست با نیکسون بعد از رسوایی واترگیت.
    .
  • یک تجربه‌ی عجیب و مهم
    احساس عجیبی بود ورق زدن ماهیچه های شکمش، ماهیچه های دست و پاش دقیقا شبیه عکس هایی بود که در کتابهای آناتومی میشه دید، منظم، زیاد و محکم. ریه عین اسفنج بود یا اسکاچ ظرفشویی. معده خیلی کوچیکتر از اونی بود که فکرش رو میکردم. شکمش نامنظم بود و لایه لایه. روده بزرگ رو که میگرفتی و باز میکردی شبیه یه دامن تمام کلوش بود.
    .
  • آن‌جا که حقيقت دروغ می‌گويد
    می‌گويد يک‌بار بنشينيد خصوصی‌ترين و پنهان‌ترين حس‌تان را بنويسيد. با همان کلماتی که بايد، بی‌ايهام بی‌استعاره بی‌پروا. بنشينيد يک‌بار رازی که از آشکار شدن‌اش می‌ترسيد را به تمامی بنويسيد. با همه‌ی لايه‌های درونی‌ش. با همه‌ی واژگان آب‌نکشيده‌ای که همان لحظه به ذهن‌تان می‌رسد. می‌نويسيد؟ می‌توانيد که بنويسيد؟ بلند بخوانيدش. می‌خوانيد؟ می‌توانيد که بخوانيد؟ برای محرم اسرارتان بخوانيد، برای صميمی‌ترين دوست‌تان، برای هم‌رازتان. می‌خوانيد؟
    می‌بينی؟ اين‌جاست که راه توی نويسنده از آن ديگری جدا می‌شود….
    .
  • سخنی با فی.لتر کنندگان: انتقادی سازنده و یک پیشنهاد »» آوای موج
    چند پیشنهاد عالی برای فی.‌لترکنندگان عزیز. حالا که فیل.تر می‌کنید دست‌کم مفید و کاربردی این کار را بکنید!

منبع: طرح از IHT.

لینک‌های روز: در دفاع از آزادی بیان

  • بی‌اخلاقی ژورناليسم ايرانی درتبعيد
    اصلاً اخلاق روزنامه‌نگاری به شما اجازه می‌دهد که اين همه شک کنيد؟ مگر حق شماست اين شک کردن‌ها؟ کجای دنيا روزنامه نگارها تئوری توطئه می‌بافند که شما می‌بافيد؟ با همين مبنی تئوری توطئه می‌شود گفت که چون فلانی می‌خواهد حسین درخشان را بدون سر و صدا بدون هزينه نگاه دارد، تمام اين سکوت شما در مسير برنامه اوست. خوب اين استدلال‌های شما شمشير دو لبه است. گيرم همه اينها بازی باشد، گيرم که ماجرا عوض شد. شما نمی‌توانيد خبر را اين بار با تحولات جدیدش چاپ کنيد؟ مگر شما اصلاً حق قضاوت داريد در اين موقعيت؟ کی شما را در مقام قاضی قرار داده است؟
    .
  • فراموش نکنیم که هنوز زن یعنی ناموس!
    خیلی سال گذشته از روزگاری که در مدرسه درس می خواندم. اما به ذهنم فشار می آورم که ببینم تصاویر زنان در کتابهایم چه بوده است. تصویر کوکب خانم زن باسلیقه با نیمرو و ماست سنتی اش به ذهنم می آید. تصویر زن مهربانی که حیوانات را از زیر باران به خانه راه می دهد و برایشان غذا و جای گرم تهیه می کند.بعضی روایات هم بود. اینکه مادر را غذا می دادند، در بستر بیماری. یا مادر از کسی راضی باید می بود. زنانه ترین هایش هم چند شعر پروین اعتصامی بود که قرار نبود اتفاقا زنانه باشد. کودک یتیم و پادشاه یا پیاز و دیگر میوه ها، نهایت زنانگی های شاعر زنمان بود. در کتاب های ما از فروغ و دیگران خبری نبود.آنقدر زنان تحصیلم کمرنگند که بسیار باید فکر می کردم ، تا بخاطر بیاورمشان! هرچه تصویر به یاد می آورم قرار است یادم دهند که باید مادر باشم. تنها زن را حمایت کننده و خدمت رسان مردان می یابم و بس!
    .
  • واقعیت‌های محاصره غزه « رونوشت
    با گوشه‌هایی از شیوه‌های آپارتاید به کار رفته در آفریقای جنوبی و اسرائیل آشنا شوید.
    .
  • نویسندگی‌ در امریکای لاتین- نویسندگی در ایران
    راز پیش‌تازی نویسندگان آمریکای لاتین در ادبیات چیست؟ این نوشته را بخوانید تا دستگیرتان شود.
    .
  • توکای مقدس – هیچ نسلی نسوخت
    پای درد دل آدم‌ها که بنشینید می‌بینید نظریه‌ی «سوختگی نسل»ها میان متولدین دهه‌ها‌ی بیست تا شصت طرفدارانی دارد که سرسختانه بر این باورند که فقط نسل آن‌ها سوخته و برای اثبات این مدعا جای سوختگی را به دقت نشان می‌دهند:…
    .
  • می شود کسی تعریف قتل را بگوید؟
    اگر کارشناسی دقیقا بداند و مطمئن باشد که آلودگی هوا به مرز بحرانی رسیده و رسما و علنن اعلام کند که هوا پاکیزه و خوب است و در عمل به بیماران قلبی اجازه‌ی خروج از منزل بدهد، اگر اسم این کار قتل از نوع عمد نیست پس چیست؟ اما ظاهرا برخی از مسئولین دقیقن همین‌کار را می‌کنند!
    .
  • نجواها به «نجواها دات کام» اسباب‌کشی کرد
    نجواها، آن نیمه‌ی دیگر من در دنیای مجازی است که از امروز در نشانی‌ جدید منتشرش می‌کنم: www.najvaha.com
    اشتراک خوراک نجواها :  http://feeds.feedburner.com/najvaha
    .
  • در دفاع از آزادی بیان – نامه‌ی سرگشاده‌ی گروهی از وبلاگ‌نویسان در اعتراض به دستگیری حسین درخشان
    در صورت تمایل شما هم با گذاشتن پیام می‌توانید به جمع معترضان اضافه شوید.

hoder1

متن نامه‌ی اعتراضی گروهی از وبلاگ‌نویسان در اعتراض به دستگیری حسین درخشان
ما امضا کنندگان ذیل، شرایط  دستگیری حسین درخشان، یکی از سرشناس ترین بلاگرهای ایرانی، توسط مقامات ایران را به شدت نگران کننده می دانیم.  ناپدید شدن، حبس در مکانی مجهول، عدم دسترسی به اعضای خانواده و وکلای مدافع، و اعلام نکردن اطلاعات شفاف در خصوص موارد اتهام احتمالی نامبرده همگی باعث نگرانی ما ست. جامعه وبلاگ نویسان ایران یکی از فعال ترین و بزرگترین جوامع اینترنتی جهان است.  از شهروندان معمولی تا رییس جمهور ایران،  بسیاری به امر نوشتن در وبلاگهای مختلف مشغول اند.  این وبلاگ نویسان دارای طیف وسیعی از عقاید و آرا هستند و نقش مهمی در مباحث اجتماعی، فرهنگی، و سیاسی ایفا می کنند.

متاسفانه ظرف سالهای اخیر، وبسایت ها و وبلاگهای متعددی به صورت منظم توسط مقامات ایران فیلتر شده و شماری از وبلاگ نویسان با آزار و حبس روبرو شده اند.  بازداشت حسین درخشان تنها آخرین نمونه از این نوع برخوردها ست و به نظر می آید این اقدام در راستای ایجاد رعب و واداشتن وبلاگ نویسان به سکوت طراحی شده است.

مواضع حسین درخشان در خصوص تعدادی از کسانی که بدلیل عقایدشان زندانی شده اند باعث رنجش جامعه وبلاگ نویسان ایرانی بوده و همین موجب شده بسیاری از آنان از وی دوری بجویند.  با اینهمه، این موضوع این حقیقت را نفی نمی کند که آزادی بیان حقی مقدس است و باید برای همه در نظر گرفته شود، نه فقط کسانی که با آنها موافقیم.

بنابرین، ما از این منظر، به طور اصولی شرایط دستگیری و بازداشت حسین درخشان را محکوم می کنیم و خواهان آزادی فوری او هستیم.


We, the undersigned, view the circumstances surrounding the Iranian authorities› arrest of Hossein Derakhshan (hoder.com), one of the most prominent Iranian bloggers, as extremely worrying.  Derakhshan’s disappearance, detention at an unknown location, lack of access to his family and attorneys, and the authorities› failure to provide clear information about his potential charges is a source of concern for us.
.
The Iranian blogging community is one of the largest and most vibrant in the world.  From ordinary citizens to the President, a diverse and large number of Iranians are engaged in blogging. These bloggers encompass a wide spectrum of views and perspectives, and they play a vital role in open discussions of social, cultural and political affairs.
.
Unfortunately, in recent years, numerous websites and blogs have been routinely blocked by the authorities, and some bloggers have been harassed or detained.  Derakhshan’s detention is but the latest episode in this ongoing saga and is being viewed as an attempt to silence and intimidate the blogging community as a whole.
.
Derakhshan’s own position regarding a number of prisoners of conscience in Iran has been a source of contention among the blogging community and has caused many to distance themselves from him.  This, however, doesn’t change the fact that the freedom of expression is sacred for all not just the ones with whom we agree.
.
We therefore categorically condemn the circumstances surrounding Derakhshan’s arrest and detention and demand his immediate release.

لینک‌های روز (29-06-2008)


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز (30-05-2008)


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز (09-05-2008)


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز (14-04-2008)


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی