گوگل پلاس و آن‌چه در فیس‌بوک منتشر نمی‌شود

قبلا جایی گفته بودم که یکی از مهم‌ترین خصوصیت‌های شبکه اجتماعی نوظهور گوگل+ این است که روابط در گوگل+ یک جانبه هستند. یعنی عنصر رابطه (کوچترین رابطه ممکن) یک پیکان یک طرفه است از کاربر «الف» به کاربر «ب». این موضوع در شبکه‌های اجتماعی مهم دیگر نظیر فیس‌بوک یا لینکداین ذاتا دوجانبه است. یعنی در این شبکه‌های اجتماعی عنصر پایه رابطه یک پیکان دوجانبه است و کاربر الف برای این‌که بتواند چنین رابطه‌ای را با کاربر ب ایجاد کند نیازمند تایید اختصاصی کاربر ب است.  به عبارت دیگر روابط در گوگل+ ذاتا نامتقارن‌اند، در حالی که روابط در فیس‌بوک ذاتا متقارن‌اند.

اما اهمیت این اختلاف در چیست؟

غلبه روابط دوجانبه و عاطفی در فیس‌بوک

همان‌طور که این نوشته به درستی اشاره کرده، عامل عاطفی در روابط فیس‌بوک نقش مهمی را باز می‌کند. یعنی پیش‌فرض یک رابطه در فیس‌بوک «دوستی» (friendship) است و دو نفر در فیس‌بوک با رابطه‌ای «دوستانه» یا «عاطفی» (emotional glue) با هم لینک می‌شوند. پس روابط فیس‌بوک بنا به تعریف و پیش‌فرض «عاطفی دوجانبه» هستند. برخلاف تویتتر (یک شبکه نامتقارن دیگر) در فیس‌بوک یک نفر نمی‌تواند فقط بر اساس «کنجکاوی» یا «علاقه» (interest glue) به دیگری «لینک» شود. همین‌طور برخلاف لینکداین دونفر نمی‌توانند بر اساس اشتراک حرفه‌ای (professional glue) به هم لینک شوند. در توییتر چسبی که افراد را به هم وصل می‌کند از جنس «علاقه یک جانبه» (unidirectional interest) است در حالی که در فیس‌بوک این چسب از جنس «عاطفه دوجانبه» (bidirectional emotion) است.

غلبه مطالب عاطفی و عام در فیس‌بوک

نتیجه این می‌شود که فیس‌بوک برای انتشار «اخبار غیرمحبوب از نظر اکثریت» بستر مناسبی را فراهم نمی‌کند. یک کاربر فیس‌بوک معمولا اخباری را در دیوار فیس‌بوک خودش منتشر می‌کند که احتمال دهد از نظر عاطفی اکثریت دوستان (رابطه‌های عاطفی دوجانبه‌ای که دارد) را تحت تاثیر قرار می‌دهد و به همان ترتیب دوستان او فقط به شرطی آن‌را بازنشر می‌کنند که احتمال دهند دوستان‌شان (دوستان دوستان شخص اول) از نظر عاطفی با مطلب رابطه برقرار خواهند کرد. این مساله عامل محدود کننده بزرگی در تعیین نوع اخباری است که در فیس‌بوک شانس بازانتشار وسیع دارند.

این یک نکته کلیدی است: «جلب توجه عاطفی» عامل اصلی نشر و بازنشر اخبار در فیس‌بوک است. فقط مطالبی به صورت گسترده در فیس‌بوک بازنشر می‌شوند که مورد توجه عاطفی بخش بسیار بزرگی از جمعیت فیس‌بوک قرار گرفته باشند. در نتیجه فقط تعداد بسیار اندکی از مطالب شانس این را خواهند یافت که در فیس‌بوک به صورت گسترده بازنشر شوند و باقی مطالب به عنوان مطالب جدی، تخصصی، کسل کننده و غیره از بازنشر شدن در فیس‌بوک محروم می‌مانند.

ترکیب علاقه و عاطفه در گوگل+

اما گوگل+ به مدد روابط یک‌جانبه و نامتقارن (شبیه توییتر) که بدون اجازه دیگران هم قابل ایجاد شدن است (من می‌توانم بدون اجازه مستقیم کاربر ایکس او را به حلقه خودم اضافه کنم) و ساختار شبکه اجتماعی با امکانات تعاملی شبیه فیس‌بوک در واقع هر دوی این‌ها را با هم ایجاد می‌کند. حلقه‌های مختلف گوگل+ در واقع ترکیب جالبی از «چسب عاطفه» و «چسب علاقه» هستند. افراد می‌توانند یک بحث جدی را برای حلقه‌ای از افراد که به آن بحث جدی «علاقه‌‌مند» هستند منتشر کنند.

به زبان بازار که صحبت کنیم، فیس‌بوک انگار هیچ بازار هدف ویژه‌ای ندارد و در نتیجه مطالب غیرعام (از نظر عاطفی) در آن نفوذ شبکه‌ای پیدا نمی‌کنند، در حالی که در گوگل‌+ امکان عرضه کالاهای خاص برای بازارهای جاویژه (niche market) فراهم است.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

مصر: فاصلهٔ بین واقعیت و اشتیاق

قسمت‌هایی از این تحلیل دقیق و خواندنی را ترجمه می‌کنم. توصیه می‌کنم در صورت امکان متن کامل را به انگلیسی بخوانید.

روز ۱۱ فوریه حسنی مبارک استعفا داد و شورای نظامی جایش را گرفت. در روزهای ۱۱ و ۱۲ فوریه جمعیتی که در میدان تحریر جمع شده بودند سقوط مبارک و پیروزی دموکراسی در مصر را جشن گرفتند. روز ۱۳ فوریه شورای قانون اساسی را لغو و مجلس را منحل کرد و وعدهٔ قانون اساسی جدید از طریق رفراندوم را داد و حدودا ۶ ماه مهلت خواست.

می‌بینیم که پس از مبارک، قدرت رژیم نظامی به مراتب بیشتر شده است. اگر ارتش در نیت خود صادق باشد برگزاری انتخابات، تشکیل احزاب و معرفی نامزد‌ها انجام خواهد شد. اما اگر ارتش در نیت خود صادق نباشد نیز دقیقا همین کار‌ها را انجام خواهد داد. شش ماه زمان زیادی است، شور‌ها فرو می‌نشینند و قول‌ها فراموش می‌شوند.

بدون تردید تظاهر کنندگان زیادی در قاهره یا شهرهای دیگر جمع شده بودند. اما جمعیت محدود بود. در قاهره جمعیت میدان تحریر هیچ‌گاه از ۳۰۰ هزار نفر تجاوز نکرد و اگر چه این تعداد زیادی است، اما قابل مقایسه با جمعیت قیام‌های ۱۹۸۹ اروپای شرقی یا ۱۹۷۹ انقلاب ایران نیست که میلیون‌ها نفر به خیابان‌ها ریختند. جمعیت معترض هرگز به میزان قابل توجهی از جمعیت قاهره نرسید. در یک انقلاب واقعی، پلیس و ارتش نمی‌توانند جمعیت را مهار کنند. در مصر، ارتش تصمیم گرفت رو در روی تظاهر کنندگان قرار نگیرد، نه به خاطر این‌که ارتش از درون دچار تفرقه بود، بلکه به این دلیل که با تقاضای اصلی تظاهرکنندگان موافق بود: از شر مبارک خلاص شدن. و با توجه به این‌که جوهرهٔ اصلی رژیم مصر ارتش بوده است ‌عجیب خواهد بود اگر وقایع اخیر را انقلاب بنابیم.

مبارک و رژیم

نکتهٔ کلیدی‌ای که باید درباره‌ٔ مصر بدانیم تمایز بین رژیم سیاسی و حسنی مبارک است. رژیم سیاسی مصر شامل نهادهای پیچیده‌ای با مرکزیت ارتش است. این رژیم همین‌طور یک شاخه‌ٔ اداری غیرنظامی دارد که زیر نظر ارتش فعالیت می‌کند. حسنی مبارک، رهبر رژیم بود که به تدریج بین منافع خود با رژیم فاصله ایجاد کرد [مثلا با تلاش برای جانشینی فرزندش جمال به جای خود]  تا جایی که به طور روزافزونی از سوی رژیم به صورت یک تهدید دیده می‌شد و عاقبت هم رژیم به او پشت کرد.

ارتش اگر چه از حضور مردم در خیابان‌ها خوشنود نبود اما از تظاهرات استقبال کرد چرا که معترضان خواسته‌ای را مطرح می‌کردند که نظامیان از ماه‌ها پیش به دنبالش بودند. آن‌ها به ارتش این فرصت را دادند تا رژیم و منافع خود را حفظ کند و از شر مبارک خلاص شود.

این نکتهٔ مهمی است. آن‌چه اتفاق افتاد انقلاب نبود. تظاهر کنندگان هرگز مبارک را سرنگون نکردند، چه برسد به رژیم. آن‌چه رخ داد یک کودتای نظامی توسط ارتش بود که با هدف بقای رژیم و با پنهان شدن پشت تظاهرات مردم قصد داشت تا مبارک را وادار به استعفا کند. هنگامی که مشخص شد مبارک قصد ندارد داوطلبانه استعفا دهد (۱۰ فوریه) کودتاگران وی را وادار به استعفا کردند و به این ترتیب نظامیان رژیم را کاملا در دست گرفتند. البته تا پیش از آن نیز مرکزیت قدرت در ارتش بود، اما بعد از روز ۱۱ فوریه و رفتن مبارک ارتش قدرت را مستقیما به دست گرفت.

افسران کهن‌سال‌تر ارتش یعنی دوستان مبارک از طرف سایر نظامیان و همین‌طور ایالات متحده تحت فشار قرار داشتند تا زود‌تر عمل کنند و عاقبت هم عمل کردند. تظاهرات بهانه‌ٔ خوبی برای اقدام به دست نظامیان داد. آن‌چه در مصر رخ داد انقلاب نبود، کودتای نظامی‌ای بود که با هدف حفظ یک «رژیم نظامی» انجام شد.

انقلاب و کودتا

آیا این کودتا به انقلاب تبدیل خواهد شد؟ تظاهرکنندگان خواستار برگزاری انتخابات دموکراتیک واقعی و پایان یافتن سرکوب هستند و ارتش هم موافقت کرده است. هنوز مشخص نیست که رهبران نظامی واقعا به وعده‌هایی که داده‌اند پایبند هستند یا این‌که صرفا به قصد آرام‌ کردن اوضاع چنین گفته‌اند. به هر حال مشکلات عمیق‌تری در راه دموکراتیزه شدن مصر وجود دارد. اول این‌که خفقان دوران مبارک جامعه‌ٔ مدنی را ضعیف کرده است. شکل گرفتن احزاب نیرومندی که بتوانند نامزدهای سیاسی معرفی کنند به زمان احتیاج دارد. دوم این‌که نظامیان عمیقا در امور اجرایی کشور دخالت دارند و طرد کردن آن‌ها از منسب‌هایشان، حتی در صورتی که چنین اراده و نیتی وجود داشته باشد، زمان می‌برد. ارتش ۶ ماه مهلت گرفته است اما معلوم نیست بخواهد موقعیتی را که بیش از ۵۰ سال در راس هرم قدرت داشته است داوطلبانه‌‌ رها کند.

مانند تظاهرات سال ۲۰۰۹ تهران این تمایل وجود دارد که اتفاقات اخیر را جدید و خیره کننده تلقی کنیم (مثلا باراک اوباما هم به طور ضمنی چنین می‌گوید). می‌گویند این رویداد جدید به توییتر و فیس‌بوک (Twitter and Facebook) مربوط می‌شود. باید به خاطر بیاوریم که انقلاب‌های واقعی که منجر به نابودی رژیم‌های سیاسی در ۱۹۷۹ و ۱۹۸۹ شدند قبل از فراگیر شدن کامپیوترهای شخصی رخ دادند. در واقع، چنین انقلاب‌هایی حتی در قرن ۱۸ هم رخ داده بودند. هیچ‌کدام از این انقلاب‌ها به گوشی‌های هوشمند تلفن همراه (smartphone) احتیاج نداشتند، و همهٔ آن‌ها جامع‌تر و عمیق‌تر از چیزی بودند که تا امروز در مصر رخ داده است. این انقلاب توییتریزه (Twitterized) نخواهد شد. بخش بزرگی از جمعیت معترض زمانی به میدان تحریر آمدند که اینترنت به کلی در کشور قطع بود.

چه چیز به دست آمده است؟

بنابراین، اجازه دهید با واقعیت رو به رو شویم. رژیم مصر هنوز سر جای خودش است و هنوز توسط ژنرال‌های پیر کنترل می‌شود. آن‌ها متعهد به ادامهٔ‌‌ همان سیاست خارجی‌ای هستند که حسنی مبارک در پیش گرفته بود. آن‌ها وعدهٔ دموکراسی داده‌اند، اما معلوم نیست جدی گفته باشند و اگر هم جدی گفته باشند، معلوم نیست چطور می‌خواهند آن‌را انجام دهند و مطمئنا کار ۶ ماه نخواهد بود. در نتیجه با در نظر گرفتن این‌که چه کسی جمعیت معترض را به خیابان‌ها فرا بخوانند ممکن است تظاهرات دیگری در آینده انجام شود و مردم خواستار تسریع در فرایند دموکراسی شوند.

این‌طور نیست که هیچ چیز در مصر رخ نداده باشد و آن‌چه رخ داد بی‌ اهمیت باشد بلکه به سادگی می‌توان گفت آن‌چه در مصر رخ داد مشابه تصویری که از آن در رسانه‌ها ارائه شد نبود و فرایند به مراتب پیچیده‌تری بود که بخش اعظم آن از طریق تلویزیون قابل مشاهده نیست. مطمئنا آن‌چه در مصر رخ داد جدید یا بی‌سابقه نبود: نه از نظر دستاورد‌ها و نه از نظر شیوهٔ به دست آوردن آن‌ها. در این لحظه حتی دقیقا مشخص نیست چه چیزی به دست آمده است. مشخص نیست آن‌چه رخ داده است چقدر در سیاست داخلی یا خارجی مصر تاثیر خواهد گذاشت. حتی مشخص نیست در عمل چنین سیاست‌هایی (داخلی و خارجی) چقدر قابل تغییر باشند، حتی اگر اراده‌ای برای تغییر آن‌ها وجود داشته باشد.

هفته با خروج یک سرباز پیر از مصر آغاز شد و در حالی به پایان رسید که سربازان پیر دیگری مصر را اداره می‌کنند که قدرت رسمی آن‌ها حتی از مبارک هم بیشتر است. این مساله موجب بهت و شوک جهانی شده است. ما در سال ۲۰۰۹ که گفتیم تظاهرات مردم تهران به جایی نمی‌رسد و به «ضد حال ‌زن» (joykills) بسیاری تبدیل شدیم. الان هم نمی‌خواهیم «ضد حال ‌زن» باشیم، چرا که همه خوشحال و هیجان‌زده به نظر می‌رسند. اما باید تاکید کنیم که علی‌رغم حضور جمعیت معترض، اتفاق چندانی در مصر نیفتاده است. معنای این حرف نیست که اتفاقی نخواهد افتاد، اما تا امروز اتفاقی نیفتاده است.

یک مرد ۸۲ ساله از دفتر کارش اخراج شده است و پسرش رئیس‌جمهور نخواهد شد. مجلس و قانون اساسی منحل شده‌اند و نظامیان (junta) بر سر کارند. این‌ها چیزهایی است که می‌دانیم، باقی همه گمانه‌زنی است.

.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

وقتی خانه‌ها و گلدان‌ها هم به سخن در ‌‌آیند

به  سه کاربرد جالب از «توییتر» (Twitter) برخورد کرده‌ام که خوب است به شما معرفی کنم، چون  واقعا خلاقانه هستند. چیزی که این ایده‌ها را برای من جالب کرده «متفاوت بودن» آن‌هاست. تاکنون بیشتر درباره‌ی قدرت توییتر در «خبررسانی توسط مردم عادی» و نقش آن به عنوان یک رسانه‌ی اجتماعی در رقابت با رسانه‌های سنتی شنیده بودیم، اما انگار ابعاد کابرد توییتر بسیار گسترده‌تر است…

خانه‌ای که مصرف انرژی‌اش را به شما گزارش می‌کند

twitter-andy_house_1228818669497

یکی از مهندسان شرکت آی‌بی‌ام در خانه‌اش سنسورهای مختلفی نصب کرده  و به کمک آن‌ها پارامترهایی مانند میزان مصرف آب روزانه، وضعیت روشن یا خاموش بودن چراغ‌ها و غیره را اندازه‌گیری می‌کند. بعد این اطلاعات به طور خودکار از طریق یک واسط سخت‌آفزاری و یک کامپیوتر«توییت» می‌شود:

  • بخاری برقی حمام خاموش شد. {+}
  • امروز تا این لحظه 100 لیتر آب مصرف شده است. {+}
  • چراغ‌های خارج از خانه روشن شدند {+}
  • تلفن زنگ می‌زند. {+}
  • مصرف برق به طور غیرمترقبه‌ای زیاد شده است. {+}
  • خوانش کنتور برق: «فلان مقدار» کیلووات‌ساعت. {+}

هدف آقای اندی استانفورد کلارک از طراحی چنین سیستمی این بوده که به همه‌ نشان دهد «واقعا» برای کاستن مصرف انرژی خانه‌اش تلاش می‌کند.

با توییتر تجهیزات خانه‌ی خود را کنترل کنید

و اما کاربرد هوشمندانه‌ی دومی که از توییتر دیدم و به نظرم جالب رسید که معرفی کنم. یک نفر پیدا شده و یک واسط سخت‌آفزاری میان کامپیتورش و چراغ‌های خانه‌اش طراحی کرده. بعد هم یک سری دستورات ساده (بعضی کلیدواژه‌های خاص) برای خودش وضع کرده و هر وقت آن‌ها را توییت می‌کند، دستور صادره از طریق اینترنت به آن دستگاه منتقل می‌شود و باعث می‌شود به کلید چراغ تا آن‌را قطع یا وصل کند.

مثلا او توییت می‌کند «چراغ اتاق‌ نشیمن خاموش» («living room lights off»). کامپیوتری که در خانه قرار دارد این دستور را گرفته و به واسط سخت‌آفزاری منتقل می‌کند که به نوبه‌ی خود منجر به خاموش کردن چراغ خانه می‌شود. پیاده‌سازی چنین سیستمی ظاهرا چندان گران نیست.

این امکان الان فقط برای روشن یا خاموش کردن چراغ‌هاست، اما با کمی تخیل ساده می‌توان آن‌را به سایر تجهیزات منزل تعمیم داد. با این کار او می‌تواند «خانه‌اش» را از دوردست  و از طریق تلفن همراه، حتی وقتی که در کشور دیگری است کنترل کند!

plant_twitter

گلدان‌هایی که هر وقت تشنه شدند به شما می‌گویند

حالا که خانه می‌تواند وضعیت مصرف انرژی‌اش را توییت کند، چرا گلدان‌ها نتوانند؟ یک شرکت خلاق آمده و سنسور  و خرت‌ و پرت‌های لازم را برای همین منظور طراحی کرده. این سنسوردر خاک گلدان‌های خانه‌ نصب می‌شود و میزان رطوبت خاک را اندازه‌گیری می‌کند و هر وقت خاک گلدان‌ها از حد معینی خشک‌تر شد، از طریق واسط سخت‌آفزاری و یک کامپیوتر که همیشه به اینترنت وصل است موضوع را توییت می‌کند. این هم یک نمونه‌اش:

  • فوری! به من آب بده! {+}
  • لطفا به من آب بده! {+}
  • ممنون از این‌که به من آب دادی! {+}

پی‌نوشت: اگر تا به حال از توییتر استفاده نکرده‌اید پیشنهاد می‌کنم شروع کنید:  ساده و در عین حال خیره‌کننده است.
این هم نشانی من در توییتر.


لطفا مشترک شوید
بامدادی+لینکدونی
فقط بامدادی
نجواها

لینک‌های روز: آقای جهان چشم‌هایش را بسته‌ است

gaza-world


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز: استرالیا هم زیر تیغ می‌رود

censor211
  • ابتکار شرکت ژاپنی برای کم کردن گازهای گل خانه‌ای
    این شرکت از کارکنان خود خواسته که روی  پشت بام کار کنند تا هم مصرف برق کمتر شود و هم کارایی شان بالاتر رود!
    .
  • کشیدن ساعت به جلو کمکی به مصرف کمتر انرژی نمی‌کند
    بنجامین فرانکلین استدلال کرده بود با عقب کشیدن ساعت در تابستانها مردم به جای شمع با نور خورشید خانه هایشان را روشن می کنند.
    اما به نظر می‌رسد اگرچه نظر او که درباره‌ی شمع‌ها درست بود، اما مصرف بیشتر دستگاه‌های تهویه‌ی مطبوع و کولرها را لحاظ نکرده بود!
    .
  • حکومت‌ها و بحران اقتصادی در اروپا و آمریکا
    مسئله‌ی اصلی در بحران جهانی اقتصاد «کمبود سرمایه» نیست بلکه مشکل شناور نبودن این سرمایه بین موسسات مالی و بانک‌هاست. در حقیقت بانک‌ها و موسسات مالی جرات ریسک کردن و قرض دادن سرمایه را ندارند و این اقتصاد را در حالت سکون نگاه‌ داشته‌است. این بحران از آمریکا و اروپا شروع شد اما خیلی زود به آسیا نیز سرایت خواهد کرد. علت این تاخیر در آغاز بحران در آسیا نیز به «صادراتی» بودن اقتصاد کشورهای آسیایی از جمله چین و ژاپن باز می‌گردد. در تمام این کشورها اما مسئله اصلی همان شناور نبودن سرمایه است. به‌عبارتی سرمایه در بخش‌هایی از سیستم گردش پولی گیر کرده‌است.
    .
  • اینترنت در استرالیا هم سا.نس.ور می‌شود
    محدودیت به دوگونه اعمال خواهد شد. بخشی از آن اختیاری است که خانواده‌ها از آن برای محافظت از کودکان خود در برابر خطرات اینترنت استفاده می‌کنند. اما بخش دیگری از این محدودیت‌ها اجباری است و در سطح ملی اعمال می‌شود. مخالفین اعتقاد دارند و نگران‌اند که به وجود آمدن چنین سیستمی به دولت‌های آینده اجازه می‌دهد به تدریج شروع به گسترش سا.نس.ور و محدودیت‌ آزادی بیان کنند.
    .
  • بحران مالی بین‌المللی
    تحلیلی خواندنی از ریشه‌های بحران سرمایه‌داری موجود
    .
  • توییتر در خدمت یک خبرنگار
    کلیدواژه‌ی «بمبئی» را در توییتر جستجو کردم تا هزاران پیام زنده را دنبال کنم. همزمان یوتیوب و فیلکر و جستجو در وبلاگ‌ها  و ویکی‌پدیا چنان مرا غرق در اطلاعات کردند که انگار خودم در صحنه حاضر و ناظر بودم.

    از این لینک نمونه هم غافل نشوید.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

یک گام کوچک به سوی خبرگزاری مردم جهان

قبلا در این وبلاگ‌ از «خبرگزاری مردم جهان»‌ و «کهکشانی پر از مردم» گفته بودم. از رسانه‌های اجتماعی و قدرت شگفت‌انگیز و روزافزون آن‌ها نوشته بودم. از پدیده‌ی «کاربران مولف» گفته بودم که مرز میان مصرف‌کننده و تولیدکننده‌ی «محتوا» را روز به روز کمرنگ‌تر می‌کند. اما گاهی وقت‌ها «اتفاقاتی کوچک» ولی «از لحاظ سمبولیک بسیار مهمی» در این فضای مجازی بی‌مرز، بی‌مکان و بی‌زمان می‌افتد که شوکه می‌شوم و ساعت‌ها و بلکه روزها به فکر فرو می‌روم.

چند روز پیش وقتی وارد فرندفید شدم، این جملات را خواندم که دوست خوبم از حساب توییتر خودش به فرندفید گزارش کرده بود:

بیست دقیقه‌ی دیگر، مناظره‌ی اوباما و مک‌کین، هزاران نقطه لحظه به لحظه مناظره را توییت می‌کند. {+}

و بعد از چند دقیقه انگار که به خواننده امان ندهد، گزارش‌ یک «کاربر مولف» به نام «هزاران نقطه» شروع شد:

مناظره با سخنان اوباما شروع شد. {+}

باورم نمی‌شد. گزارش «لحظه‌به‌لحظه به زبان فارسی» در یک شبکه‌ی اجتماعی. پدیده‌ای که برای اولین بار آن را از نزدیک و به صورت زنده حس می‌کردم.

اوباما با اشاره به اوضاع بحرانی اقتصاد آمریکا سخنان خود را آغاز کرد. {+}

متاسفانه من دیر رسیده بودم، ولی هنگام خواندن توییت‌هایش نفسم در سینه حبس شده بود. این صدای زنده‌‌ی سی‌ان‌ان نبود، این رویترز نبود، این بی‌بی‌سی نبود، این صدای هیچ قدرتی نبود. صدای یک کاربر معمولی بود با یک کی‌برد و یک اتصال ساده‌ی اینترنت که به صورت زنده برای «ما» گزارش می‌کرد.

سوال: فرق سیاست اوباما و مک‌کین برای خروج از بحران اقتصادی چیست؟ {+}

مک کین: ما جمهوری‌خواهان آمدیم که واشینگتن را عوض کنیم اما واشینگتن ما را عوض کرد… {+}

اوباما: مالیات نود و پنج درصد مردم که درآمد کم دارند را کم می‌کنم، مالیات شرکت‌های بزرگ را افزایش می‌دهم. {+}

شاید این اولین بار در زندگی‌ام بود که این‌چنین بی‌واسطه و از نزدیک قدرت رسانه‌های اجتماعی را به زبان مادری‌ام می‌خواندم و با چشم‌های خودم می‌دیدم. توییت‌ها می‌آمدند، آن پشت‌ خبری از تشکیلات عظیم کافکایی رسانه‌ای نبود. آن پشت صدای دستگاه‌های میلیون‌ها دلاری ضبط و پخش صدا نبود تا «صدا» فقط متعلق به «قدرت‌مند‌ها» باشد. این صدای یک کاربر ساده بود و من صدایش را می‌شنیدم، واضح و رسا، به زبان مادریم. این صدای «خبرگزاری مردم جهان»‌ بود که برای «کهکشانی پر از مردم» پخش می‌شد.

بدون مرز، در فراسوی همه‌ی قدرت‌ها و همه‌ی «فی…ل…ت…ر‌ها» خبرنگار ساده‌ی ما گزارش می‌دهد. دیواری نیست،‌ مرزی نیست. همزمان این صدا به من می‌گوید توییتر فقط برای تفریح نیست، فرندفید فقط برای خنده نیست. می‌خوانم و با تمام وجودم قدرت رسانه‌ای که در حال ظهور است را حس می‌کنم. «رسانه‌ی مردم»، رسانه‌ی من،‌ رسانه‌‌ی تو، رسانه‌ی ما.

و خبرنگار ساده‌ی ما از پشت کیبردش ادامه می‌دهد:

سوال از دو کاندیدا: چقدر آمریکا از ویتنام و عراق درس گرفته است؟  {+}

اوباما: نمی گذارم ایران به بمب اتمی برسد {+}

اوباما: ایران خطرناک است اما باید مستقیم با آن ها حرف زد. {+}

اوباما: احمدی نژآد تصمیم گیرنده نیست. {+}

دوستان عزیز، من هنوز نفسم در سینه حبس شده است. آیا شما هم صدای پای آمدن «کهکشانی پر از مردم» را می‌شنوید؟ آیا صدای پای آمدن «خبرگزاری مردم جهان» را می‌شنوید؟

مناظره تمام شد. {+}

گزارش زنده‌ی «خبرنگار ساده‌ی ما»، این «کاربر مولف ساده» از پشت «کیبرد و صفحه‌ی نقره‌ایش» تمام شد. اما باور کنید این تازه آغاز است. هنوز خیلی آغاز راه است. پنج یا ده سال دیگر را تصور کنید. من نیروهای «نیمه‌انسانی-نیمه‌خدایی» پیش‌بینی آینده را ندارم، ولی دلم می‌خواهد این‌طور فکر کنم که «خبرگزاری مردم جهان»‌ در راه است. دلم می‌خواد باور کنم روزی فرا خواهد رسید که صدای من، صدای تو، صدای ما دیگر گم نخواهد شد.

پی‌نوشت: به دنبال این حادثه‌ی کوچک ولی سمبلیک و مهم، اتاق «پخش زنده»‌ در فرندفید مخصوص پخش‌زنده‌ی رویدادها به زبان فارسی تشکیل شد. دوست دارید خبرنگار خبرگزاری مردم جهان شوید؟


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز (22-08-2008)


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز (03-07-2008)


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

گفتگوی زیبایی که خاموش می‌شود

توییتر را دوست دارم، جمله‌هایی که باید در 140 حرف جایشان داد و به سرعت برای دوستانی که تو رو دنبال می‌کنند منتشر می‌شود و پاسخ‌هایی که به همان شیوه‌ی خلاصه‌گویی به تو می‌دهند. زیبایی توییتر در سادگی و کاربردی بودنش است و در قدرت «لحظه‌نگاریش» که در همان لحظه هم پاسخ می‌گیری. یک گفتگوی چند جانبه‌ی لحظه‌ای که پیوسته ادامه دارد: در هر لحظه در سراسر جهان؛ هزاران نفر توییت می‌کنند. اما شواهد نشان می‌دهد که این گفتگوی زیبا محکوم به خاموشی است. توییتر اهداف جاه‌طلبانه‌ای دارد ولی به خاطر دست‌کم گرفتن پیچیدگی کار محکوم به خاموشی است؛ دست‌کم اگر در رویه‌‌ی فعلی‌اش تغییر اساسی ایجاد نکند.

دشواری‌ توییتر چیست؟

سرورهای توییتر پاسخ‌گوی تعداد روزافزون کاربران «توییت‌کن» نیستند. روزی (و اخیرا ساعتی) نمی‌گذرد که دچار اختلال نشوند و زیر بار انبوه پیام‌ها کمر خم نکنند. مشکل اصلی توییتر را اگر بخواهم در یک جمله خلاصه کنم می‌شود:

پیام‌رسانی گروهی (Group Messaging) در مقیاس بزرگ کار بسیار پیچیده‌ای است.

توییتر یک سیستم پیام‌رسان بزرگ است (این‌جا را ببینید). هر پیامی که می‌نویسید به تعداد مشخصی کاربر به طور همزمان ارسال می‌شود. پاسخ‌های هر کدام از آن‌ها هم به همه‌ی کسانی که آن‌ها را فالو می‌کنند ارسال می‌شود. ارسال (و دریافت) تعداد زیادی پیام برای تعداد زیادی کاربر کار ساده‌ای نیست. در واقع اصلا گول ظاهر ساده‌ی توییتر را نخورید: کاری که توییتر انجام می‌دهد بسیار پیچیده و سنگین است.

عده‌ای اعتقاد دارند، به ازای هر کاربری که در توییتر اضافه می‌شود، حجم عملیات محاسباتی لازم  به صورت نمایی (Exponential) افزایش می‌یابد. وضعیتی که رویارویی با آن دست‌کم با معماری فعلی توییتر به مرزهای «غیر ممکن» نزدیک شده است.

شبکه‌های اجتماعی هم مشکل مشابهی دارند؛ ولی معمولا با پیچیدگی کمتر، چرا که بیشتر پیام‌های کاربران به یک کاربر خاص ارسال می‌شود، برخلاف توییتر که در آن همه‌ی پیام‌ها برای همه‌ی مخاطبان یک کاربر یا یک گروه از پیش تعریف شده ارسال می‌شود. با این‌حال شبکه‌های اجتماعی هم سال‌ها دست به گریبان حل مشکل پیام‌رسانی گروهی بودند. راه‌حل برخورد با مساله‌ای چنین پیچیده، باید نوآورانه و متناسب با مقیاس کار باشد. کاری که مثلا گوگل در برخوردش با حجم عظیم اطلاعات و پردازش لحظه‌ای انجام داد.

هیچ‌ ارزانی‌ای بی‌حکمت نیست

توییتر از چارچوب «روبی روی ریل» (RubyOnRails) استفاده می‌کند که اگر چه برای محصولات شبکه‌ای با تعداد کاربران محدود یا پیچیدگی کمتر مناسب است، احتمالا برای نرم‌افزار سنگین و پرمحاسبه‌ای مانند توییتر انتخاب بهینه‌ای نبوده است. «روبی روی ریل» به طراحان توییتر اجازه داد که محصول خود را خیلی زود و ارزان به بازار عرضه کنند، اما برای کاری در این مقیاس نمی‌تواند با معماری‌های مبتنی بر جاوا یا C رقابت کند. سرنوشت توییتر به ما یادآوری می‌کند که «هیچ ارزانی‌ای بی‌حکمت نیست».

چند روزی است که برای حل موقتی مشکل، تیم فنی توییتر سرویس پاسخ (Reply) را خاموش می‌کنند. این یک اشتباه بزرگ است و نه تنها راه حل نیست،‌ بلکه کاربران را از توییتر به رقیب قدرتمند و تازه‌نفس‌اش فرندفید می‌راند. حل مشکل توییتر راه‌کار اساسی می‌طلبد.

توییتر محبوب‌ترین سرویس میکروبلاگینگ یا لحظه‌نگاری است. اما برای این‌که زنده بماند باید معماری خود را به طور زیربنایی عوض کند و برای این‌کار به مدیریت جذب سرمایه نیاز دارد. در بازار پر رقابت امروز، اگر توییتر نجنبد، چندی نخواهد گذشت که برای همیشه خاموش خواهد شد.

با استفاده از: {1}، {2}، {3}

پی‌نوشت:

درباره‌ی بحث این‌که مشکل توییتر به چارچوب روبی‌روی‌ریل برمی‌گردد یا خیر این مطالب را ببینید: {4}، {5}، {6}


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز (14-06-2008)


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز (26-05-2008)


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز (17-05-2008)


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز (04-05-2008)


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز (03-05-2008)


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی