شوک فرهنگی: سوئدی‌هایی که غُر نزدند

چند روز پیش و همزمان با بارش گسترده‌ی برف در بسیاری از مناطق سوئد تعداد زیادی از قطارها کنسل شدند. شرکت راه آهن سوئد هم اعلام کرد هر مسافری می‌تواند با بلیطی که در دست دارد سوار هر قطار دیگری بشود و خودش را به مقصد برساند. نتیجه این شد که وقتی سوار قطار شدم با صحنه‌ی نادری مواجه شدم. در قطار جا برای نشستن نبود و به ناچار مسافرها باید ساعت‌ها سرپا می‌ماندند. زمین قطار خیس و سرد بود، در نتیجه کمتر جایی برای نشستن روی زمین وجود داشت. در ضمن با توجه به این‌که قطار برای ایستاده سفر کردن طراحی نشده (مثلا دستگیره‌ای که به کمک آن بتوان تعادل خود را حفظ کرد در واگن‌ها وجود ندارد) ایستاده سفر کردن با قطار تجربه‌ی خوشایندی نیست. دست کم تجربه‌ای نیست که در سوئد متداول باشد.

نکته‌ای که برای من جالب بود سکوت و آرامش جمعیت بود. همهمه‌ای در کار نبود و هیچ‌کس غر نمی‌زد و نمی‌شنیدی که از هم‌دیگر گلایه کنند یا از فلک و راه‌آهن و دولت بنالند. انگار برایشان واضح بود که وضعیتی که پیش آمده یک استثناست و یک واقعیت است که بد یا خوب باید با آن کنار آمد. بعضی از افراد حتی عادت‌شان مبنی بر گوش دادن به موسیقی یا مطالعه‌ی کتاب در حین سفر را کنار نگذاشتند و همان‌طور که در قطار ایستاده بودند، کتاب‌شان را خواندند و موسیقی‌شان را گوش دادند و چه بسا از سفرشان لذت بردند. شاید بگویید از کجا می‌دانم غر نمی‌زدند، آیا احتمال نمی‌دهم که  ضعف من در زبان سوئدی باعث شده باشد حرف‌ها یا کنایه‌هایشان را نفهمم؟ حرف شما درست،‌اما نکته این است که سکوت اشتباه نمی‌کند. مردم رسما ساکت و آرام بودند و اصولا هیچ همهمه‌ یا زمزمه‌ای در کار نبود!

این نگاه مبتنی بر منطق و رویاروی خونسرد جمعی نسبت به وضعیتی که به وضوح غیرعادی و بحرانی تلقی می‌شود برایم جالب بود. به این فکر می‌کنم که نظم و عقلانیت چنان در این فرهنگ ریشه دوانیده که به سختی می‌توان تصور کرد اتفاق‌هایی نظیر این مورد که در خیلی از فرهنگ‌های دیگر دست‌کم با دست‌پاچگی، هیجان، اعتراض و غرزدن عمومی همراه می‌شد، در سوئدی‌ها دستپاچگی و جوگرفتگی جمعی ایجاد کند. مطمئن نیستم این خصوصیت لزوما خوب یا بد باشد، اما به هر حال برای من که یک ناظر خارجی هستم به مثابه یک شوک فرهنگی و یک نکته‌ی چشم‌گیر است.

IMG_0216 IMG_0237 IMG_0240 IMG_0247 IMG_0254

روزی که هیچ کس «شما» نباشد

همونطور که می‌دونید در بعضی از زبان‌ها (از جمله فارسی) برای مخاطب قرار دادن مخاطب مفرد و جمع دو ضمیر مختلف وجود داره. مثلا در زبان فارسی ما به مخاطب مفرد می‌گیم «تو» و به مخاطب جمع می‌گیم «شما». اما توی خیلی از فرهنگ‌ها (از جمله فرهنگ ما در ایران) رسمه که افراد به نشانه‌ی احترام موقع خطاب قراردادن یک فرد تنها هم ضمیر جمع به کار می‌برن. مثلا در فارسی ما به مخاطب می‌گیم «شما» به طوری که اگر رابطه‌ی صمیمانه‌ای با طرف مقابل نداشته باشیم و بهش بگیم «تو» ممکنه بی‌احترامی تلقی بشه.

در زبان سوئدی هم داستان به همین صورت بوده. دست کم تا حدود 40 سال پیش. اما افراد و جنبش‌های مختلفی که در جهت توسعه‌ی فرهنگ برابرگرایی (egalitarianism) در جامعه فعالیت می‌کردند و با مصداق‌های تایید یا تشویق ایجاد شکاف اجتماعی مخالف می‌کردن باهاش مخالف بودن. خلاصه این‌که از اواخر دهه 60 و اوایل دهه‌ی 70 کم کم در جامعه‌ی سوئدی جا می‌افته که همه مخاطب مفرد خودشون رو «تو» صدا کنن. به این فرایند اصلاح فرهنگی می‌گن Du-Reformen (یعنی اصلاح-تو). این مساله الان توی سوئد کاملا جا افتاده. نکته‌ی جالبش هم اینه که این فرایند از طریق دیکته‌ی بالا به پایین رخ نداده و به صورت کاملا مدنی شکل گرفته.

برای این‌که اهمیت شگرف این حرکت اجتماعی-فرهنگی ظاهرا ساده رو درک کنید چشم‌هاتون رو ببندین و تصور کنید از فردا دیگر هیچ فردی «شما» نباشد و همه همدیگه رو بدون القاب و به صورت مفرد «تو» خطاب کنیم.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

معمای غیرممکن

معمای غیرممکن یکی از مساله‌های مشهور ریاضیه که صورت‌های مختلفی داره. من این‌جا نسخه‌ی کلاسیکش رو می‌نویسم. علت شهرت این مساله اینه که در نگاه اول به نظر می‌رسه اطلاعات کافی برای حل اون به صورت یکتا وجود نداره. اما در واقع مساله قابل حله. به خاطر همین نکته بعضی‌ها اسمش رو گذاشتن «معمای غیرممکن». جا داره از دوست خوبم  احسان که این مساله رو به من معرفی کرد تشکر کنم. در واقع این پست به دنبال بحث مفصلی که برای حل این مساله در گوگل پلاس در گرفت منتشر می‌شه (لینک‌ رو الان باز نکنید چون جواب‌ها توش بحث شده). این قدر این مساله رو دوست داشتم که حیف‌ام اومد توی بامدادی نداشته باشمش :). مساله ساده‌ای نیست اما ارزش داره که روش فکر کنید، حتی اگر جواب رو به صورت سیستماتیک و کامل پیدا نکنید باز هم از فرایند حل کردنش کلی لذت خواهید برد. توجه کنید که جواب نهایی یکتاست و کلکی هم توی کار نیست.

مساله‌ی غیرممکن

x  و y دو عدد طبیعی بزرگ‌تر از ۱ هستند که جمع آن‌ها کمتر از ۱۰۰ است.  حاصل ضرب این دو عدد را به ضیا و حاصل‌ جمع‌شان را به جیران می‌گوییم (آن‌ها اطلاعات داده شده در جملات قبلی را نیز دارند). گفتگوی زیر بین آن‌ها انجام می‌شود:

ضیا: من نمی‌توانم عددها را پیدا کنم.

جیران: من مطمئن بودم که تو نمی‌توانی آن‌ها را پیدا کنی.

ضیا: من عددها را یافتم.

جیران: من هم عددها را یافتم.

دو عدد x و y را بیابید.

حل مساله زمان خاصی ندارد اما برای چالش بیشتر سعی کنید آن را در کمتر از ۴ ساعت حل کنید. یکی از راه حل‌های این مساله را می‌توانید این‌جا  ببینید.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

جمع ویژه

این مساله را مدت‌ها پیش نوشته بودم اما چون کمتر حالت «خارج از چارچوب» دارد در منتشر کردنش تردید داشتم. یک چالش می‌تواند محدودیت زمانی باشد، فرضا سعی کنید آن را در کمتر از یک دقیقه حل کنید.

فرض کنیم نوعی جمع ویژه داریم که بر اساس آن برابری‌های زیر صادق هستند:

۱۴۱۰۹۴ = ۲+۷+۵

۱۸۲۴۶۶ = ۳+۶+۸

۳۶۱۲۳۶ = ۴+۹+۳

در این صورت حاصل جمع ویژه ۶+۹+۲ چیست؟

پاسخ را این‌جا ببینید.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.