چگونه نسبت به حکم‌ اعدام واکنش نشان دهیم؟ – قسمت اول

به لطف وجود رسانه‌های اجتماعی و همین‌طور تمرکز سیاسی و رسانه‌ای جهانی‌ای که بر اوضاع ایران وجود دارد کم و بیش هر روز یا هر هفته در جریان حکم اعدامی که در ایران صادر یا اجرا می‌شود قرار می‌گیریم. لحن رسانه‌های غربی بیشتر این را تداعی می‌کند که این احکام عموما ظالمانه و وحشیانه هستند و بر هر فرد آزاده و انسان‌دوستی است که در دل یا زبان آن‌ها را محکوم کند. برای من (و آدم‌هایی مثل من) که حقوق‌دان نیستیم و دسترسی به منابع حقوقی از جمله پرونده و روند دادرسی متهمان هم نداریم هر گونه اظهار نظر جدی درباره‌ی ارزش حقوقی یک حکم خاص غیرممکن است. چگونه من می‌توانم بدون داشتن کمترین زمینه‌ی اطلاعاتی وتخصصی درباره‌ی حکم متهمی که به صورت رسمی توسط سیستم قضایی صادر شده، اظهار نظر کنم؟ از طرفی به عنوان کسی که دغدغه‌ی انسانیت دارد، نمی‌توانم این احتمال را که فردی مجازاتی به مراتب بیشتر از جرم خود دریافت کند نادیده بگیرم.

پس راه حل چیست؟ اگر بحث موافقت یا مخالفت با اصل مجازات اعدام را کنار بگذاریم (موقتا)، برای واکنش نشان دادن نسبت به احکام قضایی در ایران سه روی‌کرد اصلی می‌توانم داشته باشم:

روی‌کرد اول: کل سیستم قضایی را زیر سوال ببرم و بدون این‌که دغدغه‌ی تحلیل کارشناسی مورد به مورد احکام قضایی را داشته باشم، همه را صرفا چون سیستم قضایی را قبول ندارم رد کنم.

من این روش را مفید نمی‌دانم. درست است که می‌توان ایرادهای فراوانی از سیستم قضایی ایران گرفت، اما نمی‌توان واقعیت عینی، مرجعیت و قدرت اجرایی آن‌را نادیده گرفت. دستگاه قضایی در ایران «وجود» دارد و بستن چشم‌ها به روی آن و قطع تعامل با آن فقط «من» را منزوی می‌کند و فایده‌ای به حال متهمانی که مورد ظلم قضایی واقع شده‌اند نخواهد داشت. 

روی‌کرد دوم: سیستم قضایی به صورت کل را قبول داشته باشم و احتمال بروز خطای جدی در صدور احکام شدید (مانند اعدام) را چنان اندک بدانم که جای اعتراض نداشته باشد. در واقع به دقت و درستی احکام صادر شده اعتماد داشته باشم.

این حالت را هم نمی‌توانم بپذیرم. موارد بسیاری بوده‌اند که روند قضایی به صورت قانونی یا دقیق اجرا نشده و در نتیجه احکام صادر شده بحث برانگیز بوده‌اند. این گونه موارد نشان می‌دهد که دستگاه قضایی مصون از خطاهای جدی (و حتی مکرر)‌ نیست و در نتیجه اعتماد کامل به دقت و سلامت آن ساده‌انگاری است.

روی‌کرد سوم: سیستم قضایی به صورت کل را قبول داشته باشم، اما احتمال دهم که خطاهایی در آن رخ می‌دهد و در نتیجه باید با انجام دادن کار کارشناسی و تحلیل حقوقی پرونده‌ی متهمان در هر مورد‌، اظهار نظر کنم. با توجه به این‌که من حقوق‌دان نیستم در این نوع موارد در درجه‌ی اول به اظهارات وکیل متهم توجه می‌کنم و در درجه‌ی دوم به اظهارات سایر حقوق‌دانان.

این گزینه‌ی من است. اما متاسفانه کار را برای اظهار نظر سخت می‌کند. در این حالت من اگر چه کارشناس نیستم باید اخبار و تحلیل‌های مربوط به کارشناسان و دست‌کم وکیل یا وکلای متهم را به دقت مطالعه کنم و ضمن این‌که به آن‌ها اعتماد می‌کنم بر اساس آن در مورد ارزش حقوقی یک حکم صادره تصمیم بگیرم.

فرض کنید مجازات اعدامی به صورت غیرمتناسبی با جرم صادر شده باشد. این عدم تناسب را چه کسی می‌تواند تشخیص دهد؟ کسی که اولا با قوانین حقوقی ایران آشنا باشد، ثانیا رویه‌های رسمی و غیررسمی قضایی را بشناسد و ثالثا در جریان روند دادرسی این پرونده‌ی خاص بوده باشد. چنین شخصی معمولا باید یک حقوق‌دان تمام و عیار و درگیر در پرونده باشد. فرضا وکیل متهم. اما اگر متهم وکیل نداشته باشد چطور؟ یا وکیل او دستگیر شده باشد؟ در این صورت جای شبهه‌ی جدی در صحت و سلامت روند قانونی دادرسی و حکم صادره خواهد بود. اما اگر وکیل داشته باشد و روند قضایی را تایید کند چه؟ در این صورت من جای اعتراض جدی‌ای خواهم داشت؟ خلاصه‌ این‌که به جز اطلاعاتی که از طرف وکیل متهم در رسانه‌ها منتشر می‌شود، من به عنوان یک فرد غیرکارشناس در بهترین حالت فقط می‌توانم از سیستم قضایی بخواهم رویه‌ی قضایی را به درستی اجرا کند و فرضا نمی‌توانم بدون دانستن جزییات پرونده حکم صادره را تایید یا رد کنم.

مثال: دو حکم اعدام اخیر 1. دانشجوی کرد 2. متهم میدان کاج

در خبرهای این روزها آمده که یک دانشجوی کرد به اعدام محکوم شده است. به عنوان یک فرد غیرکارشناس اما دغدغه‌مند، اولین کاری که می‌کنم جستجو کردن درباره‌ی اظهارات وکیل این پرونده است. متاسفانه تقریبا هیچ کدام از سایت‌های رسمی یا خبرگزاری‌های مهم چندان اشاره‌ای به اظهارات وکیل این پرونده نکرده‌اند و در نتیجه اطلاعات مربوطه را فقط می‌توان از سایت‌های زیرزمینی یا فیلتر شده یا غیرمتعبر (یا همه باهم!) پی‌گیری کرد. اما با مقداری صرف وقت و مقایسه متن خبرها با هم می‌توان فهمید که وکیل این پرونده از روند دادرسی راضی نیست و اشکالاتی به آن وارد کرده و در نتیجه حکم صادره را صحیح نمی‌داند. مثلا:

ما از ابتدا یک ایرادی به این پرونده ها داریم از این بابت که در قانون اخیرالتصویب دادگاه های عمومی و انقلاب (سال ۸۳) موضوعاتی که مجازاتش مرگ یا اعدام باشد در صلاحیت دادگاه کیفری استان است یعنی باید با حضور ۵ قاضی رسیدگی بشود ولی درمواردی که در صلاحیت دادگاه انقلاب است با حضور یک قاضی رسیدگی می کنند. ما معتقدیم که مجازات اعدام نتیجه یک اتهامی هست باید در دادگاه پنج نفره رسیدگی بشود نه دادگاه یک نفره. این اشکال بر این پرونده وارد است. بعدش برای مدتی احکام اعدامی که در دادگاه انقلاب صادر می شد مرجع تجدیدنظرش همان مرکز استان بود که به این هم ایراد داشتیم که الان دیگر آن نیست و دیوان عالی کشور است. پس از آنجا که باید قانون را به نفع متهم تفسیر کرد، بله، دادگاهی که ایشان را محاکمه کرده صلاحیت ندارد به لحاظ اینکه نتیجه دادگاه اعدام است و باید برود در دادگاه کیفری استان رسیدگی شود مرجع تجدید نظر هم نمی تواند دادگاه تجدید نظر استان باشد. آن هم باید بیاید در دادگاه دیوان عالی کشور.

علاوه بر موارد دیگری که وکیل مطرح می‌کند، ایراد وارده ظاهرا بسیار جدی است و در نتیجه وکیل درخواست مهلت بیشتر کرده است. درخواستی که خوشبختانه پذیرفته می‌شود.

در خبر دیگری آمده که متهم قتل‌ میدان کاج به اعدام محکوم شد. در این مورد به خاطر غیرسیاسی بودن و همین‌طور اهمیت اجتماعی موضوع اطلاعات بیشتری در اینترنت پیدا می‌شود. مثلا سایت تابناک مشروح دادگاه پرونده را آورده که به راحتی قابل یافتن است. با خواندن قسمت دفاعیات وکیل متهم پیچدگی بحث‌های قضایی بیشتر روشن می‌شود. در میان دلایل مختلف در دفاع از متهم، وکیل می‌گوید:

آنچه كه موكل صريحا اقرار كرده است آن است كه مجني عليه را با ضربه چاقو زده‌ام اما اينكه نوعا اين عمل منجر به قتل شده يا نه جاي بررسي دارد. وي افزود: ضرباتي كه متهم وارد كرده 4 ضربه سطحي بوده است و به نظر مي‌رسد مقتول به علت خونريزي فوت كرده نه با ضربات چاقو و آنچه قابل بررسي است اين است كه آيا عمل موكل به نوعي بوده كه مجني عليه را به بيمارستان منتقل كند يا خير. وي ادامه داد: مجني عليه به علت خونريزي فوت كرده و عمل موكل به نوعي نبوده كه دست و پاي نيروي انتظامي و ديگران بسته شود. در واقع ما معتقديم عمل موكل ايراد ضرب با چاقو است نه قتل.

بحث‌ها مفصل‌تر از این‌هاست و من که به قوانین حقوقی آشنا نیستم فقط بیشتر سردرگم می‌شوم. بالاخره متهم جرم قتل را مرتکب شده یا فقط مقتول را زخمی کرده و تعلل نیروی انتظامی و ناظران بوده که این زخم را به مرگ تبدیل کرده است؟ نمی‌دانم. باز هم سعی می‌کنم اظهارات وکلای مدافع را بعد از اعلام حکم اعدام بخوانم. جستجو می‌کنم و چیزی پیدا نمی‌کنم. شاید هنوز موضع‌گیری خاصی نکرده‌اند، شاید هم حکم صادره را تایید می‌کنند.

من به عنوان یک ناظر غیرکارشناس علاقه‌مند با دو حکم اعدام مواجه هستم. اولی حکم اعدام یک «جوان» «دانشجوی» «کرد» به دلایل «سیاسی/امنیتی» و دومی یک «مرد» «معامله‌گر املاک» «تهرانی» به دلایل «جنایی/اجتماعی». هر دو متهم به اعدام محکوم شده‌اند. اگرروی‌کرد اول را در نظر بگیرم هر دوی این احکام باطل هستند چون اصولا مگر ممکن است سیستم قضایی ایران حکم درست هم صادر کند؟ اگر روی‌کرد دوم را داشته باشم هر دوی این احکام درست هستند، چون احتمال این‌که سیستم قضایی ایران خطا کند بسیار ناچیز است. اگر روی‌کرد سوم را در پیش بگیرم، در مورد اولی به این نتیجه‌ی مقطعی می‌رسم که حکم صادره اشکال دارد و باید بیشتر بررسی شود و در مورد دومی به نتیجه‌ی خاصی نمی‌رسم چون نظر هیچ کارشناس یا وکیلی که در جریان پرونده بوده باشد را نخوانده‌ام.

 

این بحث ادامه دارد.

.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن یا مراجعه به وبلاگ «آینه‌ی بامدادی» پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: عروجِ مسعود

  • لاش و تلاش » خون و دلقک
    ایران، رو به افغانستان پیش می‌رود و افغانستان جای دوری نیست! افغانستان جغرافیایی همین‌جا بیخ گوش ماست در شمال شرقی ایرانمان و افغانستان سرنوشتی آفتاب فردای ما که از مشرق آینده‌مان طلوع خواهد کرد! افغانستان سرنوشت جامعه‌ای است که در آن تلاش‌های وحدت آفرین به مهر محتوم بیهودگی داغ شوند، سرنوشت ملتی‌ست که فریادهای مسالمت‌جویانه و آشتی‌طلبانه در گلو خفه شوند، افغانستان آینده‌ی کشوری‌ست که در آن همه‌ی راه‌ها به اعمال خشونت علیه همدیگر ختم شود، افغانستان جایی‌ست که فتواهای دینی بر ارتداد و طرد و لعن دیگری رقم خورد، افغانستان جایی‌ست که سرنوشت‌ها در کف خیابان‌ها تعیین می‌شود، افغانستان جایی‌ست که همه بر حقند! افغانستان جایی‌ست که طرف مقابل تو باید کشته شود، باید به زندان برود، باید اعدام شود، باید خرخره‌اش جویده شود، باید آتش بگیرد، باید …
    افغانستان جای دوری نیست !
  • قصه تکراری است؛ ولی ما دو نوع مردم داریم! » ملکوت
    وزارت خارجه به سرعت متهم و قاتل را پیدا می‌کند و می‌گويد کار، کار آمریکا و اسراييل است. تمام اين روندِ کشفِ حقیقت در يک نيم‌روز رخ می‌دهد. دستگاه اطلاعاتی و امنیتی و پليس هنوز سرنخِ مشخصی ندارند که چه کسی این کار را انجام داده ولی وزارت خارجه‌، يعنی نامربوط‌ترین دستگاه قانونی برای کشف حقیقت و یافتنِ مجرم، پیشاپيش مجرم را شناسایی می‌کند. سؤال اين است: چطور در ماجرای کهریزک که زیر چشم نظام رخ داده است هنوز کسی نمی‌تواند متهم را پيدا کند و به دادگاه بکشاند آن هم بعد از چند ماه، ولی در يک نيم‌روز می‌توان آمران قتل يک استاد دانشگاه را پيدا کرد و بلافاصله انگشت اتهام را به سویی نشانه رفت که هنوز سندی دال بر آن یافت نشده (البته مسؤولان هم‌اکنون مشغول تولید سند هستند!).
  • طرزکارصحیح با کیبورد و ماوس » هفت شهر عشق
    استفاده نادرست از «كيبورد» و «ماوس» كامپيوتر موجب بروزعارضه‌ئی موسوم به «سندرم تونل كارپال» می‌شود. اين عارضه بسيار آزار دهنده و دردناك بوده و درمان و جراحی دشواری دارد. در زير چند عكس از عمل جراحی اين عارضه و همينطور تكنيك هاي  صحيح استفاده از اين دو ابزار و نيز چند نرمش ساده دست آمده، اميد است شما نیز اين اطلاعات را نشر داده و در اختیار دیگران قرار دهید.
  • آقای قاضی پیرعباس ! شما منتقد بودن را دلیل مجرم بودن بهمن دانسته اید! » ژیلا بنی‌یعقوب
    با خبر شدم شما برای محکومیت بهمن همین دفاعیات وکیل مدافعش را مورد استناد قرار داده و نوشته اید :همین که به همه دولت ها انتقاد می کرده نشان می دهد که مغرض است [و لابد مجرم!] (نقل به مضمون ) آقای قاضی پیرعباس !شما واقعا منتقد بودن را دلیل مجرم بودن می گیرید؟ ایا شما می دانید که وظیفه اصلی روزنامه نگاران نظارت بر قدرت و نقد آن است .روزنامه نگار با انداختن روشنایی بر نقاط تاریک جامعه تلاش می کند به اصلاح امور کمک کند.این یک اصل پذیرفته شده و بدیهی در جهان امروز است که اگر جامعه ای به اصل مترقى نقد پاي بند نباشد و نقدهاى ديگران را برنتابد، جامعه پویایی نخواهد بود .حتما شما هم بارها جملاتی با این مضمون را شنیده اید که اگر برنتابيدن نقد ديگران تبديل به فرهنگ یک جامعه شده باشد، آن جامعه مسیری جر تحجر و پسرفت را طی نخواهد کرد.
  • درباره مسعود علی‌محمدی؛ استاد دانشگاه تهران که ترور شد » آق بهمن
    آشنایی با  سوابق آکادمیک و گرایش سیاسی آقای علی‌محمدی.
  • آواتار، ظاهر زمخت فن‌آوری و باطن زيبای دعوت به درك روح جهان‌ » مصلوب
    يك نكته جالب اين فيلم آن بود كه «سالي جيك» وقتي می‌خواست به دنيای زيبای پاندورا برود به خواب می‌رفت و وقتي به دنيای زشت هم جنس‌های خودش باز می‌گشت، هوشيار می‌شد؛ اين حالت مرا به ياد اين شعر مولانا انداخت كه: در شهر يكی كس را هشيار نمی‌بينم … هريك بتر از ديگر صد عاقل و فرزانه
  • بیانیه ۵۰ چهره دانشگاهی در حمایت از بیانیه ۱۷ موسوی » آق بهمن
    بیانیه هفدهم بسیار بهنگام صادر شده و توانسته، دست کم برای مدتی، در بلوک قدرت شکاف ایجاد کند و پروژه خشونت‌ورزانه آنها را به تعویق اندازد.
  • عروج  مسعود » احمد شيرزاد
    در آستانه ی منزل جنازه ی خونین مسعود روی زمین بود و پارچه ای روی آن کشیده بودند. اطراف پر از خرده شیشه بود و مردم جمع بودند. چشمم به ایمان افتاد. در آغوشش گرفتم و بغضم ترکید. بوسیدمش و سرش را بر سینه ام فشردم. آن سوتر خانم مسعود بود، دخترش، مادر بیمارش که به عصای چارپایه تکیه داده بود و خواهر مسعود که بی تاب بود و خود را به در و دیوار می کوفت. قیامتی بود. آشنایان و همسایگان بهت زده بودند. همسر مسعود ناباورانه می گفت: صبح تا دم در بدرقه اش کردم، ماشین اش را از پارکینگ خانه خارج کرد و در را بست و لحظه ای نگذشت که دیدم باران شیشه بر خانه بارید و پنجره ها یکباره پایین ریخت. سراسیمه خود را به بیرون رساندم و دیدم که مسعود به حالت چمباتمه بر زمین افتاده است، او را برگرداندم و دیدم مغزش متلاشی شده است… می گفت و می گریید و آتش به حاضران می زد. شیون می کرد و می گفت: من دیدم، خودم دیدم، مغز متلاشی شده ی شوهرم را دیدم….
    خدایا این چه روزگار است که بر ما می گذرد.

.


* بدیهی است (هست؟) که این نقل‌قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه در همه‌ی نقل‌قول‌ها و هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: اتفاقی در پیش است

  • خبرگزاری فارس ، این یکی آزادی رو هم بیخیال شو » کیبورد آزاد
    خبرگزاری فارس! ما تو رو دروغگو و غیرصادق می‌شناسیم. قبول. خبر دزد می‌شناسیم. قبول. اما توی حوزه سیاست و اجتماع. این «نرم افزار آزاد» درباره آزادی است. درباره حق انتخاب. درباره اینکه افراد حق دارن در مورد چیزی که استفاده می‌کنن نظر بدن و تا عمقش رو بفهمن.
  • در دفاع از اجرای بدون تنازل قانون اساسی » تورجان
    زمان حَکم قرار داده شدن قانون اساسی فرارسیده و به صلاح طرفین و به سود نظام، انقلاب، مردم و کشور است که یک هیأت مرضی الطرفین متشکل از فقها و حقوقدانان برجسته و بی طرف برپا شود تا مشخص شود که چه کسی از قانون اساسی تخطی کرده است.
  • ما و ميرحسين: آینه در آينه‌ی اميد » ملکوت
    بیانيه‌های میرحسین، از ابتدا تا به امروز، حال طفلی را داشته‌اند که از زمان تولد به سرعت رشد کرده و بلوغ یافته است. این‌که بخش‌های مختلف اين بيانيه، عملاً دارند تبديل به نقل‌قول‌هایی می‌شوند و حالت عباراتی شعارگونه را پیدا کرده‌اند که می‌توانند در مناسبت‌های مختلف برجسته شوند، معنای‌اش این است که گوینده يا نویسنده به روح زمانه‌ی خود پی برده است و نبض جامعه را در دست دارد.
  • درباره‌ی درباره‌ی الی » آرش رضایی
    چرایی مرگ و خودکشی الی مهمترین سئوالی است که تا ساعت ها و شاید ماه ها گریبان بینده را رها نمی کند. درباره الی برای اولین بار شما را با کارگردان و هنرمندی مواجه می کند که هنر نگفتن را به بالا ترین شکل نشان می دهد. ادبیات ما در طول تاریخ استثناهای کمی در این زمینه دارد.
  • برای اینکه فراموش نکنیم: نقبی به گذشته » دست نوشته‌ها
    واقع قضیه این است كه دو ساعت پیش كه فیلم را دیدم حاضر بودم به خودم نارنجك ببندم و مهرجویی را بغل كنم و با هم به آن دنیا برویم. اما یك ربع پیش كه با قرآن استخاره كردم خوب آمد كه به شما بگویم و نه به كس دیگر. ادای وظیفه كردم؛ ثواب یا گناه؛ آخرت خودتان را به دنیای دیگران نفروشید.
    امضا: محسن مخملباف (۱۳۶۶)
  • خانه توی سنگر در سویس (عکس)
    البته سنگر نه به معنای نظامی آن.
  • اعتراف می کنم: من عکس امام را پاره کردم! » گاه نوشت محمد نوری زاد
    من از این مضحکه ای که دوستان بپاکرده اند ، دو گرایش برآورده ام . که دومی برای اولی بستر سازی می کند . یک : احساس خطر دوستان . و دو : نیاز دوستان به عوام . که یعنی اگر در این سالهای پس از انقلاب ، صداو سیما و منبریان و مداحان ما  بر رشد مردمان  اصرار می ورزیدند ، امروز نمی توانستند به ضرب یک چنین ترفند کودکانه ای ، عوام را بخاطر پاره شدن یک عکس به خیابان آورند و در نقطه مقابل ، بخاطر کشته شدن جوانانمان  در خانه نگهشان دارند.
  • عکس امام خمینی (ره)  » مکتوب
    این همه دگرگونی و دگردیسی که پیش آمده است، در مقایسه با پاره شدن عکس امام خمینی که اقدامی به شدت مشکوک است- پیش از همه آقای کروبی در نامه به رییس صدا و سیما از این فتنه سخن گفت- چه نسبتی دارد؟ هویت انقلاب و جمهوری اسلامی تغییر یافته، و نیروی نظامی که بایست فراتر از احزاب سیاسی و امواج سیاسی قرار بگیرد، به ابزار سرکوب و رانت خوار اقتصاد و صنعت و نفت تبدیل شده است.
    این رفتار ها خطرناک نیست؟ صدا و سیما با کدام مجوز و دلیل عکس پاره شده امام خمینی را نشان می دهد؟
  • سال سوگ سنتور » پيمان و تنبكش
    مراسم خاکسپاری فرامرز پایور برگزار شد. افسوس که امسال دو سنتور نواز برجسته را از دست دادیم: مشکاتیان و پایور.
  • گزارش هشدار دهندۀ عفو بین المللی » رادیو فرانسه
    وضعیت حقوق بشردر ایران، در بیست سال گذشته، هیچگاه به  وخامت امروز نبوده است.

* بدیهی است (هست؟) که این نقل‌قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه در همه‌ی نقل‌قول‌ها و هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.