به لطف وجود رسانههای اجتماعی و همینطور تمرکز سیاسی و رسانهای جهانیای که بر اوضاع ایران وجود دارد کم و بیش هر روز یا هر هفته در جریان حکم اعدامی که در ایران صادر یا اجرا میشود قرار میگیریم. لحن رسانههای غربی بیشتر این را تداعی میکند که این احکام عموما ظالمانه و وحشیانه هستند و بر هر فرد آزاده و انساندوستی است که در دل یا زبان آنها را محکوم کند. برای من (و آدمهایی مثل من) که حقوقدان نیستیم و دسترسی به منابع حقوقی از جمله پرونده و روند دادرسی متهمان هم نداریم هر گونه اظهار نظر جدی دربارهی ارزش حقوقی یک حکم خاص غیرممکن است. چگونه من میتوانم بدون داشتن کمترین زمینهی اطلاعاتی وتخصصی دربارهی حکم متهمی که به صورت رسمی توسط سیستم قضایی صادر شده، اظهار نظر کنم؟ از طرفی به عنوان کسی که دغدغهی انسانیت دارد، نمیتوانم این احتمال را که فردی مجازاتی به مراتب بیشتر از جرم خود دریافت کند نادیده بگیرم.
پس راه حل چیست؟ اگر بحث موافقت یا مخالفت با اصل مجازات اعدام را کنار بگذاریم (موقتا)، برای واکنش نشان دادن نسبت به احکام قضایی در ایران سه رویکرد اصلی میتوانم داشته باشم:
رویکرد اول: کل سیستم قضایی را زیر سوال ببرم و بدون اینکه دغدغهی تحلیل کارشناسی مورد به مورد احکام قضایی را داشته باشم، همه را صرفا چون سیستم قضایی را قبول ندارم رد کنم.
من این روش را مفید نمیدانم. درست است که میتوان ایرادهای فراوانی از سیستم قضایی ایران گرفت، اما نمیتوان واقعیت عینی، مرجعیت و قدرت اجرایی آنرا نادیده گرفت. دستگاه قضایی در ایران «وجود» دارد و بستن چشمها به روی آن و قطع تعامل با آن فقط «من» را منزوی میکند و فایدهای به حال متهمانی که مورد ظلم قضایی واقع شدهاند نخواهد داشت.
رویکرد دوم: سیستم قضایی به صورت کل را قبول داشته باشم و احتمال بروز خطای جدی در صدور احکام شدید (مانند اعدام) را چنان اندک بدانم که جای اعتراض نداشته باشد. در واقع به دقت و درستی احکام صادر شده اعتماد داشته باشم.
این حالت را هم نمیتوانم بپذیرم. موارد بسیاری بودهاند که روند قضایی به صورت قانونی یا دقیق اجرا نشده و در نتیجه احکام صادر شده بحث برانگیز بودهاند. این گونه موارد نشان میدهد که دستگاه قضایی مصون از خطاهای جدی (و حتی مکرر) نیست و در نتیجه اعتماد کامل به دقت و سلامت آن سادهانگاری است.
رویکرد سوم: سیستم قضایی به صورت کل را قبول داشته باشم، اما احتمال دهم که خطاهایی در آن رخ میدهد و در نتیجه باید با انجام دادن کار کارشناسی و تحلیل حقوقی پروندهی متهمان در هر مورد، اظهار نظر کنم. با توجه به اینکه من حقوقدان نیستم در این نوع موارد در درجهی اول به اظهارات وکیل متهم توجه میکنم و در درجهی دوم به اظهارات سایر حقوقدانان.
این گزینهی من است. اما متاسفانه کار را برای اظهار نظر سخت میکند. در این حالت من اگر چه کارشناس نیستم باید اخبار و تحلیلهای مربوط به کارشناسان و دستکم وکیل یا وکلای متهم را به دقت مطالعه کنم و ضمن اینکه به آنها اعتماد میکنم بر اساس آن در مورد ارزش حقوقی یک حکم صادره تصمیم بگیرم.
فرض کنید مجازات اعدامی به صورت غیرمتناسبی با جرم صادر شده باشد. این عدم تناسب را چه کسی میتواند تشخیص دهد؟ کسی که اولا با قوانین حقوقی ایران آشنا باشد، ثانیا رویههای رسمی و غیررسمی قضایی را بشناسد و ثالثا در جریان روند دادرسی این پروندهی خاص بوده باشد. چنین شخصی معمولا باید یک حقوقدان تمام و عیار و درگیر در پرونده باشد. فرضا وکیل متهم. اما اگر متهم وکیل نداشته باشد چطور؟ یا وکیل او دستگیر شده باشد؟ در این صورت جای شبههی جدی در صحت و سلامت روند قانونی دادرسی و حکم صادره خواهد بود. اما اگر وکیل داشته باشد و روند قضایی را تایید کند چه؟ در این صورت من جای اعتراض جدیای خواهم داشت؟ خلاصه اینکه به جز اطلاعاتی که از طرف وکیل متهم در رسانهها منتشر میشود، من به عنوان یک فرد غیرکارشناس در بهترین حالت فقط میتوانم از سیستم قضایی بخواهم رویهی قضایی را به درستی اجرا کند و فرضا نمیتوانم بدون دانستن جزییات پرونده حکم صادره را تایید یا رد کنم.
مثال: دو حکم اعدام اخیر 1. دانشجوی کرد 2. متهم میدان کاج
در خبرهای این روزها آمده که یک دانشجوی کرد به اعدام محکوم شده است. به عنوان یک فرد غیرکارشناس اما دغدغهمند، اولین کاری که میکنم جستجو کردن دربارهی اظهارات وکیل این پرونده است. متاسفانه تقریبا هیچ کدام از سایتهای رسمی یا خبرگزاریهای مهم چندان اشارهای به اظهارات وکیل این پرونده نکردهاند و در نتیجه اطلاعات مربوطه را فقط میتوان از سایتهای زیرزمینی یا فیلتر شده یا غیرمتعبر (یا همه باهم!) پیگیری کرد. اما با مقداری صرف وقت و مقایسه متن خبرها با هم میتوان فهمید که وکیل این پرونده از روند دادرسی راضی نیست و اشکالاتی به آن وارد کرده و در نتیجه حکم صادره را صحیح نمیداند. مثلا:
ما از ابتدا یک ایرادی به این پرونده ها داریم از این بابت که در قانون اخیرالتصویب دادگاه های عمومی و انقلاب (سال ۸۳) موضوعاتی که مجازاتش مرگ یا اعدام باشد در صلاحیت دادگاه کیفری استان است یعنی باید با حضور ۵ قاضی رسیدگی بشود ولی درمواردی که در صلاحیت دادگاه انقلاب است با حضور یک قاضی رسیدگی می کنند. ما معتقدیم که مجازات اعدام نتیجه یک اتهامی هست باید در دادگاه پنج نفره رسیدگی بشود نه دادگاه یک نفره. این اشکال بر این پرونده وارد است. بعدش برای مدتی احکام اعدامی که در دادگاه انقلاب صادر می شد مرجع تجدیدنظرش همان مرکز استان بود که به این هم ایراد داشتیم که الان دیگر آن نیست و دیوان عالی کشور است. پس از آنجا که باید قانون را به نفع متهم تفسیر کرد، بله، دادگاهی که ایشان را محاکمه کرده صلاحیت ندارد به لحاظ اینکه نتیجه دادگاه اعدام است و باید برود در دادگاه کیفری استان رسیدگی شود مرجع تجدید نظر هم نمی تواند دادگاه تجدید نظر استان باشد. آن هم باید بیاید در دادگاه دیوان عالی کشور.
علاوه بر موارد دیگری که وکیل مطرح میکند، ایراد وارده ظاهرا بسیار جدی است و در نتیجه وکیل درخواست مهلت بیشتر کرده است. درخواستی که خوشبختانه پذیرفته میشود.
در خبر دیگری آمده که متهم قتل میدان کاج به اعدام محکوم شد. در این مورد به خاطر غیرسیاسی بودن و همینطور اهمیت اجتماعی موضوع اطلاعات بیشتری در اینترنت پیدا میشود. مثلا سایت تابناک مشروح دادگاه پرونده را آورده که به راحتی قابل یافتن است. با خواندن قسمت دفاعیات وکیل متهم پیچدگی بحثهای قضایی بیشتر روشن میشود. در میان دلایل مختلف در دفاع از متهم، وکیل میگوید:
آنچه كه موكل صريحا اقرار كرده است آن است كه مجني عليه را با ضربه چاقو زدهام اما اينكه نوعا اين عمل منجر به قتل شده يا نه جاي بررسي دارد. وي افزود: ضرباتي كه متهم وارد كرده 4 ضربه سطحي بوده است و به نظر ميرسد مقتول به علت خونريزي فوت كرده نه با ضربات چاقو و آنچه قابل بررسي است اين است كه آيا عمل موكل به نوعي بوده كه مجني عليه را به بيمارستان منتقل كند يا خير. وي ادامه داد: مجني عليه به علت خونريزي فوت كرده و عمل موكل به نوعي نبوده كه دست و پاي نيروي انتظامي و ديگران بسته شود. در واقع ما معتقديم عمل موكل ايراد ضرب با چاقو است نه قتل.
بحثها مفصلتر از اینهاست و من که به قوانین حقوقی آشنا نیستم فقط بیشتر سردرگم میشوم. بالاخره متهم جرم قتل را مرتکب شده یا فقط مقتول را زخمی کرده و تعلل نیروی انتظامی و ناظران بوده که این زخم را به مرگ تبدیل کرده است؟ نمیدانم. باز هم سعی میکنم اظهارات وکلای مدافع را بعد از اعلام حکم اعدام بخوانم. جستجو میکنم و چیزی پیدا نمیکنم. شاید هنوز موضعگیری خاصی نکردهاند، شاید هم حکم صادره را تایید میکنند.
من به عنوان یک ناظر غیرکارشناس علاقهمند با دو حکم اعدام مواجه هستم. اولی حکم اعدام یک «جوان» «دانشجوی» «کرد» به دلایل «سیاسی/امنیتی» و دومی یک «مرد» «معاملهگر املاک» «تهرانی» به دلایل «جنایی/اجتماعی». هر دو متهم به اعدام محکوم شدهاند. اگررویکرد اول را در نظر بگیرم هر دوی این احکام باطل هستند چون اصولا مگر ممکن است سیستم قضایی ایران حکم درست هم صادر کند؟ اگر رویکرد دوم را داشته باشم هر دوی این احکام درست هستند، چون احتمال اینکه سیستم قضایی ایران خطا کند بسیار ناچیز است. اگر رویکرد سوم را در پیش بگیرم، در مورد اولی به این نتیجهی مقطعی میرسم که حکم صادره اشکال دارد و باید بیشتر بررسی شود و در مورد دومی به نتیجهی خاصی نمیرسم چون نظر هیچ کارشناس یا وکیلی که در جریان پرونده بوده باشد را نخواندهام.
این بحث ادامه دارد.
.
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آنرا از طریق اشتراک در خوراک آن یا مراجعه به وبلاگ «آینهی بامدادی» پیگیری کنید. استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.
یک فکر برای “چگونه نسبت به حکم اعدام واکنش نشان دهیم؟ – قسمت اول”