لینک‌های روز: روایت نوین چالش‌پذیر بودن روایت‌های کهنه جاری

  • چین: کارخانهٔ جهان » مجموعهٔ عکس
    حتما ببینید.
    .
  • فرود جنگنده‌های لیبی در فرودگاه مالتا » کیبورد آزاد
    آیادر یک مرحله ممکنه این آدم‌ها برگردن به نقطه اول و خودشون رو با روز اولشون مقایسه کنن؟ ببینن کی هستن و جلوی کی ایستادن و برای چی؟ یا مثلا با خودشون فکر کنن که چه چیزی با این ایستادن منفعت دار برای خودشون، داره تقویت می شه و چه چیزی تضعیف؟ اگر چشم‌هاشون رو باز کنن ممکنه نه فقط از کارهاشون دست بکشن که اینقدر هم به شجاعت برسن که بگن اشتباه کردن و اعلام کنن که با کشتن و شکنجه، عقیده‌شون به اعتلا نمی‌رسه. اما معمولا اینطور نیست. معمولا آدم‌ها فکر می‌کنن اگر فقط یک قدم دیگه هم بردارن دیگه این زشتی‌ها تموم می‌شه ولی خب تاریخ که جلو می‌ره زشتی و زیبایی از هم بیشتر و بیشتر تفکیک می‌شن و آدم‌ها خواهی نخواهی مجبورن به دو طرف طیف حرکت کنن. شکی هم نیست که قبول کردن جنگیدن در جبهه بد، هی سخت تر می شه چون قبول این مفهوم برابر خواهد بود با از هم پاشیدن هر چیزی که طرف تا امروز براش زنده بوده و خب ترس از بی هویتی اونقدر بزرگه که آدم ترجیح می ده توی یک هویت دروغین باقی بمونه و ساختن استدلال‌های پیچیده برای توضیح اینکه چرا اینکارهای زشت رو می‌کنیم هم از قبول کردن زشت بودن، راحت‌تره.
    .
  • روایتی نو : چالش‌پذیر بودن روایت‌های کهنه جاری » واژهٔ زمان
    شبکه‌ها هم برد دارند و هم عمق. شبکه‌‌ی خانوادگی و دوستی بردش بسیار کوتاه است اما عمقش کاملا بالاست. شبکه‌‌ی پخش رادیویی بردش بسیار بالاست اما عمقش محدودتر از مثلا تلویزیون است. معمولا شبکه‌های فراگیر به صورت انحصاری در دست کسانی است که سهم بزرگی از قدرت دارند. البته استثنا هم وجود دارد. مثلا شبکه‌ی مبلغین مذهبی در ایران قبل از انقلاب ۵۷ شبکه‌ای با درجه‌ی فراگیری بالا بود اما تا قبل از انقلاب در قدرت شریک نبود. در کشورهایی که داشتن رادیو و تلویزیون غیردولتی امکان‌پذیر است بعضی از رادیو و تلویزیون‌ها با آن که به سمت قدرت نگاه می‌کنند (یعنی فقط تفریحی نیستند و مثلا تفسیر مسائل روز و سیاسی را هم در دستورکار خود دارند) اما در قدرت شریک نیستند. این مسئله برای تلویزیون به دلیل هزینه‌ی بالای راه‌اندازی آن معمولا کمتر از رادیو است. یعنی کسی که تلویزیون راه می‌اندازد نیاز به پول بیشتری دارد و پول بیشتر معمولا یک رابطه‌ای با نزدیکی با ساختار قدرت دارد البته این مسئله هم استثناء زیاد دارد مثل وضعیت بازاریان قبل از انقلاب ۵۷ ایران.
    .
  • ترغیبِ از-راهِ-دورِ دیگران به حضورِ سبز » نسخه قابل انتشار
    سؤال‌ام این است: اگر حکومتِ ایران بد و ظالم است، چرا نمی‌آیید شخصاً مبارزه کنید؟ شاید وجوب‌اش کفایی است و عملِ دیگران تکلیف را از شما ساقط می‌کند؟ شاید شما رهبریِ جنبش را به عهده گرفته‌اید و خلقِ قهرمان نباید که از راهنمایی‌تان محروم شود؟ شاید عذرِ واقع‌بینانه‌تری دارید: دخترخاله‌ی همسایه‌تان را یک بار گرفته‌اند و شما با ایشان از طریقِ ئی‌میل مکاتبه داشته بوده‌اید و محقـَق است که به محضِ ورود به کشور بازداشت‌تان می‌کنند و تحتِ آزار و اذیت قرار می‌گیرید؟ یا شاید این شیردلی که شمایید ترسی از شکنجه و تجاوز و اعدام ندارید، اما دوست ندارید تحصیلات‌تان ناتمام بماند؟ یا نگرانِ این هستید که در این ایامی که در محبس خواهید بود شغل‌تان را از دست بدهید؟ یا یکی از نزدیکان‌تان اضطراب دارد واخلاقاً موظف هستید باعثِ نگرانی‌اش نشوید؟ اما، پس، چه کسانی را دارید به تظاهرات ترغیب می‌کنید؟ این بی‌شمارانِ بیداری که قرار است به خیابان بیایند آیا آشنای دستگیرشده ندارند؟ شاغل یا دانشجو نیستند؟ نزدیکان‌شان نگران نیستند؟ جان‌شان کمتر از جانِ شما عزیز است؟ در شکنجه کمتر از شما درد می‌کشند؟
    .
  • بلی من هم آنجا بودم: جلو سفارت جمهوری اسلامی در لندن! » دلقک ایرانی
    بگذارید حالا که هم تظاهرات عرب هارا دیدم وهم تظاهرات ایرانی هارا مشاهداتم را در قالب مقایسه بگویم که شما هم بتوانید تصویر مورد برداشت خودتان را بسازید. عرب‌ها خیلی خشمگین ومصمم نشان می‌دادند ولی ته چهرۀ همه‌شان یک نوع شوخی و شادی وامید رسوب کرده بود که من اسمش را گذاشتم «جشن خشمگین». ایرانی‌ها برعکس خیلی خندان وغیرمصمم وناجدی بودند ولی ته چهره‌شان نوعی غم وعزا و  نا‌امیدی ماسیده بود که من اسمش را گذاشتم «سوگواری خندان».
    .
  • ۲۵ بهمن همچنان در کانون توجه مسئولان نظام » فرشید آل داوود
    این مقام سپاه پاسداران ترس خود را از خواصی که پایگاه مردمی دارند و حامی جنبش سبز هستند پنهان نمی‌کند و می‌گوید: مهم‌ترین مانعی که امروز برای برخورد با فتنه‌گران وجود دارد، این است که ممکن است بعداز برخورد فیزیکی با فتنه‌گران، برخی خواص پشت صحنه و عناصری که پایگاه مردمی دارند در جهت مقابله با این برخورد و برای حمایت از فتنه‌گران اقدام‌هایی انجام دهند و آن وقت رسانه‌ها به دنبال چنین غائله‌ای می‌گردند تا افکار عمومی جهان را متوجه این مساله کنند و ما نمی‌خواهیم افکار عمومی جهان متوجه این مساله شوند.
    .
  • عنوان ندارد » ٤دیواری
    کافی‌ست به آدم‌هایی فکر کنیم که باید به طور منظم و مستمر برای آن‌ها مجالس عمومی سخنرانی برگزار کرد٬ میکرفن‌های رادیو و تلوزیون را در اختیار آن‌ها گذاشت٬ اما امروز دهان‌کوب٬ متواری یا گوشه‌نشین شده‌اند. به آن‌هایی فکر کنیم که باید موسیقی بسازند٬ اما روح آن‌ها تحت مناسبات حاکم چنان منقبض شده است٬ که کار درستی نمی‌تواند انجام دهند. واقعیت تراژیک یعنی این‌که امروز آن‌هایی که باید فیلم بسازند اگر زندانی یا فراری نباشند٬ پیش از این‌که فیلم را بسازند٬ مجبورند در دنیای تخیل خود درد انواع چماق‌های ممکن آینده را مزه مزه کنند. واقعیت تراژیک یعنی آن‌هایی که باید بروند سراغ معضلات اجتماعی٬ و کار جامعه‌شناسی کنند٬ عاطل و باطل شده‌اند. کافی‌ست به آدم‌های بلاتکلیفی فکر کنیم که «نقشه‌های آینده»شان روی دست آن‌ها مانده٬ یا نقش بر آب شده است. به تعداد کثیری از هموطنان فکر کنیم که در مناسباتی عادی می‌توانستند برای خود و کشورشان مفید باشند٬ و امروزه آواره چهار قاره‌اند. این آدم‌ها همه‌شان زنده‌اند٬ اما مناسبات حاکم به قیمت زندگی آن‌ها تمام شده است.

.


* بدیهی است (هست؟) که این نقل قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

باطل‌السحر همه‌ی معاندت‌ها، مخالفت‌ها و انتقادها

حالا من بیانیه‌ی معاندان، مخالفان و منتقدان را که در تهیه‌ی آن ائتلاف کرده‌اند قرائت می‌کنم: » ما معاندان، مخالفان و منتقدان هیئت حاکمه‌ی بالفعل جمهوری اسلامی ایران با ابراز پشیمانی از همه‌ی توطئه‌ها، اتهامات، دروغ‌ پراکنی‌ها و صدها و هزارها بدخواهی‌ها و بدنویسی‌های خویش که متأثر از خوی شیطانی و نوکری اجنبی و بدفهمی‌های تا امروزمان بوده است ازحاکمان، استغفار طلبیده و خواستار عفو و رأفت اسلامی از سوی نایب بر حق امام عصر ارواحنا فدا هستیم. ما حاضر هستیم در هر زمان و مکان که هیئت حاکمه‌ی بالفعل جمهوری اسلامی ایران تعیین بکند حاضر شده واین توبه نامه را با خون خود ممهور نماییم. در مقابل تنها خواستمان ازشما برادران ایمانی این است که هر کدام به تنهایی یک قدم جلو آمده ونسبت به کشته شدن شادروان شهید «ستوان پزشک وظیفه رامین پوراندرجانی» پزشک بازداشتگاه کهریزک موضع‌گیری و اقدام نمایید. ما ائتلاف‌کنندگان پشیمان از این جهت چنین خواسته‌ای را باطل‌السحر همه‌ی معاندت‌ها، مخالفت‌ها وانتقادهای خود پذیرفته‌ایم که این سرباز وظیفه‌ی ۲۶ ساله هیچ‌کدام از مخلوط کننده‌های حق و باطل و درست و نادرست را با خود حمل نمی‌کرده است: او سیاسی نبود. او زن نبود. او موسیقی تحصیل نمی‌کرد. او فلسفه و جامعه‌شناسی و انواع حقوق نخوانده بود. او دانشجو نبود. او فراری نبود. او پناهندگی از کشورهای بیگانه نخواسته بود. او سابقه‌دار نبود. او معتاد نبود. او با هیچ رسانه‌ی داخلی و خارجی مصاحبه نکرده بود. او فامیل هاشمی رفسنجانی نبود. او مخالف حسین شریعتمداری نبود. او سرمایه‌دار نبود. او در هیچ تظاهراتی شرکت نکرده بود. او نویسنده نبود. او روزنامه‌نگارنبود. او وبلاگ‌نویس نبود. او جدایی‌خواه نبود. و… او معصوم بود و آمده بود خدمت سربازیش را انجام بدهد. او حتی هیچ‌گونه تحصیل شنگول نکرده بود. چرا که پزشکی جزو رشته‌های عبوس است بعد از انرژی هسته‌ای و…«


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن یا مراجعه به وبلاگ «آینه‌ی بامدادی» پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است. 

 

لینک‌های روز: با احترام به طلاب سربلند!

  • روزنامه‌نگاری، سياست و بی‌طرفی » داریوش ملکوت
    این تقابل مصلحت و حقیقت در چهارچوب بحث نیک‌آهنگ تقابل مصنوعی و نامربوط است. روزنامه‌نگاری که با جان انسان‌ها همان برخوردی را می‌کند که با سنگ و در و دیوار، از اولين مسؤوليت انسانی خودش فاصله گرفته است؛ دموکراسی هم برای در و دیوار نيست بلکه برای همين انسان‌هاست. حقوق بشر هم برای اشياء بی‌جان نيست بلکه برای آدميانی است که ارزش‌هایی دارند و احساسات و عواطفی دارند و در برابر ستم و بیداد واکنش نشان می‌دهند.
  • شوخی شوخی ترکید » توکای مقدس
    ظاهراً گروهی بر این باورند که بهترین راه نشان دادن صمیمیت باز کردن باب شوخی است اما مشکل آن‌جاست که همه تعریف یکسانی از شوخی و حد و مرزهایی که باید داشته باشد ندارند و گاهی کار را به استفاده‌ی شوخ‌طبعانه از شلنگ باد می‌کشانند… وقتی به جوان هفده ساله‌ای که نامه‌اش را با جمله‌ی محبت‌آمیز «چطوری کچل؟!» شروع کرده بود جواب ندادم یکی دو روز بعد نامه‌ی دیگری فرستاد پر از گله و شکایت از دنیا و من «… همه‌تون مثل هم هستید. حالا معلوم شد فقط ادعای روشنفکری می‌کنی و دوست داری کاریکاتور همه را بکشی اما خودت نه طاقت شنیدن انتقاد داری و نه جنبه‌ی شوخی…» فهمیدن این نکته زیاد سخت نیست که به رخ کشیدن برخی واقعیات مثل سر کچل من یا دماغ بزرگ شما یا قد کوتاه آن دیگری، اساساً نقد به حساب نمی‌آید چون در طول تاریخ این قبیل انتقادهای سازنده نتوانسته مو بر سر هیچ کچلی برویاند. از طرف دیگر خیلی سخت بتوان «چطوری کچل؟» را به حساب شوخی‌های متداول و مرسوم گذاشت. من هم احساس صمیمیت زیادی با تمام نویسنده‌ها و نقاش‌هایی که ندیده‌ام می‌کنم اما فکر می‌کنید چه اتفاقی می‌افتد اگر روزی وودی آلن را در خیابان ببینم و با جمله‌ی صمیمانه‌ی «چطوری ریقو؟» حالش را بپرسم؟
  • استراتژی شکست » شور و شر
    اما موسوی حالا یا هول شده بود یا جوگیر خبر فارس و ایرنا، به‌هرحال اعلام پیروزی قطعی کرده بود و با این‌کار خود را در راهی انداخته بود که گزینه‌های کمی برای انتخاب وجود داشت، او مجبور بود، به واقعی‌ترین معنای کلمه «مجبور بود»، مطالبه‌اش را یک مطالبه‌ی حداکثری مثل ابطال انتخابات قرار دهد، راه دیگری نداشت، اگر کوتاه می‌امد جواب هواداران میلیونی‌اش را چه می‌داد که یا او را بابت اعلام پیروزی قطعی دروغگو می‌دانستند یا ترسو بابت پیگیر نشدن برای تحقق این نتیجه‌ی واقعی و حق خودش و میلیون‌ها هوادارش را نستاندن و الخ. کاش ماجرا تا همین حد بود و فقط ابتکار عمل و انتخاب از میان گزینه‌های متعدد را از موسوی و حامیانش سلب می‌کرد، بدبختی بزرگتر این بود که این مطالبه‌ی حداکثری و مرغ یک‌ پا دارد و آن‌هم ابطال انتخابات است و لاغیر و خلاصه راه را بر هر نوع مذاکره و چانه‌زنی و مماشات بستن، رقیب شما را هم به همین اندازه در مسیری صفر و یکی و افراطی قرار می‌دهد. معادله‌‌ای ساده‌ و درعین سادگی هولناک است: شما می‌گویید یا مرگ یا ابطال و حواس‌تان نیست که برای رقیب‌تان هم این دو را هم‌عرض یکدیگر قرار می‌دهید جوری که او هم فکر کند واقعا مساله‌ی مرگ و زندگی است و یا او می میرد و انتخابات ابطال می‌شود یا شما می‌میرید و انتخابات ابطال نمی‌شود، راه سومی هم وجود ندارد، درواقع شما باقی نگذاشته‌اید نه برای خودتان نه برای او، این است که او به جای مرگ خودش به گزینه ی مرگ شما متمایل شود و تشییع جنازه‌ی فتنه را برپا کردن و الخ.
  • با احترام به طلاب سربلند! » دلقک ایرانی
    این نامه را  وقتی می‌خوانی که من برای همیشه از قم رفته‌ام، برای همین عذر تقصیر مرا بپذیر که از این رفتن همیشگی و سر به بیابان گذاشتن، چیزی به تو نگفتم، گرچه خودت حالم را در این پنج سال دیده‌ای که چه قدر مضطر بودیم. همین بد حالی دائم‌الایام من که این روزها تشدید هم شده بود. چند باری به بد خلقی هم ختم شد، چند باری به بگو و مگو هم رسید، حلالم کن، هرچه هست ظرف مصیبت برادرت پرشد.
  • فرق ما و اونا » چند حرف الفبا و من در سوئد
    مرد‌ها همیشه باید با خودشون کاندوم داشته باشن، این چیزی هست که از بچگی‌ از وقتی‌ هنوز سیبیلشون در نیومده بهشون یاد میدن. تا صبح لذت میبرن، این لذت چیزی نیست که برای یک مرد یا زن بیشتر باشه، برای هر دو به یک اندازه هست، صبح از خواب بیدار میشن، مهمون لباسش رو میپوشه و خدافظی‌ میکنه و میره، اگه خیلی‌ هم از هم خوششون اومده باشه چند کلمه حرف میزنن. در غیر این صورت ممکنه با یک جمله سر و ته همه چیز به هم بیاد. اگر همون روز یا فرداش یا هر وقت دیگه این دو نفر همدیگه رو ببینن حتا ممکنه به هم نگاه هم نکنن و از کنار هم بگذرن. اگر مردی با دوستش در حال راه رفتن باشه ممکنه هرگز نگه فلانی‌ نگاه کن، من اینی که داره ردّ می‌شه رو لالالا. دختره هم خودش رو گم به گور نمیکنه که آخ آخ فلانی‌ منو نبینه دوباره خیلی‌ زشته.
  • تیم کرسی‌ها » خواب بزرگ
    برنامه دیگرم – که روزی در همین زندگی اجرایش می‌کنم- این است که نیمه‌ تابستانی سال دو برابر کار می‌کنم و نیمه زمستانی سر کار نمی‌روم. در واقع نیمه زمستانی هیچ‌جا نمی‌روم. نقشه‌ ام این است. علم کردن یک کرسی بزرگ مقابل تلویزیون. کرسی که رویش لحاف رنگی‌چل تکه دارد و پای همه دوستانم زیرش جا بشود. تشک‌ام را همانجا می‌اندازم.لپ‌تاپ و اینترنت پر سرعت کنار دستم. تمام سریال‌های بالای نه ستاره- آی‌ام‌دی‌بی- چون کوهی کنارم. یک دوجین کتاب خوب پلیسی سمت دیگر.بساط هات‌چاکلت و اینها پهن و من از تاریخ یکم مهر آنجا مستقر خواهم شد تا 29 اسفند.

* بدیهی است (هست؟) که این نقل قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن یا مراجعه به وبلاگ «آینه‌ی بامدادی» پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.