مردی که راهش را گم نکرده بود

داستان اون مرد شهری رو که داشته تو دهات می‌چرخیده شنیدی؟ به یه روستایی می‌رسه و می‌پرسه:

– آقا… می‌شه بگی چطور می‌تونم برگردم شهر؟

– نمی‌دونم.

– پست‌خونه چی؟ می‌دونی کدوم وره؟

– بلد نیستم.

– ایستگاه قطارو چطور؟ بلدی؟

– نه والله، اونم بلد نیستم.

– ای بابا… تو که هیچی نمی‌دونی!

– نه، اما من راهم رو گم نکردم.

.
.

* برگرفته از فیلم‌نامه‌ی فیلم «ناجورها» (The Misfits).


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

سرخ و سیاه: به من بگو از کدام راه باید بروم؟

.

آلیس: لطفا به من بگو، از این‌جا کدام مسیر را انتخاب کنم؟

گربه: خیلی به این بستگی دارد که به کجا می‌خواهی برسی.

آلیس: جایش زیاد برایم مهم نیست …

گربه: پس چندان مهم نیست که از کدام مسیر بروی.

.

…………………………..— آلیس در سرزمین عجایب، لویس کارول


.

Alice: Would you tell me, please, which way I ought to go from here?
The Cat: That depends a good deal on where you want to get to.
Alice: I don’t much care where …
The Cat: Then it doesn’t matter which way you go.

.

………………………………….. Alice in Wonderland (chapter 6), Lewis Carroll

.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن یا مراجعه به وبلاگ «آینه‌ی بامدادی» پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.