داستان اون مرد شهری رو که داشته تو دهات میچرخیده شنیدی؟ به یه روستایی میرسه و میپرسه:
– آقا… میشه بگی چطور میتونم برگردم شهر؟
– نمیدونم.
– پستخونه چی؟ میدونی کدوم وره؟
– بلد نیستم.
– ایستگاه قطارو چطور؟ بلدی؟
– نه والله، اونم بلد نیستم.
– ای بابا… تو که هیچی نمیدونی!
– نه، اما من راهم رو گم نکردم.
.
.
* برگرفته از فیلمنامهی فیلم «ناجورها» (The Misfits).
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آنرا از طریق اشتراک در خوراک آن پیگیری کنید. استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.