اینترنت و آینده: ستاره‌ٔ دریایی یا عنکبوت؟

کتاب «ستارهٔ دریایی و عنکبوت» به موضوع رهبری سازمانی (organizational leadership) می‌پردازد و برای این‌کار از استعارهٔ عنکبوت و ستارهٔ دریایی برای توصیف سازمان‌های دارای رهبری متمرکز (centralized) یا غیرمتمرکز (uncentrealized) استفاده می‌کند. عنکبوت از این لحاظ شبیه یک سازمان با رهبری مترکز است که همهٔ خصوصیت‌های کلیدی مربوط به مدیریت و تصمیم‌گیری آن در مغز یا سر آن اتفاق می‌افتد و فرامین از مغز به سایر قسمت‌های بدن که به خودی خود کارایی رهبری ندارند ارسال می‌شود. با آسیب دیدن مغز یا مختل شدن راه ارتباطی بین مغز و سایر اعضای بدن، عنکبوت عملا کارایی خود را از دست می‌دهد و از بین می‌رود. از طرف دیگر ستارهٔ دریایی هیچ مرکز مشخصی برای تصمیم‌گیری ندارد و در واقع با همهٔ بدن‌اش تصمیم می‌گیرد. هر کدام از پاهای ستارهٔ دریایی در صورتی که از بدنهٔ اصلی جدا شوند به تنهایی می‌توانند به حیات خود ادامه دهند و حتی ممکن است به یک ستارهٔ دریایی  کامل تبدیل شوند. کتاب به خصوصیت‌های هر کدام از این دو نوع سازمان می‌پردازد و شاخص‌هایی را برای تشخیص میزان تمرکز یا عدم تمرکز در رهبری سازمانی معرفی می‌کند و غیره. در کل خواندنش خالی از لطف و ایده نیست، ولی این‌جا فقط یکی از مثال‌هایش را که به بحث من مربوط می‌شود ذکر می‌کنم.

تاریخ تحولات صنعت موسیقی را در نظر بگیرید. در اواخر قرن نوزدهم، صنعت موسیقی عملا در سلطهٔ هنرمندان بود و آن‌ها محصولات خود را مستقیما به مخاطبان عرضه می‌کردند و یک وضعیت رهبری سازمانی غیرمتمرکز وجود داشت، اگر چه ارتباط میان اجزاء این سازمان ضعیف بود. در اوسط قرن بیستم این شرکت‌های ضبط و پخش موسیقی بودند که موسیقی را به مخاطبان عرضه می‌کردند و تعداد آن‌ها کمتر از هنرمندان بود و سازمان صنعت موسیقی هم متمرکزتر از قبل شده بود. در اواخر قرن بیستم توزیع موسیقی به حالت نزدیک به انحصاری رسید و در کنترل چند شرکت انگشت‌شمار بزرگ پخش موسیقی بود که اوج تمرکز سازمانی را هم در صنعت موسیقی ایجاد کرده بودند. با ظهور نپستر (Napster) که این امکان را به افراد می‌داد تا فایل‌های موسیقی خود را از طریق یک سرور مرکزی در دسترس دیگران قرار دهند نوعی سازمان نیمه‌متمرکز در صنعت موسیقی ایجاد شد. این روند تمرکززدایی با فراگیر شدن تکنولوژی‌های نقطه-به-نقطه (Peer to Peer) که نیازمند سرور مرکزی اصلی نبودند به اوج خود رسید. (عکس زیر. اگر واضح نیست رویش کلیک کنید)

اما موضوعی که مدت‌هاست ذهنم را به خود مشغول کرده این است. آیا ظهور فن‌آوری‌های شبکه‌ای و انقلاب انفورماتیک موجب تمرکززدایی فرایندهای تولید و توزیع اطلاعات (و بالطبع سایر فرایندهای شکل دهندهٔ سازمان اجتماعی بشر) مي‌شود یا آن‌را متمرکزتر می‌کند یا بسته به شرایط هر دو حالت ممکن است؟ همین مثال موسیقی را در نظر بگیریم. آیا واقعا صنعت موسیقی در سال 2006 سازمانی غیرمتمرکزتر از سال 2000 داشته است؟ آیا ظهور بازی‌گران بزرگ جدید در عرصهٔ توزیع موسیقی «لزوما» به معنای غیرمتمرکزتر شدن سازمان صنعت موسیقی است؟ بله. درست. کاربران امروز می‌توانند با نصب نرم‌افزارهای رایگان در کامپیوترهای شخصی خود تقریبا هر قطعه موسیقی‌ای را که اراده کنند دریافت کنند. اما از آن‌طرف شاهد ظهور روزافزون بازیگران جدیدی مثل صاحبان بانک‌های موسیقی عظیم مثل Apple iTunes یا شرکت‌هایی نظیر Spotify هستیم که ساختارهای متمرکزی را برای توزیع موسیقی ارائه می‌دهند. هیچ دلیلی وجود ندارد که صرف وجود داشتن تکنولوژی‌هایی نظیر P2P و حتی فراگیر بودن آن‌ها بتواند تضمین‌گر ایجاد ساختار سازمانی غیرمتمرکز در صنعت موسیقی شود.

پاسخ به این دغدغه‌ها ساده نیست. شکی نیست که ظهور جامعهٔ شبکه‌ای پتانسیل‌های زیادی برای تمرکززدایی در ابعاد مختلف سازمان‌های اجتماعی ما ایجاد می‌کند اما آیا این تمرکززدایی نتیجه‌ای «غیرقابل اجتناب‌» و «حتمی» است یا این‌که گزینه‌های دیگری هم می‌توانند ماحصل انقلاب شبکه‌ای باشند؟

به نقل آزاد از ژاک الول:

توهم‌آمیز خواهد بود اگر تصور کنیم از دل همهٔ گزینه‌های مختلف پیش روی یک جامعهٔ شبکه‌ای، «حتما» تحولات خوب و مفید خارج خواهد شد. کامپیوتر و دستگاه‌های انفورماتیکی وارد نظم‌ جاری جامعه می‌شوند و عاقبت این سیستم‌ها به سمت تمرکز و فشرده شدن پیش خواهند رفت. شهروند عادی به اطلاعات دسترسی خواهد داشت، اما نخواهد دانست کجا دنبال خواسته‌اش بگردد یا از کدام بانک اطلاعاتی آن‌را دریافت کند. مزایای اجتماعی روزافزونی نصیب صاحبان بانک‌های اطلاعاتی، نخبگان، گروه‌ها و موسسات فشار و هر کسی که به منابع اطلاعاتی دسترسی داشته باشد خواهد شد… عاقبت دو لایه اطلاعات خواهیم داشت. اول اطلاعاتی که وارد بانک‌های اطلاعاتی عمومی می‌شود و دوم که مهم‌تر هم هست اطلاعاتی است که در دسترس عموم قرار نخواهد گرفت و فقط کسانی که کنترل این بانک‌ها را در دست دارند از آن‌ها مطلع خواهند بود. این موضوع یکی از بزرگ‌ترین خطرهایی است که آزادی ما را در آینده تهدید می‌کند. [1]

اسلاوی ژیژک، نگرانی مشابهی دارد و تکنولوژی‌‌های نوین ذخیره‌سازی و محاسبه ابری (cloud storage and computing) را به خودی خود برهم زننده ساختارهای متمرکز موجود نمی‌داند، بلکه آن‌‌ها را در ادامهٔ روند متمرکز شدن کنترل در فضای مجازی می‌بیند:

در این‌جا دو کلیدواژهٔ مهم را باید به خاطر داشته باشیم: انتزاع و کنترل. برای مدیریت یک ابر، به یک سیستم نظارتی نیاز داریم که عمل‌کرد ابر را زیر نظر داشته باشد. چنین سیستمی بنا به تعریف باید خارج از دید کاربران باشد. اما پارادوکسی که ایجاد می‌شود این است که هر چه این ابزار جدید (تلفن همراه هوشمند یا کامپیوتر جیبی)  که در دست‌های من قرار گرفته شخصی‌تر، ساده‌تر و دارای کارایی «شفاف‌تر» باشد، سازمان کلی آن بیشتر و بیشتر وابسته به اموراتی می‌شود که در «جای دیگری» رخ می‌دهند. این «جای دیگر» مجموعهٔ مدارها و ماشین‌هایی هستند که تجربهٔ کاربر را هماهنگی می‌کنند. به بیان دیگر، برای این‌که تجربهٔ کاربران شخصی‌تر و از آن‌ها دور و بی‌گانه نباشد، باید آن‌را توسط شبکه‌ای بیگانه و غیرشخصی مدیریت و کنترل کرد…. همه چیز در دسترس خواهد بود، اما فقط از طریق کمپانی‌ای که مالک آن است چه سخت‌افزار و چه نرم‌افزار و چه محتوی… هر چقدر دسترسی یک کاربر مشخص به فضای عمومی (اطلاعات) جهانی‌تر شود، مالکیت آن‌‌ فضا خصوصی‌تر خواهد بود… این درست است که محاسبات ابری انتخاب‌های زیادی را در اخیار کاربران قرار می‌دهد، اما آیا این آزادی انتخاب توسط انتخاب اولیهٔ سرویس‌دهنده ممکن نشده است؟ و آیا آزادی عمل ما نسبت به انتخاب‌هایی که او (سرویس‌دهنده) می‌کند روز به روز کمتر نمی‌شود؟   [2]

به نظر شما کدام دیدگاه درست‌تر است؟ نگاه خوشبینانهٔ کسانی که فکر می‌کنند ظهور جامعهٔ شبکه‌ای به شکسته‌ شدن ساختارهای سنتی تمرکز و کنترل در جامعه منجر می‌شود یا نگاه بدبینانهٔ آن‌ها که فکر می‌کنند این فن‌آوری‌ها در ذات خود «غیرتمرکزگرا» نیستند و بسته به مجموعهٔ انتخاب‌ها و تصمیم‌هایی که «بگیریم» ممکن است به هر نوع سازمان اجتماعی‌ای ختم شوند و چه بسا جامعه‌ٔ شبکه‌ای آینده بسیار متمرکزتر از هر آن‌ چیزی باشد که در تاریخ بشر شاهد آن بوده‌ایم. شکی نیست که همیشه ترکیبی از این دو وجود خواهد داشت، اما منظور من وجه غالب آن است. کدام مدل در آینده غالب خواهد بود؟


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

دو به علاوه‌ی یک خبر: مونیتور سه‌بعدی، الگوریتم کوانتومی و نت‌بوک‌‌های گوگل

سه خبر را داشته باشید. دو تا از این خبرها احتمالا مهم‌تر هستند.

یک: برای اولین بار گوگل از محاسبات کوانتومی در الگوریتم‌هایش استفاده می‌کند

گزارش اخیر نیوساینتیست رسما فک خواننده را می‌اندازد (ببخشید اصطلاح دیگری سراغ دارید؟). گوگل بر اساس تراشه‌های ساخت یک شرکت کانادایی که مدعی است از محاسبات کوانتومی استفاده می‌کند در الگوریتم‌های جستجوی تصویر و فیلم خود استفاده می‌کند. این الگوریتم‌ها به صورت ذاتی سریع‌تر از الگوریتم‌های معمولی هستند.

مثلا یک کامپیوتر کلاسیک برای پیدا کردن یک توپ که داخل یک کشو از میان یک میلیون کشوی دیگر پنهان شده است باید حدود نیم میلیون آزمایش (باز کردن کشو و دیدن داخل آن) انجام دهد. اما کامپیوتری که از ساختار کوانتومی استفاده می‌کند می‌تواند همین کار را با 1000 آزمایش انجام دهد. علت این اختلاف سرعت به زیربنایی‌ترین واحد ذخیره‌ یا نمایش اطلاعات بر می‌‌گردد که در کامپیوترهای معمولی دودویی (binary) است و مصداق آن بیت (bit) است در حالی‌که در یک کامپیوتر کوانتومی کوبیت یا کیوبیت (qubit) است. متاسفانه شرح اختلاف این‌دو دانشی فراتر از سطح سواد بنده می‌طلبد، اما تا دلتان بخواهد در موردش مطلب هست. موضوع عجیب این است که محاسبات کوانتومی بیشتر سوژه‌ی مربوط به آینده‌ به نظر می‌رسد و دیدن این‌که دانش آن به مرحله‌ی عملی رسیده واقعا شگفت‌آور است.

دو: مونیتور سه بعدی اپل ؟

ممکن است فکر کنید که باز هم یکی از آن اختراع‌های تخیلی که تا عمل خیلی فاصله دارد. شاید این‌طور باشد اما این فیلم کوتاه نشان می‌دهد که چنین تکنولوژی‌هایی دست کم در سطح آزمایشگاهی وجود دارد. اشیای نمایش داده شده در مونتیور کاملا سه بعدی به نظر می‌رسند و اندازه و شکل آن‌ها بستگی به زوایه‌ی دید و فاصله‌ی شما از مونیتور دارد. این فیلم مربوط به اپل نیست، اما اپل درخواست ثبت یک اختراع (patent) را کرده که نشان می‌دهد خبرهایی هست.

این هم خبر دوم. اما خبر دو به علاوه ی یکم:

دو به علاوه‌ی یک: نِت‌بوک‌ با نشان تجاری گوگل

کمتر از یک ماه دیگر تلفن‌های همراه با نشان تجاری گوگل به بازار می‌آیند. همین‌طور بعضی منابع مدعی هستند اطلاعاتی به دست آورده‌اند که نشان می‌دهد گوگل در آینده نزدیک (کمتر از یک سال) نِت‌بوک‌های (Netbook) خودش را هم عرضه خواهد کرد.

تلفن‌ها با سیستم‌ عامل آندرویید و نِت‌بوک‌ها با سیستم‌ عامل کروم، هر دو از سر تا پا متعلق به گوگل!

قصد و توان پیش‌گویی ندارم اما باور کنید این سرعت رشد گوگل یا منجر به سقوط ناگهانی و فروپاشی‌اش می‌شود و یا یک انحصار هولناک در زمینه‌ی فن‌آوری‌های اطلاعاتی و شبکه‌ای ایجاد خواهد کرد و هیچ‌کس که نداند من و شمای ایرانی خوب می‌دانیم انحصار یعنی چه.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.