اسرائيل گوساله‌ی سامری است

در پست قبلی به شعری اشاره‌ کردم به نام «اسرائيل گوساله‌ی سامری است» (Israel is the golden calf) سروده‌ی یک شاعر یهودی آمریکایی به نام «کوین کوال» (Kevin Coval)احسان زحمت ترجمه‌ی کامل آن‌را کشید که بعد از ویرایش و کمی تغییرات این‌جا منتشر می‌کنم.

اصل شعر را به انگلیسی این‌جا ببینید. در ضمن اگر برای بهتر شدن شعر پیشنهادی دارید لطفا در کامنت‌ها ذکر کنید.

اسرائيل گوساله‌ی سامری است

تیشا بآو یادبودی دروغین است.

ما یهودیان هنگامی که به پرستش بت‌ها روی آوردیم
سرگردانی در صحرا را پذیرفتیم.

ابراهیم
در دکان پدرش، کمر به شکستن بت‌ها بست
چرا که باور داشت
خدا یکتاست.

امروز همچون صد سال اخیر
بزرگترین ظلمی که بر ملت یهود می‌رود
پذیرش این یادبود دروغین
و پرستش کشور اسرائیل است.

اسرائیل؛ بت
اسرائیل؛ خدای دروغین
اسرائیل؛ گوساله‌ی سامری

تئودور هرتزل بنیان‌گذار صهیونیسم مدرن
و یهودی سکولار مجار که به آلمانی‌ سخن می‌گفت
در خاطراتش در ۱۸۹۵ به «بومیان فلسطین» اشاره کرد
– یعنی مردمانی در فلسطین وجود داشتند و فلسطینی نامیده می‌شدند
او نوشت:
«باشد که تلاش کنیم که جمعیت فقیرشان را به پشت مرزهایمان برانیم
و اشتغال در کشورمان را از آن‌ها دریغ کنیم».

و این‌گونه شروع می‌شود
و ادامه می‌یابد
تصاحب سرزمینی که از آن ما نیست

یهودیانی که آسوده در اروپا زندگی می‌کنند
ذهن‌هایشان مسخ قدرت‌های امپریالیستی‌ای است
که پرچم‌هایشان را به اهتزاز در می‌آورند
و از آن‌ها می‌آموزند

ما به پرچم‌ها رشک می‌ورزیم،
و می‌خواهیم پرچم خود را
به اهتزاز درآوریم.

مردان یهود، تحت تاثیر نخوت اروپاییان
پدران اسرائیل شدند. آن‌ها پدربزرگ‌های نژادپرستی هستند
که بر سر میزهای شام ما،
و در رأس کشور ما،
و در مسند راهکارهای دوکشوری می‌نشینند.

آن‌ها همان دروغ‌ها و تاریخ‌های کذبی را تکرار می‌کنند
که در ۱۸۹۷ در بازل سوییس،
در اولین کنفرانس صهیون بر زبان آوردند
دروغ‌هایی که امروز نیز ورد زبان‌شان است

هرتزل نوشت اسرائیل یک مستعمره
و بخشی از دیوار دفاعی اروپا در آسیا خواهد بود
پایگاه مرزی تمدن در مقابل بربریت.

به شما پدر اسرائیل را معرفی می‌کنم
و پدرانی که او پدرشان بود،
و پدران بعد از او.

اسرائیل؛ جانورصفت و کند ذهن

شما یک امپراطوری به وجود آوردید
همچون آمریکا و اروپا
و ۱/۸ میلیون فلسطینی را در گوشه ای از غزه زندانی کردید،
و آن‌ها را در بیمارستان‌ها و مدارس بمباران کردید.

و عاقبت موفق شدید برای خودتان یک نسل‌کشی دست و پا کنید،
یک پاکسازی نژادی؛ برای خود خودتان
یک هولوکاست؛ سند خورده به نامتان
این کاری است که شما انجام می‌دهید.

شما مردمی را از سرزمینشان جدا می‌کنید

ای جالوت‌ها!

اسرائیل گوساله‌ی سامری است

اسرائیل خدایی دروغین است
ما می‌پرستیم. {worship}
ما جنگ‌افروزی می‌کنیم. {war/ship}

این چیزی است که اتفاق می‌افتد
هنگامی که کشوری برپا می‌کنید
و مرزهای جدیدی بر آن می‌بندید

و هنگامی که خود را
در تعارض با دیگری تعریف می‌کنید
وقتی دیگری می‌شوید

اسرائیل! من هیچ ‌جایی دور میز شام تو نمی‌خواهم
من غذایم را با همان گوییوم‌ها {لغت اهانت‌آمیز عبری برای غیر یهود، چیزی شبیه عجم در نزد اعراب}
که تو از آن‌ها متنفری، می‌خورم
یا این‌که تنها غذا خواهم خورد

من «عالیة» را نمی‌خواهم
گستاخی صعود کردن
به مکانی بلندتر
مکانی که همین حالا در آن زندگی هست
و عشق
و نسل‌ آدم‌هایی
که ما نابودشان می‌کنیم.

شهر صلح تو
شهری پر از مرگ است
من شهروندیت خود را باطل می‌کنم.

ما مردمانی آواره‌ایم
که سرنوشتمان سرگردانی است
تا همه‌ی جهان را خانه کنیم
برای خود، و برای دیگران
تا همه جا را
اورشلیم بنامیم
نه تنها یک قطعه زمین را.

اورشلیم یک استعاره است
ای سطحی‌نگران!
ای نژادپرستان!
ای تقلیدگران نسل‌کشان اروپایی/آمریکایی!
ای دیوانگان!

موهبت ما این بود که هر مکان ناپاکی را مقدس کنیم.
نه یک قطعه زمین، که همه‌ی سرزمین‌ها را
نه یک قوم، که تمامی مردمان را
ما انتخاب شده بودیم که سرگردان باشیم
منجی یک شخص نیست، یک آینده است

ما برای رسیدن به مسیح
نه یک شخص که یک عصر
تلاش می‌کنیم.

اسرائیل! تو یک امپراطور هستی
تو کلاهک و جنگ‌افزارداری
و برای جداسازی  به کار می‌بریشان،
و تخریب خانه‌ها و خانواده‌ها
و تفکیک انسان‌ها و نفس‌هایشان
آب تو خون است
و غزه، اتاقک گازی است
که فلسطینیان را در آن حبس کرده‌ای.

اسرائیل! تو گوساله‌ی سامری هستی
ولی من همچنان یک یهودی‌ام
و شما بنی‌اسرائیل را می‌بینم،
که مقابل بت‌هایتان سجده کرده‌اید.

بت‌هایتان را بکشید!
بت‌هایتان را به درک بفرستید.

هر جوان
هر یهودی جوان
هر کس که نام او نتانیاهو نیست
هر کس که یک نخست وزیر اسرائیلی جنایتکار جنگی نیست

به ما دروغ گفته‌اند
از ما سواستفاده کرده‌اند
ما را بدون چاره گذاشته‌اند

یهودیت شما،
بسته به وفاداری خدشه‌ناپذیرتان به کشوری،
که به نام شما جنایت می‌کند نیست.

اسرائیل یک آیین نیست
اسرائیل گوساله‌ی سامری است
و خداوند
کودکی در غزه است.

این هولوکاست است
این نسل کشی است
این پاکسازی قومی است
این همه‌ی آن چیزهایی است
که بیش از این نباید باشند.

اسرائیل من از تو متنفرم.

امروز در تیشا بآو
من برای فلسطین،
و برای غزه،
عزاداری می‌کنم.

صهیونیسم، نژادپرستی است.
از آمریکا بپرس که چه رخ خواهد داد
هنگامی که ایده‌ی بنای کشوری را
بر برتری عده‌ای بر انسانیت همگان قرار دهی.

بومیان کجایند؟
همه‌ی بومیان این کشور،
این شهر،
اسرائیل؟

من برای اخلاق یک مردم عزاداری می‌کنم
برای یک جهان،
برای کشور‌ها، اینجا یا آن‌جا

من عزاداری می‌کنم؛
برای زندگی‌هایی که در زندان‌ها پژمرده می‌شوند
زندان‌هایی که برای سیاهان و رنگین‌پوستان در آمریکا ساخته شدند
من عزاداری می‌کنم
برای زندگی‌هایی که در زندان‌های بدون سقف غزه از دست می‌روند.

همین جنگ، هر روز در سرتاسر دنیا
فقرا و کارگران و بومیان را هدف قرار می‌دهد
و امروز قرعه به نام فلسطین افتاده است.

من امشب سوگوارم
اما فردا صبح،
دوباره مقاومت خواهم کرد
همراه با آن‌ها که طرف زورگویان نیستند
و آن‌ها که طرف سفیدپوستان نیستند

اسرائیل! خداوند کودکی است
در غزه، در فلسطین
که امروز بیدار می‌شود
تا تو را بلرزاند و با خاک یکسان کند.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است. در ضمن جهت گفتگو و تبادل نظر، شما را به حضور و مشارکت در گوگل‌پلاس دعوت می‌کنم.

غزه: این‌جا و اکنون

این پست نسبتا طولانی مجموعه‌ای از بعضی از مطالبی است که درباره‌ی اسرائیل و حمله به غزه این‌جا و آن‌جا خوانده‌ام و در گوگل‌پلاس منتشر کرده‌ام. برای دسترسی بهتر و آرشیو مناسب آن‌ها را با کمی اصلاح و ویرایش این‌جا منتشر می‌کنم.

(۱)

یک طنز پرداز انگلیسی به نام «مارک استیل» (Mark Steel) در مطلبی به عنوان «چقدر احمق بودم که فکر می‌کردم بمب‌های اسرائیلی همه‌ی این خسارت‌ها را در غزه به بار می‌آورند» منطق بیمارگونه و وارونه‌ی اسرائیلی را به سخره می‌گیرد:

در سال‌های اخیر جامعه‌ی بشری نسبت به گروه‌هایی که روزگاری در حاشیه‌ی جامعه قرار داشتند صبورتر شده است. اما یک گروه اقلیت وجود دارند که حتی امروز هم می‌توانید با آن‌ها تند برخورد کنید: جامعه‌ی بچه‌کش‌ها… اما به نظر می‌رسد زمانه در حال عوض شدن است و بالاخره ما آماده می‌شویم که صدای بچه‌کش‌ها را هم بشنویم.

در رابطه با بمباران غزه حتما اسرائيلی‌ها دلایلی برای اینکه تقصیرها را گردن غزه‌ای‌ها بیاندازند پیدا خواهند کرد. لابد یک وزیر اسرائیلی خواهد گفت: «مردم غزه همیشه گلایه می‌کنند که در ناحیه‌ای پرتراکم زندگی می‌کنند. بنابراین ما تا جایی که بتوانیم کمک‌شان می‌کنیم که جمعیت‌شان را کمتر کنند تا فضای بیشتری داشته باشند. اما آن‌ها هنوز ناراضی هستند. بعضی مردمان هیچ‌وقت راضی نمی‌شوند».

نتانیاهو درباره‌ی حقوق شهروندی بچه‌کش‌ها صحبت خواهد کرد و به همه خبر خواهد داد که فلسطینی‌ها از جسد بچه‌های خود پشته می‌سازند تا دل دیگران را به رحم بیاورند.

همین‌طور که زمانه عوض می‌شود شاید نتانیاهو و سخن‌گوهایش گامی به پیش بگذارند و «راه‌پیمایی و کارناوال بچه‌کش‌ها» را سازمان‌دهی کنند که در آن همه‌ی بچه‌کش‌ها بتوانند با فراغ خاطر و امنیت دور هم جمع شوند و نگران این نباشند که برای رسیدن به حقوق اولیه‌ی خود مبنی بر بمباران مدرسه‌ها از سوی جامعه تحقیر شوند.

(۲)

ادامه نوشته »

لینک‌های روز: بهایِ زیستن

  • چه آشی میل دارید؟ » ۴دیواری
    این‌جا آتشی به راه٬ و دیگی سربار است. هرکسی از راه می‌رسد چیزی درآن می‌ریزد و نمک‌فلفل خودش را به آن اضافه می‌کند. عده‌ای آتش اجاق را تند می‌کنند/ عده‌ی دیگری سعی در خاموش کردن آن دارند. این که مزه‌ی نهایی این آش درهم‌جوش چگونه خواهد بود٬ به هیچ وجه معلوم نیست٬ اما یک چیز را از همین الان صددرصد می‌توانیم بدانیم و آن این‌که: این ما  و فرزندان‌مان هستیم که باید آن را بخوریم. اگر می‌خواهیم نیم‌پز نباشد/ بوی سوختگی ندهد٬ باید در کوتاه کردن دست کسانی که قصد خاموش‌کردن آتش را دارند/ و آن‌هایی که نفت روی آن می‌پاشند بکوشیم. اگر شوری٬ بی‌نمکی٬ تندی و ترشی به مزاجمان سازگار نیست٬ اگر نمی‌خواهیم ناگهان آشی جلوی ما گذاشته شود که یک وجب روغن روی آن است٬ امروز است که باید کاری انجام داد٬ فردا یقینا دیر است.
  • درباره‌ی الی، آینه‌ای که باید شکست » قلم انداز
    تصمیم زشتی است و ما هم که قرار نیست زشتی را دوست داشته باشیم پس راه حل مناسب پاک کردن صورت مسئله هست که بهترین و ساده‌ترین راه است! و این اجتماعِ «دوفرهنگی» از همین جاهاست که شروع می‌شود. و از این‌جاست که «الی» تبدیل می‌شود به یک ناشناس، به یک گناهکار، یک مشکوک، یک معلوم ‌الحال که حتی کسی آماده نیست خبر مرگش را به خانواده‌اش بدهد و جنازه‌اش بی صاحب می‌ماند. دسته جمعی جمع می‌شویم و «الی» را به لجن می‌کشیم، تلاش می‌کنیم حتی خاطره‌اش را ازبین ببریم. و بعد با خیالِ راحت به ادامه‌ی زندگش مشغول می‌شویم.
  • نمایش «لینکده‌ی خوابگرد» در وبلاگ‌های دیگر » خوابگرد
    راهنمای قرار دادن تازه‌ترین لینک‌های لینکده‌ی خوابگرد در وبلاگ خودتان.
  • ترانه: آهنگ فولکلور گیلکی به نام جمعه بازار
    از شیلا نهرور
  • فیلم کوتاه: بهای زیستن
    فیلم کوتاه، مدت 35 دقیقه، ساخته‌ی آقای لوید نیوسان (Lloyd Newson)، محصول 2004، انگلستان.
  • طرح: روتوش کردن عکس
    طراح والدو لی (Waldo Lee)
  • گفت و گو با میرحسین موسوی پیرامون مسایل مهم کشور » کلمه
    بنده امروز به شهادت رسیدن مردانی چون بهشتی و مطهری و دیگر شهدای انقلاب اسلامی را ناشی از ادامه‌ی ریشه‌های استبداد شاهی می‌دانم که هنوز بطور کامل از کشور ما ریشه کن نشده بود. به همین دلیل بنده اعتقاد ندارم که انقلاب به اهداف خود رسیده است. بزرگداشت دهه‌ی فجر که هر ساله برگزار می‌شود در حقیقت برای هشیاری و برای تمدید قوا جهت برخورد با باقیمانده ریشه‌های استبداد است. امروز مردم برای نیل به عدالت و آزادی و حاکمیت مردم بر سرنوشت خود در صحنه حضور دارند و باید بدانیم که ملت ما در این راه صدها هزار شهید داده است.
  • خلاص شدیم  » گفت و چای
    خیلی زور زدم تا دوقطره اشک بریزم، بلکه دلش به رحم بیاید…نشد که نشد… روزگار، دلمان را سنگ کرده و اشکمان هم دیگر در نمی‌آید… قاضی سرش را کرد توی پرونده‌ام و گفت که چون خلاف دیگری نکرده ای، میتوانی به جای پول، بروی یک جای عام‌المنفعه ۱۲ ساعت کار کنی… گفتم چه کار؟ گفت بسته به تخصصی که داری…از مستراح شوری شروع میشود تا ریاست… گفتم خدا خیرت بدهد…پرونده را فرستاد پیش منشی… منشی هم لیست جاهایی که میتوانم بروم را داد دستم… ته ماجرا هم منشی گفت وای به حالت اگر تا دو ماه دیگر گواهی کارکرد نیاوری… تمام پولش را از حلقومت بیرون میکشیم… تازه ۱۸ روز حبس هم توی شاخش است…
  • روی کاغذ ز کسی، وطن‌اش را نتوانند گرفت » ملکوت (شعر از سایه)
    زندگی، زندگی
    ……………..اما، نه بدينگونه که هست
    نه بدينگونه پليد
    نه بدينگونه که اکنون به ديار من و توست،
    به دياری که فرو می‌شکنند
    شبچراغی چو تو گيتی‌افروز
    وز سپهر وطنش می‌رانند
    اختری چون تو، پيام‌آور روز.
    ليک، ناظم حکمت!
    روی کاغذ زکسی
    وطنش را نتوانند گرفت.

.


* بدیهی است (هست؟) که این نقل‌قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه در همه‌ی نقل‌قول‌ها و هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: مبارزه‌ی بی‌خشونت خشونت‌آمیز

  • در اندوه مرگ خالق ناتور دشت » پرده ناتمام
    سلینجر برای من و خیلی‌ از دوستان رمان‌خوانی که می‌شناسم یکی از محبوب‌ترین رمان‌نویس‌های معاصر بود. «ناتور دشت»اش را بارها خوانده بودم و قطعا تا آخر عمرم باز هم چند باری می‌خوانمش. با هولدن کالفید و سرگشتگی‌هایش مدت‌ها دست‌ به گریبان بودم. بعد از من هم خواهرم. نسل به نسل، دست به دست می‌شود این کتاب انگار. دلتنگی‌های نقاش خیابان چهل و هشتمش، فرانی و زوئی‌اش که فیلم پری داریوش مهرجویی روایتی بود از همان داستان…  چه باید نوشت در سوگ یک نویسنده یا شاعر؟ وقتی همه‌ی زندگی آدم با شعرها یا داستان‌های یک نفر گره می‌خورد و بعد آن آدم یک‌هو بی‌خبر می‌میرد، آدم انگار از همه چیز تهی می‌شود.
  • چگونه به یک وبلاگ نويس موفق تبدیل شویم؟! » توصیه‌های یک اقتصاددان
    تفاوت اصلی میان وبلاگ‌نویسان و روزنامه‌نگاران حرفه‌ای آن است که هنگامی که روزنامه‌نگاران تمایل دارند که به یک مقاله خبری، به عنوان پایان یک جریان روزنامه‌نگاری، بیاندیشند، وبلاگ‌نویسان تازه در پی آنند که به عنوان شروع یک مکالمه، به یک پست جدید وبلاگ فکر کنند و دلیل اینکه چرا تواضع اهمیت دارد این است که: روزنامه‌نگاران از اینکه به دیگران اعتبار ببخشند متنفرند، در صورتی که وبلاگ‌نویسان به آن عشق می‌ورزند.
  • قصاص » سه روز پيش
    یا از هواپیما پیاده می‌شدید و عطای سفر تفریحی به اروپا را به لقایش می‌بخشیدید. یا وقت رنگ کردن دیوارهای خانه، سطل رنگ را می‌پاشیدید توی صورتش و می‌رفتید توی آشپزخانه برای خودتان چای می‌ریختید. یا وقت بریدن نان‌ها با چاقوی نان‌بری، چاقو را تا دسته توی شکمش فرو می‌کردید و می‌کشیدید بیرون و به بریدن نان‌ها ادامه می‌دادید. یا اگر همان لحظه به خواب می‌رفت بالش را می‌گذاشتید روی سرش آن‌قدر فشار می‌دادید که از دست و پا زدن بیفتد و متواری می‌شدید.
  • عکاسی از مردم » سام جوان‌روح
    عکاسی خیابانی درباره‌ی کسرهایی از ثانیه‌‌ است. درست در همان لحظه که فکر می‌کنی باید عکس را بگیری. در واقع اگر دقیق‌تر صحبت کنیم؛ عکس را باید درست یک لحظه قبل بگیری. عکاس‌های خوب آینده‌ی صحنه را پیش‌بینی می‌کنند.
  • مبارزه‌ی بی‌خشونت خشونت‌آمیز » ۴دیواری
    تحلیل مفصل، خواندنی و مهم مانی ب. درباره‌ی مفهوم مبارزه‌ی بدون خشونت.
  • مشق شب هزارباره » بلوط
    بعضی شعرها را باید هزارباره بخوانیم…
  • این‌که بگوییم عامل تمام وقایع بیگانگان هستند تبرئه کردن است!؟ » سعید مدنی
    باید بین جنبش‌های اجتماعی قدیم و جدید تفاوت قائل شد، جنبش‌های قدیم با شکل سازمان سلسله مراتبی بود که به یک رهبری کاریزماتیک ختم می‌شد که بر کل جنبش و اعضای آن سیطره داشت و همه‌ی بدنه‌ی اجتماعی جنبش منتظر دستور رهبر بود برای حرکت یا ایستادن؛ ولی جنبش‌های جدید مدیر دارند نه رهبر و شبکه‌ی روابط در آن هرمی نیست و افقی است؛ مثلا بسیار هوشیارانه مهندس موسوی می‌گوید چون شما از من برای حضور در نمازجمعه دعوت می‌کنید من می‌آیم و با همین هوشیاری هم در صف اول نمازجمعه قرار نمی‌گیرد و بین مردم می‌رود تا این‌که به این بدنه اجتماعی هویت ببخشد، در واقع این جنبش بی سر نیست بلکه سر جنبش وظایفش عوض شده است. به نظر من مهندس موسوی بر این واقف است که بنا نیست رهبر یک سازمان هرمی باشد بلکه با این بدنه بده و بستان دارد و پیام‌هایی به آن می‌دهد و پیام‌هایی می‌گیرد، همان‌طور که بدنه‌ی اجتماعی خودش را با سران جنبش هماهنگ می‌کند، مهندس موسوی هم خودش را با بدنه هماهنگ و تنظیم می‌کند و در عین حال تلاش می‌کند با مدیریت، نظم بیشتری به آن بدهد و سیاست‌های جنبش را مشخص کند نه راهکارهای جزئی و تاکتیک‌ها را؛ همان‌طور که ماکس وبر می‌گوید کاریزما بودن جنبش مقدمتا ناشی از این نیست که یک رهبر روحانی و قدرتمند در راس جنبش است بلکه ناشی از آن است که جنبش بر مواضع و دیدگاه‌های خود تا چه اندازه استوار است، هر چقدر یک جنبش بر مواضع و تحقق مطالبات خود استوار باشد کاریزماتر است. در جنبش‌های اعتراضی قدیم نمود این مقاومت رهبری بود، در جنبش‌های جدید کل جنبش چنین ایستادگی و پایداری را دارد. در چشم بدنه‌ی جنبش مهندس موسوی به عنوان یک رهبر مافوق نیست ولی مقاوم و شجاع است و همین‌طور در چشم مهندس موسوی، بدنه‌ی اجتماعی مقاوم است و بر سر مواضع خودش پایدار است و تا آخر ایستاده.
  • برای خودم می نویسم، که قرار نیست انقلاب کنم! » بر ساحل سلامت
    ین یکی دو روز مدام نوشته‌ها را می‌خوانم. یکی به گفته‌ی کروبی ایراد می‌گیرد، دیگری نامه‌ی خاتمی را سرزنش می‌کند و آن دیگری بیانیه‌ی موسوی را مثال می‌زند. و من مانده‌ام در تعجب از فضایی که ایجاد شده که حتی من نوعی هم جرات نمی‌کنم بیایم و بنویسم که من مشکلی با هیچ‌کدام از این سه تا  و اصل حرفشان نداشته‌ام. در ذهنم و در حرفم هم نمی‌خواهم مانند بسیاری قضایا را ماسمالی کنم و آن‌طور که خود می‌خواهم تعبیر و تفسیر نمایم. شک ندارم که هیچ‌کدام از این آقایون و بسیاری از مردمی که تا امروز آمده‌اند و خواهان اصلاح و تغییر هستند، قصدشان هیچ‌گونه فروپاشی ساختاری نیست. من عکس‌العمل های این آقایان را در واقع متصل کردن جنبش سبز به مردمی می‌دانم که به هیچ‌وجه به تندی جریان رادیکال نیستند. مردمی که می‌خواهند زندگی کنند و می‌خواهند خوب زندگی کنند و نه سیاست‌مدارند و نه  علاقمندند سیاست همیشه عنصر اساسی زندگیشان باشد.  موسوی و خاتمی و کروبی خواستشان اصلاح «نظام جمهوری اسلامی» است و هیچ‌کدام از ما در این شک هم نداریم. گاهی وقتی نوشته‌ها را می‌خوانم و عکس‌العمل‌ها را می‌بینم شک می‌کنم به شناخت خودم از افراد.
  • یک عکس یک برداشت » بارون نگار
    دلم نیومد شما را از دیدن این عکس محروم کنم. ذوق هنرمندانه را در این عکس می‌بینید؟ دیگر چه برداشتی می‌شود داشت؟ سکوت می کنم و محو زیبایی و خلاقیت نهفته در عکس می‌شوم.
  • ویدئو: وقتی اوباما نمی‌تواند پاسخ یک سوال عادی را بدهد
    دختر جوانی از اوباما سوال می‌کند چرا آمریکا موارد نقض حقوق بشر اسرائیل را نقض نمی‌کند؟ اوباما به شکل رقت‌انگیزی از پاسخ مناسب طفره می‌رود و در واقع پاسخ را می‌بافد. ‌باورکردنی نیست رئیس‌جمهور نیرومندترین کشور جهان این‌قدر در رابطه با موضوع اسرائیل محدودیت داشته باشد که حتی نتواند دو جمله‌ی پیش پا افتاده درباره‌ی آن بگوید.
  • به سادگی زدن چوب روی سر جلبک – جنبش سبز و توهم های فاصله » کمانگیر
    در این نظریه گفته می شود که افزایش فاصله ی سرباز از قربانی به سرباز در کشتن قربانی کمک می کند. اینجا فاصله صرفا فاصله ی فیزیکی نیست (هرچند نشان داده شده است آنچه در جنگ خلیج فارس به نام «جنگ نینتندو» مشهور شد، جنگی که به بازی کامپیوتری شبیه است، در افزایش رغبت سربازان به کشتن دشمن نقش موثری دارد). سه معیار مهم فاصله، فاصله ی اجتماعی، فاصله ی فرهنگی و فاصله ی اخلاقی هستند. برای ایجاد فاصله ی اجتماعی لازم است سرباز قربانی را عضو طبقه ی پست تری از انسان ها بداند. در فاصله ی فرهنگی مهم است که شخصیت انسانی قربانی در نظر سرباز نابود شود (Dehumanize شود). و در نهایت لازم است بین سرباز و قربانی فاصله ی اخلاقی ایجاد شود، یعنی سرباز متقاعد شود که به لحاظ اخلاقی بر قربانی برتری دارد.
  • مسلخ اندیشه » مجمع دیوانگان
    هیچ گاه تا کنون (دست کم تا جایی که من به یاد دارم) هیچ دادگاهی صراحتا داشتن یک عقیده را از اتهامات افراد معرفی نکرده بود تا اینکه «دادگاه» رسیدگی به اتهامات دستگیر شدگان روز عاشورا، اولین اتهام متهم ردیف سوم خود را «برخورداری از گرایشات کمونیستی موسوم به چپ نواندیش» اعلام کرد. من گمان نمی کنم حتی در دادگاه های فرمایشی استالینی هم صرف «برخورداری از گرایش های دست راستی» به تنهایی اتهام کسی ذکر شده باشد

.


* بدیهی است (هست؟) که این نقل‌قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه در همه‌ی نقل‌قول‌ها و هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: با رمز یا مسیح کسی را کتک زدید؟


* بدیهی است (هست؟) که این نقل‌قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه در همه‌ی نقل‌قول‌ها و هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: یارانه‌ها به صندوق دولت، به اختیار دولت

  • حسین تو را باید کشت » مجموعه مقالات
    از این جمع بی قراران، اول از همه تو کشف کردی و تو به ما رساندی که دنیا، مجازی شده است، شفاف شده، ریائی نیست. و شیرجه زدی در این دنیا. هیچ فکر نکردی ما که مانده ایم در ریاهایمان، ما که رنگ هایمان را می پوشانیم، ما که آموخته ایم چون به خلوت رفت باید آن کار دیگر کرد، تابت نمی آوریم. هیچ فکر نکردی دارت می زنیم. وقتی عریان می شوی، هر چه در کله پوچت هست را به دنیای مجازی می سپاری. آن وقت هم پلیس مرزی نیویورک و هم هر مامور دیگری پشت خط نگهت می دارند. و تو چه لقمه آسان هضمی شده ای، همه چیزت آشکارست، خطا ها که کرده ای، یاوه ها که گفته ای، بدها که نوشته ای. و در یک لحظه جهان پر می شود از قدیسان که گویا هرگز تقصیری نکرده اند، همه پاکدامنان که انگار هزار ساله به جهان پا گذاشته اند.
  • روی لبه‌ی ولی‌عصر» سیاوشون
    شعر
  • نشانی جدید وبلاگ اين‌جا و اكنون
    اگر امکان دسترسی به این وبلاگ مهم را ندارید از نشانی جدید آن استفاده کنید. یا این‌که مشترک فید (خوراک) آن شوید.
  • آن مرد، معمار است! » ملکوت
    ساختن اين جنس بيانيه‌ها، کار معمارانه است. حتی لزومی ندارد لفظ به لفظ اين‌ها را شخص ميرحسين نوشته باشد (هر چند هيچ نشانه‌ای نداريم که خودِ او اين‌ها را ننوشته باشد يا نتواند بنويسد). مهم برون‌دادِ چيزی است که به نام «بيانيه‌ی ميرحسين موسوی» در جامعه‌ی سبز (و سياه) ايرانی منتشر می‌شود. اين‌ها معمارانه است. کنار هم چيدن عناصر مختلف و ميناگری کردن نتيجه‌اش می‌شود جملاتی که گاهی به شعر می‌مانند و الهام. اين يعنی جوشش از درون. يعنی منافذِ‌ چشمه‌ای در رخدادهای اين خرداد گشوده شده‌اند که پيوسته اين‌ نکات حکيمانه، پخته و سنجيده از آن‌ها برون می‌تراود، گويی اين ماه‌ها،‌ ميرحسين ديگری را بيدار کرده است. من در اين ترديدی ندارم که ميرحسين هم، هم‌چون بسياری از ما، از نو متولد شده است و آدمِ دگری شده و «چيز دگر»ش آمده است. و اين همان «چيز» است که هم‌او گفته (با همان طنز و لطافت‌اش) و هم مولوی می‌گفت!
  • نامه دوم محمد نوری زاد به رهبر جمهوری اسلامی ایران » گاه نوشت محمد نوری زاد
    پدرعزیز، برای اولین بار در تاریخ سی ساله عمر انقلاب، و در مراسم روز قدس و سیزده آبان امسال،  نه اسراییل از ما ترسید  و نه آمریکا، و البته  کشوری که بسیار ترسید، کشور خود ما بود.  با آ‌ن‌همه تسلیحات رسمی و غیررسمی که برای مقابله احتمالی مردم معترض به خیابان‌ها آورده بودیم.  این هشداری است برای همه ما که خواهان فردایی بهتر و شایسته‌تر برای این نظامیم.
  • میراث جنبش سبز و نمایندگی خارج‌نشینان » آرش غفوری
    در میان آنچه که به نام جنبش سبز و میراث آن نامیده می شود، این جنبش دارای یک رویه خارجی نیز هست. رویه ای که در ورای مرزهای ایران در شاخص ترین وجه خود شامل بخشی از اصلاح طلبان دیروز و ناراضیان سیاسی امروز است.
  • يارانه‌ها به صندوق دولت، به اختيار دولت » اين‌جا و اكنون
    به اين ترتيب، دولت مجاز است كه از فرداي تصويب اين لايحه، نه تنها يارانه سوخت، كه هر سوبسيد ديگري را هم كه در شمول لايحه آمده است – آب، برق، نان… – حذف كند و وجوه آن را برداشت كند.
    اگر يادمان باشد، دولت پيش از اين اجازه يافته بود كه يارانه نقدي را به هر ترتيبي كه خواست و با «تشخيص» خود به هر كس كه خواست – مستقل از دهك درآمدي، منتها بر اساس درآمد! – بدهد.
    پرسشي كه مي‌ماند اين است كه با دادن پول سوبسيدها به دولت از فرداي تصويب لايحه، و با دادن اختيار هزينه كردن آن به تشخيص دولت، ديگر معني «هدفمند كردن يارانه‌ها» چيست؟ كدام هدف؟
  • گزارش تصویری: دیوار برلین بیست سال بعد از سقوط
    بیست و سال و یک ماه پیش چند نفراز مردم برلین فکر می‌کردند دیوار آهنین خفقان شوروی یک ماه بعد فرو خواهد پاشید؟
  • و لایبقی مع‌ال؟ » چهاردیواری
    نظامی استوارتر و قدرت‌مندتر است که در سیستم قضایی آن مجازات اقدام علیه حکومت و امنیت ملی یک تا ده سال زندان است٬ یا نظامی که زندگی امثال احسان فاتحیان را نابود می‌کند؟
  • آقا ما فهمیدیم چکار کردی » همه می‌دانند [به مناسبت درگذشت مهدی سحابی]
    داشتم از دقت سحابی و تطبیق ترجمه‌‌ی این کتاب حجیم با بهترین ترجمه‌های ایتالیایی و انگلیسی می‌گفتم و تلاشی که برای نزدیک کردن ترجمه به متن اصلی کرده، خواستم نمونه‌ای نشانش بدهم. یکی از هشت جلد «در جستجو..» را همینطوری‌ از کتابخانه بیرون آوردم و یکی از توضیحاتش را الی‌الله برایش خواندم…

* بدیهی است (هست؟) که این نقل‌قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه در همه‌ی نقل‌قول‌ها و هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.

 


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: جنبش‌های معیشتی از مسببین جنبش سبزاند

  • یک گمانه‌زنی در مورد پی‌آیند اعطای جایزه صلح نوبل به اوباما برای ایران » واژه زمان
    بررسی چند احتمال.
  • دانلود کل آلبوم «آخ» آخرین کار محسن نامجو
    چند روز بعد محسن نامجو در یک پیام ویدئویی‌‌‌ اعلام کرد که پخش و استفاده از آهنگ برای شهروندان داخل ایران آزاد است ولی مبلغ معادل آن را به موسسه‌ی محک‌ (حمایت از کودکان سرطانی) اهدا کنید.
  • کشیدن و نکشیدن چارپایه اعدام آنقدرمهم نیست که چطور کشیدنش » آیرونیک ایرانیان
    اعدام بهنود شجاعی بکمک قانون قصاص خیلی دردناک بود ولی استدلال های حقوق بشری مخالفان اعدام او به اندازه کافی خشونت قضیه را آشکار نمی کرد. معترضان اکثرا از موضع عدم پایبندی قوه قضاییه به مفاد کنوانسیون های بین المللی به انتقاد  پرداخته بودند.  ولی خشونتی که من می بینم در این داستان باید فراتر از کم و کاستی های یک دستگاه اداری تحلیل و نقد بشود. مسیله فقط این نیست که اعدام مذموم است خصوصا اعدام کودکان. بلکه باید دید که اعدام یک قاتل چه کودک چه بزرگسال  چه نسبت پنهانی دارد با خشونتی که مردم تحت لفافه قانون علیه هم بکار می برند تا  نص قانون مامنی نشود برای هیولای گنگ خشونت.
  • کشف » شور و شر
    یافتم، بالاخره یافتم ترکیب آن معجون سکرآوری را که هنگام گفت‌وگو باید نوشید. همین سه‌تاست: صداقت، حسن‌نیت و درگیر شدن با تمام وجود. هر کدام از این سه‌ نباشد یا ناخالص و زنگارگرفته باشد، گفت‌وگو دیگر آن غنا و درخشندگی ماندگار در ذهن را نخواهد داشت و هیچ بعید نیست تبدیل شود به یک وراجی‌ بیهوده و از سر ملال.
  • مرورگر فایرفاکس به زبان فارسی به صورت رسمی منتشر شد
    مرورگر فایرفاکس به زبان فارسی را از این نشانی دانلود کنید. وقتش است که با تنبل‌خانِ مایکروسافت بای‌بای کنید.
  • هارمونی‌ طرح و صدای دیجیتال
    توضیح دادنش مشکله. فکر می‌کنم بهتره این بیست واریاسیون ساده و جذاب و متفاوت رو خودتون ببینید و بشنوید.
  • جنبش‌های معیشتی از مسببین جنبش سبزاند » هزاردستان چمن
    حکومت جمهوری اسلامی از بدو تولد دو خصیصه‌اش را از جنبش‌های چپ قبل از انقلاب وام گرفته یا دزدیده است: یکی حمایت از مردم فلسطین و دیگری مواضع ضد امپریالیسم (البته امپریالیسم غربی نه شرقی!). همین دو خصیصه‌ی وام گرفته شده تمام فعالین سیاسی با گرایش چپ یا حتی لیبرال را خام کرده و همچنان می‌کند بطوری که عده‌ای از فعالین با گرایش چپ همچنان نمی‌دانند که چه موضعی در مقابل جمهوری اسلامی بگیرند حتی وقتی در روز روشن شهروندان بی‌گناه ایران مورد ظلم واقع می‌شوند.
  • نفی ترور جدا از حماقت های مرگبار است » لویاتان
    آیا واقعا انتظار است این همه گروه خرابکار و تروریست و قاچاقچی، دست روی دست بگذارند تا مسائل داخلی حل شود؟ آنها در بهشت خود زندگی می کنند. در افغانستان، طالبان می جنگد و اوضاع را به نفع خود برگردانده است. در پاکستان دولت با شبه نظامیان درگیر است و در ایران هم که اوضاع این گونه. از قضا هر سه کشور هم با مسئله مشروعیت مسئله دارند.
    باز هم تاکید می کنم نفی خشونت، امری بدیهی است نیازی به تایید و تکرار مکررات ندارد. اما کسانی دامن به کشته شدن افراد می زنند که هیچ چیز برای دفاع نگذاشته اند. خوی وحشیگری و خون طلبی را در جامعه دامن می زنند و خود به جان ملت خود افتاده اند. آنوقت از عبدالمالک ریگی انتظار می رود که چه کند؟  دستان کسانی که مشام خون را به کوسه ها می فرستند، آلوده است. این، آن‌ها هستند که باید جواب‌گو باشند. اگر مجلس ما مجلس بود، باید وزیر اطلاعات و فرمانده سپاه را به صلابه می کشید که چگونه حفاظت و اطلاعاتی دارند که نتوانسته یک ارزیابی بدهد و بگوید این سفر به صلاح نیست و یا با چه اقدامات امنیتی، سران خود را به چنین جایی بفرستید.
  • هیچ نماد و کنایه‌یی » شمس لنگرودی
    شعری از ۲۲ مرثیه در تیر ماه

* بدیهی است (هست؟) که این نقل‌قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و من نه فقط این‌جا بلکه در لینک‌های روزانه، نقل‌قول‌ها و اصولا هر جا از منبعی لینک می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب (های) اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: مقاومت شبکه‌ای شادمانه و پرامید

  • دستگیری بدون بازداشت » دیده‌بان
    تجربه نشان داده که می‌شود بدون پیش آمدن مشکلی، استراتژیست‌ها و نیروهای اصلاح‌طلب متبحر در کار تشکیلاتی را به زندان انداخت، دفاتر سران را بست، کانال‌های ارتباطی رهبران با جامعه را مسدود کرد و کاری کرد که این افراد گرچه ظاهراً آزادند، اما عملاً آزاد به انجام هیچ کاری نیستند.
  • خورشید خانوم دست از وبلاگ‌نویسی کشید
    یکی از قدیمی‌ترین وبلاگ‌های فارسی دیگر در وبلاگش نخواهد نوشت.
  • خبري در راه است » مسعود بهنود
    در روزگار شوروی سابق به خصوص دوره برژنف که بالاخره هم به شکست انجامید از مدیران خبرگزاری ها و خبرنگاران خبرگزاری رسمی شوروی و روزنامه های ایزوستیا و پرودا می پرسیدند چرا عین هم می نویسند و فاش می شد که آن ها کارمندان صادق دولتند و برای حقوق کار می کنند و جز این کاری نمی دانند متحدالمال هائی بیرون می آمد که فقط و فقط سران حزب را گول می زد تا بخوابند که لحظه سقوط برسد. لحظه سقوط هم که رسید روسای حزبی اول از همه به صف حکومت جدید پیوستند. انقلاب ایران این عیب دوم را نداشت. اما همه عادت های بد نظام ساقط شده را پیدا کرد. این مقالات دستوری متملق و استفاده از ادبیات برای انجام وظیفه کارمندان تبدیل به کار مهوعی می شود. نمونه اش را امروز در خبری پیرامون نماز جمعه یا در مقدمه آن، در خبرگزاری جمهوری اسلامی خواندم .
  • جمهوری اسلامی تقلبی » حقوق مردم
    مقام رهبری در خطبه های نماز جمعه این هفته به درستی هشدار دادند که مراقب باشید یک جمهوری اسلامی تقلبی برای ما درست نکنند. بر این اساس لازم است بنا بر اهداف انقلاب اسلامی، قانون اساسی و آموزه های دینی تبیین نماییم که جمهوری اسلامی تقلبی و واقعی چیست و شاخصه های آنان کدامند؟
    جمهوری اسلامی تقلبی هم جمهوریتش تقلبی است هم اسلامیتش غیر واقعی، ظاهری و ابزاری
  • شرمگاه » خانه به دوش
    حکومت برای بقای خود در خیابانهای تهران و در مقابل چشمان حیرت‌زده شهروندان عادی خود دست به کشف عورت زد.
    شهروندان ناباورانه سبوعیت و شقاوت پنهان او را برای نخستین بار در میادین و خیابانهای شهرشان دیدند و دانستند آنجا که پای حفظ و بقا باشد، حکومت مؤدبشان به ناگاه ماده گرگ بیماری خواهد شد که حتی فرزندان خود را به نیش میکشد و می خورد.
    تمام آنچه پیش از این فقط عده‌ای خاص از مخالفین و در تاریکی پستوها دیده بودند و سالها تنها رازداران چیزی بودند که باور کردنش همواره برای عموم دشوار می‌آمد، یکباره عریان در میانه شهر و در روز روشن نمایان شد. چهره جدیدی از حکومت دیدند که با تصویر صدا و سیمایی و ساختگی آن هیچ قرابتی نداشت.
  • طعم فسنجان و برادروخواهرکشی » هزاردستان چمن
    به این فکر می کنم که کسی که امیر جوادی فر یا سهراب اعرابی یا اشکان سهرابی یا ندا سلطان را کشت شاید شب قبل از قتل فسنجان خورده بوده شاید اگر در میهمانی همدیگر را دیده بودند با هم الان دوست بودند. شاید هر دو به یک رستوران می رفتند. شاید هر دو سالها پیش کارتون مدرسه ی موشها را دوست داشته اند شاید فیلم پیکان یازده هر دو را به یک اندازه نوستالژیک می کرده است. شاید یکبار قاتل به خانه ی سهراب اشتباهی زنگ زده بوده و سهراب به او گفته بوده که ببخشید اشتباه گرفته اید یا شاید در تاکسی کنار هم نشسته بودند. واقعیت این است که برای من باورش سخت است که باتوم به دستها و مسلسل به دست ها -انها که نگذاشتند امیر را دکتر ببیند- زرشک پلو می دانند چیست یا احتمالا با فیلم قانون وقتی ویجی کشته شد گریه کرده اند. اما ایا لحظه ای که قاتل انگشتش را روی اسلحه اش گذاشته بود و اماده بود که به قلب انسانی شلیک کند که گناه اش این بود که برای خودش و شعوراش احترام قایل بود به این فکر کرد که در شرایطی دیگر ممکن بود الان خودش در خیابان باشد و همان فرد معترض؟ به این فکر کرد که چقدر فاصله شان ناچیز است؟
  • مقاومت شبکه‌ای شادمانه و پر امید
    تحلیلی خواندنی درباره‌ی راهی که مردم برای برون‌رفت از بحران باید در پیش بگیرند.
  • شعری از یک جانباز که دل آدم را تکان می‌دهد
    …من بي‌دست، بي‌پا، زبان، گاهي چشم
    و به گمان آنها حتي شعور
    در دورافتاده‌ترين اتاق بداخلاق‌ترين بيمارستان
    وظيفه حفاظت از مرزهايي را دارم
    كه تمام روزنامه‌ها و شبكه‌هاي تلويزيوني
    حتي رفقاي ديروزم – قربتاً الي‌الله –
    با تلاش تحسين‌برانگيز
    سرگرم تجاوز به آنند.
    جالب آنكه در مراسم آغاز هر تجاوزي
    با نخاع قطع شده‌‌ام
    بايد در صف اول باشم
    و هميشه بايد باشم
    چون تريبون، گلدان و صندلي
    باشم تا رسيدن نمايندگان بانك‌ها
    سپس وظيفه دارم فوراً به اتاقم برگردم. …
  • مخاطب فیلم روزهای سبز حنا مخملباف کیست؟ » لویاتان
    برای مخاطب ایرانی، این فیلم ناقص و ناکافی است. برای مخاطب خارجی، خوب و رسا است. اما به هر حال، تلاشی است که باید آن را اجر نهاد و از آن تقدیر کرد. آن هم در حالی که در دنیای رسانه های سرتاسر دروغ و بهتان داخل کشور، گرفتار هستیم.

* بدیهی است (هست؟) که این نقل‌قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و من نه فقط این‌جا بلکه در لینک‌های روزانه، نقل‌قول‌ها و اصولا هر جا از منبعی لینک می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب (های) اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

و آن آدم قیچی به دست تنهایی سهراب را سوراخ کرد

عکس زیر ویرایش و دستکاری نشده. عکس زیر یک عکس واقع‌گرایانه است:

_mg_0730

این یکی از شعرهای سهراب سپهری است که روی یک تکه چوب نوشته شده و در آرامگاه سهراب سپهری در مشهد اردهال نگهداری می‌شود (دست کم تا زمان گرفته شدن این عکس). نکته این‌جاست که این شعر سان..سور شده است. دقت کنید، در آن قسمت که می‌گوید: «نسبم شاید به زنی فاحشه در شهر بخارا برسد».

یک «آدم قیچی‌ به دست» چسب و قیچی را برداشته و زن را سان..سور کرده، بخارا را سان..سور کرده، جهان‌وطنی را سان..سور کرده، سهراب را سان..سور کرده. «آدم قیچی‌ به دست» نه تنها فلسفه‌ی نوشته‌ی سهراب را درک نکرده، نه تنها به سهراب سپهری در آرام‌گاهش بی‌احترامی کرده، بلکه احتمالا انسان هم نبوده، وگرنه چه دلیلی داشت که آن کلمه را حذف کند؟

این چسب کوچک سفید که با بی‌دقتی و ضمختی زمختی خاصی بریده شده نشان دهنده‌ی یک حرکت سیستماتیک و فراگیر است. نشان دهنده‌ی این است که «آدم قیچی به دست» سلیقه ندارد، فکر ندارد، احساس ندارد، بینش ندارد و حواسش حتی به گوشه‌ی قبر شاعر هم هست.

سهراب سپهری یک خواهش کرده بود، که اگر به سراغش می‌رویم طوری نرم و آهسته برویم که چینی تنهایی‌اش ترک نخورد. بینوا دیگر فکرش را نمی‌کرد که یک «آدم قیچی به دست» تند و دست‌پاچه ولی خیلی سیستماتیک و با اعتماد به نفس بیاید و با قیچی و دشنه تنهایی‌اش را سوراخ و پاره‌پاره کند.

منظومه وبلاگستان فارسی

محققین دانشگاه حقوق هاروارد تحقیقی در رابطه با وب‌لاگستان فارسی انجام داده‌اند که با توجه به روش‌مندی علمی و نتایج بسیار جالب آن از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. (متن کامل آن‌را می‌توانید از این‌جا دریافت کنید). با توجه به این‌که بسیاری از خواننده‌گان فارسی‌زبان ممکن است نتوانند متن اصلی را به زبان انگلیسی مطالعه کنند در این‌جا چند برش خلاصه شده و چند نمودار از این تحقیق را می‌آورم و برای سهولت نمودارها را ترجمه و بعضا زیرنویسی کرده‌ام.

گروه‌بندی وب‌لاگ‌ها

وب‌لاگ‌های فارسی و در واقع وب‌لاگ‌نویسان را به چهار دسته بزرگ تقسیم می‌کنیم:

  1. طرفداران‌ جدایی دین از سیاست (سکولار) / اصلاح‌طلبان (secular/reformist)
    «ایرانیان خارج از کشور و سکولار» با علامت اختصاری secPat
    «اصلاح‌طلبان سیاسی» با علامت اختصاری refPol بیشتر روزنامه‌نگاران معترض یا وب‌لاگ‌نویس‌های مشهوری که در سال‌های اخیر از ایران رفته‌اند، همین‌طور منتقدان همیشه‌گی حاکمیت ایران در خارج از کشور
  2. محافظه‌کاران / مذهبی‌ها (conservative/religious)
    «محافظه‌کاران سیاسی» با علامت اختصاری conPol
    «جوانان مذهبی» با علامت اختصاری relYth
    «دوازده‌امامی‌ها» یا وب‌لاگ‌نویسانی که شدیدا طرفدار نظام جمهوری اسلامی، انقلاب، فلسفه سیاسی اسلام و نگرش خاصی به شیعه هستند با علامت اختصاری Twelver یا 12er
  3. ادبیات فارسی و شعر (persian poetry and literature) با علامت اختصاری poet وب‌لاگ‌هایی که درباره شعر و ادبیات فارسی می‌نویسند.
  4. شبکه‌های ترکیبی (mixed networks) با علامت اختصاری mixNet نسبتا متفاوت با سه دسته قبلی از این لحاظ که پراکنده‌گی بالا دارند (غیر متمرکز هستند). دارای ایدئولوژی مشابهی نیستند و متشکل از گروه‌های کوچک‌تری هستند که از لحاظ سلیقه‌ها یا عضویت در شبکه‌های اجتماعی با هم پیوند دارند. مثلا وب‌لاگ‌هایی با محوریت ورزش، فرهنگ اقلیت یا رسانه‌های مردم‌پسند.

منطومه وبلاگستان فارسی

اگر وبلاگستان فارسی را یک منظومه ستاره‌ای تصور کنیم، گروه‌های یاد شده به صورت زیر نمودار می‌شوند:( تصویر اصلی بدون ترجمه‌های من)

Iran_blogosphere_map

وضعیت مکانی

وب‌لاگ نویسان ایرانی بیشتر داخل ایران هستند، اما در گروه «ایرانیان خارج از کشور و سکولار» (secPat) ، اقلیت بزرگتری خارج از ایران هستند:

location

وضعیت جنسیت

در کل تعداد وب‌لاگ‌نویسان مرد (مذکر) بیشتر است ولی در بعضی قسمت‌ها مانند «ایرانیان خارج از کشور و سکولار» (secPat)، «شعر و ادبیات» (poet) و به خصوص «شبکه‌های ترکیبی» (mixNet) زنان وب‌لاگ نویس اقلیت‌های بزرگ‌تری را تشکیل می‌دهند:

gender

وضعیت گمنامی

برخلاف انتظار گروه «طرفداران‌ جدایی دین از سیاست (سکولار) / اصلاح‌طلبان» (secular/reformist) ، حتی آن‌هایی که از داخل ایران می‌نویسند، چندان علاقه‌ای به گمنام نوشتن ندارند و بیشتر از «نام» در وب‌لاگ‌هایشان استفاده می‌کنند. این درحالی‌است که وب‌لاگ‌نویس‌های «محافظه‌کار سیاسی» و «شبکه‌های مختلط» تمایل بیشتری به عدم استفاده از نام دارند. به طور نسبی گروه «شاعرها» بیشتر از سایر گروه‌ها متمایل با استفاده از «نام‌هایی» است که به نظر واقعی می‌رسند.

anonymity

وضعیت سنی

آمارهای توزیع سنی (برای وب‌لاگ‌هایی که سن نویسنده آن‌ها قابل تخمین بوده) نشان می‌دهد طیف جوان در وب‌لاگستان بیشتر است:

توزیع سنی وبلاگنویسان ایرانی

موضوعات مورد بحث

topics-politics-public-affair

topic-islam-religion

topic-personal-life

topic-topical

وضعیت فل…ل…ت…ر شدن وب‌لاگستان

در دو نمودار زیر می‌توانید قسمت‌های قابل دیده شدن و غیرقابل دیده شدن وب‌لاگستان فارسی را مشاهده کنید. همانطور که دیده می‌شود بیشتر از همه وب‌لاگ‌های اصلاح‌طلبان یا افراد سکولار محدود شده است.

visible-blocked

یا به صورت عددی:

visible-blocked-table

وب‌لاگستان فارسی یک‌دست نیست

در مقدمه تحقیق فوق آمده است:

برخلاف نظر عمومی که وبلاگ نویسان ایرانی از گروهی دموکرات منتقد حکومت ایران تشکیل شده است، ما متوجه حضور طیف گسترده‌ای از عقاید از مذهبی‌های محافظه‌کار تا گروه ‌های سکولار و اصلاح‌طلب شدیم با موضوعات مورد بحثی که از سیاست و حقوق بشر گرفته تا شعر و مذهب و فرهنگ عامه را شامل می‌شود. تحقیق ما نشان می‌دهد که در واقع منظومه وبلاگستان فارسی یک فضای بحث و گفتگو با حدود 60000 وب‌لاگ فعال است که در آن وب‌لاگ‌نویسانی با عقاید و سلایق گوناگون حضور دارند.

متن کامل

در صورت علاقه تاکید می‌کنم متن کامل گزارش این تحقیق را از این‌جا دریافت و مطالعه کنید. چون علاوه بر نمودارها، تحلیل‌های روشن‌گری نیز ارائه داده است. ترجمه، جدا کردن نمودارها و زیرنویسی آن‌ها در محیط گرافیکی چند ساعت وقت گرفت، امیدوارم حاصل کار برای آشنایی خواننده فارسی‌زبان با تحقیق انجام شده و ایده‌های حاصل از آن مفید واقع شود.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

شاملو زنده است

توی بالاترین لینک رو دیدم و ناگهان یادم افتاد. امروز سالروز مرگ شاملو است!

اجازه بدین یه چیزی رو از همین الان بگم. من توی مراسم عزاداری و ختم و این جور چیزا معمولا شرکت نمی‌کنم. اما در مورد شاملو اوضاع فرق می‌کرد. من به سمت بیمارستان ایران‌مهر کشیده شدم. چیزی نبود که بخوام در موردش فکر کنم یا تصمیم بگیرم.

هیچ وقت شور و همبستگی و نزدیکی که مردم در آن روز داشتند رو فراموش نمی‌کنم. آقای زرافشان روی یک وانت آبی رفته بود و با هیجان مخصوص خودش شعر «هرگز از مرگ نهراسیده ام…» رو فریاد می زد. مردم دسته دسته و آرام راه می رفتن و سرود «ای ایران…» می‌خوندن. هر سمتی رو که نگاه می‌کردی گوشه‌ای از جامعه روشنفکری ایران رو می‌دیدی. انگارمثل یک چتر بزرگ همه جور آدمی با افکار و اعتقادات مختلف رو کنار هم جمع کرده بود. این آقای شاملو…

روز عجیبی بود! جالب این بود که اصلا احساس نمی کردم که شاملو رفته. شاملویی که از وقتی پسر‌بچه‌ای بیش نبودم شعراش رو توی گوشم شنیده بودم و سالهای بعد هم چه دورانی که حس و شور سیاسی داشتم و چه در دورانی که سودای عشق به سرم بود با شعرهاش زندگی کرده بودم. واقعا هم شاملو خیلی به من نزدیک بود. اما این شخص شاملو نبود که به من نزدیک بود. شعرهاش بود! شاید به همین دلیل بود که آن روز تابستانی که توی خیابان شریعتی همراه با هزاران نفر دیگه از دوستاران شاملو راه می رفتم احساس فقدان نمی کردم. شاملویی که من می شناختم و باهاش مانوس بودم زنده بود. توی کتابخانه من، توی حافظه من و توی حافظه همه کسانی که اونقدر دوستشون داشتم که حاظر شده بودم براشون شاملو بخونم.

البته هستند کسانی توی این ممکلت (حضرات اسمشونو نبر) که از ترس حتی مرده امثال شاملو هم تنبونشون قهوه ای رنگ می‌شه. ما توی کشوری زندگی می کنیم که اگر کسی بخواهد صرفا قانونمند و مطابق با برنامه‌ریزی درسی مدارس و دانشگاه‌ حرکت کند ممکن است دکترای ادبیات بگیرد بدون اینکه حتی یکبار نام احمد شاملو یا فروغ فرخزاد به گوشش بخورد. باور نمی کنید؟ همین الان کتاب‌های درسی اول دبستان تا پیش‌دانشگاهی را بردارید و صفحه به صفحه ورق بزنید. آیا کلمه‌ای از احمد شاملو می بینید؟ آیا کلمه‌ای از فروغ فرخزاد می بینید؟ علت وحشت حضرات اسمشونو نبر از احمد شاملو چیست؟ پاسخ این سئوال را همه ما می‌دانیم. شعر شاملو مثل نفتی بود که توی لانه سوسک‌ها بریزند. موجود لجوج و خطرناکی بود که نواله ناگزیر را گردن کج نمی‌کرد.

شاملو هنوز هم برای من زنده است و فکر می‌کنم تا وقتی مردم این مملکت فارسی بفهمند زنده خواهد بود.

زنده باد‍!