بازار داغ برده‌داری خاورمیانه‌ای

همانطور که می‌دانید بدنه‌ی کارهای خدماتی در کشورهای عربی حاشیه‌ی خلیج‌فارس را جویندگان کار هندی، فیلیپینی و پاکستانی (و چند کشور دیگر) تشکیل می‌دهد. این نکته البته از قبل بر من آشکار بود. اما موضوعی که بعدها دریافتم این بود که این مشاغل خدماتی به کارهایی شبیه فروشندگی در فروشگاه‌ها یا راندن تاکسی‌ها منحصر نمی‌شوند و یک نوع بسیار متداول آن‌ها کار کردن به عنوان مستخدم یا مستخدمه‌ی دائمی در منازل است. یعنی فرد جویای کار (معمولا زن)‌ در منزلی اقامت می‌گزیند و خواب و خوراک و زندگی‌اش در آن منزل است و حقوق ماهیانه‌ دریافت می‌کند. کارش هم خرید و پختن و شستن و رفت و روب و سر و کله زدن با بچه‌ها است.

نکته: این نوشته درباره‌ی تجارت غیرقانونی یا زیرزمینی انسان (کودکان یا دختران) نیست که خودش مقوله‌ی هولناک دیگری است.

در کشوری که من در حال حاضر در آن کار می‌کنم، اکثر خانواده‌هایی که درآمد متوسط یا بالاتر دارند از این نوع مستخدم یا مستخدمه‌های دائمی در خانه‌هایشان دارند. روال کار این است که مشخصات مستخدمه‌ای را که می‌خواهند داشته باشند (از قبیل ملیت، میزان سواد و غیره…)‌ به موسساتی که تخصصشان «صادرات و واردات آدم» است می‌دهند، بعد این موسسات از طریق روابطی که دارند چند کاندید انتخاب می‌کنند (مثلا از طریق شعبه‌ی خود در اندونزی). بعد از تایید اولیه‌، ترتیب سفر کاندید مورد نظر به کشور عربی داده می‌شود و البته در هر لحظه‌ای کارفرما (رئیس منزل) اختیار لغو قرارداد را دارد. فرایند البته کاملا قانونی است، ولی واضح است که اگر ماجرای غیراخلاقی‌ای در این فرایند رخ دهد، فرد جویای کار (مثلا یک زن) که معمولا بضاعت علمی و  مالی بسیار اندکی دارد دستش به جایی بند نخواهد بود.

دیشب موقع صرف شام توی رستوران صحرایی بی‌اختیار قسمت‌هایی از مکالمه‌ی دو نفر از همکاران را شنیدم که در مورد «کنیز» خود صحبت می‌کردند (عددها را من به دلار تبدیل کرده‌ام):

به نظرت این زن فیلیپینی که الان در خانه‌ی من کار می‌کنه و من بهش ماهیانه 100 دلار می‌دم و هزینه‌ی اقامت و خورد و خوراکش هم با منه؛اگر توی کشور خودش بود چقدر می‌گرفت؟ اصلا آیا می‌تونست کار گیر بیاره؟ اگه هم کار گیر می‌آورد آیا بهش بیشتر از 20 یا 30 دلار حقوق می‌دادن؟

استدلال انسانی‌ای به نظر نمی‌رسد که چون طرف چاره‌ای ندارد و بیچاره است حقوق کمتری دریافت کند (برای کاری که شهروندان بومی همان کشور با ده برابر آن حقوق هم حاضر به انجامش نیستند)، اما این استدلالی نیست که همکار من به تنهایی اختراع کرده باشد. اصولا این یک فرمول تثبیت شده‌ است که:

حقوق و دستمزد کارمند یا کارگر تنها بر اساس نوع کار، مسئولیت یا تخصص او تعیین نمی‌شود، بلکه عامل تعیین کننده‌ی اصلی قانون عرضه و تقاضا است.

برای درک راحت‌تر موضوع به این مدل ساده‌ که رابطه‌ی عرضه و تقاضای مشاغل و سطح دست‌مزدها را نشان می‌دهد توجه کنید (فقط برای این‌که ایده بگیرید، وگرنه داستان پیچیده‌تر از این حرف‌هاست):

wages

این واقعیت که احتمالا یک شهروند اروپایی حاضر نمی‌شود با حقوق 100 دلار در ماه به صورت شبانه‌روز و بدون تعطیلی کار کند (عرضه هست، تقاضا نیست) مانع از این نمی‌شود که کارفرما یک متقاضی کار هندی را با سطح تخصص مشابه و برای کار مشابه با حقوق 100 دلار در ماه استخدام نکند (تقاضا هست). در چنین شرایطی اگر قوانین حمایتی (قانون کار) کشور محل کار؛ شامل اتباع خارجی نشود شرایط کار آن‌ها به حداقلی که بازار عرضه و تقاضا اجازه می‌دهد (نقطه‌ی تعادل) تقلیل خواهد یافت. این دقیقا همان اتفاقی است که در کشورهای عربی حاشیه‌ی خلیج‌فارس افتاده است. کارگران خارجی در کشورهای عربی درست روی نقطه‌ی تعادل (یا نقطه‌ی کمترین دستمزد و بدترین شرایط کار قابل دسترسی) کار می‌کنند.

این نوع کار کردن (کار کشیدن) چندان فرقی با برده‌داری به شیوه‌ی مدرن ندارد و منحصر به کشورهای حاشیه‌ی خلیج‌فارس نیز نیست، اگر چه شاید در آن‌‌جا نمودش بیشتر از سایر نقاط خاورمیانه باشد.

با همین دغدغه نوشته شده:


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

6 نشانه که آمریکا احتمالا قصد جنگ با ایران را دارد

با کمی خلاصه‌سازی ترجمه مقاله تحقیقات جهانی (Global Research) در مورد نشانه‌هایی که می‌تواند حاکی از تدارک حمله نظامی به ایران باشد بخوانید:

استعفای فرمانده ارشد ارتش آمریکا در خاورمیانه «آژیر خطری» است که نشان می‌دهد «دستگاه بوش» احتمالا به دنبال استفاده از نیروی نظامی برای مقابله با برنامه‌های هسته‌ای ایران است. اما شش اتفاق که همه‌گی در موضوع «ایران» مشترک هستند این نگرانی را بیشتر می‌کند. هیچ‌کدام از این موارد طور قاطع نشان دهنده چیزی نیستند ولی مجموعه آن‌ها با هم نگران کننده است:

1. استعفای فالون: با درگیری کامل ارتش و نیروی زمینی آمریکا در عراق،‌ هرگونه عملیات نظامی احتمالی دیگری در منطقه به شدت به نیروی دریایی وابسته خواهد بود. حمله هوایی و موشکی از ناوهای هواپیمابر و ناوگان دریایی مستقر در منطقه برای نابودی دفاع ضدهوایی و تاسیسات هسته‌ای ایران.

2. سفر صلح معاون رئیس‌جمهور آمریکا دیک‌ چنی: چنی به عنوان مهم‌ترین طرف‌دار برخورد نظامی با ایران در آستانه مسافرت به خاورمیانه است که به اصطلاح روند صلح میان اسرائیل و فلسطین را تقویت کند، اما او در دو کشور دیگر هم توقف خواهد کرد. اولی «عمان» است: متحد استراتژیک و سکوی مهم هر گونه عملیات نظامی در خلیج‌فارس که به خصوص در آن‌سوی تنگه هرمز قرار دارد. تنگه‌ای که به دلیل اهمیتی که در ترانزیت نفت دارد بسیار آسیب‌پذیر است و ایران هم تهدید کرده در صورت جنگ آن‌را مسدود خواهد کرد. چنی همین‌طور به «عربستان سعودی» سفر می‌کند. حمایت و همکاری عربستان سعودی قبل از جنگ بسیار ضروری است چرا که این کشور می‌تواند با افزایش میزان تولید نفت روزانه خود، از انفجار قیمت نفت در صورتی که ایران صادرات نفت را متوقف کند جلوگیری کند. در ماه مارس 2002، چنی سفر عالی‌رتبه مشابهی به عربستان سعودی و کشورهای دیگر منطقه خلیج‌فارس انجام داد،‌ که در همان زمان همه‌گان می‌گفتند در راستای یافتن راه‌حل دیپلماتیک برای موضوع عراق است و نه جنگی که سال بعد آغاز شد.

3. حمله هوایی اسرائیل به سوریه: حمله هوایی اسرائیل به عمق خاک سوریه در اکتبر سال 2007 که ادعا شد برخی از تاسیسات مرتبط با فعالیت‌های هسته‌ای را هدف قرار داده است را نیز نمی‌توان از نظر دور داشت. یک سناریوی محتمل این است هدف این حمله این بوده که سوریه سیستم‌های پدافند الکترونیکی جدیدی را که از روسیه خریداری کرده است «روشن کند» و به این ترتیب «چند و چون» آن‌ها را فاش سازد. همین‌طور محلی که حمله هوایی به آن انجام شد می‌تواند مسیر پرواز به ایران باشد که از فراز منطقه دوست کردستان عراق نیز عبور می‌کند و دانستن محل و الگوی سیستم دفاع ضدهوایی سوریه برای کم کردن تهدیدها علیه هواپیماهای نظامی‌ای که به سوی ایران پرواز می‌کنند بسیار مهم است.

iran-us-diplomacy

4. استقرار کشتی‌های جنگی در سواحل لبنان: دو کشتی نظامی آمریکایی اوایل ماه مارس امسال (همین ماه) در نزدیکی سواحل لبنان مستقر شدند. ادعا شده است علت این استقرار نگرانی آمریکا از بحران سیاسی لبنان و تاثیر سوریه در این کشور بوده است. اما ممکن است آمریکا کشتی‌های نظامی‌اش را در شرق مدیترانه مستقر کرده که در صورت حمله نظامی به ایران، اولا مراقب متحد ایران بعنی سوریه باشد و ثانیا اسرائیل را در مقابل حملات موشکی ایران حمابت هوایی کند. یکی از کشتی‌های مستقر شده در این منطقه مجهز به مدرن‌ترین سیستم‌های ضدموشک است.

5. اظهارنظرهای مقامات اسرائیلی: رئیس‌جمهور اسرائیل شیمون پرز اوایل همین ماه گفت اسرائیل برای جلوگیری از دست‌یابی ایران به سلاح‌های هسته‌ای «به تنهایی» به ایران حمله نخواهد کرد. این در حالی است که در گذشته مقامات اسرائیلی بارها تاکید کرده بودند که آماده «اقدام به صورت مستقل» علیه ایران هستند — اگر ضروری باشد. آیا رئیس‌جمهور اسرائیل موضع خود را عوض کرده است یا این‌که رئیس‌جمهور آمریکا به او اطمینان داده است که اسرائیل مجبور نیست برای حمله به ایران «به تنهایی» عمل کند؟

6. جنگ اسرائیل و حزب‌الله: شاید به نظر کمی قدیمی برسد،‌ اما حمله سال 2006 اسرائیل به لبنان و حزب‌الله که از سوی ایران حمایت می‌شود، در آن زمان به عنوان حرکتی دبده شد که اسرائیل به عنوان پیش‌درآمد رویارویی نظامی با ایران انجام داد. گروه شیعه رادیکال حزب‌الله چه به تنهایی و چه به عنوان بازوی ایران در منطقه به عنوان تهدیدی برای اسرائیل در هنگام جنگ با ایران دیده می‌شود. بنابراین برای اسرائیل مهم بود که نیروهای حزب‌الله را به مواضع خود پس بفرستد و به قصد تضعیف آن، زرادخانه آن‌را تا حد امکان نابود کند. با وجودی‌که حزب‌الله بعد از این حمله تا حدودی خود را بازسازی کرده است اما نیروهای سازمان ملل منطقه امنی را در جنوب لبنان به وجود آورده‌اند.

iran-war-us1

پی‌نوشت: موارد فوق یا نوشته‌های از این دست همه در حد گمانه‌زنی است. ولی از گمانه‌ها و شواهد نگران‌کننده نباید به ساده‌گی گذشت.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی