محققی که استخدام نشد

علی قرار است به عنوان یک «محقق ارشد» در یک شرکت بزرگ وابسته به صنایع غذایی استخدام شود. مراحل اولیه‌ی ارزیابی او با موفقیت انجام شده و نتایج مصاحبه و آزمون‌های فنی‌اش هم خوب بوده و او بالاترین شانس استخدام در این شرکت را دارد.

یک روز کامل کاری مصاحبه و فرم پر کردن و آزمون و غیره، علی و همین‌طور تیم ارزیاب را خسته کرده است. اما او از نتیجه راضی است چون احساس می‌کند شانس استخدامش خیلی بالاست. غروب نزدیک است و مدیران شرکت علی و سایر محققان (همکاران آینده‌اش) را به صرف شام دعوت می‌کنند تا خستگی همه از تن‌شان در رود و همین‌طور آشنایی علی و تیم با یکدیگر بیشتر شود.

محیط رستوران برای علی ناآشناست (این اولین باری است که او به این رستوران می‌رود) و یک میز بزرگ چندین نفره را برای او و همکاران آتی‌اش رزرو کرده‌اند. علی می‌داند همه چیز قطعی نشده و هنوز در حال ارزیابی هستید. در نتیجه حواسش را جمع می‌کند و آداب ادب و معاشرت مربوط به صرف شام را به خوبی رعایت می‌کند.

همه شام‌شان را صرف می‌کنند و برنامه تمام می‌شود. در پایان و قبل از خروج از رستوران، مدیر تحقیقات شرکت به علی نزدیک می‌شود و می‌گوید: «ما از آشنایی با شما خیلی خوشحالیم، اما متاسفانه نمی‌توانیم شما را به عنوان محقق ارشد در شرکت خودمان استخدام کنیم».

علی می‌داند که علت این تصمیم، کاری بوده است که در طی شام انجام داده و از چشمان تیزبین مدیران و سایر محققان دور نمانده، اما هر چه فکر می‌کند چیزی به نظرش نمی‌رسد. تا آن‌جایی که می‌داند رفتارش خوب بوده و حتی مراقب بوده‌ که حجم غذایی که می‌خورد بیش از حد کم یا زیاد نباشد… پس به خاطر این‌چیزها نبوده…

علی حدس می‌زند که «او در حین صرف شام کاری کرده» که ارزیاب‌ها را متقاعد کرده که او به احتمال زیاد نمی‌تواند یک محقق خوب باشد…

به نظر شما علی چکار کرده است؟

راهنمایی: این یک مساله ریاضی نیست و پاسخ آن‌هم حالت قطعی ندارد (یعنی شاید قضاوت هیات ارزیاب برای عدم استخدام علی به خاطر انجام آن‌کار منصفانه نبوده باشد). خودتان را جای هیات ارزیاب بگذارید و کمی هم در قضاوت‌تان نسبت به علی اغراق کنید. به این فکر کنید که خصوصیت‌های یک محقق خوب چه هستند و شما چه چیزی از علی ممکن است دیده باشید که به شک افتاده باشید؟

پاسخ را می‌توانید این‌جا بخوانید.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

شصت هزار تریلیون نفر، حد نهایی جمعیت کره‌ی زمین!

اگر محدودیت آب و غذا وجود نداشته باشد و نرخ رشد جمعیت با نرخ فعلی [سال نوشته شدن مقاله 1964] ثابت بماند جمعیت جهان هر 37 سال دوبرابر می‌شود. به این ترتیب جمعیت جهان ظرف مدت حدود 900 سال به 60000 تریلیون نفر (60 میلیون میلیارد نفر) می‌رسد. در این زمان کل کره‌ی زمین یک شهر بزرگ خواهد بود. سطح همه‌ی خشکی‌ها، قطب‌ها که مدت‌ها پیش کاملا ذوب شده‌اند و همین‌طور سطح سراسر اقیانوس‌ها پوشیده از ساختمان خواهد بود. برای جا دادن جمعیت، سرتاسر زمین باید از آسمان‌خراش‌هایی به ارتفاع 2000 طبقه پوشیده شده باشد و در این صورت هر نفر فضایی در حدود 7 متر مربع برای زندگی خواهد داشت. هزار طبقه برای سکونت و هزار طبقه‌ی دیگر برای تولید غذا، تجهیزات خنک کننده و غیره. غذا به صورت مایع از طریق لوله به خانه‌ها منتقل می‌شود و احتیاجی هم به لباس نیست.

60000 تریلیون نفر حد نهایی و مطلق جمعیت در کره‌ی زمین است. شهرِ زمین به خاطر حرارت تولید شده توسط آدم‌ها و تاسیسات بسیار داغ خواهد بود و باید به طریقه‌ای انرژی حرارتی تولید شده را دفع کند. حتی اگر ماشین‌های خنک‌ کننده‌ی کارآمدی ساخته شود، باز هم باید حرارت را به جایی منتقل کرد. این حرارت را شاید بتوان با طراحی سقفی بزرگ برای کل زمین و با استفاده از پمپ‌های حرارتی ویژه‌ای به صورت تابشی به فضا فرستاد. چنین سقفی باید بتواند دمایی در حدود 2000 (یا حتی 5000) درجه‌ی سانتی‌گراد را تحمل کند.

گزینه‌ی صادر کردن جمعیت به فضا در نظر گرفته نشده چون عملی نیست. اما بر فرض هم که لحاظ شود چندان فرقی نمی‌کند. سیاره‌های نزدیک زمین بر فرض که همه‌ی شرایط برای زندگی جمعیت کثیر در آن‌ها فراهم باشد فقط 37 سال فرصت بیشتر ایجاد می‌کنند و بعد از 37 سال چگالی جمعیتی مشابه زمین خواهند داشت.

مواد خام چندان مشکل‌زا نخواهند بود. کل بستر اقیانوس‌ها و دست‌کم ده کیلومتر از پوسته‌ی زمین در دسترس خواهد بود. کلیه‌ی عنصرهای لازم برای حیات به اندازه‌ی کافی در پوسته‌ی زمین، هوا و دریا وجود دارد. {+}

نوشته‌ی بالا شوخی علمی نیست، بلکه خلاصه‌ای از مقاله‌ی آقای جان فرملین (John Fremlin) فیزیکدان انگلیسی است که در سال 1964 در نشریه‌ی نیوساینتیست منتشر شده است و نمونه‌ای است از بعضی از افراطی‌ترین نگاه‌هایی که در محافل علمی آن روزگار وجود داشت.

در حال خواندن‌ مقاله‌ای درباره‌ی توسعه هستم که بخش‌هایی از آن به شرح بحران جمعیت بعد از جنگ جهانی دوم می‌پردازد. در آن روزگار نگرانی‌های عمده‌ای در رابطه با انفجار جمعیت وجود داشت و بازار آینده‌پردازها (Futurist) از عالم سیاست گرفته تا علم و دانش گرم بود. رشد سریع جمعیت در طول فقط چند دهه بسیاری را متقاعد ساخته بود که جمعیت جهان به زودی به مرزهای غیرقابل تصور و انفجاری خواهد رسید.

از یک طرف مالتوس‌گرا‌های جدید (neo-Malthusians) مهم‌ترین بحران آینده‌ی بشر را کمبود غذا (و سایر منابع) می‌دانستند و نگران رشد تصاعدی جمعیت بودند و بعضی از تندروهایشان برای حل بحران راه‌حل‌های عجیب و غریب پیشنهاد می‌کردند. از سوی دیگر تکنولوژیست‌های افراطی بودند که با ایمانی مذهبی‌وار به علم، راهِ ‌حل همه‌ی مشکلات بشر را در دانش و فن‌آوری می‌دیدند. به گمان این‌ها علم می‌توانست همه‌ی مشکلات بشر را حل کند، حتی در سیاره‌ای که هیچ درخت و جانوری در آن نیست و همه‌جا از دریاها گرفته تا اوج آسمان‌ها لبریز از آدم شده است.

این نوع نگاه‌ها اگر چه در درجه‌ی اول روی‌کرد تب‌آلود و هذیانی سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم را نسبت به مشکلات جهان آن روز نشان می‌دهد، می‌تواند هشداری باشد برای امروز که دقت کنیم چگونه ممکن است بحرانی که تبدیل به مُد زمانه شده است باعث شود روی‌کردهای عمیق و جامع‌نگر توسط نگاه‌های افراطی و کم‌عمق به حاشیه رانده شوند یا آن‌طور که باید مورد توجه قرار نگیرند.

.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: آقای جهان چشم‌هایش را بسته‌ است

gaza-world


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

کاریکاتور روز: منحنی‌های فقر

احتمالا روابط ویژه‌ای میان برخی منحنی‌ها وجود دارد.

food_s_20080422

طرح و همین‌طور نوشته‌ها را کمی تغییر داده‌ام.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی