اندازه‌ی گیری زمان با طناب، ریاضی دان کسل و دو معمای دیگر

۱

اندازه‌ی گیری زمان با طناب

دو قطعه طناب دارید. اگر هر کدام را از یک سر آن آتش بزنید (به مثابه یک فتلیه) دقیقا یک ساعت طول می‌کشد تا کامل بسوزد، منتها طناب‌ها به خاطر ناهماهنگی‌هایی که در ضخامت‌شان دارند یکنواخت نمی‌سوزند. مثلا بعد از گذشت نیم ساعت، ممکن است کمتر یا بیشتر از نصف طناب سوخته باشد.

علاوه بر طناب‌ها شما یک فندک و یک قیچی هم دارید. شما می‌خواهید زمانی معادل ۴۵ دقیقه را اندازه‌گیری کنید. چطور می‌توانید با استفاده از این دو طناب این کار را انجام دهید؟

در صورتی که به نظرتان لازم برسد، می‌توانید طناب‌ها را به هم گره بزنید یا به قطعات کوچک‌تر تقسیم کنیم. همچنین شما می‌توانید هر چند بار که خواستید از فندک و قیچی استفاده کنید. در ضمن فرض بر این است که دو طناب مشابه هم نیستند و تنها نکته‌ی مشترک‌شان در این است که دقیقا در ۱ ساعت می‌سوزند.

برای حل این مساله ۵ دقیقه وقت دارید. پاسخ را این‌جا ببینید.

۲

حداکثر مساحت با دو قطعه طناب

قطعه‌ طنابی به طول یک متر دارید (فرض کنید ضخامت آن ناچیز است). قصد داریم این طناب را از نقطه‌ای ببریم و به دو قسمت (نه لزوما مساوی) تقسیم کنیم و یکی از این قسمت‌ها را به شکل یک دایره و قسمت دیگر را به شکل یک مربع در بیاوریم. طناب را از کدام نقطه‌ی آن ببریم تا مساحتی که توسط مربع و دایره‌ تولید می‌شود حداکثر باشد؟

اگر طناب را از دو نقطه ببریم (به سه قسمت تقسیم کنیم) و قطعه‌ها را به دایره، مربع و مثلث تبدیل کنیم چطور؟ چطور می‌توانیم مساحت سه شکل تولید شده را حداکثر کنیم؟

برای حل این مساله ۵ دقیقه وقت دارید. پاسخ را این‌جا ببینید.

۳

استراتژی برنده در بازی دو نفره با سکه‌ها

دوست‌تان به شما پیشنهاد یک بازی دو نفره را داده است. تعداد کافی سکه‌‌ی کاملا مشابه در اختیار دارید و قرار است به نوبت هر کدام یک سکه را روی سطح میزی به شکل دایره قرار دهید. در آغاز سطح میز کاملا خالی است. بازیکن‌ها در نوبت خود می‌توانند سکه‌‌ی جدید را در هر قسمت از سطح میز که مایل هستند بگذارند، اما نمی‌توانند آن‌ را روی سکه‌های قبلی بگذارند یا این‌که سکه‌های قبلی (یا میز) را جا به جا کنند. در ضمن سکه‌ها نباید از سطح میز خارج شوند. بازیکنی که در نوبت خود نتواند سکه‌ی جدیدی به میز اضافه کند بازی را باخته است.

دوست‌تان به شما پیشنهاد می‌کند که بازی را شروع کنید. آیا باید قبول کنید که آغازگر بازی باشید؟ در صورتی که پذیرفتید چه تاکتیکی را باید در پیش بگیرید که بردتان قطعی باشد؟

برای حل این مساله ۵ دقیقه وقت دارید. پاسخ را این‌جا ببینید.

۴

ریاضی‌دان کسل و یازده زندانی

شما و ده نفر از دوستان‌تان توسط ریاضی‌دانی که حوصله‌اش سر رفته و دنبال هیجان می‌گردد به اسارت گرفته‌ شده‌اید و فقط به شرط آن‌که بتوانید معمایی که برای شما در نظر گرفته را به درستی حل کنید آزادتان خواهد کرد.

شما قرار است در اتاق‌های جداگانه (شماره‌ی یک تا یازده) زندانی شوید به گونه‌ای که هیچ راهی برای ارتباط برقرار کردن با هم نخواهید داشت و هیچ راهی هم برای فرار یا سرپیچی ندارید. ریاضی‌دان به صورت کاملا تصادفی و در زمان‌های پیش‌بینی‌ نشده یکی از شما زندانی‌ها را بدون این‌که سایر زندانی‌ها متوجه شوند به اتاق شماره‌ی دوازده می‌برد. در این اتاق یک لامپ و یک کلید وجود دارد. هر زندانی که وارد اتاق می‌شود می‌تواند هر تعداد که لازم دید وضعیت کلید را عوض کند (لامپ را خاموش یا روشن کند). در ضمن ریاضی‌دان هرگز به وضعیت لامپ و کلید دست نمی‌زند و فقط زندانی‌هایی که از اتاق بازدید می‌کنند حق دارند لامپ را خاموش یا روشن کنند. در ضمن فرض کنید لامپ و کلید هرگز خراب نمی‌شوند.

ریاضی‌دان بازدیدکننده‌های اتاق دوازده و همین‌طور زمان بازدید را به صورت تصادفی انتخاب می‌کند. او ممکن است یک سال تمام هیچ‌کس را به اتاق شماره‌ی دوازده نفرستد، و در عین حال ممکن است ظرف یک روز یک نفر را ۵۰ بار پشت سر هم به آن اتاق بفرستد. شما هیچ راهی برای این‌که حدس بزنید کدام‌‌یک و با چه تکثری به اتاق شماره‌ی دوازه خواهید رفت ندارید.

معمایی که برای شما در نظر گرفته شده این است که راهی پیدا کنید که بتوانید بفهمید کی همه‌ی شما دست کم یک‌بار به اتاق شماره‌ی دوازده رفته‌اید. در این صورت یکی از شما (هر کدام که خواستید) این نکته را به ریاضی‌دان اعلام خواهد کرد و در صورتی که درست باشد همه آزاد می‌شوید. اشکالی ندارد اگر این نکته با تاخیر اعلام شود اما نباید اشتباه باشد. یعنی اگر یکی از شما به ریاضی‌دان بگوید «حالا همه‌ی ما دست کم یک بار به اتاق دوازده رفته‌ایم» ولی حتی یکی از شما هنوز به اتاق نرفته باشد، شما شکست خورده‌اید و برای همیشه اسیر خواهید ماند.

در آغاز ریاضی‌دان به شما ۵ دقیقه فرصت می‌دهد تا با هم مشورت کنید تا راه‌حلی بیابید و برنامه‌تان را با هم هماهنگ کنید. بعد از این پنج دقیقه بازی شروع خواهد شد و شما به زندان‌های خود خواهید رفت.

نقشه‌ی شما چه خواهد بود؟ چطور می‌توانید از این زندان نجات پیدا کنید؟

(توضیح بیشتر: می‌توانید مساله‌ی بالا را به این صورت ببینید که زندانی‌ها از طریق مراجعه به اتاق شماره‌ی دوازده فقط یک بیت اطلاعات برای ارتباط برقرار کردن با هم دارند. زندانی‌ها امکان خارج کردن چراغ را از اتاق دوازده ندارند. روشن یا خاموش بودن چراغ فقط وقتی مشخص می‌شود که داخل اتاق باشید و از بیرون چیزی دیده نمی‌شود. ریاضی‌دان وضعیت آغازین چراغ را به زندانیان گفته است‌‌ و چراغ در ابتدا خاموش است. البته چنانچه وضعیت چراغ مشخص نباشد هم مساله راه حل دارد).

برای حل این مساله ۵ دقیقه وقت دارید. پاسخ را این‌جا ببینید.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است. در ضمن جهت گفتگو و تبادل نظر، شما را به حضور و مشارکت در گوگل‌پلاس دعوت می‌کنم.

تصمیم‌گیری در اتوبان: چگونه یک عوضی را مدیریت کنیم؟

دارم توی یکی از اتوبان‌های تهران رانندگی می‌کنم و در خط تندرو هستم. ساعت شلوغی است، با وجود این سرعت من تقریبا با سرعت حداکثر مجاز در اتوبان برابری می‌کند. با این‌ حال راننده‌ای از پشت چراغ می‌زند که یعنی بروم کنار. نگاهی به جلو و عقب می‌اندازم و می‌بینم تا چشم کار می‌کند ماشین پیش رویم است. پس معنی چراغ ایشان تنها این نیست که من بروم کنار، معنایش این است که همه بروند کنار که ایشان رد شود. شاید آمبولانس، پلیس یا ماشین آتش‌نشانی باشد. دوباره به آینه نگاه می‌کنم که مطمئن شوم. خیر. از این بحث‌ها نیست. خواه ناخواه با اطلاعات موجود نتیجه‌گیری می‌کنم: با یک عوضی طرفم.

عوضی فاصله‌اش را از پشت کم کرده و چیزی حدود یک یا دو متر با ماشین من فاصله دارد. باز هم چراغ زد. چکار باید کنم؟

چهار انتخاب دارم:

۱)  از خط تندرو خارج شوم و راه بدهم

این دقیقا چیزی است که عوضی می‌خواهد. من راه بدهم، گاز بدهد به ماشین بعدی برسد و چراغ بزند. او راه بدهد. بعدی راه بدهد. همه راه بدهند تا حضرت‌شان کیف کنند. این گزینه مطلوب من نیست، چون من دوست ندارم به همین راحتی به یک عوضی امتیاز بدهم.

۲) بی‌خیالش شوم. در خط تندرو بمانم و با همین سرعت ادامه دهم

این‌کار عوضی را به هدفش نمی‌رساند، اما برای من وضعیت مطلوبی نیست. بر فرض که من مجبور شوم ترمز ناگهانی کنم، عوضی از پشت به من می‌زند و اگر چه مقصر است اما من دچار خسارت و دردسر می‌شوم. من نمی‌خواهم آسیب ببینم، حتی اگر تقصیر من نباشد. پس این که عوضی با فاصله کم پشت سر من رانندگی کند و سرعت هم این قدر زیاد باشد وضعیت قابل قبولی برای من نیست.

۳) در خط تندرو بمانم، اما سرعتم را زیاد کنم

این کار دو تا مشکل دارد. اول این که تا حدی عوضی را راضی می‌کند چون او حالا می‌تواند با سرعت بیشتری حرکت کند. اما اشکال دوم و مهم‌تر این است که حالا من توی اتوبان شلوغ مجبورم فاصله‌ام را با ماشین جلویی کم کنم و خودم را در وضعیت خطرناکی قرار دهم. این گزینه هم مطلوب من نیست.

۴) در خط تندرو بمانم، اما سرعتم را کم کنم

با توجه به شرایط، این گزینه مناسب‌ترین است. بدون این که ترمز کنم، پایم را از روی گاز بر می‌دارم تا آرام آرام و به صورتی کاملا ایمن، سرعت ماشین کم شود. در همان حال فلاشر را روشن می‌کنم تا به عوضی بفهمانم که فاصله‌اش با من کم است و تا وقتی که فاصله‌اش را به اندازه دست کم چهار ثانیه (یعنی اگر من ترمز کنم، چهار ثانیه بعد به من بخورد) زیاد نکند سرعت من کم و کمتر خواهد شد تا شدت برخورد احتمالی را کاهش دهد. همان‌طور که سرعتم کمتر می‌شود عوضی کلافه‌تر می‌شود. اگر این‌کار باعث شد که او هم سرعتش را کم کند و فاصله‌اش را از پشت با من زیاد کند که هیچ، من هم سرعتم را به حد قبل می‌رسانم و هر دو ادامه می‌دهیم چون این وضعیت مطلوب من است «عوضی به هدفش نرسیده، اما کوتاه آمده». اما اگر عوضی سرعتش را کم نکند، به کم کردن سرعتم ادامه می‌دهم تا جایی که مجبور می‌شود خط‌ اش را عوض کند و از سمت راست سبقت بگیرد. در این حال مشکل من دیگر حل شده است و او می‌تواند برود و ادامه زندگی پر استرس‌اش را بدهد بدون آن‌که از من امتیازی گرفته باشد یا آن‌که مرا به وضعیت خطرناکی دچار کرده باشد.

نکته کلیدی: در تمام این مدت باید خونسردی خودتان را حفظ کنید و بدون هیچ هیجان خاصی، از کل فرایند «مدیریت عوضی» لذت ببرید.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

ایده‌های مهندسی خیلی خیلی کوچولو – شش

در این مجموعه‌ ایده‌های ساده و در عین حال ارزشمندی را که دیده‌ام معرفی می‌کنم. مصداق عملی اکثر این ایده‌ها را «با چشم‌های خودم» دیده‌ام یا خوانده‌ام ولی برای تمرکز بیشتر بر نفس ایده‌ها، از ذکر محل مشاهده‌ی آن‌ها و سایر جزییات خودداری کرده و به ذکر انتزاعی آن‌ها اکتفا می‌کنم.

* در کشوری که زندگی می‌کنم ایده‌ی ساده‌ی شماره‌ی شش، تقریبا در همه‌ی ساختمان‌ها و مراکز مدرن اداری به چشم می‌خورد. ایده‌ای ساده و در عین حال موثر در کاهش مصرف انرژی.

لامپ‌هایی که حضور شما را حس می‌کنند

سیستم روشنایی‌ای را تصور کنید که نسبت به حضور انسان‌ها در محیط حساس باشد: در صورتی که حضور انسانی را حس نکند خود به خود خاموش (یا کم‌نور) و با حضور اولین انسان به صورت خودکار روشن (پر نور) شود. سیستم در واقع مجهز به سنسورهای حرکت (Motion Sensors) است که می‌توانند به صورت فعال (active) یا منفعل (passive) عمل کنند. سنسورهای حرکتی فعال امواج ماوراءصوت (ultrasonic) یا مایکرویو به فضای اطراف می‌فرستند که توسط دریافت‌کننده‌هایی در آن سو خوانده می‌شود. در صورتی که انسان (یا شیء دیگر) این خطوط تابش را قطع کند سنسور تحریک می‌شود و چراغ‌ها برای مدت معینی روشن می‌شوند.

نوع منفعل سنسورها جالب‌تر است. این نوع سنسورها از خود انرژی ساتع نمی‌کنند بلکه نسبت به انرژی ساتع شده از آدم‌ها حساس هستند. انرژی گرمایی بدن آدم‌ها به صورت امواج مادون قرمز تابیده می‌شود. سنسورهای منفعل موجود در این نوع سیستم کنترل روشنایی این امواج را دریافت می‌کنند و متوجه حضور انسان در محیط می‌شوند و در واکنش به آن چراغ‌ها را روشن می‌کنند.

به همین سادگی می‌توان از روشن ماندن چراغ‌ها در سالن‌ها یا معابر عمومی‌ای که گاه هیچ انسانی در آن‌ها نیست جلوگیری کرد.

.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.
با توجه به ف.ی.ل.ت.ر بودن بامدادی، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن یا مراجعه به وبلاگ «آینه‌ی بامدادی» پی‌گیری کنید.