توسعه‌یافته‌ترین کشور آفریقا کدام است؟

سوال: بر اساس شاخص توسعه انسانی (human development index)، توسعه‌یافته‌ترین کشور آفریقایی کدام است؟

راهنمایی: شاخص توسعهٔ انسانی بر مبنای محاسبات آماری و با در نظر گرفتن معیارهایی نظیر سطح رفاه عمومی به خصوص رفاه کودکان محاسبه می‌شود که شامل سه بعد اصلی زیر است:

  • عمر طولانی و سالم: امید به زندگی در لحظهٔ تولد
  • دسترسی به دانش و معرفت: میانگین سال‌های آموزش در مدرسه، مدت زمان رسمی آموزش در مدرسه
  • سطح زندگی قابل قبول (درآمد سرانهٔ ناخالص ملی)

بر اساس شاخص توسعهٔ انسانی کشورهای دنیا به چهار دستهٔ اصلی «توسعهٔ انسانی بسیار زیاد»، «توسعهٔ انسانی زیاد»، «توسعهٔ انسانی متوسط» و «توسعهٔ انسانی کم» تقسیم می‌شوند. کشور مورد نظر ما در دستهٔ «توسعهٔ انسانی زیاد» قرار دارد و توسعه‌یافته‌ترین کشور آفریقایی است.

پاسخ را این‌جا ببینید.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

نویسنده: bamdadi

A little man with big dreams.

12 دیدگاه برای «توسعه‌یافته‌ترین کشور آفریقا کدام است؟»

  1. اشتباه نکنید . شاخص مورد نظر خیلی برازش خاصی با پیشرفته بودن و یا رفاه جامع انسانی و داشتن کرامت انسانی ندارد. کشوری که با پول نفت مردمانش را پولدار نگه‌دارد برایشان مدرسه و بیمارستان بسازد می‌تواند که این شاخص را بالا ببرد. تقریبا تمام کشورهای جنوب خلیج ‌فارس درجاتی مناسب (مثل بعضی از کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی) دارند ولی این کجا و آن کجا.
    در مورد لیبی هم به همین صورت است. به غیر از آن لیبی در اوائل دهه ۸۰ درآمد سرانه‌اش از ایتالیا ( که زمانی تحت استعمارش بود) هم بالاتر بود. ولی باز این کجا و آن کجا.

    لایک

    1. اشتباهی در کار نیست. داشتن مدرسه یا غذا یا طول عمر خوب است و بهتر از نداشتن مدرسه یا سوءتغذیه یا عمر کوتاه است. حالا چه با پول نفت ایجاد شود و چه با پول مالیات.

      بحث این که چقدر این توسعه پایدار است و یا شاخص‌های دیگر مثل آزادی بیان یا آزادی فعالیت‌های اقتصادی و غیره چقدر است بماند. اما نفس این چیزها بد نیست و گرفتن آن‌ها با بمب و به بهانه‌های واهی نمی‌تواند توجیهی داشته باشد.

      لایک

      1. كاملا درست مي فرماييد.
        اجازه دهيد به سبك خود حضرتعالي بگويم:
        اشتباهي در كار نيست. سقوط ديكتاتور خوب است و بهتر از دوام سلطه ي يك شخص يا يك خانواده بر هستي و سرنوشت انسانها است. حال چه با مبارزه ي مسلحانه حاصل شود و چه با يك تحول مسالمت آميز.
        بحث اين كه چقدر سرنگوني ديكتاتور به زور اسلحه به معني تامين آزادي انسانها خواهد بود يا شاخصهاي ديگر مثل گفتمان دموكراتيك نزد انقلابيون يا درجه ي استقلال ايشان از قدرتهاي خارجي و غيره چقدر است بماند. اما به هرحال نفس سرنگوني ديكتاتورها بد نيست و محكوم ساختن اين روند به بهانه هاي واهي نمي تواند توجيهي داشته باشد.

        پ.ن.) اين سخناني كه در بالا آوردم البته از نظر خود من صحت كافي ندارند و بلكه خطرناك هم ارزيابي مي شوند. ولي درست به همين دليل پاسخ شما درباره ي ارجمندي امكانات زيستي در ليبي قذافي اشتباه و نادرست به نظرم مي رسد.

        لایک

  2. هنوز خیلی خیلی زود است که بتوانیم بفهمیم که اینها از مردم گرفته شده و یا خیر. و بعد این که هر تغییری یک هزینه‌آی دارد . امید این است که این هزینه کوتاه مدت باشد. در مورد مردم عراق این هزینه به هیچ وجه کوتاه مدت و یا کم نبود. اما باز نشانه‌ای ندیده‌ام که مردم بخواهند به دوران صدام برگردند. آنها میان گزینه‌ی باصدام و بدون صدام نوسان نمی‌کنند. آنها روزگار بدون صدام را می‌خواهند اما همچنین بدون آمریکا و همچنین بدون ناامنی. اشتباه است که خودمان را محدود به این دو حالت بکنیم.
    در ضمن همانطور که اشاره کردی شاخص مورد نظر خیلی یک شاخص پایدار نیست. اگر که عوامل ایجاد کننده‌اش (نفت) از بین برود فروکش کردن آن شاید به یکی دو دهه نکشد. مثال مقایسه لیبی و ایتالیا را هم از همین رو آوردم که عدم پایداری‌ها را بزرگ کنم (اگر چه اصولا تاثیرات hdi طولانی‌ مدت‌تر از gdp است).

    لایک

    1. دوست عزیز شهریار.

      اولا که بحث هزینه است و حق تعیین سرنوشت. و گرنه مگر گزینه‌های پیش روی یک ملت حتما باید یکی از دو گزینهٔ «دیکتاتوری صدامی» و «نابودی کشور و جنگ داخلی و تجاوز نظامی» باشد؟ نکته این‌جاست که من خودم را به این دو گزینه محدود نکرده‌ام، اما ظاهرا بسیاری فقط این دو گزینه را می‌بینند و در نتیجه هر گونه انتقاد از سیاست‌های نظامی و توسعه‌طلبانه علیه این کشورها را حمایت از دیکتاتوری تلقی می‌کنند. تو گویی هیچ راه دیگری نبوده و نیست و نمی‌تواند وجود داشته باشد.

      در مورد انتقاد از شاخص‌ توسعه‌ٔ انسانی. ببینید اصولا هر کدام از این شاخص‌ها به خاطر ماهیت تجمیعی‌ای که دارند دارای میزان زیادی خطای عمومی سازی و حذف‌سازی جزییات زمانی یا مکانی یا معنایی مهم هستند. من به خوبی به ایرادهایی که چنین شاخص‌هایی دارند واقف هستم. اما سوالی که از شما و دوستان می‌پرسم این است که من در مواجهه با فضای کاملا غیرعلمی و تقریبا مذهبی حاکم بر «دیکتاتور رفت هورا!!» یک مثال «اندکی اکادمیک‌تر» و «قابل استنادتر» در مقایسه با «هورا کشیدن» ارائه دادم. در مقابل دوستان ناگهان موضع آکادمیک می‌گیرند و ایرادهای شاخص فلان را از توی وب استخراج می‌کنند (دیدم که دوستی این‌کار را کرده بود). بحثی است درست و متین و اصلا همین هم باید باشد. اما حالا که این‌قدر حواسمان هست و دقیق بحث می‌کنیم اجازه دهید یک پله برگردیم عقب و ببینیم آن گزاره‌هایی که بدیهی فرض کردیم را هم آیا همین‌قدر منطقی و علمی یا موشکافانه نقد می‌کنیم؟ مثلا گزاره‌هایی شبیه «وضع فلان کشور بد است پس اقدام نظامی علیه آن توجیه دارد و هر هزینه ای هم که داشته باشد باز بهتر از قبل است».

      لایک

  3. خیلی جالب بود… اصلاً فکرش رو نمیکردم. البته از لحاظ توسعه‌ی سیاسی٬ که آمار هم نمیدونم داره یا نه٬ لیبی حتماً کشور توسعه‌یافته‌ای نیست. وگرنه ما الان نگرالن این نبودیم که در لیبی بعد از قذافی چه خواهد شد…

    لایک

من همه‌ی کامنت‌های وارده را می‌خوانم. اما ‌لطفا توجه داشته باشید که بنا به برخی ملاحظات شخصی از انتشار و پاسخ دادن به کامنت‌‌هایی که (۱) ادبیات تند، گستاخانه یا بی‌ادبانه داشته باشند، یا (۲) در ارتباط مستقیم با موضوع پستی که ذیل آن نوشته شده‌اند نباشند و یا (۳) به وضوح با نشانی ای‌میل جعلی نوشته شده باشند معذور هستم. در صورتی که مطلبی دارید که دوست دارید با من در میان بگذارید، از صفحه‌ی تماس استفاده کنید. با تشکر از توجه شما به بامدادی.