نوشتهی زیر قسمت دوم صحبتهای نوآم چامسکی دربارهی وقایع غزه است که به تدریج در حال ترجمه کردن آن هستم. اگر به موضوع علاقهمند هستید، پیشنهاد میکنم حتما از قسمت اول شروع کنید به خواندن. متن اصلی به انگلیسی هم که مسلما از ترجمهی من گویاتر است.
جالب اینجاست که کار ترجمه از آنچیزی که اول فکر میکردم جذابتر پیش رفته و با همین چند صفحه علاوه بر درس تاریخ کلی هم لغت انگلیسی یاد گرفتم! جا داره از کسانی که توی سایت دانشگاه شریف نسخهی آنلاین فرهنگ آریانپور رو گذاشتن (یا نوشتن) تشکر کنم :).
نکته 1: عبارتهای داخل گیومه “” نقل قول مستقیم از منابع هستند.
نکته 2: برای وصل شدن بهتر پاراگراف اول از قسمت اول تکرار شده است.
افسران ارتش اسرائیل به خوبی میدانند که یک جامعهی غیرنظامی را نابود میکنند. اتان برونر از یک سرهنگ اسرائیلی نقل قول میکند که “جنگجوهای حماس چندان او و مردانش را تحت تاثیر قرار ندادهاند”. یک تفنگدار اسرائیلی سوار بر نفربر زرهی گفت که “آنها بیشتر دهاتیهایی هستند که اسلحه به دست گرفتهاند”. آنها شباهت بسیاری به قربانیان عملیات جنایتکارانهی ارتش اسرائیل به نام «مشت آهنین» (iron fist) در نواحی اشغالی جنوب لبنان در سال 1985 دارند. عملیاتی که زیر نظر شیمون پرز (Shimon Peres)، یکی از بزرگترین فرماندهان دوران «جنگ با تروریسم» زمان ریگان (Reagan’s War on Terror) انجام شد. در جریان این عملیات، فرماندهان و تحلیلگران استراتژیک اسرائیلی توضیح دادند که قربانیان “تروریستهای دهاتی” بودند و نابود کردن آنها دشوار بود چرا که “این تروریستها با حمایت بیشتر مردم منطقه فعالیت میکردند”. یک فرماندهی اسرائیلی گلایه کرد که “تروریست… در این ناحیه چشمهای بسیار دارد، چرا که او اینجا زندگی میکند“. در همانحال خبرنگار جروسلمپست (Jerusalem Post) از مشکلات سربازان اسرائیلی در رویارویی با “مزدوران تروریست” (terrorist mercenary) و تندروهایی که جملگی اینقدر متعصب بودند که خطر کشته شدن در برابر ارتش اسرائیل را به جان خریده بودند” مینویسد و معتقد است که “ارتش اسرائیل وظیفه دارد نظم و امنیت” را در نواحی اشغالشدهی جنوب لبنان برقرار سازد، علیرغم “بهایی که غیرنظامیان باید بپردازند”. مشکل مشابهی را آمریکاییها در ویتنام جنوبی، روسها در افغانستان، آلمانها در مناطق اشغالی اروپا و سایر مهاجمانی که در حال اجرا کردن دکترین گور-ابان-فریدمن بودند داشتند.
جرجیس معتقد است که دولت ترور اسرائیلی-آمریکایی شکست خواهد خورد: «حماس بدون قتلعام کردن نیم میلیون فلسطینی قابل حذف شدن نیست. اگر اسرائیل موفق شود که رهبران حماس را بکشد، به سرعت نسل جدیدی که از رهبران امروز هم رادیکالتر هستند جانشین آنها خواهند شد. حماس یک واقعیت است. حماس جایی نخواهد رفت و هر تلفات سنگینی هم که بدهد پرچم سفید بلند نخواهد کرد.»
معمولا تمایلی وجود دارد که کارآمد بودن خشونت را دستکم میگیرد. این تمایل به خصوص در آمریکا بسیار عجیب است. چرا ما اینجا هستیم؟ [چامسکی اشاره میکند که اگر خشونتهای مهاجران اولیهی آمریکا در سرکوب سرخپوستان نبود ما الان اینجا نبودیم، پس نباید کارآمد بودن ابزار خشونت را دستکم بگیریم].
حماس معمولا با اصطلاح «حماس که از سوی ایران حمایت میشود و متعهد به نابود کردن اسرائیل است» توصیف میشود. شما به سختی میتوانید عبارتی مانند «حماس که به صورت دموکراتیک انتخاب شده است، که مدتهاست همصدا با وفاق بینالمللی خواستار راهحل دو کشوری (two-state settlement) است» را بشنوید. راه حل دوکشوری، بیش از 30 سال است توسط آمریکا و اسرائیل بلوکه شده و صراحتا و آشکارا حق مردم فلسطین برای تعیین سرنوشت خود را از آنها دریغ کرده است. اینها همه حقیقتهایی هستند که کمکی به جریان سیاسی حاکم نمیکنند، بنابراین قابل نادیده گرفته شدن هستند.
جزییاتی شبیه آنچه ذکر شد، اگر چه کوچک هستند، اما درسی مهم دربارهی خودمان [آمریکاییها] و دولتهای اقماریمان (client states) به ما میدهند. موارد بسیار دیگری هم هستند. به عنوان یک نمونهی دیگر، همانطور که حملهی اسرائیلی-آمریکایی اخیر به غزه آغاز شد، یک قایق کوچک به نام دیگنیتی (Dignity) از سمت قبرس در حال رفتن به غزه بود. دکترها و فعالان حقوق بشری که در آن قایق بودند قصد داشتند محاصرهی مجرمانهی غزه از سوی اسرائیل را بشکنند و مقداری تدارکات پزشکی به مردم غزه برسانند. قایق توسط کشتیهای اسرائیلی در میان آبهای بینالمللی مورد حمله قرار گرفت و تقریبا غرق شد، اگرچه موفق شد خود را به لبنان برساند. اسرائیل همان دروغهای مرسوماش را منتشر کرد، ادعاهایی که روزنامهنگاران و مسافران قایق (شامل کارل پنهاول (Karl Penhaul) گزارشگر سیانان، نمایندهی سابق مجلس آمریکا و سینتیا مککینی (Cynthia McKinney) نامزد ریاستجمهوری از حزب سبز) آنها را رد کردند. این یک جرم بزرگ بود، بسیار بدتر از مثلا ربودن قایقها در سواحل سومالی. اما این موضوع بدون اینکه چندان توجهی به آن شود گذشت. پذیرش چنین جرائمی نشان دهندهی پذیرفتن این ادعاست که غزه یک منطقهی اشغال شده [توسط حماس] است و اسرائیل حق دارد تهاجم خود را به آن ادامه دهد. برای اینکار اسرائیل حتی مجوز پاسداران نظام بینالمللی (guardians of international order) را هم برای ارتکاب جرم در دریاهای آزاد و اجرای برنامههای سرکوبسازی مردمی که از فرمانهایش تخلف کردهاند، کسب کرده است.
کم توجهی به چنین موضوعی البته باز هم قابل درک است. دهها سال است که اسرائیل کشتیهای غیرنظامی را در آبهای بینالمللی بین قبرس و لبنان ربوده است، مسافران را کشته یا دزدیده، بعضا آنها را به زندانهایی در اسرائیل (شامل زندانها یا سیاهچالهای شکنجهی مخفی) منتقل کرده و سالها به عنوان گروگان نگاه داشته است. با توجه به اینکه این نوع رفتار از طرف اسرائیل عادی شده، چرا باید در واکنش به جرائم جدید بیش از یک خمیازهی مایوسانه بکشیم؟ البته واکنش قبرس و لبنان در قبال این جریان به گونهی دیگری بود، اما این دو کشور در چیدمان جهانی مگر چه برشی دارند؟
به عنوان نمونهای دیگر، برای چه کسی مهم است که نویسندهی روزنامهی لبنانی دیلیاستار (Daily Star)، که معمولا هم گرایش به غرب دارد، نوشت «حدود یک و نیم میلیون نفر مردم غزه زیر فشار وحشیانهی یکی از پیشرفتهترین و در عین حال از نظر اخلاقی ارتجاعیترین ماشینهای جنگی جهان هستند. بیشتر وقتها گفته میشود که فلسطینیها برای دنیای عرب تبدیل به همان چیزی شدهاند که یهودیها برای اروپای قبل از جنگ جهانی دوم بودند و در این تفسیر حقیقتی نهفته است. همانطور که رویگرداندن آن موقع اروپاییها و آمریکاییها [آمریکای شمالی] از هولوکاستی که توسط نازیها مهیا میشد چندشآور بود، امروز نیز اعراب موفق شدهاند در حالی که اسرائیلیها کودکان فلسطینی را سلاخی میکنند «هیچ کاری نکنند».» شاید در میان رژیمهای عربی، شرمسارترینشان دیکتاوری سفاک مصر باشد، که بعد از اسرائیل بیش از هر کشور دیگری در منطقه از کمکهای نظامی آمریکا سود میبرد.
به گفتهی مطبوعات لبنان، اسرائیل هنوز «مکررا شهروندان لبنانی را از سمت لبنانی خط آبی (مرز بینالمللی) میرباید، که آخرین آن در دسامبر 2008 بوده است» و البته «هواپیماهای اسرائیلی هر روز با تخلف از قطعنامهی 1701 شورای امنیت به حریم هوایی لبنان تجاوز میکنند» (استاد دانشگاه لبنانی امل سعد قریب، دیلی استار، 13 ژانویه). این هم اتفاق جدیدی نیست و مدتهاست که رخ میدهد. در محکومیت حملهی سال 2006 به لبنان، استراتژیست شهیر اسرائیلی به نام زیو مائوز (Zeev Maoz) در مطبوعات اسرائیل نوشت «اسرائیل از شش سال پیش که از جنوب لبنان عقبنشینی کرد، تقریبا هر روز با انجام عملیات شناسایی هوایی به حریم هوایی لبنان تجاوز کرده است. درست است که این عملیات تلفات جانی دربر نداشته، اما به هر حال نقض حریم مرز، نقض حریم مرز است. در این مورد نیز اسرائیل التزام اخلاقی بهتری [نسبت به سایر رفتارهیش] ندارد.» در کل، هیچ مبنایی برای استدلال «دیوار-به-دیوار که در اسرائیل مورد پذیرش عام است وجود ندارد، که میگوید جنگ علیه حزبالله در لبنان یک جنگ درست و اخلاقی (a just and moral war) است». این توافق عمومی «برپایهی حافظهی انتخابی و کوتاهمدت (selective and short-term memory) بنا شده، بر اساس یکجهانبینی خودمحور و البته بر پایهی استانداردهای دوگانه. این یک جنگ درست نیست، استفاده از قدرت نظامی بیش از حد نیاز و کور بوده و هدف نهایی آن اخاذی است.»
همانطور که مائوز به خوانندههای اسرائیلیاش گوشزد میکند، حتی اگر پنجبار تهاجم نظامی اسرائیل به لبنان از سال 1978 تا کنون را کنار بگذاریم، شکستن دیوار صوتی بر فراز لبنان برای ترساندن شهروندان از کوچکترین جرائم اسرائیل در لبنان محسوب میشود: «در 28 جولای 1988، نیروهای ویژهی اسرائیل (Israeli Special Forces) شیخ عبید را دزدیدند. در 21 مه 1994، اسرائیل مصطفی دیرانی را دزدید که مسئول دستگیری خلبان اسرائیلی روان آراد [که در حال بمباران کردن لبنان در سال 1986 سقوط کرده بود] بود. اسرائیل این افراد و 20 لبنانی دیگر که در شرایط نامعلوم (undisclosed) دستگیر شده بودند را به مدت طولانی و بدون محاکمه نگاه داشت. آنها به عنوان ابزارهای انسانی چانهزنی (‹human `bargaining chips) نگاه داشته شده بودند. واضح است که ربودن اسرائیلیها به منظور «تعویض زندانی» از نظر اخلاقی کاری بسیار نفرتآور است و اگر ربایش را حزبالله انجام دهد مجازات آن عملیات نظامی است، اما اگر اسرائیل مرتکب کار مشابهی شود [آدمربایی به قصد چانهزنی]، اینگونه نیست» و نظیر این مثالها با مقیاسی بسیار بزرگتر در طول سالیان سال ادامه داشته است.
این رفتار متداول اسرائیل، صرفنظر از چیزهایی که دربارهی مجرمیت اسرائیل و یا حمایت غرب از آن به ما میگوید، از جنبهی دیگری نیز مهم است. همانطور که مائوز میگوید، این نوع رفتار نشاندهندهی نهایت ریاکاری و تزویر ادعایی است که میگوید اسرائیل در سال 2006 حق داشت به لبنان حمله کند چرا که حزبالله چند سرباز اسرائیلی را اسیر کرده بود. از زمان عقبنشینی اسرائیل در سال 2000 از جنوب لبنان که 22 سال پیش بر خلاف قطعنامههای مکرر شورای امنیت به اشغال خود در آورده بود، این اولین باری بود که حزبالله از مرز عبور میکرد، در حالیکه اسرائیل تقریبا هر روز حریم مرزها را شکسته بود، البته با سکوت و مصونیت کامل از هرگونه مجازات.
باز هم این ریاکاری (hypocrisy) چیز جدیدی نیست و روال همیشگی است. بنابراین، توماس فریدمن که امروز توضیح میدهد چگونه باید به موجودات پستتر (lesser breeds) با خشونتی تروریستی «درس آموخت»، قبلا هم نوشت که حملهی سال 2006 اسرائیل به لبنان (که منجر به نابودی بخش بزرگی از جنوب لبنان و بیروت و کشته شدن 1000 غیرنظامی شد) فقط یک عمل «دفاع شخصی» بوده که در پاسخ به جنایتهای حزبالله در «راهانداختن جنگی غیرمترقبه با عبور از مرزهای به رسمیت شناخته شده توسط سازمان ملل، آنهم وقتی که اسرائیل به طور یکجانبه (unilaterally) از جنوب لبنان عقبنشینی کرده بود» انجام شده بود. حتی اگر این فریبکاریها را کنار بگذاریم [و منطق توماس فریدمن را بپذیریم] با منطق مشابهی باید بگوییم که حملات تروریستی علیه اسرائیل با شدتی به مراتب هولناکتر و نابودکنندهتر از حملهی اسرائیل به لبنان که به مراتب شدیدتر از جرم حزبالله در دستگیر کردن دو سرباز در مرز بود، کاملا مجاز و پذیرفته شده خواهد بود. [جمله کمی طولانی شد، در واقع یعنی مطابق منطق فریدمن اگر پاسخ دزدیدن دو سرباز نابودی جنوب لبنان و کشته شدن 1000 غیر نظامی باشد، پس هرنوع پاسخ هولناکتر از این حمله نیز از سوی لبنان پذیرفته خواهد بود]. مسلما ایشان که کارشناس کهنهکار خاورمیانه در نیویورکتایمز است حتی اگر فقط روزنامهی خودش را بخواند دربارهی این جنایتها میداند: به عنوان نمونه، هجدهمین پاراگراف خبر مربوط به تعویض زندانیان در نوامبر 1983 که میگوید 37 زندانی عرب «اخیرا توسط نیروی دریایی اسرائیل در حالی که در تلاش برای رفتن از قبرس به تریپولی [شمال بیروت] بودند دستگیر شده بودند.»
تمام چنین نتیجهگیریهایی در مورد روش برخورد مناسب با ثروتمند و نیرومند مبتنی بر یک ایراد اساسی است: این ما هستیم و آن آنها هستند. همین یک این اصل بسیار مهم، که عمیقا در فرهنگ غرب نفوذ کرده کافی است تا بینقصترین و منطقیترین استدلالها را تحت شعاع خود قرار دهد. [یعنی وقتی کسی قلبا اعتقاد داشته باشد که ما از آنها برتریم، دیگر جایی برای بحث منطقی با او باقی نمیماند].
الان که در حال نوشتن این یادداشت هستم، کشتی دیگری در حال حرکت از قبرس به سمت غزه است که «تدارکات پزشکی بسیار حیاتیای را در جعبههای مهر و موم شده توسط ادارهی گمرگ فرودگاه بینالمللی لارانکا و بند لارانکا» با خود حمل میکند. مسافران شامل اعضایی از پارلمان اروپا و همینطور پزشکان هستند. به اسرائیل دربارهی قصد انساندوستانهی آنها اعلام قبلی شده است. با فشار مردمی کافی، شاید آنها بتوانند این مامورت را به خوبی انجام دهند.
جنایتهای جدیدی که آمریکا و اسرائیل در هفتههای اخیر در غزه مرتکب شدند به سادگی در هیچ دستهبندی استانداردی قرار نمیگیرند — جز اینکه همه آشنا هستند. من چندین مثال آوردم و نمونههای دیگر هم خواهم آورد. محققا این جنایتها در تعریف رسمی دولت آمریکا از «تروریسم» میگنجند، اما این کلمه به اندازهی کافی گویای عظمت این جرائم نیست. آنها را «تجاوز» (aggression) هم نمیتوان خواند، چرا که در منطقههای اشغال شده (نکتهای که آمریکا با ناخرسندی تایید میکند) صورت گرفتهاند. در تحقیق مفصل انجام شده دربارهی تاریخچهی شهرکنشینیهای اسرائیل در مناطق اشغالی به نام «اربابان زمین»، ایدیت زرتال (Idit Zertal) و آکیوا الدار (Akiva Eldar) اشاره میکنند که پس از اینکه اسرائیل در آگوست 2005 نیروهایش را از غزه خارج کرد، منطقهی ویرانشدهی باقیمانده «حتی برای یک روز از کنترل نظامی اسرائیل و یا بهای دوران اشغال که ساکنان آن هر روز میپردازند رها نشده… اسرائیل پشت سر خود زمینهای بایر، امکانات شهری ویران شده و مردمانی که نه حال و نه آینده دارند باقی گذاشته. شهرکهای یهودی نشین در حرکتی بخیلانه توسط اشغالگر فاقد بینش نابود شدهاند. در واقع اسرائیل کنترل ناحیه را در دستهای خود نگاه داشته و با نیروی نظامی مخوف خود به آزار و کشتار ساکنان آن ادامه میدهد.» — سناریویی که به لطف حمایت و همراهی آمریکا با حداکثر وحشیگری اجرا شد.
حملهی آمریکایی-اسرائیلی به غزه در ژانویهی سال 2006 شدت گرفت، چند ماه بعد از عقبنشینی رسمی اسرائیل از غزه، وقتی که فلسطینیها یک جرم هولناک را مرتکب شدند: آنها در یک انتخابات آزاد «اشتباهی رای دادند». مانند دیگران، فلسطینیها هم آموختند که کسی نمیتواند بدون اینکه مجازات شود از دستورات ارباب سرپیچی کند، اربابی که هنوز هم «به یاوهگوییهایش دربارهی دموکراسی» ادامه میدهد، بدون اینکه [به خاطر این حرفهایش] توسط طبقههای تحصیلکرده مورد تمسخر قرار بگیرد، و این خود یک دستاورد بزرگ دیگر است.
از آنجایی که اصطلاحات «تجاوز» (aggression) و «تروریسم» [برای توصیف ابعاد این جنایت] کفایت نمیکنند، باید واژهی جدیدی برای توصیف این شکنجهی سادسیتی و زبونانهی مردمی که در قفسی بدون فرار زندانی شده بودند و توسط پیشرفتهترین سلاحهای آمریکایی به غبار تبدیل شدند پیدا کرد. سلاحهایی که کاربرد آنها خلاف قوانین بینالمللی و حتی خود آمریکا است، اما برای دولت آشکارا نافرمان اسرائیل، این موضوع فقط یک نکتهی مزاحم کوچک است. همینطور از یک نکتهی مزاحم کوچک دیگر بگویم: در 31 دسامبر، وقتی که مردم غزه وحشتزده از تهاجم بیرحمانه در جستجوی پناهگاه بودند، واشنگتن یک کشتی تجاری آلمانی را کرایه کرد تا یک محمولهی بزرگ را از یونان به اسرائیل حمل کند. 3000 تن «مهمات» با مشخصات اعلام نشده و نامعلوم. به نقل از رویترز به دنبال «اجارهی یک کشتی تجاری برای حمل محمولههای بزرگ مهمات و تجهیزات نظامی از ایالات متحده به اسرائیل در ماه دسامبر و پیش از حملهی هوایی به غزه». اینها البته سوای بیش از 21 میلیارد دلار کمکهای نظامی کابینهی جورج بوش به اسرائیل بود که بیشتر آن به صورت کمک بلاعوض بوده است. بنیاد آمریکای جدید (New America Foundation) که تجارتهای اسلحه را زیر نظر دارد گزارش میدهد که «دخالت نظامی اسرائیل در نوار غزه توسط سلاحهای آمریکایی و توسط دلارهای مالیاتی آمریکایی تغذیه شده است.» انتقال این محمولهی جدید با کارشکنی دولت یونان که استفاده از تمامی بندرهای یونان «برای کمک رساندن به ارتش اسرائیل را ممنوع اعلام کرد» متوقف شد.
پاسخ یونان به جنایتهای اسرائیلی مورد حمایت آمریکا بسیار متفاوت از رفتار زبونانهی بیشتر رهبران اروپا بود. این تضاد نشان میدهد که واشنگتن که تا زمان سرنگونی دیکتاتوری فاشیستی مورد حمایت آمریکا در 1974 یونان را بخشی از «خاور نزدیک» (Near East) و نه بخشی از اروپا محسوب میکرد، در ارزیابی خود از یونان کاملا واقعبین بوده است. شاید یونان برای اینکه بخشی از اروپا باشد، بیش از حد «متمدن» است.
اگر کسی کنجکاو باشد و بخواهد در مورد زمان انتقال این محمولهی اسلحه به اسرائیل بیشتر موشکافی کند، پاسخ نزد پنتاگون است: این محموله به موقع برای تشدید درگیریها به اسرائیل نخواهد رسید، پس احتمالا (صرفنظر از محتوای آن) قرار بوده که در اسرائیل مستقر شود تا در «آینده» توسط ارتش آمریکا مورد استفاده قرار گیرد. شاید این احتمال درستی باشد. یکی از «چندین» خدمتی که اسرائیل برای اربابش انجام میدهد، در اختیار گذاشتن پایگاه نظامی ارزشمندی است که در دروازهی بزرگترین ذخایر انرژی جهان برپاست. بنابراین اسرائیل میتواند «در صورت نیاز» به عنوان پایگاهی بسیار مطمئن برای «تجاوز آمریکا به منطقه» یا اگر بخواهیم فنیتر صحبت کنیم «دفاع از خلیج فارس» و «تضمین ثبات» به کار رود.
جریان عظیم تسیلحات به سوی اسرائیل اهداف جانبی مختلفی دارد. به اعتقاد معین ربانی (Mouin Rabbani) تحلیلگر سیاستهای خاورمیانه، اسرائیل میتواند سیستمهای تسلیحاتی جدید را در برابر اهداف بیدفاع آزمایش کند. این مساله برای آمریکا و اسرائیل «در واقع دوچندان سودآور است: نسخههای کمتر موثر این سیستمهای تسلیحاتی در نهایت با قیمتهای بسیار بالا به دولتهای عربی فروخته میشود که مثل یارانهی حمایتی صرف تقویت صنایع اسلحهسازی و همچنین وامهای بلاعوض نظامی آمریکا به اسرائیل میشود.» اینها کارکردهای دیگر اسرائیل در سیستم خاورمیانهی تحت سلطهی آمریکا هستند که علت علاقه و توجه مقامات دولتی و همینچنین طیف گستردهای از شرکتهای فوقمدرن (high-tech) و صنایع نظامی و جاسوسی آمریکا به اسرائیل را نشان میدهد.
پایان قسمت دوم /.
لطفا مشترک شوید
بامدادی+لینکدونی
فقط بامدادی
نجواها
ديروز در بخش هاي خبري رسانه (به اصطلاح) ملي ، پس از اعلام خبر تعليق فعاليت هاي چهار ماه دادگاه محاكمين زندان گوانتانامو ، اين را نشان از «وعده هاي خالي و دروغ سر خرمن اوباما مبني بر تعطيلي زندان » دانسته اند ، به اين ميگويند قضاوت خبري ، در راستاي ايجاد ذهنيت هدفمند.
قابل توجه بعضي ها كه ديگران را مثل خويش مي پندارند كه تنها شعار ميدهند و وعده ….. چهار سال گذشت پول نفت به سر سفره شما رسيد ؟
هيجان زده نشويد ، اما در دومين روز گام محكمي را براي يكي از مهمترين وعده هايش آغاز كرد .
تغييراتي اساسي در جهان در راه است.
————————————————————————————————
بامدادی: این کمال بدبینی و بیانصافی صدا و سیماست. حرکت اوباما در آستانهی شروع به کارش بسیار مهم بود.
لایکلایک
http://www.farsidic.com/ ham motarjeme khoobieh…
chera az babylon estefade nemikoni vase tarjome?.. age hatta bekhay crack nakoni, kheili arzoone..
—————————————————————————————-
بامدادی: این هم خوبه، ولی فارسیدیک یه بدی داره باز هم قر و فر داره و نوشتهها رو به صورت عکس میاره. من یه چیز ساده میخوام که متنی باشه، دیگه اون دورهای که مرورگرها با فارسی مشکل داشتن و باید به صورت عکس نشون میدادن سپری شده.
در مورد بابیلیون، من روی این کامپیوتر که اینجا دارم فقط نرمافزارهای مجاز حق دارم نصب کنم. خونه ولی بابیلون هم دارم.
لایکلایک
مساله ای به نام حجاب
http://hejab-diary.blogfa.com/
——————————————-
بامدادی: ممنون، وبلاگ تخصصی حجاب، جالب بود 🙂
لایکلایک
آقای بامدادی
با تشکر از زحماتی که برای ترجمه این متون متحمل شدهاید. تحلیل واقعا جامع و بشردوستانهای بود.
من این مدت کلیه مطالب شما را در مورد غزه دنبال کردهام و عقیده شخصی من نیز با شما همسو میباشد. در این مدت بحثهای زیادی در مورد این جنایت اخیر اسراییل پیش آمده و من نظرات متفاوتی را شنیدهام. با توجه به اطلاعات زیادی که شما در مورد شاخه سیاسی حماس دارید، میخواستم نظر شما را در مورد یکی از تئوریهایی که در مورد حماس شنیدهام (از افرادی که اطلاعات سیاسی زیادی دارند)، بدانم. عدهای معتقدند جنبش فلسطین ابتدا چریکی و مسلحانه بوده و اصلا مذهبی نبودهاست. بنابر سیاست آمریکا و اسراییل جنبشهای مذهبی تندرو برای مهار مردم این منطقه مناسبتر تشخیص دادهشدند (همانطور که برای ایران نیز مصلحت دیدند و روحانیون سر کار آمدند)، بنابراین این قدرتها نه تنها خودشان عامل ایجاد این جنبشها بودند بلکه اخیرا سعی در تفرقهافکنی و شاخه شاخه کردن جنبش مردم فلسطین دارند. آیا شما با این نظر موافقید؟
با توجه به اینکه مشغول ترجمه تحلیل چامسکی میباشید اگر هر زمان که فرصت داشتید نظرتان را برایم ارسال نمایید.
————————————————————————————————————–
بامدادی: از نظر لطفی که به من و بامدادی دارید خوشحالم و سپاسگزار.
ولی اون طوری که شما نوشتید من اطلاعات سیاسی بالایی از این منطقه ندارم وبیشتر علاقمند هستم تا مطلع یا کارشناس.
الان هم صرفا نظر شخصیام رو که لزوما یک نظر کارشناسی نیست بهتون میگم.
به صورت خاص در مورد حماس نمیدونم و اطلاعات چندانی ندارم. ولی این رو من هم حس کردم که اصولا اسرائیل به مفهومی که الان میشناسیم (یعنی اسرائیل صهیونیستی) رشد اجتماعی در جامعهی فلسطینی رو نمیپسنده. چرا؟
چون هدفش نابود کردن جامعهی فلسطینیه و نه تقویت اون. نابود کردن از طریق سرکوب، کشتار، اخراج و فشارهای اجتماعی مستمر که به تدریج جامعهی فلسطینی رو نابود بکنه.
بنابراین طبیعیه که از رشد نهادهای اجتماعی مانند احزاب، تشیکلات سیاسی و مدنی و غیره استقبال نخواهد کرد. بر اساس همین دیدگاه سرکوب نهادهای مترقیتر در جامعهی فلسطین رو تشویق میکنه و با اعمال فشار زیاد خشم و نفرت و رشد بنیادگرایی رو دامن میزنه. همزمان با ایجاد تفرقه و چند دستگی در میان گروههای فلسطینی از طریق ایجاد گروههای دستنشانده در مقابل گروههای مردمی و محبوب انرژی اجتماعی جامعهی فلسطین رو تحلیل میبره.
اینها نظر من هست. دوست دارم بیشتر در این مورد صحبت کنیم.
دوستار شما
بامداد
لایکلایک
من ورژن انگلیسی مقاله چامسکی رو به طور کامل خوندم و واقعا جالب و حیرت آوره. می دونید که ایشون هم یهودی هستش و جالبه که یه سری یهودیها از مسلمانها بسیار آگاه ترند.
مثلا این گروه مسلمان سلفی مآب تندرو که تعدادشون در آمریکا و در میان کانورتها و دسیها (پاکستانی/هندی) داره زیاد میشه، خیلی تاکید داشتند که برگزاری رالی حرام هستش، چون در زمان پیامبر رالی نبوده!! حتی مقابله کردن با بقیه مسلمانهایی که شرکت داشتند.
در ضمن موافقم که صدا و سیمای ایران در مورد اوباما بسیار بیانصاف بوده تا حالا. من انتظار داشتم بخشهایی از مراسم تحلیف پخش بشه (انتظار زیادیه!! گرچه از بی بی سی دیدم) حتی در مورد نشست اعراب در کویت بسیار با لحن غیر حرفه ای و متلک وار برخورد کرد.
من کاری ندارم حالا اوباما یا اعراب در واقعیت چطور عمل خواهند کرد.
اما جو یک سویه و غرض ورزانه ایران رو اصلا دوست ندارم..
—————————————————————————
بامدادی: بله متاسافانه و افراطگرایی مطمئن باشید در نهایت به سود همون کسانی که «مرگ کسب و کارشان» است تمام میشه. یعنی قشنگ میتونن از دریای جهالت اینها ماهیگیری کنن.
صدا و سیما که شاهکاره، من اخیرا نگاه نکردم، ولی میدونم که به سختی میشه بچهبازیهاشو چه وقتی که تعریف میکنه از کسی و چه وقتی که میخواد بکوبه کسی رو تحمل کرد.
لایکلایک
اینم جالبه:
Travel advisory issued for top IDF officers :
http://www.ynetnews.com/articles/1,7340,L-3658823,00.html
—————————————————————–
بامدادی: مرسی جالب بود. البته من که باورم نمیشه پیگیری جدیای روی جنایتهای جنگی اسرائیل در غزه انجام بشه. در واقع با مخالفت کشورهایی مثل آمریکا، چنین پیگردهایی هرگز حتی شروع نمیشن، چه برسه بخوان به جایی برسن.
لایکلایک
درست است که جو صدا سیمای ما یک سو و غرض ورزانه است اما فراموش نکنیم این کاریست که همه شبکه های خبری در راستای سیاست دولتشان می کنند. وقتی باراک اوباما می رود ایپاک و می گوید اورشلیم- بیت المقدس – پایتخت ابدی اسراییل است یا ایران باید بدون برنامه اتمی شود – که همان حرف بوش است منتها کاغذ کادویش را عوض کرده اند و روبان بهش زده اند- توقع دارید صدا سیما مراسم سوگند خوردن او را پخش کند ؟ چرا توقعاتی دارید که می دانید برآورده نخواهند شد ؟ یا نشست اعراب در کویت. وقتی مصر و سعودی در نشست دوحه شرکت نکردند و آن اماراتی های 37 ساله به بهانه حضور ایران از زیر نشست شانه خالی کردند می خواهید در مورد نشست کویت به به و چه چه کنند ؟
تازه ملت هم که خدا را شکر همه ماهواره دارند می بینند پس لطفا غر نزنید!
آقای بامدادی برایتان میل زدم که در ترجمه کمکتان کنم ( چقدر هم که ترجمه من خوبست !!!! ) بنظرم آنرا دریافت نکردید. با یک سری کاریکاتور از همان هنرمند برزیلی ( لاتهوف ؟) بود. اگر جوابم را داده بودید می توانستم جمعه و شنبه کاری انجام دهم ولی این هفته و هفته بعدش و هفته بعدش دیگرنمی توانم ):
واقعا دوست داشتم کمکتان کنم . چون نوشته اید خودم یک کاریش می کنم بنظرم رسید هزار تا کار دارید ولی بخاطر قول به ملت دارید یک کاریش می کنید (:
اگر دلتان خواست از بیست و دو بهمن به بعد آخرین بخش مقاله را بدهید به من کمکتان کنم(:
——————————————————————————-
بامدادی: توقعی که از صدا و سیما میرود این نیست که بیاید بر ضد منافع ایران حرف بزند، درست. اما توقع این است که حرفهای و متین باشه، نه غیرحرفهای و هوچیگر. این توقع زیادی از یک رسانهی انحصاری با این همه امکانات نیست، باور کنید.
ممنون از ایمیل شما. در همان ایمیل پاسخ دادم. شرمنده به خاطر تاخیر. گاهی پاسخ ایمیلها و کامنتها دیر میشود، شما به بزرگواری خودتان عفو کنید.
لایکلایک
«درست است که جو صدا سیمای ما یک سو و غرض ورزانه است اما فراموش نکنیم این کاریست که همه شبکه های خبری در راستای سیاست دولتشان می کنند.»
در واقع این حرف رو آدم در مورد رسانه ای مثل فاکس نیوز میشه گفت. بقیه رسانه ها هم واژه کمی تا قسمتی مناسب تره. مثلا مقالاتی که ایندپندنت چاپ کرد اصلا با سیاست دولت انگلیس همخوانی نداشت.
«وقتی باراک اوباما می رود ایپاک و می گوید اورشلیم- بیت المقدس – پایتخت ابدی اسراییل است یا ایران باید بدون برنامه اتمی شود – که همان حرف بوش است منتها کاغذ کادویش را عوض کرده اند و روبان بهش زده اند- توقع دارید صدا سیما مراسم سوگند خوردن او را پخش کند ؟ چرا توقعاتی دارید که می دانید برآورده نخواهند شد ؟»
این را آقای احمدی نژادی که بعد از پیروزی باراک اوباما برایش نامه حسن نیت فرستاد نمی دانست؟ یا مسئولان و رسانه های دولتی مانند ایرنا(که سخنگوی دولت است) و نظر کارشناسانی رو پست می کنه که به آمریکا توصیه میکنند که رابطه برقرار کنه با ایران؟ آیا اگر اوباما ایران را به مذاکره دعوت کنه، مسئولان ایرانی میان با شما مشورت می کنن که طبق این استدلال شما تصمیم گیری کنن یا قبول می کنن که گفتگو کنن؟
مساله پخش مراسم تحلیف، خوش آمدن یا نیامدن از سیاست های یک آدم یا کشور نیست. در واقع مساله اطلاع رسانی درست رسانه ای است که در ایران وجود نداره!
«یا نشست اعراب در کویت. وقتی مصر و سعودی در نشست دوحه شرکت نکردند و آن اماراتی های 37 ساله به بهانه حضور ایران از زیر نشست شانه خالی کردند می خواهید در مورد نشست کویت به به و چه چه کنند ؟»
وقتی اعراب گفتند که آشتی کردند، نصرالله یک واکنش کاملا معقولانه داشت که گفت واقعا از این خبر خوشحال است. آیا مصر با نصرالله خوبه؟ آیا دولت های عربی (غیر از مردمشون) طرفدار اون هستند؟ نه خیر! در واقع نصرالله حسن نیت نشان می دهد. اما خبر ایران این آشتی رو چطور گزارش می کنه؟ «حرکت های عجیب و غریب اعراب گویا پایانی ندارد. در حالی که در نشست دوحه شرکت نکردند، می گویند که در کویت آشتی کرده اند و به اختلافات پایان داده اند!»
این چطور واکنشی هستنش غیر از القا کردن به شنونده که ایران از آشتی اعراب خوشحال نیست و در روابطش با همسایگان حسن نیت ندارد!
«تازه ملت هم که خدا را شکر همه ماهواره دارند می بینند پس لطفا غر نزنید!»
بنده وقتی ایران هستم، ماهواره هم ندارم. از اینترنت برای دیدن مراسم استفاده کردم.
در واقع همین نکته ای که شما اشاره کردید، جالبه! چرااصلا همه دنبال ماهواره هستند؟ به جوابش خوب فکر کنید!
—————————————————————————————————————–
بامدادی: شهرزاد عزیز ممنون از توضیحات و پاسخها.
لایکلایک
1- «اعراب گفتند آشتی کردند و نصر الله گفت خوشحال است .»
نصر الله گفت ،چون مصر ترسیده بود و از آنجا که جای خودش متزلزل شده بود او را متهم می کرد که می خواهد رهبری جهان عرب را در دست بگیردو نصر الله خواست حسن نیت نشان دهد . بله !چراایران حسن نیت نشان ندهد ؟ چون هربار با همسایه های مهربان حسن نیت نشان داد بی فایده بود.کاریکاتورش را کشیدند که گرگی در لباس بره است. بی فایده است : آدم یکی دیگر هستند.
2- «حرکت های عجیب و غریب اعراب گویا پایانی ندارد. در حالی که در نشست دوحه شرکت نکردند، می گویند که در کویت آشتی کرده اند و به اختلافات پایان داده اند »
اظهر من الشمس است که حرکتهای عجیب و غریب اعراب پایانی ندارد . در همان کویت شاهزاده سعود الفیصل پیش از بیانیه قهر کرد و مجلس را ترک کرد چون قطر و سوریه یک طرف گود بودند و مصر و سعودی یک طرف دیگر برسر دادن کمکهای مالی به ابو مازن یا حماس رو در روی هم ایستاده بودند. شما به این اشتی می گویید ؟
اگر نویسندگان صدا سیما بد سلیقه هستند و مجری ها با لحن ناخوشایندی خبرشان را می گویند، به پای کسانی بگذارید که مثل بی بی سی آنقدر سیاست مدار نیستند که آنرا خوشگل کنند و به خورد ملت بدهند .مثل دکترها که ناگهان آمپول را فرو می کنند توی بدن و هیچ کس از دکترها خوشش نمی آید. من طرفدار صدا سیما نیستم ولی خیلی طبیعی بود که هیچ کدام از شبکه های خبری ایرانی – اعم از عربی و انگلیسی – مراسم را پخش نکنند و فقط سخنرانی اوباما را پخش کنند . من و شما هم اگر بخاطر علاقمندی های شخصی مان ،دوست داشتیم می توانستیم توی ماهواره و اینترنت نگاه کنیم ، کما اینکه کردیم.قبول کنید ملت ما به اطلاع رسانی آزاد اهمیت نمیدهند چون عاشق جریان زیرزمینی و غیر آزاد و شایعه پردازی هستند. اصلا توی خونشان است. اطلاع رسانی آزاد هم انجام دهید ؛ باور نمی کنند.
3- صدا سیما فقط سیاستی را دنبال می کند که به او دیکته کرده اند :اگر فردا صبح جمهوری اسلامی با امریکا آشتی کند و برای هم بستنی بخرند و دست گردن هم بیندازند، صدا و سیما این باردر وصف اوباما سخن می راند چون » من بنده توام نه بادمجان »
این بار به او گفته اند لازم نیست اوباما نشان بدهید همان حضرت یوسف را نشان بدهید ملت عشق کنند. تاه فکر می کنید اگر تلویزیون ما اوباما و مراسمش را نشان دهد ملت دوست دارند نگاه کنند ؟ اگر جوابتان بله است ؛در اشتباهید. تلویزیون هایشان را خاموش می کنند و ای ام اس می دهند که یک سریال طنز نشان بدهید.
4- به جوابش خوب فکر کردم: چرا ملت دنبال ماهواره اند ؟ چون می خواهند موسیقی و فیلم های فارسی سنه 30و 40 و خواننده های لوس انجلسی و دکتر فلان و رقص و شبکه های آنچنانی و VOA ببینند و صدا سیما آنها را نشان نمی دهد.
خودمان را گول نزنیم که لابد برای اطلاع رسانی آزاد است چون… نیست!!!. هیچ کس بی بی سی و الجزیره انگلیسی تماشا نمی کند . اصلا بروید از آدمها بپرسید اوباما کیست ؟ چند نفرشان می دانند او کیست ؟ ایا برای آنها لباس زن اوباما مهم است که بنشینند و از ساعت شش و نیم بعد از ظهر تا فردا صبح توی سی ان ان اوباما نگاه کنند؟ آنهم وقتی که فردا صبح باید بروند سر کارو آنهم امریکایی که سالهاست فقط تحقیر کرده و خواسته توی سر همه بزند ؟ لا اقل این هشت سال اخیر که از بوش بجز تحقیر و توهین چیزی نصیب ملت ما نشد. من در گزارش الجزیره دیدم که بعضی ها در تهران می گفتند این هم یکی دیگر مثل بوش است.
دست بردارید. برای مردم ما این چیزها مهم نیست.اگر هم جریان مراسم سوگند خوردن اوباما را نبینندعرش خدا برای آنها پایین نمی آید.( ولی اگر قیمت پودر شوینده 100 تومان بالا برود عرش تکان می خورد) !!!
5- در ضمن فاکس نیوز حالا دیگر شبکه اپوزیسیون امریکا شده است و … ایندیپندنت چون شبکه خبری نیست می تواند علیه سیاستهای بریتانیا مقاله چاپ کند.فرقش با ایران اینست که دولت بریتانیا ایندیپندنت را نمی بندد ( چون نمی تواند ببندد و بعلاوه سیاست خودش را ادامه می دهد ) و دولت ایران روزنامه هایی را که علیه سیاستهایش مقاله چاپ کنند را می بندد؛ و اگرنه تمامی «رسانه» ها همه و همه در راستای سیاست دولت خودشان هستند. شما توی سی ان ان تا بحال برنامه ای یا گزارشی که تعریف از ایران باشد دیده اید ؟ در بی بی سی هر چند قرن یکبار بله ولی در سی ان ان نه ! هرگز ! لاید سی ان ان فقط مجری سیاست های تد ترنر است نه دولت امریکا ؟
——————————————————————————————
بامدادی: ممنون از کامنتت و پاسخها.
لایکلایک