جان پیلجر دربارهی وقایع سریلانکا و تشدید سرکوب اقلیت تامیل در این کشور در مطلبی به عنوان «صداهای دور، زندگیهای بیامید» مینویسد:
… احتمال میدهم، دولت سریلانکا اندرزهای کهن را از استاد مدرن اینکار یعنی اسرائیل آموخته باشد. برای اجرای قتلعام، اول باید مطمئن شوید «تصویرهای تحریککننده» [صحنهی کشتار] به چشم [مردم جهان] نمیآید. [بنابراین] از ورود خارجیها و دوربینهای فیلمبرداریشان به شهرهای تامیلنشین مانند مولیاویکال (Mulliavaikal) که اخیرا توسط ارتش سریلانکا بمباران شده است جلوگیری میکنید و دربارهی 75 نفری که در یک بیمارستان کشته شدند دروغ میگویید که «آنها عمدا توسط یک بمبگذار انتحاری تامیل کشته شدند». بعد خبرنگارها را به یک تور جنگلی میبرید تا چیزی را که در کسب و کار خبر به آن «سرفصل خبر» (Dateline) میگویند به آنها ارائه دهید و سادهدلهایشان را تشویق میکنید تا روایت شما را همراه با دروغهایتان منتشر کنند. غزه یک مدل موفق چنین روشی است.
شما یاد میگیرید تا تعریف کلمهی «تروریسم» را به صورت «یک خطر واقعی جهانی» دستکاری کنید و بنابراین خودتان را همراه با جامعهی بینالمللی (واشنگتن) میکنید تا دولتتان را به عنوان یک دولت مستقل که مورد حملهی (insurgency) شورشیان وحشی و بیفکر قرار گرفته است جا بزنید و بعد که موفق شدید ایالات متحدهی آمریکا و بریتانیا را متقاعد کنید که راستی راستی این شورشیها همان تروریستها هستند، شما دیگر حقانیت تاریخی خودتان را ثابت کردهاید و اصلا هم مهم نیست که دولت شما یکی از بدترین سوابق در زمینهی نقض حقوق بشر در جهان را دارد و تحت عنوان «سریلانکا» خود مجری اعمال تروریستی است.
البته نباید از این حرفها برداشت شود که کسانی که در برابر نابود شدن فرهنگیشان مقاومت میکنند در روشها و شیوههایشان کاملا بیگناه هستند. ببرهای آزادیخواه تامیل (Liberation Tigers of Tamil Eelam) سهم خودشان را از خونریزی و ارتکاب اعمال وحشیانه داشتهاند. اما آنها محصول (و نه علت) بیعدالتی و جنگ طولانیای که به زمانی بس کهنتر از آنها باز میگردد هستند.
سیلان (سریلانکا تحت حکومت بریتانیا) نمونهی کلاسیک سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» (divide-and-rule) بوده است. بریتانیا تامیلها را عملا به عنوان برده از هندوستان به سریلانکا آورد و همزمان به توسعهی یک طبقهی متوسط تحصیلکردهی تامیل همت گماشت تا امورات اجرایی مستعمره را به عهده گیرند. پس از استقلال سریلانکا در سال 1948؛ نخبگان سیاسی جدید در تلاش برای کسب قدرت دست روی حمایتهای قومی و نژادی [در واقع تشدید اختلافهای قومی و نژادی] گذاشتند، در جامعهای که مهمترین اولویتاش میبایست مبارزه با فقر میبود. «زبان» به یک موضوع حساس تبدیل شد. انتخاب شدن دولتی که وعده داده بود زبان سریلانکایی (Sinhalese) را به جای انگلیسی زبان رسمی کشور کند به مانند اعلان جنگ علیه تامیلها بود. معنی قانون جدید این بود: تا سال 1970 تقریبا هیچ تامیلی در شغلهای خدماتی و دولتی باقی نمانده بود و همزمان با محبوبیت «ملیگرایی» در احزاب چپ و راست، تبعیض و شوروش بر علیه تامیلها اوج گرفت.
شکلگیری مقاومت تامیل یا «ببرهای تامیل» با خواست آنها برای تشکیل یک دولت مستقل در شمال این کشور همراه بود. پاسخ دولت، اعدامهای قانونی، شکنجه، ناپدید شدنها و اخیرا استفاده از بمبهای خوشهای و سلاحهای شیمیایی علیه آنها بوده است. در پاسخ، ببرها هم دست به جنایت زدند، بمبگذاریهای انتحاری و آدمربایی. در سال 2002 آتشبس میان ببرها و دولت سریلانکا به تصویب رسید که تا سال گذشته برقرار بود. اما دولت سریلانکا تصمیم گرفت ببرهای تامیل را کاملا نابود کند. شهروندان تامیل وادار شدند [وادارشان کردند] تا به «اردوگاههای رفاه» که توسط ارتش سریلانکا اداره میشود فرار کنند که به صورت سمبلی از «ملتی در بازداشت» درآمدهاند و جایی هم برای فرار از دست خشم ارتش ندارند. این مجددا غزه است.
…
ادامهی متن (متن کامل به انگلیسی) را اینجا بخوانید.
بامدادی | نجواها | یکعکاس | [silent-clicks] |
استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است. |
سلام
مطلب را لینک کردم
——————-
بامدادی: ممنون صادق جان.
لایکلایک
چرا احتمال میدهید از اسرائیل آموخته باشند؟ در کتاب «راه نیرنگ» اثر ویکتور استروفسکی جاسوس سابق اسرائیل میخوانیم که هم نیروهای دولتی و هم نیروهای معارض ببرهای تامیل در اسرائیل آموزش دیدند. زمانی که هیچ کشوری به سریلانکا اسلحه نمیفروخت، آنها هم آموزش میدادند و سازماندهی میکردند، و هم اسلحه ساخت اسرائیل را با سود خوبی به فروش میرساندند.
این کتاب به فارسی ترجمه شده است.
http://www.adinebook.com/gp/product/9644231643/
—————————————————————
بامدادی: من احتمال ندادم. پیلجر نوشته این مقاله رو. احتمالا ایشان هم بیشتر منظورش سمبلیک بوده یعنی منظورش این بوده که نوع رفتار دولت سریلانکا با اقلیت تامیل آدم را به یاد رفتار دولت اسرائیل با مردم غزه میندازه.
ممنون از معرفی کتاب.
لایکلایک
فکر می کنم نمی شود فلسطینی ها( خصوصا اهل غزه) و تامیل ها را با هم مقایسه کرد. سرزمین فلسطینی هااشغال شده و آنها رانده شده اندولی تامیل ها قومیتی دریک کشور بودند که به استقلال رسید و در ضمن پیش از این استقلال و در زمان استعمار همین اقلیت تامیل بودند که برای خودشان و اکثریت سیهالین ترک تازی می کردند و ارباب بودند. سری لانکا که به استقلال رسید مزایا از آنها گرفته شد ( و تردیدی نیست تبعیضهایی هم در موردشان اعمال شد ). در مورد اهالی غزه حتی اگر دست به انتحاری و موشک اندازی بزنند به این دلیل است که چاره دیگری ندارند ولی در مورد تامیل ها که علم استقلال برداشته اند وضع فرق می کند . پس گرفتن خانه و سرزمینی که به ناحق دزیده شده ( و همچنان می شود) با تجزیه طلبی و ایجاد کشوری درون کشور تفاوت دارد. دولت سری لانکا بارها به آنها پیشنهاد تسلیم شدن و عفو عمومی داد ولی آنها قبول نمی کنند. از طرفی همین بریتانیا که از یک طرف سنگ تامیل ها را به سینه می زند از طرف دیگر به ارتش سری لانکا سلاح می فروشد و احتمالا قاچاقچیان سلاح هم برای LTTE همین کار را می کنند. حالا پولش از کجا می اید بماند. چون تامیل ها حتی نیروی هوایی هم دارند. با کدام پول ؟ بجز اینکه از جایی تغذیه می شوند ؟
یکی دیگر از دلایل سرکوب شدید تامیل ها هم هند است که خودش در تامیل نادو 50 ملیون نفر از این نژاد دارد و می داند اگر آنها در سری لانکا سرکوب نشوند وضع در جنوب هند به هم خواهد ریخت و آنها هم استقلال طلب می شوند. همه اینها مثل زنجیر به هم ربط دارد. ولی انچه مسلم است کشتار غیر نظامی و یک مشت زن و کودک و پیرمرد چه در غزه چه در شبه جزیره جفنا یا هر کجای دیگر غیر قابل قبول است.
———————————————————————–
بامدادی: متوجه پیچیدگی موضوع هستم. اتفاقا توی همین مقاله (که من فقط نیمهی اولش رو ترجمه کردم) پیلجر به نقش دولت هند و در واقع دولت ایالتجنوبی این کشور در کمک به حل بحران تامیل در سریلانکا اشاره کرده. در مورد نقش بریتانیا متاسفانه به همون تاریخ استعمار و سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن بر میگرده که میراث شوم همون سیاستها هنوز هم در منطقه اجرا میشه. شاید به فرم دیگری.
در مورد مقایسهی تامیل و غزه، خوب در مثل مناقشه نیست. ولی فکر میکنم منظور پیلجر این بوده که از نظر نوع رفتاری که دولت سریلانکا از نظر تبلیغاتی میکنه (یعنی سرکوب از یک طرف و پروپاگاندای حرفهای از سمت دیگر) و همینطور از این نظر که این مردم جایی ندارن برای فرار و به نوعی زندانی هستند شباهت زیادی بین رفتار دولت سریلانکا با تامیلها و رفتار اسرائیل با فلسطینیهای غزه دیده میشه.
لایکلایک
اتفاقی که در سری لانکا می افتد دقیقا همان داستانی است که در کردستان خودمان روی داد. دولت سری لانکا زبان رسمی کشور را زبان اکثریت ۷۰ درصدی اعلام کرد و اقلیت تامیل٬ سر ناسازگاری گذارد و جنگ داخلیای شروع شد که تا به حال ادامه دارد.
موضوع کردستان از بسیاری جهات شبیه این اتفاق است. البته ماجرای غزه به شکل کنونی اش آن موقع نبود بنابراین نمی توان گفت دولت سری لانکا صددرصد این روش را از روی دست اسرابيل کپی کرده است. شاید بخشی از کار را٬ مثل بمباران روستاهای کرد نشین٬ از روی دست شاهنشاه آریامهر و [جمهوری اسلامی] کپی کرده باشند.
—————————————————————————-
بامدادی: اگرچه شخصا اطلاعی از ابعاد برخورد ایران چه در زمان شاه و چه دوران معاصر با جداییطلبان کردستان ندارم، ولی باور نمیکنم به هیچوجه بشه اون را با رفتاری که سریلانکای امروز داره با تامیلها میکنه مقایسه کرد. همونطور که رفتار کردهای ایران را به هیچ وجه نمیشه با رفتار تامیلها در سریلانکا مقایسه کرد.
لایکلایک
خيلي ساده و مختصر نمايه روشني از اوضاع داده اي .ممنون
لایکلایک