یادم هست چند سال پیش که در یک دورهٔ آموزشی «بین فرهنگی» شرکت کرده بودم یکی از نکاتی که خیلی روی آن تاکید داشتند این بود که وقتی درکشور دیگری کار یا زندگی میکنید با مردم آن کشور و به خصوص آدمهایی که نمیشناسید دربارهٔ فرهنگ و آداب و رسومشان شوخی نکنید و از آن بدتر سعی کنید تا میتوانید از مسخره کردن یا توهین کردن تاریخ، فرهنگ، یا تمدن آنها پرهیز کنید. آن روزها این نکته را شنیدم و به بایگانی سپردم اما به تدریج در گذر سالها درستی و عمق آن برایم ثابت شد. امروز من واقعا به این نتیجه رسیدهام که اگر در کشور دیگری کار یا زندگی میکنم در مراوداتم با آدمهای اهل آن کشور نسبت به تاریخ یا فرهنگشان محتاطتر برخورد کنم. در واقع سعی کنم در گفتار و رفتارم دقت کنم که اختلافهای فرهنگی ناخواسته توهینآمیز تلقی نشود چه برسد به اینکه عمدا و آگاهانه بخواهم نکتهٔ تلخ یا گزندهای را به قصد کنایه یا تحقیر به آنها دربارهٔ خودشان گوشزد کنم.
این محافظهکاری نیست. این در درجهٔ اول نوعی احترام ساده به مردم کشوری است که در آن کار یا زندگی میکنم و در درجهٔ دوم در نظر گرفتن این نکته است که من در آن کشور غریبه و ناآشنا هستم و بنابراین بهتر است مسئولیت نقد فرهنگی را به آدمهای آشنا به تاریخ و فرهنگ همان کشور بسپارم. خلاصه اینکه من در خیابانهای آمریکا دوران بردهداری یا کشتار سرخپوستها را به رخ یک شهروند غریبهٔ آمریکایی نمیکشم یا در اتوبوسهای ژاپن وحشیگریهای ارتش این کشور در آسیای جنوب شرقی در جنگهای جهانی را به یک ناشناس ژاپنی گوشزد نمیکنم.
به صورت کلی، توهین یا تحقیر کردن مردم یک کشور را با کنایه زدن نسبت به تاریکترین گوشههای تاریخشان کار درستی نمیبینم چه برسد که من خود میهمان یا مسافر مردم آن کشور نیز باشم… بنابراین احتمالا میتوانید تصور کنید که از خواندن این سطور از وبلاگنویسی که درک و شعور انسانیاش را میستایم چقدر باید شوکه شده باشم (مطلب عینا و کامل نقل شده و تاکیدها از من است):
حسرت به دلم موند یکشنبه بتونم مثل آدم بخوابم. از سر صبح این ناقوس مزخرف گوشخراش کلیسا شروع میکنه…دنگ دنگ دنگ دنگ …ناهنجار و مزخرف و اعصابخردکن …ول هم نمی کنه. یکبار تایم گرفتم درست نیم ساعت تمام کوبید. د بمیرید همتون. از ممد در رفتم، عیسا حالا نمیکشه بیرون ازم.
بعد این آلمانیها بایدیفالت از حقوق همه مالیات کلیسا برمیدارند!! یعنی باید قیافه منو میدیدید روزی که اولین فیش حقوقم رسید و دیدم کنار هزارجور مالیات دولت و کار و حق بازنشستگی و بیمه و الخ، برداشتند مالیات کلیسا کم کردند!!
کفش آهنین به پا کرده، رفتم دنبال اینکه من عمرن مالیات کلیسا بدم. خلاصه دیدم راه داره و فقط راه بورکراسی اعصاب خردکنی هست، اما افتادم دنبالش. عمرن من یکقرون تو حلق هیچ نهاد مذهبی بریزم. بعد اون روز رفتم شهرداری یک سری فرم پرکنم که من نمیخوام مالیات کلیسا بدم، صد و دوبار تو متن پرسیده آیا من غسل تعمید داده شدم؟ نوشتم بابا من ایرانیام، غسل تعمید نمنه؟ بعد میپرسه چرا نمیخوای مالیات کلیسا بدی؟ جواب روتیناش اینه که چون مسیحی نیستم و الخ، ولی من نوشتم چون دلم نمیخواد به نهاد مذهبی پول بدم، هرچی میخواد باشه.
بعد گفتم اینا تو فرم همه چی از مذهبت میپرسند. از فرم استخدام و ویزا گرفته تا فرم بیمه!!! من هم تو هیچ کدوم این فرمها این سوال را جواب ندادم، هربار هم مسئولان مربوطه گیر که ما خیلی ممنون میشیم اگه دین خودت را ذکر کنی. من هم هربار گفتم آره؟ من خوشحال نمیشم ولی و ننوشتم. بعد دوباره اینجا زنه گیر داد که خب نمی خوای مالیات کلیسا بدی چون مسلمانی؟ گفتم خیر! چون دلم نمیخواد! گفت خب یعنی به مسجد میخوای کمک مالی کنی؟ گفتم خانم! نیگاه نوشتم دلم نمیخواد به هیچ نهاد مذهبی پول بدم. مسجد و کلیسا و کنیسیه و معبد بودایی هم نداره.
بعد چشم و ابرو نازک کرده که من الان تو سیستم میبینم مذهب شما هیچجا ثبت نشده و تو هیچ فرمی ننوشتید مذهبتون چیه. چرا؟ منو میگی؟ دیگه شاکی شدم. گفتم بله! چون آخرینباری که تو این کشور مذهب همه رو به دقت ثبت کردید، یک عده زیادی تبدیل به خاکستر و خاکسترشون تبدیل به صابون شد. ملتفت هستید که با اون سابقه درخشانتون در برخورد با مذاهب دیگر، آدم دلش نخواد شما بدونی مذهبش چیه! یعنی همچین دیگه ساکت شد که فکر کنم تا ده سال دیگه اینجا از من نپرسند مذهبت چیه. راضیام.
.
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آنرا از طریق اشتراک در خوراک آن پیگیری کنید. استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.
دوستداشتن:
دوست داشتن در حال بارگذاری...
Related
چند نکته: یکی اینکه ایشان فرمهایی را که بنا بوده پر کنند پر نکردهاند و احتمالن سیستم در اینگونه موارد پیشفرضاش این است که ایشان مسیحی هستند و بنابراین شکایتی که میکنند در درجهی اول به خاطر تقصیر خودشان بوده است. البته اینکه به کل این پروسه ایراد وارد میکنند، مسئلهی دیگری است که باید از راهش وارد شد، فکر نمیکنم پر نکردن فرمهایی که به هر روی در آن سیستم تعریف شده راه حل خوبی برای این قضیه باشد.
نکتهی دوم اینکه ناقوس کلیسا چه ربطی به مسیح و مسیحیت دارد. کجای عهد جدید حرفی از ناقوس زده که ایشان به مسیح اعتراض میکنند؟!
نکتهی سوم: اگر نسبت به صدای گوشخراش ناقوس حساس هستند، بروند شکایت کنند، فکر کنم بتوانند غرامتی هم از کلیسا بگیرند.
نکتهی چهارم: خوب است آدم وقتی میخواهد خانهای اجاره کند یا بخرد تمام جوانب را در نظر بگیرد و مثلن اگر نمیتواند با بعضی مسائل فرهنگی و غیرفرهنگی یک محیط کنار بیاید، از خیر آن بگذرد و از اول برود جایی که دچار چنین مشکلاتی نشود. در این مورد ایشان بهتر بود نزدیک کلیسا منزل نمیگرفتند تا مجبور نشوند به مسیح که به نظر من خیلی هم دوست داشتنی است، بد و بیراه بگویند.
لایکلایک
البته تا آنجا که مربوط به پیگیری حق قانونی خودشان بوده مشکلی نیست و بسیار هم کار نیکویی است. موافق این نوع نگاه هم نیستم که چون شخصی خانهای در منطقهای اجاره کرده یا خریده باید از حقوق دیگر خودش صرفنظر کند.
تنها مشکل این داستان در برخوردی است که با آن شهروند آلمانی داشت. جنایتهای فاشیسم چه ربطی به آن کارمند داشته؟
لایکلایک
من نگفتم حقوق خودشان را پیگیری نکنند. گفتم هر کاری راهی دارد.
موافق تفتیش عقاید نیستم ولی فکر نمیکنم این مورد چندان مصداق تفتیش عقاید باشد چون اجباری در پر کردن آن فرمها نبوده و کاملن اختیاری بوده است. حدس میزنم این پرسیدن از مذهب برای این بوده که ایشان مثلن اگر مسیحی هستند، لابد از خدمات کلیسا هم استفاده میکنند و نیاز است در قبال آن خدمات، مالیات بپردازند.
بهتر بود ایشان به جای خالی گذاشتن فرمها و برخورد بد با کارمند مربوطه در خود فرمها متذکر این مطلب میشدند که قصد ندارند از خدمات مذهبی خاصی استفاده کنند و حتا بنویسند که این روش را درست نمیدانند. اما اگر خیلی مخالف این فرمها هستند با روشهای کاملن مدنی که زمینهاش در آلمان مهیاست میتوانند بدون بد و بیراه گفتن به کسی پیگیر این قضیه باشند.
در مورد محل زندگی هم حرفم این بود که اگر حوصلهی پیگیری گوشخراشی صدای ناقوس کلیسا را ندارند بهتر است از ابتدا دقت کنند که دچار چنین مشکلی نشوند و ضمنن ناراحتی از صدای ناقوس، اصلن دلیل خوبی نیست که به مسیح توهین کنیم. هر چند ایشان آزادند به مسیح توهین کنند و کسی به جرم سبالمسیح ایشان را مجازات نمیکند ولی آیا این منصفانه و اخلاقی است که حالا که مسیح کاری به کارمان ندارد او را همردیف دیگران کنیم؟
لایکلایک
يعني طرف آلمانيه آدم بوده چيزي بهش نگفته. وگرنه ميتونست برگرده بهش بگه: «اگه كشور ما اينجوريه و خودمون اونجوري، خب شما گه خوردي بلند شدي اومدي اينجا. ميتونستي توي همون كشور خودت بموني».
لایکلایک
به هر حال برخورد توهینآمیز، آدمها را تحریک میکند که واکنشهای تند و توهینآمیز از خود نشان بدهند. میتوانیم تصور کنیم ادامهٔ چنین گفتگویی به کجا میتوانست ختم شود و احتمالا آن آلمانی به عنوان یک کارمند معذوریتهایی هم در برخورد توهینآمیز با اربابرجوع داشته.
لایکلایک
قسمت اول که خوب ایشان بابت اینکه نزدیک کلیسا است و سروصدا دارد قطعا کرایه کمتری بابت ملک پرداخت میکند و چون کسی به زور نگفته آنجا بمان نق زدن ها بیمورد است ولی بقیه مطلب به نظر من کاملا درست بوده و جناب بامدادی چون تم مذهبی دارد اینطور حرفها را بد می داند. به نظر من کلمه به کلمه حرفهای قسمت آخر صحیح است و نویسنده به خوبی از حقوق قانونی که در آن کشور دارد استفاده کرده و مذهب هر فرد یک موضوع کاملا شخصی است و ایشان حق قانونی دارند که از اظهار کردن آن خودداری کنند.
لایکلایک
رعایت این نُرم که شهروندان یک کشور را با نکات منفی تاریخیشان تحقیر نکنیم چه ارتباطی به مذهبی بودن من دارد؟ اینکه مذهب یک موضوع شخصی است کاملا درست و ایشان میتوانست از ظرفیتهای قانونی آلمان (که ظاهرا خیلی هم بالاست به شهادت همین متن) استفاده کند و مذهب خودش را ذکر نکند.
اتفاقا تا آنجا که مربوط به پیگیری و شکایت بود این داستان کاملا خوب پیش رفته و به نظرم حق نویسنده بوده که بخواهد حق قانونیاش را دریافت کند. اما آنجا که بر میگردد و دوران فاشیسم را به آن لحن تند و گزنده توی سر شهروند آلمانی که شخصا هیچ دخالتی در ماجراهای آن دوران نداشته میکوبد زشت و نامناسب میشود.
لایکلایک
من کاری ندارم که شیوهی دقیق برخورد ایشان چطوری بوده است. به هر حال نوشتن یک موضوع در وبلاگ – یا هر فرم مشابه – آنقدر دقیق رفتار شخص را توضیح نمیدهد. ممکن است ایشان کاملا مودبانه برخورد کرده باشند. به این موضوع کاری ندارم.
اما با فرناز موافقام که مذهب شخص به دولت و حکومت ربطی ندارد و پرسش از آن خطایی است قرون وسطایی و توهین برانگیز. حالا اینکه چرا کشور متمدنای چون آلمان همچنان در قرن بیست و یکم چنین میکند، از حوزهی دانش من خارج است. اما اینکه چون فرهنگشان است، پس باید قبول کرد حرف چندان متینای هم نیست.
لایکلایک
بله اتفاقا کاملا با شما موافقم که دلیلی برای ثبت رسمی مذهب یا مسلک شهرودان نمیبینم. حتی بحث من این هم نبوده که چون فرهنگ جایی چنین است و چنان است باید آن را دربست پذیرفت و پیروی کرد. در مورد اینکه نوشتهها رفتار آدمها را دقیقا منعکس نمیکنند هم موافقم اما به هر حال بحث پیرامون این نوشته است.
من فکر میکنم فجایع دوران فاشیسم شصت یا هفتاد سال پیش را به صورت تحقیرآمیز به رخ یک شهروند غربیهٔ آلمانی کشیدن کار درستی نیست. دستکم از این نظر درست نیست که آن شهروند احتمالا هیچ نقش در رویدادهای آن دوران نداشته و نباید به خاطر آن تحقیر شود. بگذریم که اگر این موضوع بین دو آلمانی رخ داده بود باز معنای بیشتری داشت، که البته همان را هم شخصا تایید نمیکنم.
لایکلایک
با شما موافقام که اشاره به آنچه در آلمان نازی رخ داد به یک آلمانی هم سخت دردناک است و هم کم و بیش بیربط.
لایکلایک
خب البته يه نکته هست که بايد در نظر گرفت يک چيزي هست به نام حقوق شهروندي. خب اولاً من از شرايط آلمان آگاهي ندارم و اين که چرا اين ماليات مربوط به کليسا از حقوق همه به صورت ديفالت برداشته شه خب حداقل اين چيزي که من مي بينم مصداق بارز تفحص در امور شخصيه و اين جا من با سولوژن موافقم و مخصوصاً سوالي که آخر سر ماموره پرسيده من باب اين که حالا که نمي خواي به کليسا کمک کني به کجا ي خواي کمک کني حائز اهميته و مصداق بارز تجاوز به امور شخصيه حالا آيا اگه اين فرد مسيحي بود چي؟ بايد حتماً در محضر کليسا اعتراف مي کرد که من نمي خوام اين پول رو به هيچ نهاد مذهبي بدم. آيا اين تفتيش علني تو عقايد شخصي افراد نيست مرحله ي بعدي چيه لابد تطهير روح. و خب اين همون برخورديه که در نهايت خيلي راحت مي تونه به نازيسم منتهي بشه.
زمان شاه اسماعيل در همين مملکت جارچي هايي بودن که تو خيابونا فرياد مي زدن مرگ بر ابوبکر و عمر و هر کسي رو که کمي ضعيف فرياد کي زد رو سر مي بريدن. منتها نهادهاي مدرن اين اجازه رو تو مملکتي مثل آلمان نمي دن ولي مي بينيم که اين نوع گرايشات دوباره جه جوري سر در ميارن
لایکلایک
خوب دوست عزیز راست گفته دیگه. یهودی ها روزی هزار بار همین را به روی آلمانی ها می آورند. ککشان هم نمی گزد. به ما که رسید همه شدند مجسمه پولیتیکال کارتکنس!!
لایکلایک