در نوشتهٔ قبلی سعی کردم موضع ایران را در قبال سرنوشت ناآرامیهای مصر از روی بیانات مقامات عالیرتبهٔ ایرانی استخراج کنم. اما تحولات مصر از جنبهٔ دیگری نیز برای سیاستورزان ایرانی اهمیت دارد: تاثیر آن بر معادلات سیاسی-اجتماعی داخل ایران.
زمینهها و عواملی که منجر به اعتراضات و ناآرامیهای شهری در ماههای بعد از انتخابات ریاستجمهوری اخیر در ایران شد از میان نرفته است و سیاستورزان ایرانی به خوبی میدانند که تا وقتی این زمینهها و عوامل وجود داشته باشد، عقبنشینی طیفهای مختلف معترض از خیابانها به خانهها به معنای پایان ماجرا نیست. در چنین شرایطی تحولات مصر میتواند جان دوبارهای به فرایندهای اعتراضی اجتماعی در ایران ببخشد و طیفهای مختلف موسوم به سبز را از حاشیه به متن فراخواند. اتفاقی که مسلما مورد استقبال ساخت سیاسی حاکم بر ایران قرار نخواهد گرفت.
از منظر یک شهروند ایرانی که میخواهد تحولات مصر را با ایران بسنجد دو دیدگاه زیر وجود دارد:
1- تحولات مصر از نوع انقلابی است؛ شبیه آنچه در انقلاب 57 ایران رخ داد. (یعنی اعتراض به حسنی مبارک همسنگ اعتراض به شاه تفسیر شود)
2. تحولات مصر از نوع اصلاحی است؛ شبیه آنچه به نام جنبش سبز در خیابانهای تهران بعد از انتخابات ریاستجمهوری 88 شکل گرفت. (یعنی اعتراض به حسنی مبارک همسنگ اعتراض به ساخت سیاسی موجود در ایران تفسیر شود)
ساخت سیاسی حاکم بر ایران تمایل دارد تفسیر اول در جامعه شایع شود چرا که چنین تفسیری نه تنها موج اعتراضی جدیدی علیه دستگاه مستقر سیاسی ایجاد نمیکند که به مشروعیت آن به عنوان نظامی که با انقلابی آزادیخواهانه (مشابه مصر آینده) بر سر کار آمده است کمک خواهد کرد. درست به همین دلیل ساخت سیاسی حاکم بر ایران از شیوع تفسیر دوم در جامعه که میتواند به سرعت به کاتالیزوری برای بسیج اجتماعی تودههای معترض تبدیل شود بیم دارد.
اما طیفهای معترض و رهبران جنبش سبز به تفسیر دوم بیشتر علاقه دارند. چرا که مطابق این دیدگاه، جنبش مردم مصر مشابه جنبش سبز ایرانیهاست و به این ترتیب با هزینه کردن از مشروعیت ساخت سیاسی حاکم بر ایران، شأن جنبش سبز را به عنوان پدر معنوی تحولات مصر بالا میبرد و امید تازهای به «جنبش دم در سینه حبس کرده» میبخشد.
طبیعی است که گرایشهای مستقر و معترض تمام تلاش خود را برای «مصادره به مطلوب» برداشت ایرانیان از تحولات مصر میکنند. در همین راستا دنبال کردن واکنشها و موضعگیریهای عالیترین مقامات و فعالان سیاسی ایران چه در داخل ساخت سیاسی و چه در سطوح رهبری اعتراضات با «پدیدهٰ مصر» جالب و آموزنده است.
.
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آنرا از طریق اشتراک در خوراک آن پیگیری کنید. استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.
خب اگر باب مقايسه باشه به نظر من اتفاقي که در مصر در حال وقوعه کوچک ترين شباهتي به انقلاب اسلامي نداره بلکه بيشتر شبيه انقلاب هاي زنجيره ايه که در بلوک شرق در اوايل دهه ي نود افتاد و منجر به بر افتادن کمونيسم در منطقه شد. آيا شبيه جنبش سبزه؟ نه کاملاً. هر چند چندان کم شباهت نيست و از شکل گرفتن اعتراضات حول محور ليبرالي گرفته( بر خلاف انقلاب که گفتمان چپ گفتمان غالب بود) تا نداشتن رهبري متمرکز و تساهل نسبت به مخالفين چيزهايي هست که در اين دو جنبش ديده مي شه. و خب پرداختن به چهار خواسته ي مخالفين مصري هم بسيار جالب خواهد بود و هم چنين منش اصلاحي اون رو بهتر نشون خواهد داد. چيزي که مثلاً در نسخه ي ايرانيش بازگشت به پيش نويس سال 57 قانون اساسي قرار داد
اما در کل من بر اين عقيده ام خيزش هاي اخير خاور ميانه در نهايت به حذف بنيادگرايي و راديکاليسم اسلامي خواهد انجاميد.
لایکلایک