پیروزی مردم مصر بر حسنی مبارک مستبد آن هم درست در سالروز 22 بهمن، حتی اگر بیش از یک تصادف تاریخی نباشد بسیار جالب توجه است. تصور عمق شور و شادی مصریها در این ساعتها کار مشکلی است و من نمیتوانم بیاختیار از خوشحالی آنها شاد نباشم. این است که از طرف من به معترضان مصری: پیروزیتان مبارک.
اما آنچه در این لحظه ذهنم را بسیار به خود مشغول کرده مجموعهٔ وقایع مهمی است که منجر به این شادی شد. به عبارت دیگر آیا میتوانم درک کنم چه اتفاقی در مصر رخ داده است؟
باید صبر کرد و دید چه نظام سیاسیای بر مصر حاکم خواهد شد و رفتار آنرا در عمل و در ماهها و سالهای آینده محک زد. اعتراف میکنم که تا قبل از وقایع اخیر اطلاعات اندکی دربارهٔ مصر داشتم اما رویدادهای اخیر باعث شد که بیشتر دربارهٔ مصر کنجکاوی کنم که نتیجهاش نگاه فعلی من به مصر است که در اینجا خلاصه میکنم:
- نظام حاکم بر مصر که یک نظام «جمال عبدالناصری» است با آمدن حسنی مبارک شروع نشده بود که لزوما با رفتن او بر چیده شود. «حسنی مبارک» نیز مانند «انور سادات» میراثدار نظامی بود که توسط عبدالناصر بنیاد گذاشته شده بود و ارتش در «راس امور» وظیفه حفظ و بقای این «نظام» را عهدهدار بود.
- این نظام به تدریج (ولی در طول چندین دهه مخاصمت) به یک همزیستی استراتژیک با اسرائیل و آمریکا رسید که در دوران حسنی مبارک به دقت پیگیری شد و در واقع به اوج خود رسید. تا جایی که مصر بعد از اسرائیل به دومین کشور مورد حمایت آمریکا تبدیل شد. حمایتهایی که البته فقط به حوزهٔ سیاسی ختم نمیشد و مهمترین دریافت کننده کمکها همان «ارتش» مصر بود. ارتشی که شاید حرف اول و آخر را در مصر عبدالناصری میزند.
- قبل از شدت گرفتن اعتراضات در هفتههای آغازین سال 2011، اختلاف بین سران ارتش و حسنی مبارک بر سر دوران بعد از حسنی مبارک در حال شدت گرفتن بود. هم حسنی مبارک و هم سران ارتش می دانستند که با توجه به شرایط جامعه و همین طور وضعیت سنی و جسمی مبارک، دوران زمامداری وی رو به اتمام است. به خصوص سران ارتش تمایلی به برنامهٔ مبارک برای جانشین کردن فرزندش «جمال مبارک» نداشتند.
- با شدت گرفتن اعتراضات مردمی علیه شخص حسنی مبارک، ارتش مصر که در درجهٔ اول وظیفهٔ حراست از نظام سیاسی مصر را داشت، با علم به «پاییزی» بودن دوران مبارک و همینطور مخالفت با ادامهٔ آن توسط فرزندش به این نتیجه رسید که رو در روی مردم معترض قرار نگیرد. چرا که سران ارتش میدانستند مدت زمان زیادی به پایان دوران مبارک باقی نمانده است و این مساله حتی بدون اعتراضات هم برای آنها روشن بود.
- سران ارتش خواهان تغییر ساختار سیاسی مصر نبوده و نیستند. به عبارت دیگر «ارتش باید در راس امور باقی بماند».
- سران ارتش میدانستند و میدانند که امنیت اسرائیل و منافع آمریکا در منطقه نباید به خطر بیافتد چرا که هر گونه تهدید جدی امنیت اسرائیل به خاطر ایجاد بحران یا تغییر نظامی سیاسی در مصر میتواند تبعات جدیای مانند واکنش شدید (حتی نظامی) علیه مصر در پی داشته باشد.
- با توجه به بندهای گفته شده، ارتش (و متحدانش در اسرائیل و آمریکا و …) به این نتیجه رسیدند که اگر چه رفتن مبارک اجتنابناپذیر است اما باید آرام و بدون تغییر نظام سیاسی انجام شود.
- بهترین حالت راضی کردن مردم به ادامهٔ حضور مبارک تا پایان دورهٔ فعلی ریاستجمهوریاش بود. به این ترتیب میتوانستند زمان کافی برای انتقال قدرت (و نه تغییر ساختار قدرت) در مصر فراهم کنند.
- اما مردم اصرار داشتند مبارک همین حالا برود. به دلایل مختلف (که شرح آن به جای خودش) مبارک و عدهای از سران ارتش نگران بودند رفتن ناگهانی مبارک منجر به ایجاد خلأ سیاسی و در نتیجه از کنترل خارج شدن اوضاع شود. آنها میخواستند فرایند رفتن مبارک به تدریج انجام شود تا کنترل گذار به دوران بعد از مبارک را در دست داشته باشند. این تردیدها منجر به این شد که مبارک دیشب اعلام کرد استعفا نمیدهد. اما در طول کمتر از 24 ساعت، شرایط عوض شد.
- مردم کوتاه نیامدند و حضور خود را تشدید کردند. ارتش یا باید از ماندن مبارک حمایت میکرد و منفعلانه ادامه میداد و خطر از کنترل خارج شدن اوضاع را به جان میخرید (اوضاع به دست مردم میافتاد و در نتیجه ممکن بود ساخت نظامی موجود به خطر بیافتد)، یا باید مردم را سرکوب میکرد (که بازی بسیار خطرناکی میبود و میتوانست منجر به نابودی نظام سیاسی و عواقب دیگر شود) و یا مبارک را برکنار میکرد (مردم را راضی، کنترال اوضاع را در دست و متحدان را آرام میکرد)
- بعد از برگزاری اجلاس ویژه شورای فرماندهی ارتش بدون حضور مبارک، تصمیم به عزل وی گرفته شد و به او ابلاغ گردید. با توجه به شرایط، مبارک صلاح را بر این دید که اندکی آبرو برای خود باقی بگذارد و به صورت محترمانهتری استعفا دهد.
- روزها و هفتههای آینده روزهای سرنوشتسازی خواهند بود. بدون تردید بازیگران اصلی عرصهٔ سیاسی مصر (ارتش، اسرائیل و آمریکا) حداکثر تلاش خود را خواهند کرد تا تغییر نظام سیاسی در مصر رخ ندهد. شاید عدهای از معترضان مصری به همین راضی باشند. اما هستند عدهای که به دنبال تغییر واقعی ساخت سیاسی در مصر هستند. باید دید تضاد این دو گروه اصلی به کجا منجر خواهد شد.
همانطور که گفتم این خلاصهٔ نگاه فعلی من به وقایع مصر است. شاید نگاه شما با نگاه من بسیار متفاوت باشد. این است که میتوانیم گفتگو کنیم و شکی نیست که واقعیت همیشه حیرتانگیزتر از آن است که ما میپنداریم…
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آنرا از طریق اشتراک در خوراک آن پیگیری کنید. استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آنرا از طریق اشتراک در خوراک آن پیگیری کنید. استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.
Autocracy is going to be finished in Egypt and there are two alternatives: Theocracy or Democracy.
As per my understanding, you think that democracy in Egypt means living under US or Israeil influence or control. Therefore, there is only one option for the Egyptians: Theocracy which looks more interesting to you in comporison with western societies.
I personally believe that Modernity in the west (political aspect) is the best subsitute for any dictatorship government
لایکلایک
How can be so sure that the future of Egypt is either a Theocracy or Democracy? Isn’t it highly likely to be another form of dictatorship; for instance military dictatorship with some democracy facade?
لایکلایک
البته اگر مردم ميدان تحرير رو ترک مي کردن احتمالاً بهد همون ديکتاتوري نظامي منتهي مي شد اما با توجه به اين که مردم ميدان رو ترک نکردن و به همون دليل شماره ده شما و اين که با توجه به اين مورد که ارتش به علت شرايط متزلزلش و تمرد احتمالي نيروهاي رده پايين تر تو اين ساختار سياسي به شدت متزلزل مصر دست يه چنين کاري بزنه احتمالاً ارتش باز هم بازنده ي بزرگ ماجراست
لایکلایک
شاید. البته این رو در نظر داشته باشید که تعداد آدمهایی که در میدان تحریر جمع شده بودند هرگز از نیم میلیون نفر تجاوز نکرد و این تعداد آدم «قدرتی» که بخواد رژیم مستقر را به خطر بیاندازه نداشتن. مبارک رفت چون با ارتش دچار اختلاف شده بود و آمریکا و اسرائیل هم با ارتش بودند. ارتش در مقابل مردم نایستاد چون هدف مشترک داشتن: رفتن مبارک.
به هر حال اگر ارتش تصمیم به سرکوب مردم میگرفت اوضاع خیلی فرق میکرد. چون رخ نداده بهتره در موردش فکر هم نکنیم.
لایکلایک