من حامی نظام هستم و در انتخابات شرکت خواهم کرد

موضوع انتخابات یا به قول بعضی از دوستان که تاکید دارند آن‌را داخل گیومه بگذارند «انتخابات» مدت طولانی‌ست که ذهنم را به خود مشغول کرده. طبعا اولین و مهم‌ترین دغدغه‌ام هم این بوده که در انتخابات شرکت کنم یا خیر؟ اگر چه مدت‌هاست تصمیم گرفته‌ام در انتخابات شرکت کنم، اما فرصت نشده بود آن‌طور که دلم می‌خواهد درباره‌اش بنویسم ولی با توجه به نزدیکی انتخابات مجلس دیگر جایی برای تعلل نیست و بهتر است نظرم را بگویم، شاید روی یک نفر تاثیر بگذارد. حرف‌هایم را به صورت فهرستی می‌گویم:

۱) من شرکت در انتخابات را تبلیغ نمی‌کنم. اگر چه شاید نوشتن این پست خودش نوعی تبلیغ شرکت در انتخابات باشد. هدف من از نوشتن این پست این است که فرایند ذهنی‌ای را که برای تصمیم به شرکت در انتخابات طی کرده‌ام شرح دهم. شاید فرایند مشابهی به شمای احیانا مردد کمک کند که به سمت رای دادن یا ندادن تصمیم سیستماتیک‌تری بگیرید.

۲) انتخابات را موضوع چندان مهمی نمی‌بینم. انتخابات را روزی برای تعیین سرنوشت ملت نمی‌بینم، بلکه بیشتر روزی برای خوانش چیدمان قدرت در جامعه می‌بینم. در واقع انتخابات پیش از آن‌که چیزی را تعیین کند، بیشتر چیزی را می‌خواند. نگاهم جبرگرایانه است؟ تا حدی شاید، اما به هر حال نمی‌توانم بر این نکته تاکید نکنم که انتخابات قرار نیست منجر به تغییر ساختار در سیستم سیاسی کشور شود. در نتیجه اهمیت روز انتخابات را بیشتر از روزها و ماه‌های منجر به انتخابات نمی‌بینم. روزها و ماه‌هایی که طی آن‌ها موازنه قدرت در جامعه یا دست کم در الیگارشی حاکم آرام آرام تغییر می‌کند و به نقطه‌ای می‌رسد که برایند آن در روز انتخابات خوانده خواهد شد (ولی در آن روز تغییر نخواهد کرد).

۳) قبلا توضیح داده‌ام که در شرایط عادی روی‌کرد ما نسبت به ساخت سیاسی موجود می‌تواند یکی از این حالت‌ها باشد (۱) حمایت و طرف‌داری بدون نقد جدی، (۲) ضدیت و رویکرد براندازانه، (۳) انفعال و بی‌تفاوتی و یا (۴) حمایت کلی اما داشتن نقد جدی و نشان دادم که چطور در شرایط رادیکالیزه عرصه برای گزینه (۴) کاهش می‌یابد و افراد وادار می‌شوند به گزینه‌های (۱) الی (۳) اکتفا کنند. به این ترتیب منتقدان مصلح دیروز وادار می‌شوند به طرف‌داران، براندازان یا بی‌تفاوت‌های امروز تبدیل شوند.

(۴) من فکر می‌کنم شرایط امروز حاکم بر جامعه ایران و همین‌طور سیستم سیاسی تا حد زیادی رادیکالیزه شده است. یعنی عرصه برای حامیان منتقد نظام کم شده است. به این ترتیب، بخش بزرگی از منتقدان حامی نظام به ناچار به منفعلان، حامیان و یا براندازان تبدیل شده‌اند. در این‌جا البته مفهوم حامی یا برانداز به معنای کسی نیست که عملا و رسما و علنن در راستای حمایت یا براندازی وارد صحنه شده باشد بلکه بیشتر به معنای نوعی نگرش ذهنی است که شخص نسبت به سیستم سیاسی دارد. کسی که می‌خواهد نظام سیاسی سر به تنش نباشد و ریشه‌کن شود و یا کسی که می‌خواهد ساخت سیاسی سرجای خودش بماند و اگر چه در شرایط فعلی امکان نقد آن به صورت جدی وجود ندارد، اما هنوز به صورت کلی خواستار حفظ و بقای آن است. چرا فضای سیاسی جامعه رادیکالیزه شده است؟ دلایل آن می‌توانند متعدد باشند اما به هر حال بدون در نظر گرفتن این دلایل، آن‌چه مشاهده می‌کنم وضعیتی است که در آن عرصه فعالیت و حضور برای منتقدان حامی نظام کم شده و این تعریف من از شرایط رادیکالیزه است.

(۵) من نمی‌توانم منفعل یا بی‌تفاوت باشم. این به خصوصیت‌های شخصی من باز می‌گردد که خواه ناخواه دغدغه‌‌اش را دارم و نمی‌توانم به خودم بقبولانم که «هر چه شد شد» و «همه سر و ته یک کرباس هستند» و «همه چیز علی السویه است». برای من شرایط تحریم یا جنگ با شرایط غیر تحریم و صلح فرق می‌کند. برای من افزایش آزادی‌های اجتماعی و حقوق شهروندی با شرایط بسته‌تر اجتماعی فرق می‌کند و غیره پس بی‌تفاوت نیستم. از آن طرف اگر چه ذاتا آدمی هستم شکاک و حتی شاید بدبین، اما نسبت به تحولات اجتماعی و سیاسی در ایران که در نتیجه کنش فردی من (و ما) ایجاد شود دلسرد نیستم، پس منفعل هم نمی‌توانم باشم.

(۶) حالا که شرایط رادیکالیزه شده و باید انتخاب کنم و در عین حال نمی‌توانم منفعل یا بی‌تفاوت باشم تنها چاره‌ام این است که بین «حمایت از نظام» و یا «براندازی نظام» یکی را انتخاب کنم. به دلایل مختلف من گزینه «حمایت از نظام» را انتخاب می‌کنم. اولا که من فکر می‌کنم نظام سیاسی در ایران علی‌رغم آسیب‌های جدی‌ای که به مشروعیت آن وارد شده است، هنوز مشروعیت سیاسی و حقوقی دارد. ثانیا این‌که شرایط ایران را بسیار خاص می‌بینم و زهر تحریم‌ها و خطر جنگ را به گونه‌ای می‌بینم که سرنوشت بخش بزرگی از مردم ایران را به سرنوشت ساخت سیاسی (یا همان نظام) گره زده است و از آن‌جا که طرفدار نظریه «کمترین عارضه و خطر برای عموم مردم» هستم باز هم به انتخاب گزینه «حمایت از نظام» متمایل می‌شوم.

(۷) اگر من حامی نظام هستم (و منفعل هم نیستم) پس برای من چاره‌ای نمی‌ماند جز آن‌که در راستای تقویت نظام (دست کم به معنای کلی آن و نه لزوما تقویت قسمت‌های قابل نقد آن) حرکت کنم. من فکر می‌کنم حضور مردم در انتخابات به افزایش مشروعیت آسیب دیده نظام کمک می‌کند و در نتیجه ارکان آن‌را تقویت می‌کند. به اعتقاد من نظام تقویت شده بهتر می‌تواند ثبات و پایداری و امنیت را در کشور فراهم کند و به صورت کلی بهتر می‌تواند از بحران‌های جدی تحریم یا تهدید عبور کند.

(۸) پس آیا من وجود زندانیان سیاسی، حجاب اجباری و اقتدارگرایی در عرصه سیاسی و اجتماعی، ارتجاع فرهنگی، فساد اداری، نخبه گریزی و ضعف مدیریت را در لایه‌های مختلف نظام فراموش کرده‌ام؟ خیر. اما همان‌طور که گفتم در شرایط رادیکالیزه فعلی چاره‌ای جز این نمی‌بینم که به یک حامی نظام تبدیل شوم (ولی موقتا) و امیدوار باشم که این دوران رادیکال به سرعت سپری شود و با بازگشت شرایط عادی‌تر به فضای سیاسی جامعه بتوانم نقش سیاسی مورد علاقه‌ام یعنی «حامی کلی نظام اما منتقد جدی آن» را مجددا عهده‌دار شوم.

 شما چه تصمیمی می‌گیرید؟ ییشنهاد می‌کنم شما هم از خودتان این سوال‌ها را بپرسید و ببینید موضع شما چیست. به هر حال این حق شماست که به هر نتیجه‌ای که می‌خواهید برسید و تصمیم به مشارکت یا تحریم انتخابات یا «انتخابات» بگیرید. شاید گزینه نهایی فقط دو حالت باشد (رای بدهید یا ندهید) اما مسیرهای بسیار متنوعی برای رسیدن به این یا آن گزینه وجود دارد. ممکن است شما منفعل یا بی‌تفاوت باشید و رای ندهید یا بدهید. ممکن است شما مخالف نظام باشید، اما به دلایل دیگر حاضر شوید در انتخابات شرکت کنید. در هر حال چیزی که برای من و شما باید مهم باشد این است که فرایند ذهنی‌یی که ما را به این یا آن نتیجه می‌رساند اندیشیده و سنجیده باشد.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

نویسنده: bamdadi

A little man with big dreams.

44 دیدگاه برای «من حامی نظام هستم و در انتخابات شرکت خواهم کرد»

  1. من حامی «نظام» جهانی و سازمان‌های بین‌المللی (سازمان ملل، سازمان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، …) هستم و در تحکیم آن‌ها می‌کوشم و از تصمیم‌های آن‌ها (از جمله فشارها و تحریم و احتمالا حمله نظامی(!؟) ) حمایت می‌کنم. البته نقدهای جدی هم دارم اما چون فضا رادیکال شده است عرصه برای نقد بسیار محدود شده است. البته من به تحریم و تهدیدها نقد دارم و آن‌ها را فراموش نکرده‌ام اما موقتا از همین نظام حاکم (که عامل و باعث همین موارد است) حمایت می‌کنم و امیدوارم این دوران رادیکال به سرعت سپری شود. [البته در این مجموعه استدلال از این فرض که «حمایت» من از نظام حاکم و جابر باعث تقویت آن و تحکیم مواضع‌اش و احتمالا منتهی شدن به عملی کردن گزینه‌هایی مثل حمله نظامی شود طرف‌نظر می‌کنم، شاید برای رفع عذاب وجدان] (بامدادی عزیز، شاید این کامنت کمی برایت سنگین بیاید، سعی کردم در نقش دوست، نااستواری منطقی و نتیجه عملی حرفت را آینه‌ای باشم)

    لایک

    1. آرش حق با شماست. این طور که شما استدلال مرا بازنویسی کرده‌اید آن‌را خیلی هولناک می‌کند. اما در نظر داشته باشید که کسی در جامعه بین‌المللی زندگی نمی‌کند. منظورم این است که جامعه بین‌المللی یک وضعیت یا شخصیت حقوقی است و در نتیجه کمی غریب است که بخواهیم به عنوان یک شهروند جامعه بین‌المللی تصمیم سخت براندازی یا حمایت را بگیریم. از طرف دیگر ما در این کشور زندگی می‌کنیم و بسیار طبیعی است که سرنوشت خودمان را به شدت گره خورده با اتفاقاتی که در آن و بر آن می‌گذرد ببینیم.

      لایک

      1. چه‌طور در جامعه بین‌الملل زندگی نمی‌کنیم؟ چرا نشود گفت که همین نظم نصف و نیمه و ناعادلانه حاکم صلح و آرامش نسبی‌ای در جهان برقرار کرده که من و شما در آن زندگی قابل تحملی داریم؛ که با استناد به وضعیت رادیکال یا باید حامی و تقویت کننده آن باشیم یا مخالف و نهایتا برانداز آن؟ به‌نظرم تاثیر (یا حتی امکان تعبیر به) براندازانه بودن عملی مثل وارد نشدن به بازی «انتخابات» در شرایط فعلی بیشتر از آنی نیست که حامیان مطلق نظم حاکم جهانی به هر نقد و مقاله من و شما به این نظام منتسب می‌کنند که این نقدها به دنبال براندازی نظامی است که نبودش به دنیایی سراسر خونریزی و جنگ (حتی اتمی) می‌انجامد. آن‌طور که من می‌بینم استدلالت و اصرار به ترساندن از جنگ به عنوان نتیجه رای ندادن و تقویت نکردن نظام (نظامی که حاکمان فعلی‌اش به‌خاطر منافع مقطعی و گروهی‌شان یا بی‌تدبیری‌هایشان یکی از دو تیغه فعال قیچی تنش و جنگ‌طلبی است) از جنس همان استدلالی است که می‌گوید از «جامعه جهانی» و مثلا تحریم‌ها حمایت کنید چون نظام تقویت شده بهتر می‌تواند ثبات و پایداری و امنیت را در جهان فراهم کند و به صورت کلی بهتر می‌تواند از بحران‌های جدی عبور کند و جلوی جنگ را بگیرد!

        لایک

        1. منظور من مستقیما بود. کسی به صورت مستقیم زیر نظر جامعه بین اللملی زندگی نمی کند. آدم ها از وقتی متولد می شوند تا حدود ۴ یا ۵ سالگی (دست کم) نیازمند مراقبت شدید پدر و مادر و اطرافیان خود هستند. این باعث می شود که عشق به هم گروه یا هم قبلیه یا هم شهری یا هم کشوری به صورت طبیعی در آدم ها رشد کند. درست است که تفکرات مدرن با رویکرد جهان وطن هم در سده های اخیر شکل گرفته اند اما این ها بیشتر لایه های آرمانی و الیت جامعه هستند تا نیروهای اصلی اجتماعی.

          خلاصه این که رابطه «من» نوعی با کشور ایران به مراتب پررنگ تر و جدی تر و عمیق تر از رابطه «من نوعی» با سیستم جهانی و جامعه بین اللملی است. برای همین هم نقدی که می کنید را وارد نمی بینم.

          لایک

  2. بسیار خوب اما دو نکته میماند که باید به آن کمی اندیشید
    1_ در حوضه ی بین المللی : مشروعیت بخشی ما به حاکمیت او را در رفتار گستاخانه و ماجراجویانه ی بین المللی جری تر کرده و این احساس حمایت درونی ازنظام او را مصمم تر از گذشته میکند به در پیش گرفتن لجاجت و پیش بردن فضا به فضای جنگ و تحریم بیشتر.
    2- در حوضه ی داخلی هم که حساب مشخص است . آرای مردم پشتوانه ای است برای سرکوب بیشتر مخالفان و فشار بیشتر به مردمی که چهارچوبی غیر از چهارچوب مقبول نظام برای زندگی خود برگزیده اند(حجاب، دنیای آزاد اطلاعات….)
    اما چرا ؟ عرصه ی سیاست عرصه ی زور است نظام میداند که در داخل زورش به مخالفان و ناراضیان میچربد (به واسطه ی امکانات و قدرت) اما در خارج چنین نیست بر این اساس بسیاری از رفتارهای خارجی ایران جنبه ی خوراک تبلیغاتی برای داخل را دارد شما ببینید در موضع جهانی حکومت با مخالفان خود مذاکره میکند(حتی باج میدهد) اما در موضوع داخلی به هیچ وجه حتی حاضر به معامله هم نیست …حرف بسیار و حوصله اندک

    لایک

    1. ۱) من اعتقادی ندارم که حاکمیت ایران (به غیر از معدود موارد قابل نقد) در عرصه بین‌المللی رفتار گستاخانه یا ماجراجویانه داشته است. در مطلب

      «چگونه باید با ایران تعامل کرد» (ترجمه از من)
      https://bamdadi.com/2012/02/15/%da%86%da%af%d9%88%d9%86%d9%87-%d8%a8%d8%a7%db%8c%d8%af-%d8%a8%d8%a7-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%aa%d8%b9%d8%a7%d9%85%d9%84-%da%a9%d8%b1%d8%af%d8%9f/

      به خوبی نشان داده شده که رفتار ایران گستاخانه و ماجراجویانه نبوده است (از وقایع تندروانه سال‌های بعد از انقلاب بگذریم که قابل نقد و بحث هستنذ ولی خوب کدام کشور را بر اساس شرایط آشوب ماه‌های بعد از انقلابش داوری می‌کنند؟). کمی منصف باشیم و ببینیم رفتار چه کشورهایی در منطقه گستاخانه و ماجراجویانه است. ایران یا رقبای منطقه‌ای (و جهانی) این کشور در خاورمیانه؟

      ۲) چرا آرای مردم پشتوانه سرکوب بیشتر باید باشد؟ آیا نظام دچار بیماری سادیسم است که بی‌هوده هزینه بپردازد و همین‌طوری بی‌دلیل مردم را سرکوب کند؟ سرکوب از وضعیت ضعف ناشی می‌شود و تقویت نظام عرصه را برای تقویت گفتمان‌های معتدل‌تر باز می‌کند.

      لایک

        1. من شک ندارم. اطمینان دارم که حاکمیت دچار هیچ سادیسمی نیست و حرکت هایش در راستای سود و زیاد سیاسی و منافع گروهی انجام می شود. آزار دادن مردم بی دلیل هیچ سودی برای حاکمیت ندارد.

          لایک

  3. سلام دوست عزیز.
    اول از همه ببخشید که کامنتم طولانی میشه. اگر باعث بسته شدن وبلاگم نمیشد توی وبلاگم جواب میدادم. دوم هم اینکه اگر جایی لحن من تند شد ببخشید. چون واقعاً من در طول این سالهایی که مخاطب وبلاگ شما هستم توقع من از شما خیلی بالا رفته. شما رو یک وبلاگ‌نویس منطقی٬ باهوش و با دلایل متین و متقن میدونستم. اما راستش این مطلب رو حتی دوست دارم باور نکنم که شما نوشتید!
    من مدت زیادی هست که وبلاگت رو میخونم و معمولاً هم تحسینت کردم. اما اینبار متأسفانه از مطلبت خوشم نیومد. نه به ای خاطر که باهاش مخالفم. بلکه به دلیل اینکه دلایلی که بر شمرده بدی رو منطقی نمیدونم.
    دیدگاهی که مطرح کردی، دقیقاً همون دیدگاه من هست، متنها تا سال 88. یعنی تا سال 88 من کاملاً به همین دلایلی که گفتی موافق شرکت در انتخابات بودم. اما اینبار اوضاع فرق کرده. چرا؟ عرض میکنم.
    1_ بنده هم مثل شما در کل بیشتر حامی نظام هستم تا برانداز. ولی شما یه نکته رو خیلی خیلی ساده فراموش کردید و یا چشمتون رو روش بستید، و اون اینکه این انتخابات ربطی به «نظام» نداره. بلکه این انتخابات رو یه گروه خاص سیاسی داره برگزار میکنه، خودش هم داره توش شرکت میکنه به تنهایی، و صرفاً میخواد به کمک این شبه انتخابات پروژه‌ی خودش٬ یعنی حذف جناح رقیب و تک حزبی شدن نظام رو کامل کنه. من نمیدونم چطور شما یک مرتبه اینقدر ساده نگر شدید که رأی دادن رو حمایت از نظام تعریف میکنید٬ در حالی که بخش بزرگی از نظام در زندان هستند و اکثریت نظام از نظام اخراج شده‌اند!!!

    2ـ فرمودید انتخاب شما بین حمایت از نظام٬ و براندازی نظام هست. من با این هم کاملاً مخالفم. چه بسا نتیجه در عمل برعکس هم باشه! من مطمئن هستم که شما بیش از امثال خاتمی و هاشمی حامی نظام نیستید. شرکت نکردن در این انتخابات به معنای غلتیدن در گرداب براندازان نظام نیست. این تعبیر (ببخشید که اینقدر صریح میگم) ناشی از نشناختن ساختار سیاسی و حزبی ایران هست. تا قبل از این پرچم تحریم در دست گروه‌هایی مثل سلطنت‌طلب‌ها بود. اما این بار اوضاع خیلی فرق کرده.

    3ـ سعی کردید بحث شرکت در انتخابات را به تحریم‌ها و جنگ و غیره مرتبط کنید. متأسفانه در این موضوع هم نوعی ساده‌انگاری وجود داره٬ که مثلاً ما اگر در انتخابات شرکت کنیم امریکا و غرب به خاطر پشتیبانی مردم از حکومت دیگه تضعیف میشن و تحریم‌ها رو بر میدارن و جنگ هم نمیشه و غیره. این یه ساده‌انگاری وحشتناکی توش هست. توی گوگل پلاس هم یه بار به شما این رو گفتم.
    امریکا و غرب نه دست از اهدافشون بر میدارن٬ نه شرکت در انتخابات رو به معنی حمایت سفت و سخت مردم از نظام میدونن. پس در نتیجه شرکت در انتخابات اونها رو مجبور میکنه فشار رو بر مردم (و غیر مستقیم به نظام) افزایش بده. بهترین راهش هم تحریم اقتصادی هست. شما که فکر نمیکنید امریکا از تأثیرات مخرب تحریم اقتصادی بر مردم آگاه نیست؟! میدونه! خوب هم میدونه! و دقیقاً هدف این هست که اونقدر فشار بر مردم زیاد بشه که دیگه حامی این توده‌ی بی‌شکلی که نظام رو خورده و در کمال تعجب شما بهش میگید نظام نباشن.
    ضمن اینکه از طرف دیگه وقتی مردم توی انتخابات شرکت کنن٬ این به قول شما نظام دچار این توهم میشه که همه قبولش دارن٬ و سیاست‌های خودش رو با اراده‌ی بیشتر ادامه میده. کدوم سیاست‌ها؟ تنش‌آفرینی در سیاست خارجی٬ حذف همون منتقدین حامی نظام که شما میخواین جزو اونها باشید (‍!!!)٬ ادامه‌ی سرکوب روزنامه‌ها و بستن فضا و در نتیجه رادیکالیزه‌تر شدن فضا. یادتون که نرفته؟ توهم ناشی از راهپیمایی‌هایی مثل 9 دی و 22 بهمن باعث شد که حلقه‌ی به قول شما نظام اونقدر تنگ شد که دیگه برای علی مطهری هم جایی توش نبود!!! من نمیقهمم چطور شما اینقدر ساده انگار شدید!

    در کل به نظر من شما میخواید که رأی بدید! وگرنه این دلایلی که گفتید به نظر من هیچ توجیهی برای شرکت در انتخابات نیست و بلکه برعکس! شرکت در انتخابات در جهت عکس این مواردی که گفتید عمل میکنه!

    لایک

    1. ممنون از کامنت شما. نه طولانی نیست و شما لطف دارید که وقت می‌گذارید.

      ۱) ببینید من قضیه رو توی پست زیاد باز نکردم و فقط روی وجه بیرونی انتخابات تاکید کردم. انتخابات به نظر من در لحاظ درون سیستمی هم کاملا معنا دار است. ما شاهد اختلاف‌های عمیق و جدی (و حیاتی!) در داخل اردوگاه موسوم به اصول‌گرا هستیم و من به وضوح معتقدم یکی از این گروه‌های صلاحیت بیشتری برای اداره کشور دارد و به هیچ‌ عنوان دوست ندارم قدرت «آن‌یکی» را در حال افزایش ببینم. دست بر قضا این انتخابات به خاطر رقابت بسیار جدی و شدید این دو گروه انتخابات بسیار سالم و معناداری خواهد بود. من به عنوان یک اکتور سیاسی به هیچ روی نمی‌خواهم در شرایط فعلی دست روی دست بگذارم و اجازه افزایش قدرت «آن‌یکی‌ها» را بدهم. این‌بار در مجلس.

      ۲) من نگفتم کسی که در انتخابات شرکت نکند برانداز است. دوست عزیز گزاره‌های شرطی را برعکس نکنید. من گفتم راه‌های مختلفی برای استدلال کردن در جهت رای دادن یا ندادن وجود دارد و من یکی از آن‌ها را به سمت رای دادن شرح دادم. راه‌های دیگر هم هست.

      ۳) به هر حال نمی‌توانیم منکر این شویم که یک انتخابات گسترده کار تبلیغاتی و جنگ روانی علیه ایران را دشوارتر می‌کند. مسملا این همه چیز نیست ولی به هر حال عامل مهمی است.

      لایک

    2. امیر مسعود عزیز به نظر شما این سایت هک نشده؟! این نوشته ها با مطالب قبلی کاملا در تضاد هستند، اگر فهمیدی که هک شده اینجا بنویس تا ما هم با خبر باشیم.

      لایک

    3. موافقم .
      :
      »
      …در کل به نظر من شما میخواید که رأی بدید! وگرنه این دلایلی که گفتید به نظر من هیچ توجیهی برای شرکت در انتخابات نیست و بلکه برعکس! شرکت در انتخابات در جهت عکس این مواردی که گفتید عمل میکنه!

      …»

      لایک

  4. در عوض شرکت نکردن در انتخابات باعث میشه این گروهی که از نظر شما نظام هستند٬ و به نظر من نیستند٬ مجبور شوند که حرف مردم را بشنوند. شاید مجبور شوند با منتقدین حامی نظام کنار بیایند. منتقدینی که مرزشان رسیده به علی مطهری!!! من اطمینان دارم اگر ترس از سردی انتخابات نبود علی مطهری هرگز تأیید صلاحیت نیمشد. و اطمینان دارم اگر بحث تحریم جدی‌تر از این بود نظام امروز حداقل با خاتمی سعی میکرد وارد مذاکره بشه. اما چون امید داره که بتونه فضای تحریم رو بشکنه نه تنها باهاش وارد مذاکره نمیشه٬ که شرایط حداقلیش رو حتی نمیشنوه! اصلاً عکس‌العملی نشون نمیده! و روز به روز هم فضا بر خلاف اون چیزی که شما میخواید رادیکال‌تر میشه.
    متأسفم. ولی غیر منطقی‌ترین مطلبی که توی وبلاگ ما خوندم و ساده‌نگر ترینش همین مطلب بود. متأسفم.

    لایک

    1. درباره همان رقابت بین دست کم دو جناح بزرگ فکر کنید. مطمئن باشید قدرت‌مندتر شدن یکی از این جناح‌ها شرایط حاکم بر کشور را به مراتب بسته‌تر خواهد کرد.

      لایک

  5. من یکی شرکت نمیکنم . چون این نظام با رای من هیچ کاری نداره . چه رای بدیم چه ندیم کسی رای میاره که خودشون میخوان

    لایک

    1. توی این بحث به درون انتخابات پرداخته نشده و فقط به صورت کلی بحث حمایت از «نظام» مطرح شده. حالا که شما مطرح کردید در نظر داشته باشید که این انتخابات به خاطر رقابت جدی دست کم دو گروه بزرگ سیاسی بسیار سالم و واقعی خواهد بود. به عبارت دیگر، رای شما مهم است و شمرده خواهد شد چون هر دو جناح خیلی حواسشان به آن دیگری هست!

      لایک

  6. مدت طولانی‌ست که دنبال نکردن این وبلاگ ذهنم را به خود مشغول کرده است، این نوشته باعث شد با خیالی آسوده این وبلاگ را آنساب کرده و اکانت پلاس مربوطه را هم آنفالو کنم.

    لایک

  7. اساسا فلسفه انتخابات ایجاد تغییر است به وسیله مردم، ولی عملا ما در این انتخابات چه چیزی رو می تونیم تغییر بدیم؟
    و سوال اصلی اینه که انتخاباتی که قراره فقط یک نمایش سیاسی باشه و نه یک انتخابات آیا شرکت کردن تو این انتخابات درسته و یا نه؟
    نمایندگانی یک دست و منفعل که قراره تو این انتخابات به مجلس راه پیدا کنند ضمن اینکه هیچگونه تفاوتی با مجلس قبلی نخواهند داشت.
    ببینید در زمان مجلس گذشته چه اتفاقاتی افتاد ولی دریغ از یک ذره تحرک و نتیجه این بی تحرکی ها چیزی جز وضعی که الان از لحاظ سیاسی و اقتصادی گریبان گیر ما شده نیست.
    و سوال اینجاست که آیا باید در این انتخابات شرکت کرد؟

    لایک

    1. من معتقد نیستم که همه چیز آن طور که شما می گویید یک دست است و ما چیزی را نمی توانیم تغییر دهیم.

      این جا توضیح داده ام:

      https://bamdadi.com/2012/03/01/%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%AA-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%85-%D9%88-%D9%85%D8%B9%D9%86%D8%A7%E2%80%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%AF-%D8%A8%D9%88/

      لایک

  8. رای ندادن نه الزاما به معنیه بی‌تفاوتیه و نه تلاش‌های براندازنده.
    رای دادن هم الزاما به معنی حمایت از نظام نیست.
    رادیکال بودن شرایط قبول، اما هنوز می‌شه به رای ندادن به عنوان یک انتقاد نگاه کرد مثلا از زبان «حامی منتقد».

    لایک

  9. آخه تو کی هستی که درباره تحریم یا عدم تحریم حرف بزنی
    یک جیره خور چطور میتونه درباره این مسائل حرف بزنه
    ما افتخار میکنیم ضد نظام فاسد اسلامی هستیم

    لایک

  10. جناب بامدادی،
    اگر این نظام مقدس و عزیزت روزی ورزگاری سقوط کنه (که دور از انتظار نیست) آن وقت باز هم پایبند نظامت خواهی بود؟ یا ببخشید رنگ عوض میکنی؟ خودت هم خوب میدونی عده ای از همین حامیان نظام به دلایل اقتصادی دم از حمایت میزنند. تا وقتی دلارهای و رانت های نفتی است و عده ای راضی از حقوق مادی شان از این نماد بی عدالتی و ظلم حمایت میکنند.

    امیدوارم کسری نفت صادراتی ایران را جبران کنند تا شیر حیات شما هم بسته بشه.
    (جهت رعایت امنیت از پراکسی استفاده کردم)

    لایک

  11. واقعا باعث تاسفه! چرا باید به یک نظام زورگو و سرکوبگر مشروعیت بخشید؟؟؟ این حرفها و توجیهات رو تا دو سال قبل قبول داشتم ولی الان ؟؟؟ با این همه اتفاقی که افتاده ؟؟؟چشمهامون رو ببندیم ؟؟؟ اصلا آیا این انتخاباته ؟؟ آیا ما انتخابی داریم ؟؟ مثلا الان باید بریم به مطهری رای بدیم ؟؟ یادمه آخرین باری که تو انتخابات شرکت کردم بعدش با باتوم و گاز اشک آور ازم پذیرایی شد. از روی دوستم با ماشین رد شدن .خیلی از دوستهام تو زندان شکنجه شدن و… که خودتون بهتر می دونین. فکر میکنم هنوز خاطرات اون هدایایی که گرفتم رو فراموش نکردم که برم به این نظام مشروعیت بدم و نکته ی مهم اینکه این نظام ثابت کرده اصلا به رای و نظر مردم اهمیتی نمیده و در واقع خودش مشروعیت سر خوده و نیازی به کسی نداره… یه نکته ی مهم اصلا از شما انتظار نداشتم…

    لایک

  12. خیلی بی شرمی.. الان که برگشتی ایران به نفعت شده که موافق رژیم بنویسی…
    یه نگاهی به نوشته های دو سالی که نبودی بنداز.. گرچه تو کلا همیشه یه محافظه کاری بودی ولی دیگه این نوشته ات دیگه حال به هم زن بود….

    لایک

  13. … دروغگوی … , … توی … … ننه ی … ت, تو داری می گی اطلاعات جاسوسی غلط بوده ؟ خود … ت توی همین وبلاگ و گوگل ریدر ننوشتی که در انگلیس هستی ؟ … … به … تو و اون … … … تون که این مدلی دروغ میگید. … …

    لایک

  14. من با فحاشی به شیوه این دوست بالایی مخالفم. از طرفی من هم خوب به یاد دارم که در گوگل ریدر مرحوم، یادداشتهایی از بامدادی دیده ام که در باره ی اقامتش در بریتانیا بوده است. پس من هم موافقم که او در مورد اقامتش در ایران دروغ میگوید.
    ولی متوجه نمی شوم چرا این دوست بالایی … آقای بامدادی را مورد عنایت قرار داده است، مگر اینکه …. ایشان را در رابطه با دروغگویی او مقصر بدانیم.
    حرمتها را پاس بداریم

    لایک

  15. منم با فحاشی مخالفم ولی اینم می دونم که بعضی وقتا، خوندن بعضی حرف ها و دیدن بعضی عکس العمل های آدم ها اونقدر به آدم فشار میاره که حتی اگه ننویسی تو دلت به طرف می گی.. حالا هر کسی با ادبیات خودش! …

    لایک

من همه‌ی کامنت‌های وارده را می‌خوانم. اما ‌لطفا توجه داشته باشید که بنا به برخی ملاحظات شخصی از انتشار و پاسخ دادن به کامنت‌‌هایی که (۱) ادبیات تند، گستاخانه یا بی‌ادبانه داشته باشند، یا (۲) در ارتباط مستقیم با موضوع پستی که ذیل آن نوشته شده‌اند نباشند و یا (۳) به وضوح با نشانی ای‌میل جعلی نوشته شده باشند معذور هستم. در صورتی که مطلبی دارید که دوست دارید با من در میان بگذارید، از صفحه‌ی تماس استفاده کنید. با تشکر از توجه شما به بامدادی.