این سناریوی کلاهبرداری (scam) در نزدیکی منزل ما برای یکی از همسایهها رخ داده است. بیشتر طرحهای کلاهبرداری از الگوهای تثبیت شده و «امتحانپسداده» استفاده میکنند. با آشنایی با این الگوها شاید بتوانیم احتمال اینکه کلاه سرمان برود را کم کنیم (شاید!).
نکته: در این سناریو دو کلاهبردار و یک قربانی در خروجی یک بزرگراه نقش دارند و هدف اخاذی از قربانی است. همین طرح کلاهبرداری با تغییراتی میتواند در موقعیتهای دیگر و با اهداف دیگر اجرا شود.
طرح کلاهبرداری «اخاذی در بزرگراه»
شرکتکنندگان: کلاهبردار اول (اولی)، کلاهبردار دوم (دومی)، قربانی
محل: یک دوربرگردان نه چندان شلوغ در یک بزرگراه شهری ، طرفهای آخر شب.
هدف: اخاذی پول از قربانی بدون درگیری و خشونت
شرح:
ساعتی از شب گذشته، کلاهبردارها یک دوربرگردان نسبتا خلوت در یک بزرگراه را انتخاب میکنند. یکی از آندو در مسیر داخل دوربرگردان کمین میکند و دومی در بزرگراه قبل از خروجی دوربرگردان مستقر میشود و خودروها و سرنشینهای داخل آنرا زیر نظر میگیرد. او در جستجوی خودرویی تکسرنشین است که نوع آن و چهره راننده هم مناسب کلاهبرداری تشخیص داده شود.
پس از انتخاب قربانی، به اولی که در دوربرگردان مستقر شده علامت میدهد. همانطور که قربانی در حال پیچیدن در دوربرگردان است (و دید خوبی هم ندارد و سرعت ماشین هم کم است) اولی خودش را با آینه ماشین میکوبد و فریاد بلندی میزند. راننده با تصور اینکه با فردی تصادف کرده توقف میکند و از ماشین پیاده میشود. در همین لحظه دومی هم سر میرسد و شلوغ میکند که ای داد و بیداد چه شد … یا ابوالفضل و غیره. بعد هم به قربانی میگوید که آدم خیلی خوبی است که در نرفته و واقعا انسانیت به خرج داده و غیره. اولی هم در تمام مدت وانمود میکند دست یا پایش شکسته و با صدای بلند آه و ناله میکند. دومی قربانی را متقاعد میکند که وضعیت اولی ناجور است و باید حتما او را به بیمارستان برسانند. قربانی که دستپاچه شده است قبول میکند. توی راه اولی دست یا پا یا شکمش را که قبلا رنگ کرده به نشانه کبودی نشان میدهد (با همکاری دومی) و دومی هم کم کم قضیه را بزرگ میکند که این آقای راننده آدم شریفی است و به خاطر تو نگه داشته و فرار نکرده. حالا اگر شکایت نکنی بهتر است و برای این آقا دردسر درست نکن. بازداشتش میکنند و تا پای این آدم به بیمارستان برسد برایش پرونده جنایی تشکیل میدهند و به خاطر انسانیت هم که شده نگذار این مرد شریف آبرویش به خطر بیفتد. کم کم داستان به سمتی میرود که اولی رضایت دهد مقداری پول بابت هزینه درمان و گچ بندی و خسارتی که به او وارد شده از قربانی بگیرد و در عوض خودش به کمک دومی به بیمارستان بروند تا به این ترتیب دردسری برای قربانی ایجاد نشود. قربانی در این لحظه حتی اگر به کل داستان شک هم کرده باشد به خاطر فرار از دردسر حاضر میشود چند صد هزار تومان به آنها بدهد تا از دستشان خلاص شود.
در همین رابطه: مواظب باشید کیف پر از پول کلاه سرتان نگذارد
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آنرا از طریق اشتراک در خوراک آن پیگیری کنید. استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.
اخه صهيونيستها به شما چه مربوطه شما از اين مغازه قهوه نخر بعد هم اگر دلت براي فلسطيني ها ميسوزه برو فلسطين زندگي كن نسخه هم براي ديگران نپيچ اكثر اين تروريست وادمكشها همين … هستن
لایکلایک