درسته که در برزخ شخصی به سر میبرم، اما اخبار ایران به هر حال در زندگیام حضور داره و خواه ناخواه بهش فکر میکنم. جمعبندی اطلاعات و اخبار ایران و منطقه و ایجاد طرحی معنادار ازشون کار سادهای نیست. از یه طرف به نظرم واضحه که تحریمها روی ایران تاثیر جدی گذاشته و خواهد گذاشت و اثراتش رو به شکلهای مختلف میبینیم و بیشترش رو هم در آینده خواهیم دید. از طرف دیگه احساس میکنم بعضی از وقایع یا نشانههایی که نشان از موفقیت تحریمها دارند نیز کاذب هستن. شاید یکی از مهمترین این نشانهها سقوط ارزش ریال و نرخ برابری آن با دلار باشه. بخش قابل توجهی از تحریمهای اعمال شده علیه ایران با هدف محدود کردن دسترسی ایران به دلار (و یورو) اعمال شدن. به احتمال زیاد واقعا هم در نتیجهی این تحریمها، دسترسی ایران به ارز محدودتر شده و ایران برای تامین نیازهای ارزیاش چهار راهکار داره:
۱) از روشهای مختلف برای دور زدن تحریمها استفاده کنه و سعی کنه ارز مورد نیازش رو به شیوههای غیرمتعارف تامین کنه. مثلا فروش نفت با پرچم کشورهای دیگه، فروش قاچاقی نفت از طریق کانالهای عراق و غیره.
۲) نیاز خود به ارز را کاهش دهد و همزمان سیاست ریاضتی ارزی پیشه کند (ارز کمتر مصرف کند). مثلا واردات کالاهای غیراساسی را کاهش دهد، معاملهی پایاپای کند یا از ارزهایی مثل دلار یا یورو استفاده نکند و غیره.
۳) مانع از فرار ارز از کشور شود و حتی ورود ارز به کشور را تشویق کند. (در این مورد پایین مینویسم)
۴) از ذخایر ارزی خود استفاده کند.
به نظرم منطقیه که ایران (۱) هر چهار استراتژی را به صورت همزمان دنبال کنه و فرض میکنم با عملیاتی شدن تحریمهای ارزی علیه ایران (یا با پیشبینی رخ دادن اونا حتی از ماههای قبل)، همهی این استراتژیها همزمان در دستور کار الیت سیاسی قرار گرفته باشه. طبعا اتخاذ این چهار استراتژی موفقیت حکومت رو در تامین نیازهای ارزی کشور تضمین نمیکنه ولی میتونه تاثیر منفی تحریمهای ارزی را تا حدی مهار کنه یا به تعویق بندازه. اما سوال اینه که این سیاستها چقدر موفق هستن؟ بنا به برخی تحلیلها ایران هنوز بیش از ۶۰ میلیارد دلار ذخیرهی ارزی داره. پس ارز کافی برای پاسخگویی نیازهای کشور تا شاید حدود یک سال دیگه وجود داشته باشه. اما اگر ارز کافی وجود دارد، پس چرا دولت/حکومت (۱) برای کنترل بهای ارز و کنترل ارزش ریال دخالت نمیکنه؟ به نظرم تلاش میکنه، منتها این تلاش لزوما در راستای کاهش قیمت ارز نیست. چون ذخایر ارزی محدوده و محدودیت برداشت از آن خود به خود روی بهای ارز تاثیر میگذاره. دلیل دیگرش هم میتونه این باشه که افت ارزش ریال به استراتژی ۳ کمک میکنه. یعنی باعث ورود ارز بیشتر به ایران میشه و انگیزه برای خروج ارز رو کاهش دهد. این البته در کنار محدودیتهای قانونی برای خروج عمدهی ارز از کشور عمل میکنه.
اما سوالی که برام مطرح میشه اینه که اگه بهای ریال در برابر دلار بیشتر از حد واقعیاش سقوط کنه چه اتفاقی میافته؟ یعنی فرض کنیم ارزش ریالی هر دلار قبل از تحریمها ۱۰۰۰ تومان بوده باشه و الان ۲۰۰۰ تومان شده باشه اما به صورت کاذب ۳۰۰۰ تومان یا بیشتر بشه. منظورم از کاذب، یعنی با دخالت عوامل غیررسمی ولی وابسته به الیگارشی حاکم بر ایران بهای ارز بالاتر از آنچه که هست بشه. این کار دو نتیجهی مثبت داره:
یکی این که تاثیر تحریمها بر ایران به مراتب جدیتر به نظر خواهد رسید و این میتونه لابیهایی که برای تحریمهای بیشتر علیه ایران فعالیت میکنن را تضعیف کنه. درسته که این لابیها معذوریت اخلاقی خاصی در رابطه با اعمال تحریمهای فلج کننده بر ایران ندارن، اما در صورتی که ایران نشون بده که در حال بیچاره شدنه، اون وقت دیگه نمیتوانن (یا سختتر میتونن) ارادهی سیاسی برای اعمال تحریمهای بیشتر علیه ایران ایجاد کنن. با این کار ایران زمان میخره. حالا با این زمان میخواد چکار کنه بحث دیگهایه (تحولات داخلی یا منطقهای میتونه زمان بر باشه، به سود یا زیان ایران) اما نکته اینجاس که ایران نباید از کانالهای رسمی اعلام کنه که بیچاره شده. چون آنوقت افکار عمومی داخلی یا خارجی تفسیر متفاوتی از اون میگیرن و حتی میتونه روی قدرت چانهزنی ایران هم به شدت تاثیر منفی بذاره. اما وقتی این صدای «تحریمها ما را بیچاره کرد» از روشهای غیررسمی اما گویا از نظر اقتصادی (مثلا ارزش ریال) اعلام بشه اون وقت معناش اینه که تحریمها اصلا روی حکومت تاثیری نداشته و فقط داره مردم رو بیچاره میکنه. تشدید تحریمهایی که روی حکومت تاثیری نذاشته ولی مردم رو بیچاره کرده کار دشوارتریه (از نظر بسیج سیاسی).
تاثیر مثبت دیگهی بالا بردن کاذب ارزش دلار اینه که ورود ارز به ایران تشویق میشه. من نمیدونم این مساله چقدر عملی شده باشه، اما همانطور که از دور و نزدیک از چندین نفر از بچههای مقیم خارج از کشور که درآمد ارزی دارن شنیدم، «الان وقتشه که دلار بفرستیم ایران» چون با این قیمت بالای دلار در ایران میشه سرمایهگذاری خوبی انجام داد (مثلا روی ملک). پس بالا رفتن قیمت بالای دلار میتونه نه تنها نرخ فرار ارز از کشور رو کاهش بده، بلکه حتی میتونه باعث بشه ارز بیشتری به کشور وارد بشه.
از طرفی بازی با قیمت ارز تاثیرات منفی هم داره. مثلا کسب و کارهایی که مرتبط با واردات هستن. باید چند نکته رو در نظر داشته باشیم. اولا که به نظر میرسه بخش بزرگی از واردات و صادرات کشور حالت انحصاری داره (در انحصار نهادهای وابسته به حاکمیت) هست و تجار خرد نقش کلیدیای ندارن. ثانیا در صورت نیاز همیشه میشه از کانالهای غیررسمی به آن دسته از تجاری که به صورت شخصی یا صنفی قدرت لابی دارن ارز دولتی داد. تاثیر منفی قیمت بالای ارز روی اقشار دیگه هم خواهد بود ولی مادامی که کالاهای اساسی در ایران در دسترس عموم باشه، بازی با قیمت ارز روی تودههای مردم در داخل کشور تاثیر چندانی نخواهد گذاشت. یا دست کم تاثیری که حکومت نتونه مهارش بکنه رو نخواهد گذاشت. بالا رفتن قیمت ارز بیشترین ضربه رو به دانشجویان خارج از کشور (در واقع به خانوادههاشون در ایران که پشتوانهی مالیشون هستن) میزنه به خصوص که ظاهرا دیگه ارز دانشجویی در اختیارشون قرار نمیگیره (به غیر از اونهایی که بورسیه هستن). اما متاسفانه سرنوشت این گروه برای تصمیمگیرندگان سیاسی در ایران احتمالا چندان مهم نیست و جنبهی حاشیهای داره. به خصوص که این گروه هم امکان اعتراض به شیوهای که حکومت نتونه مهارش بکنه رو ندارن.
ممکنه بگین بالا رفتن قیمت ارز روی بنگاههای تولیدی یا روی اقتصاد کشور به صورت عمومی تاثیر منفی میذاره. مسلما اینطور خواهد بود. اما با توجه به شرایط تحریم، به نظرم تصمیمگیرندگان سیاسی کشور (۱) دو رویه رو در پیش گرفتن: اولا سعی کردن تا حد امکان شریانهای اصلی اقتصادی رو انحصاری کنن و توی دست خودشون یا عوامل وابسته به خودشون نگه دارن و ثانیا سرنوشت شریانهای فرعی اقتصادی کشور براشون چندان مهم نیست (دست کم در کوتاه مدت).
از طرف دیگه این تز کلی رو باید در نظر داشته باشیم که در ایران جناحهای مختلف رقیب در قدرت حضور دارن که هر کدوم سعی میکنن با بازی روی مسائل کلیدی (فرض کنید قیمت ارز) بهرهبرداری سیاسی کنن (اگر چه برای پیدا کردن مصداقهاش باید خردهسیاست ایران رو دنبال کنیم). این تز اولا به ما میگه که سیستم سیاسی حاکم بر ایران آنطور که خیلی از نیروهای اپوزیسیون مایل هستند نشون بدن یک سیستم دیکتاتوری همگن نیست که مثلا توش یک فرد یا گروه هر کاری دلش خواست بتونه انجام بده. از طرف دیگه نباید فراموش کنیم که علیرغم همهی این تضادها و رقابتهای درونی، هنوز وزنهی اصلی قدرت به سود جناحیه که به نظرم سیاست خارجه، برنامهی هستهای و خیلی از سیاستهای کلان و راهبردی کشور را رهبری میکنه. تعامل ایران و آمریکا شاید یکی از کلیدیترین این سیاستها باشه که بسیاری از کنشها و واکنشهای ایران (چه در داخل و چه در منطقه) را هم باید در همون راستا تفسیر کرد. موضوعی که نه تنها روی سرنوشت سیاسی ایران در منطقه بلکه روی سرنوشت سیاسی گروههای رقیب داخلی هم تاثیر جدی میذاره. تحولات سوریه، نقش ایران در عراق، بازی ایران و ترکیه، بازی ایران و مصر، بازی ایران و عربستان، بازی ایران و اسرائیل و خیلی از بازیهای دیگر را هم باید در همین راستا ببینیم. تحلیل همهی این بازیها شاید غیرممکن باشه، اما اولا تشخیص بردارهای اصلی و ثانیا زیر نظر گرفتن شاخصهای مهم (مثلا وضعیت سوریه که به نظر میرسد دست ایران در آن قویتر از آنچه قبلا به نظر میرسید هست و فعلن به حالت آچمز رسیده. در موردش باید جدا صحبت کنیم) میتونه روشنگر باشه.
(۱) آیا در ایران اصولا تصمیمگیریهای کلان گرفته میشه یا همه چیز به صورت گلهای و فلهای و بدون فکر انجام میشه؟ من فکر میکنم هر دو. یعنی توی خیلی زمینهها اکتورهای پراکنده بسته به منافع گروهی و آنی خودشون تصمیم میگیرن و اجرا میکنن. اما در عین حال توی برخی زمینهها تصمیمگیریها به صورت مرکزی و راهبردی انجام میشه. حالا اینکه این مراکز تصمیمگیری کیا هستن و نقش واقعیشون چقدره رو من نمیدونم و دست کم برای این بحثی که اینجا میکنم مهم هم نیست. شما بسته به اینکه موضعتون چیه اسمش رو از میون یکی یا چند تا از اینا انتخاب کنید: دولت، رهبری، سپاه، الیت سیاسی حاکم بر کشور، مافیای رانتخوار سیاسی و اقتصادی، رژیم ایران یا غیره.
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آنرا از طریق اشتراک در خوراک آن پیگیری کنید. استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.
تحلیل شما ۲ تا محور کلیدی داره که هر ۲ تاش بنظرم محل تردیده:
۱- اول اینکه اگه نشون داده بشه ایران بیچاره شده از طریق سقوط دلار، خارجی ها کمتر سعی میکنن تحریم ها را سخت تر کنن. بنظرم کاملا بر عکس هستش! اتفاقن تا وقتی که تحریم ها اثر محسوسی نگذاشته بود کارشون سخت بود برای مجاب کردن دیگران. اونا خودشون صریحا میگن که تحریم ها به مردم هم فشار میاره و ما متاسفیم ولی خوب تقصیر دولتشونه! درحالیکه واضحه که دوست دارن به مردم فشار بیاد تا اون حدی که حکومت مجبور بشه عقب بشینه (حالا یا به خاطر راهپیمایی و شورش مردم یا حتا به خاطر به خطر افتادن منافع همون الیت سیاسی که الان وارد فعالیت های اقتصادی کلان شدن). پیش فرض غربی ها اینه که اکثریت مردم ایران نمیتونن از یه حدی فقیر تر و با رفاه کم زندگی کنند. بر خلاف مردم عراق
۲- محور دوم میگه که اگه دلار گرون باشه ورود دلار به کشور بیشتر میشه. من خودم الان خارج از کشور هستم و دارم به این قضیه جدی فکر میکنم که آیا پس اندازم را به ریال تبدیل کنم یا نه. ولی مشکل اینکه سرمایه گذاری تو شرایط پایدار توجیه پذیره نه شرایط به شدت متلاتم فعلی ایران. یعنی من یا امثال من از خودشون میپرسن اگه یک ماه دیگه قیمت شد ۴۰۰۰ تومان چی؟ درحالیکه من الان با ۳۰۰۰ تومان تبدیل کردم! پس دست نگه میدارم. مخصوصا افرادی مثل من که سرمایه دار یا تاجر نیستیم و قدرت ریسک پذیری پایینی داریم و فکر میکنم منظور از نوشته شما هم همین افراد بود.
لایکلایک
با نظر پیگیر کاملاً موافقم ، بعلاوه اینکه بیش از 80 درصد تصمیمات در ایران شکمی و خرکیه ، اروپا و آمریکا(رومی ها)هیچوقت نمی خواهند ایران پا بگیره ، مسئولین بی کله و بی سوادمو هم مدام کاه توی آخور دشمن می ریزند در صورتیکه چند سال پیش باید آمریکا را بر می زدند تا الان اینطور یکه و تنها گوشه رینگ گیر نمیفتادیم.
لایکلایک
در موافقت با کامنت بالا از دید من هم تشدید تحریمها بنفع سیاست خارجی و منافع بین المللی دشمنان ایران است و به آنها اجازه می دهد دربرابر فشار اسراییل برای حمله نظامی گزینه امن تر تحریم را پیش بکشند. گزینه های غرب و زمانبندی آن نامحدود نیست و اگر نتوانند نشان دهند که تحریم موثر است گزینه بدتر یعنی جنگ را باید از اسراییل قبول کنند. و حالا پس از این تظاهرات بازار سریعتر و مصمم تر در سمت تحریم ها حرکت خواهند کرد تا تعهد خود را به منافع و لابی قوی اسراییل با ریسک کمتری ثابت کنند. همه هم قبول دارند که تحریمها قرار نیست یک شبه موثر واقع شوند (تا همینجایش هم سورپریز شدند از سرعت واکنش داخل ایران حتی اگر به اشتباه) و حالا اجماع بر سر تحریم یک سوپاپ اطمینانی برای همه بازیگران مخالف ایران فراهم خواهد آورد.
پیشبینی من این است که برای مدت طولانی تحریم ها سخت تر ادامه خواهند داشت و چیزی که از دولت خواهیم دید بیشتر واکنشی خواهد بود برای کنترل روانی و امنیتی . در بسیاری از عرصه های دیگر که دولت امکان و زمان مدیریت اجتماعی،اقتصادی و سیاسی بهتر را داشت دست به دامان ابزار روانی و امنیتی شد که عملا کار را بدتر کرد چه رسد به مدیریت تحریم های همه جانبه. شاید بهترین وضعیتی که بشود برای آینده ایران درنظر گرفت چیزی بین کوبا و عراق است: حداقل مبادلات جهانی، فقر عمومی همراه با پشتیبانی دولت (حذف رایانه ها متوقف شد).
لایکلایک