مطلب زیر توسط یکی از دوستان (آقای ابراهیم) در گفتگویی که از طریق ایمیل داشتیم ارسال شده است که با کمی ویرایش در قسمت «به قلم دیگران» منتشر میکنم. سعی کردهام لحن نوشتاری گوینده تا حد امکان حفظ شود و ویرایش محدود به نقطهگذاری و نیمفاصله و از این دست باشد. توجه داشته باشید که انتشار این نوشته در بامدادی به معنای موافقت یا مخالفت من با نکات و نظرات مطرح شده در آن نیست. در صورتی که پاسخ یا نکتهای دارید همینجا به صورت کامنت مطرح کنید، ابراهیم به شما پاسخ خواهد داد. چنانچه شما هم نوشتهای دارید که به هر دلیلی دوست دارید اینجا منتشر شود برایم بفرستید تا در قسمت «به قلم دیگران» منتشر کنم.
آقای حسن روحانی را از زمانی که دبیر شورای امنیت ملی بود میشناسم. آدم وزینی است و موضعگیریهایش او را در ردیف محافظهکاران معتدل خردگرا و نزدیک به اصلاحطلبان قرار میدهد. من تا به حال از ایشان هیچ نکتهی منفی و یا رفتار نامناسبی مشاهده نکردهام. البته او سالهاست که در حاشیه به سر میبرد و ما شناخت زیادی از او نداریم ولی بنا به مواردی که ذکر شد، من از او خوشم میآید. موضعگیریهای خوبی دارد. به نظرم به عنوان یک عنصر فرهنگی از نظر پارامترهای سیاسی و اجتماعی و نیازهایی که مردم ما به ویژه مردم متوسط شهری و طبقات تحصیل کرده در فضای اجتماعی امروز دارند نسبت به آقای قالیباف ارجحیت دارد. اما خیلیها میگویند از نظر اقبال عمومی شانس زیادی ندارد. ۱- چنانچه در روزهای آینده در یک ائتلاف ضروری و البته بسیار محتمل، فرضا آقای عارف به نفع روحانی کنار برود، در آن صورت شانس موفقیت روحانی بیشتر خواهد شد. ۲- چنانچه بزرگان اصلاحطلب مانند آقایان خاتمی و هاشمی هم از روحانی اعلام حمایت کنند شانس موفقیت او بازهم بیشتر خواهد شد. اما قالیباف یک مدیر اجرایی خوب است. همه اقدامات خوب او را در کلان شهر تهران دیدهاند. در دوران او نه فقط تهران به یک شهر زیبا و تمیز تبدیل شده است، بلکه در این شهر به توسعهی زیرساختهای شهری هم توجه جدی شده است. قالیباف اهل حرف نیست، اهل عمل است زیرا میداند برای اینکه در اذهان مردم جلوه کند (یا بر اساس باورهای دینی و میهنی به وظیفهاش عمل کند)، نیازی به آوازهگری ندارد. مشک آنست که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید! یا به قول سعدی،
هنر بیار و زبان آوری مکن سعدی … چه حاجت است بگوید شکر که شیرینم
البته در این خصوص کمی توضیح لازم است. یک شهردار خوب الزاما یک رئیسجمهور خوب نیست. او در مقام شهردار پایتخت از قدرت ابتکار و آزادی عمل فراوانی برخوردار است. در حالیکه در مقام رئیسجمهور با محدودیتهای فراوانی مواجه است که او هم اکنون با آنها مواجه نیست. بخش زیادی از ثروتهای جامعه در تهران متمرکز شده است که این امر میتواند زیربنای محکمی برای موفقیت یک شهردار باشد. او در این شهر به راحتی میتواند از مردم پول بگیرد (فرضاً تراکم بفروشد) و دوباره آن را برای همین شهر هزینه کند. اما در مقام رئیسجمهور نمیتواند این کار را انجام دهد. درآمد او محدود و مشکلات کشور نامحدود است. او باید بتواند با درآمد محدود مشکلات و نیازهای نامحدود جامعه را به بهترین نحو مدیریت کند. او اگر شهردار نیویورک هم بشود شاید شهردار موفقی باشد. پول فراوانی به دست میآورد و حاتموار خرج میکند. امروز هیچکس او را به افزایش تورم متهم نمیکند، در حالیکه مالکینی که امروز به قیمت گزاف تراکم میخرند، فردا آن را با چند برابر قیمت به نیازمندان جامعه میفروشند. اگر محاسبات آماری درستی در کار باشد معلوم خواهد شد که چه میزان از افزایش قیمت مسکن و به تبع آن اجاره بهاء ناشی از فروش میلیاردی تراکم توسط شهرداری ناشی شده است. و البته این سیاستی است که در چند سال گذشته توسط شورای شهر با اعضای محافظه کارش اعمال شده و شهردار همسو با آنان نیز اجرا نموده است. اینگونه سیاستها سیاست مناسبی برای یک کشور در حال توسعه زیر فشار تحریم و همراه با توزیع نابرابر ثروت و درآمد سرانه و رشد اقتصادی نازل نیست. متأسفانه نگاه شورای شهر و شهردار کنونی در شهری مانند تهران که فقط ۱۰ درصد جمعیت کشور را شامل میشود ولی درصد بالایی از ثروت کشور در آن متمرکز شده است، مانند مدیر یک هتل پنج ستاره میباشد که با پولی که از مشتریهای پولدار میگیرد، خدمات خوبی هم به آنها ارائه میدهد. غافل از اینکه همهی شهروندان تهرانی، مسافران هتل پنج ستاره نیستند. مردم زیادی در این شهر زندگی میکنند که از رفاه، آسایش و آرامش مناسب و درخور شأن انسانیشان برخوردار نمیباشند و از بد حادثه در این شهر گرفتار شدهاند.
ما را فکند حادثهای ورنه هیچگاه … گوهر چو سنگ ریزه نیفتد به برزنی
میخواهم بگویم این سیاست، سیاست جوامع سرمایهداری است که اعمال آن برای جامعهی ایران عوارض دارد و فیدبک آن تشدید چالشها و بحرانهای اقتصادی موجود است. فقط حسنش این است که در اذهان، از آقای شهردار یک مدیر موفق میسازد. تصور نشود که من با زیباسازی شهر و چیزهای مشابه آن مخالفم، بلکه فقط یک سوال دارم و آن این است که: من نوعی مستأجر، وقتی مجبور شوم از شهر زیبای تهران که به همت جناب شهردار و با صرف میلیاردها تومان پولی که به صورت غیر مستقیم از جیب من نوعی پرداخت شده، به خاطر افزایش سرسام آور اجاره بهاء خارج شده و به مناطق حاشیهای با استانداردهای سکونتی بسیار نازل رانده شوم، آنوقت این همه فضای سبز و گل و گیاه تهران به چه درد من میخورد؟
تهران امروز به پایتختهای کشورهای پیشرفتهی اروپایی شبیه است، در حالیکه اگر یک قدم از تهران دورتر شویم دیگر هیچ چیز اینجا با هیچ چیز آن جا شبیه نیست. در هر صورت اگر آقای قالیباف بخواهد با این ذهنیت و با این نگرش رئیسجمهور شود، رئیسجمهور موفقی نخواهد بود. مگر آنکه او با شایستگیهای ذاتیای که دارد با استفاده از مشاوران آگاه و کارآمد بتواند مشکلات کشور را به درستی مدیریت کند.
از همهی اینها که بگذریم بار فرهنگیای که آقای روحانی دارد، آقای قالیباف ندارد. او تکیهگاه محکم و استواری برای نیازهای فرهنگی و اجتماعی جامعهی امروز ایران نیست. در مواردی هم از او بداخلاقیهایی مشاهده کردم که خوش آیندم نبوده است. ولی از روحانی چنین بداخلاقیهایی ندیدهام، به همین دلیل از نظر من روحانی شایستهتر است. چرا که او را با منش ایرانیان اصیل فرضاً فرهنگ فردوسی در شاهنامه نزدیکتر میبینم، با این وجود در حال حاضر مرددم که به کدامشان رأی بدهم. زیرا در این لحظه شانس او را زیاد نمیبینم و مثل خیلیهای دیگر میترسم رأیم بسوزد. احتمالا در ده دوازده روز آینده پاسخ آن را خواهم یافت.
در صورتیکه روحانی شانس پیروزی نداشته باشد، در آن صورت قالیباف بهترین گزینه است.
همانطوریکه قبلا هم گفتم در جامعهی ما به دلیل وجود یک بیماری اجتماعی مزمن و خطرناک، متأسفانه مردمی که با آمدن شخصی مانند روحانی هم قرابت ذهنی بیشتری دارند و هم با آمدن او به لحاظ موقعیت اجتماعیای که دارند در همهی سطوح شرایط بهتری برایشان فراهم خواهد شد، منفعل هستند و به دلایل واهی از شرکت در انتخابات خودداری میکنند. از نظر این گروه از مردم، آقای هاشمی، دیروز عالیجناب سرخپوش بود اما حالا که رد صلاحیت شده دنیا آخر شده است. اصلاً آقای هاشمی، امیرکبیر، مصدق، گیرم که ایشان هم زبانم لال در ۷۵ سالگی مرحوم شده بودند. من فکر میکنم باید آنقدر بلا سرمان بیاید تا یاد بگیریم که جهان بر محور یک فرد یا چند فرد خاص نمیچرخد. یاد بگیریم تا به موقع و به جا و درست و بدون لجبازی، از منافع ملی و سرنوشت خودمان دفاع کنیم. نه اینکه برویم خانه و بنشینیم تا محافظهکاران افراطی (در یک طیف وسیع از طالبانیستها گرفته تا محافظهکاران افراطی و بعضا نیمه افراطی)، در غیاب نیروهای متوسط شهری و تحصیلکردهها و همهی طبقات اجتماعی ناراضی از عملکرد محافظهکاران، با لابیهای آشکار و پنهانی که در اختیار دارند، عوامل خودشان را برای هشت سال دیگر بر ما و بر کشور تحمیل کنند. به یاد بیاوریم، اگر این درآمد باد آوردهی نفتی نبود که بیزبان اینگونه ناعادلانه تقسیم شود، آنوقت همهی آنانی که نه از روی شایستگی بلکه به ناحق از این درآمد باد آورده سهم بیشتری نصیبشان شده است امروز بایستی فرضاً مثل مردمان کشورهایی که از این ثروت بیبهرهاند یا در مزارع کار میکردند و یا به نوع دیگری نان از عمل خویش میخوردند. آنوقت از مرکب این همه تفرعنهای لمپنی خویش فرود میآمدند و فروتنانه بر جایگاه واقعی خویش مینشستند، در آن صورت هم آنها شادتر بودند و هم ما وضعیت اجتماعی مطلوبتری را شاهد بودیم. والسلام.
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آنرا از طریق اشتراک در خوراک آن پیگیری کنید. استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.
1. روحانی رأی نمی آورد. این را مقام معظم رهبری هم می دانند که نه تنها روحانی که کل روحانیت مهره های سوخته هستند. حتی اگر ملقب به دکتر باشند وگرنه تأیید صلاحیت نمی شد.
2. قالیباف هر کار کرده باشد باز هم نمی تواند پنهان کند که سرباز است. سال هشتاد و چهار که نظامی ترین انتخابات در ایران برگزار شد، احمدی نژاد پشت سرش پنهان شده بود و او خبر نداشت؟ قالیبافی که من از نزدیک می شناسم این بار حاضر است که اصل کار را به کس دیگری بسپارد، حتی احمدی نژاد، به شرط این که عکسش را به عنوان رئیس جمهور در تلویزیون نشان بدهند….
لایکلایک